اعزام لشكر اسامه رضی الله عنه
بسم الله الرحمن الرحیم
امپراطوري روم، يكي از دو قدرتي بود كه در زمان رسولخدا صلی الله علیه وسلم قلمروش تا شبهجزيرهي عربستان پيش رفته بود و بخش زيادي از شمال شبهجزيره را در اشغال خود داشت؛ اميران مناطق شمالي شبهجزيره از سوي حكومت روم تعيين ميشدند و دستنشانده و تابع آن بودند.
رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در حيات خود عدهاي را براي دعوت به اين مناطق فرستادند؛ از آن جمله ميتوان به دحيهي كلبي رضی الله عنه اشاره كرد كه حامل نامهي رسولخدا صلی الله علیه وسلم به هرقل (هركول) پادشاه روم بود كه او را به اسلام فراخوانده بودند.(بخاري، كتاب الوحي، شمارهي7)
اما هرقل، عناد ورزيد و نخوت و جاهطلبي، او را از پذيرش اسلام بازداشت. اين اقدام رسولخدا صلی الله علیه وسلم براي قبايل عرب، نشانهي درهمشكستن شكوه و اقتدار حكومت روم بود؛ رسولخدا صلی الله علیه وسلم در سال 7 هجري، لشكري به مناطق تحت اشغال روميان گسيل فرمودند؛ در اين جنگ كه به جنگ مؤته مشهور است، مسلمانان با مسيحيان عرب و رومي درگير شدند و فرماندهان لشكر اسلام (زيد بن حارثه، جعفر بن ابيطالب و عبدالله بن رواحهy) يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند؛ پس از شهادت اين بزرگوران، خالد بن وليد رضی الله عنه فرماندهي لشكر را عهدهدار شد و با لشكر اسلام به مدينه بازگشت. رسولخدا صلی الله علیه وسلم در سال 9 هجري با لشكر بزرگي به سوي شام حركت كردند و به تبوك رسيدند؛ اما در تبوك، سپاه مسلمانان با روميان و قبايل عرب درگير نشدند و كفار به دادن جزيه تن دادند؛ اين لشكر پس از بيست روز اقامت در تبوك به مدينه بازگشت. در سال 11 هجري لشكري به فرماندهي اسامه رضی الله عنه به قصد بلقاء و فلسطين فراهم آوردند كه بزرگان مهاجرين و انصار نيز در آن حضور داشتند.
حافظ ابنحجر رحمه الله ميگويد: لشكر اسامه رضی الله عنه دو روز پيش از وفات رسولخدا صلی الله علیه وسلم آماده شده بود؛ البته رسولخدا صلی الله علیه وسلم در اواخر ماه صفر و پيش از آنكه بيمار شوند، دستور تشكيل اين لشكر را براي جنگ با روم صادر كرده بودند؛ آن حضرت صلی الله علیه وسلم اسامه بن زيد رضي الله عنهما را به حضور خواستند وبه او فرمودند: (سر إلي موضع مقتل أبيك فأوطئهم الخيل فقد وليتك هذا الجيش)( فتحالباري (8/152))
يعني: «به محل شهادت پدرت برو و آنان را زير سُم اسبها بگير كه من، تو را فرماندهي اين لشكر ساختهام.» برخي از مردم دربارهي فرماندهي اسامه رضی الله عنه اعتراض كردند؛ اما رسولخدا صلی الله علیه وسلم چنين پاسخ دادند كه: (إن تطعنوا في إمارته فقد طعنتم في إمارةِ أبيهِ مِن قبل و ايم اللّهِ إن كان لخليقًا للإمارةِ و إن كان لمِن أحبِّ النَّاسِ إليَّ و إنَّ ابنَهُ هذا لمِنْ أحبِّ النّاسِ إليَّ بعدهُ)( بخاري، كتاب المغازي، شمارهي4469)
يعني: «تنها در مورد فرماندهي اسامه رضی الله عنه خرده نميگيريد؛ قبلاً بر فرماندهي پدرش نيز اعتراض كرديد؛ در حالي كه به خدا سوگند كه او، لايق و شايستهي فرماندهي بود و در نزد من از همه محبوبتر؛ پس از او پسرش نيز براي من از همه محبوبتر است.» به هر حال دو روز پس از آمادگي كامل لشكر اسامه رضی الله عنه بيماري رسولخدا صلی الله علیه وسلم شديد شد و اين لشكر نتوانست حركت كند و همچنان در «جُرف» اردو زده بود. رسولخدا صلی الله علیه وسلم وفات نمودند و لشكريان اسامه رضی الله عنه از اردوگاه به مدينه آمدند. با وفات رسول اكرم صلی الله علیه وسلم اوضاع دگرگون شد و به تعبير و فرمودهي امالمؤمنين عايشهي صديقه رضي الله عنها: «با وفات رسولخدا صلی الله علیه وسلم بسياري از قبايل عرب از دين برگشتند و نفاق و تزوير فزوني يافت؛ به خدا سوگند اگر مصيبتي كه با وفات آن حضرت صلی الله علیه وسلم بر من ـ به روايت ديگري بر پدرم ـ فرود آمد، بر كوهها نازل ميشد، آنها را تكهپاره ميكرد؛ ياران محمد صلی الله علیه وسلم در آن روز چون گوسفنداني بودند كه در جايي پر از گرگ و درنده، در شبي تار و باراني دچار طوفانزدگي شده باشند.» ابوبكر صديق رضی الله عنه سه روز پس از وفات رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمان داد تا درميان مردم جار بزنند كه لشكر اسامه رضی الله عنه زودتر بايد آمادهي حركت گردد؛ هيچكس از لشكر اسامه نبايد در مدينه بماند و بايد به اردوگاه لشكر در جرف بپيوندد.
ابوبكر صديق رضی الله عنه براي مردم خطبهاي بدين مضمون ايراد فرمود: «اي مردم! من نيز همانند شمايم؛ نميدانم، شايد شما از من همان انتظاري را داشته باشيد كه رسولخدا صلی الله علیه وسلم ياراي انجامش را داشتند؛ بدانيد كه خداي متعال، محمد صلی الله علیه وسلم را از ميان جهانيان برگزيد و او را از آفات و گناهان مصون داشت؛ من تابع و پيرو رسولخدا صلی الله علیه وسلم هستم و از خود بدعت و نوآوري نخواهم كرد؛ پس اگر راه راست پيمودم، از من اطاعت كنيد و اگر از راه راست لغزيدم و خطا كردم، مرا به راه راست آوريد و اصلاحم كنيد؛ رسولخدا صلی الله علیه وسلم در حالي از دنيا رفتند كه هيچ كس از اين امت بر آن حضرت صلی الله علیه وسلم شكايتي حتي به اندازهي ضربهي يك تازيانه و كمتر از آن هم نداشت؛ مرا شيطاني است كه گاهي مرا ميلغزاند؛ پس هرگاه آن شيطان پيشم بود (و شما از حالتم دانستيد كه ناراحتم) ، از من دوري كنيد كه در كارتان دخالتي نكنم و مايهي ناراحتي شما نشوم. شما در حالي شب و روز را سپري ميكنيد كه از زمان مرگتان خبر نداريد؛ پس تا ميتوانيد عمر خود را در اعمال نيك بسر كنيد و بدانيد تنها با كمك و توفيق خدا است كه ميتوانيد چنين كنيد؛ اينك كه مهلت داريد و پيش از آنكه مرگتان فرا رسد و كار از دستتان بيرون شود، به سوي اعمال نيك بشتابيد؛ برخي مرگ خود را از ياد بردهاند و پرداختن به نيكيها را طوري به تأخير مياندازند كه فرصت انجامش را نخواهند يافت؛ شما از اين افراد نباشيد؛ بلكه براي رهايي از مرگ بد تلاش كنيد، شتاب نماييد و به فكر نجات خود باشيد؛ براي مرگ آماده باشيد كه شتابان در پي شما ميآيد؛ از مرگ پدران، برادران و فرزندان عبرت بگيريد.» همچنين ابوبكر رضی الله عنه برخاست و ضمن سپاس و ستايش خداوند چنين فرمود: «خداوند از اعمال، تنها عملي را ميپذيرد كه به رضاي او انجام شود؛ پس در كارهاي خود تنها خدا را در نظر داشته باشيد و بدانيد كه عمل خالصانه، به هنگام فقر و نيازتان در آخرت بهكار ميآيد. اي بندگان خدا! از مرگ درگذشتگان خود پند بگيريد و دربارهي كساني كه پيش از شما بودند، بينديشيد؛ آنان ديروز كجا بودند و امروز كجايند؟ ستمگران و جباراني كه همواره از كشتن و پيروزي در ميادين جنگ سخن ميگفتند، كجايند؟ روزگار، ايشان را خوار كرد و اينك استخوانهاي پوسيده و خاك شدهاند؛ جاه و مقامشان فنا يافت و عبرت روزگار شدند. زنان ناپاك، براي مردان ناپاك و مردان ناپاك براي زنان ناپاكند. شاهاني كه زمين را گرفتند و آباد كردند، كجا رفتند؟ مردند و از ياد رفتند و ناچيز گشتند؛ خداي متعال، عواقب اعمالشان را بارشان كرد و آنان را از شهوات و داشتههاي دلپذيرشان جدا كرد؛ آنان از دنيا رفتند و تنها اعمال خود را بردند و دنيايشان، دنياي ديگران شد؛ ما از پس ايشان آمديم و اگر از آنان عبرت بگيريم، رستگار ميشويم و اگر راه ايشان را بپيماييم، همانند آنان ميگرديم. كجايند خوبروياني كه به جمال و جواني خود فريفته و شگفتزده گشتند؟ آنان مردند، خاك شدند و كوتاهيهايشان، مايهي حسرت و افسوسشان شد. كجايند پادشاهاني كه شهرها بناكردند، پيرامونش ديوار كشيدند و در آن شگفتيها نهادند؟ همه را براي ديگران گذاشتند و رفتند؛ خانههايشان هم اكنون خالي است و خودشان، اينك اسير ظلمت گورند.
«وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا»مریم 98
یعنی: «پيش از اينها نسلهاي فراواني (را بر اثر كفر و گناه) نابود كردهايم؛ آيا كسي از ايشان را حس ميكني يا كوچكترين صدايي از ايشان ميشنوي؟»
كجا رفتند پدران و فرزندانتان؟ عمرشان بسر رسيد و نتيجهي اعمالشان را ديدند و بر پايهي اعمالشان سزاوار شقاوت و بدبختي يا سعادت و رستگاري شدند. بدانيد كه خداي متعال را شريك و همانندي نيست و ميان او و بندهاش، رابطه و سببي جز اطاعت و فرمانبرداري بنده از خدايش وجود ندارد كه باعث شود خدا به بندهاش خيري لطف كند و يا بدي و شري را از او دور نمايد. بدانيد كه شما بندگان خداييد و بايد حق بندگي ادا كنيد؛ آنچه در پيش خدا است، تنها با اطاعت و فرمانبرداري از او دستيافتني است. آيا براي هر يك از شما وقت آن نيست كه از آتش جهنم دوري گزيند و از بهشت، دور نگردد؟»( البداية و النهاية (6/307و308))
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|