سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

3 آذر 1403 21/05/1446 2024 Nov 23

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7327039
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 91   تعداد بازدید: 2584 تاریخ اضافه: 2010-03-24

تأكيد ابوبكر صديق رضی الله عنه بر گسيل لشكر اسامه رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

برخي از صحابه رضی الله عنهم به ابوبكر صديق رضی الله عنه پيشنهاد كردند كه لشكر اسامه رضی الله عنه اعزام نشود و در مدينه بماند؛ آن دسته از صحابه كه چنين پيشنهادي كردند، به ابوبكر صديق رضی الله عنه گفتند: «تعداد زيادي از مسلمانان در لشكر اسامه رضی الله عنه هستند؛ آن‌گونه كه خودت مي‌بيني، عرب‌ها پيمان خود را با تو شكسته‌اند؛ بنابراين درست نيست كه اين گروه بزرگ از مسلمانان را از دور و برت پراكنده كني.»

اسامه رضی الله عنه ، عمر بن خطاب رضی الله عنه را از اردوگاه لشكر در جرف، نزد ابوبكر رضی الله عنه فرستاد تا از او براي بازگشت لشكريان به مدينه اجازه بگيرد و به ايشان پيام اسامه رضی الله عنه را برساند كه: «بيشتر مسلمانان و بزرگانشان همراه من هستند و من، بيم آن دارم كه مشركان به خليفه، حرم رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و مسلمانان حمله‌ور شوند.»

اما ابوبكر رضی الله عنه ضمن مخالفت با اين پيشنهاد، تأكيد كرد كه لشكر بايد با وجود اوضاع و شرايط كنوني، اعزام شود؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه از يك‌سو تأكيد مي‌كرد تا هرچه زودتر لشكر اسامه رضی الله عنه حركت كند و از سوي ديگر صحابه رضی الله عنهم سعي مي‌كردند تا ابوبكر رضی الله عنه را قانع كنند كه پيشنهادشان را بپذيرد. ابوبكر صديق رضی الله عنه عموم مهاجرين و انصار رضی الله عنهم را براي بررسي موضوع گردآورد. در نشست ابوبكر رضی الله عنه و صحابه موضوع اعزام لشكر اسامه رضی الله عنه بررسي شد؛ عمر بن خطاب رضی الله عنه در آن نشست، تلاش زيادي كرد تا خليفه را راضي كند كه لشكر اسامه رضی الله عنه را به خاطر شرايط بحراني آن وقت، گسيل نكند؛ هراس عمر رضی الله عنه از اين بود كه مبادا خليفه، حرم رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و مدينه، مورد تهاجم اعراب مرتد و مشرك قرار بگيرند. فراخوان ابوبكر صديق رضی الله عنه براي گردهمايي مهاجرين و انصار رضی الله عنهم پس از آن بود كه بسياري از صحابه بر عدم گسيل لشكر اسامه رضی الله عنه پافشاري مي‌كردند و پيامد اعزام لشكر را خطر بزرگي براي مدينه مي‌پنداشتند.

 ابوبكر رضی الله عنه به پيشنهادهاي صحابه گوش سپرد و به آنان فرصت داد تا ديدگاه خود را در مورد لشكر اسامه رضی الله عنه بيان كنند.

 ابوبكر رضی الله عنه مردم را به اجتماع عمومي ديگري در مسجد فراخواند؛ او در اين گردهمايي از صحابه رضی الله عنهم خواست تا اين فكر را از سرشان بيرون كنند كه او فرمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را كه به گسيل هرچه سريع‌تر لشكر اسامه رضی الله عنه تأكيد كرده بودند، لغو خواهد كرد. تأكيد ابوبكر رضی الله عنه بر اجراي فرمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به حدي بود كه با صراحت تمام، اين نكته را به صحابه گفت كه او لشكر اسامه رضی الله عنه را اعزام مي‌كند، هرچند كه اعزام لشكر به اشغال مدينه از سوي اعراب مرتد بينجامد. ابوبكر رضی الله عنه با عزم و اراده‌اي آهنين چنين فرمود: «اگر بدانم كه كسي جز من در مدينه نمي‌ماند و سگ‌ها و گرگ‌ها، مرا مي‌درند، باز هم لشكر اسامه رضی الله عنه را آن‌گونه كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرمان داده‌اند، گسيل مي‌كنم.»( تاريخ طبري (4/45))

بايد دانست كه ابوبكر رضی الله عنه با وجود مخالفت عموم مسلمانان، رويه‌ي درستي در مورد اعزام لشكر اسامه رضی الله عنه در پيش گرفت؛ چراكه فرمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در اين مورد، صريح بود؛ علاوه بر اين، گذشت روزگار و رخ‌دادهاي بعدي، درستي تصميم ابوبكر رضی الله عنه را ثابت كرد.

انصار رضی الله عنهم عمر بن خطاب رضی الله عنه را به نزد ابوبكر رضی الله عنه فرستادند تا از او بخواهد كه شخ صلی الله علیه وسلم مسن‌تري را به فرماندهي لشكر بگمارد. عمر رضی الله عنه به ابوبكر صديق رضی الله عنه گفت: «انصار رضی الله عنهم خواهان اين هستند كه مرد سال‌خورده‌تري را فرمانده‌ي ايشان كني.» ابوبكر رضی الله عنه كه پيش از اين نشسته بود، از جا برجست و ريش عمر رضی الله عنه را گرفت و فرمود: «مادرت به عزايت بنشيند؛ رسول‌خداص، اسامه رضی الله عنه را به فرماندهي لشكر منصوب كرده‌اند و تو از من مي‌خواهي كه او را عزل كنم؟!» عمر رضی الله عنه پيش مردم رفت؛ گفتند: چه كردي؟ عمر رضی الله عنه فرمود: «برويد؛ مادرانتان به عزايتان بنشينند كه به خاطر شما از خليفه‌ي رسول خدا صلی الله علیه وسلم چه‌ها ديدم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه به نزد لشكريان رفت تا آنان را بدرقه كند؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه پياده راه مي‌رفت و اسامه رضی الله عنه سوار بود. سواري ابوبكر رضی الله عنه را عبدالرحمن بن عوف رضی الله عنه با خود مي‌كشيد. اسامه رضی الله عنه گفت: «اي خليفه‌ي رسول خدا! يا شما بايد سوار شويد و يا من پياده مي‌شوم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «نه تو بايد پياده شوي و نه من سوار مي‌شوم. مگر چه مي‌شود كه پاهايم را در راه خدا غبارآلود كنم؟» ابوبكر صديق رضی الله عنه در پايان بدرقه‌ به اسامه رضی الله عنه فرمود: «اگر صلاح مي‌داني اجاز بده تا عمر رضی الله عنه بماند و مرا (در اداره‌ي امور) ياري كند.» اسامه رضی الله عنه نيز درخواست ابوبكر رضی الله عنه را پذيرفت.( تاريخ طبري (4/46))

 ابوبكر رضی الله عنه رو به لشكريان نمود و فرمود: «بايستيد تا شما را ده نصيحت كنم و از من به خاطر بسپاريد كه: خيانت نكنيد. در مال غنيمت دست‌اندازي ننماييد. مكر و فريب نكنيد. هيچ كشته‌اي را مُثله نكنيد. هيچ درخت ميوه‌داري را قطع نكنيد. گوسفند و گاو و شتري را جز براي خوردن نكشيد. گذرتان، به كساني مي‌افتد كه در صومعه‌ها عزلت و گوشه گرفته‌اند؛ كاري به آن‌ها و كارشان نداشته باشيد. بر كساني مي‌گذريد كه برايتان غذاهاي گوناگون مي‌آورند؛ هر چه از آن خورديد، نام خدا را بر زبان آوريد. هم‌چنين با افرادي برخورد خواهيد كرد كه وسط سرهاييشان را تراشيده‌ و اطراف آن را مانند عمامه باقي گذاشته‌اند؛ آنان را با شمشير بزنيد. با نام خدا حركت كنيد.»( تاريخ طبري (4/46))

 ابوبكر رضی الله عنه به اسامه رضی الله عنه وصيت كرد اوامر و فرمان‌هاي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم را اجرا كند و به او چنين فرمود: «آن‌چه را كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به تو دستور داده‌اند، انجام بده؛ از قضاعه شروع كن و سپس به آبل برو. نسبت به هيچ يك از اوامر رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم كوتاهي نكن.» اسامه رضی الله عنه با لشكرش حركت كرد و مطابق فرمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به قبايل قضاعه و آبل حمله كرد. او اسيران و غنايم زيادي گرفت. رفت و برگشت لشكر اسامه رضی الله عنه چهل روز طول كشيد.

گسيل لشكر اسامه رضی الله عنه به قلمرو حكومت هرقل، اين پيامد مهم را به دنبال داشت كه روميان گفتند: «اين‌ها ديگر چه هستند؟! با وجودي كه سرورشان مرده، باز هم يك‌پارچه‌اند و به سرزمين ما حمله مي‌كنند!» اعراب نيز از اعزام لشكر اسامه رضی الله عنه شگفت‌زده شدند و گفتند: «اگر اين‌ها، توان و نيرو نداشتند، اين لشكر را نمي‌فرستادند.» پيامد دلهره‌اي كه از گسيل لشكر اسامه رضی الله عنه در دل اعراب افتاد، اين بود كه از بسياري از اهداف و تصميم‌هاي خود بر ضد مسلمانان منصرف شدند.( الكامل (2/227))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان