سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

3 آذر 1403 21/05/1446 2024 Nov 23

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7327122
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 75   تعداد بازدید: 3082 تاریخ اضافه: 2010-03-24

كرامتي از خالد بن وليد در فتح حيره

بسم الله الرحمن الرحیم

 

امام طبري چنين روايت كرده است: ابن‌قبيله كه همان عمرو بن عبدالمسيح مي‌باشد، خادمي به همراه خود داشت كه كيسه‌اي بر كمرش آويزان كرده بود. خالد رضی الله عنه كيسه را گرفت و پرسيد:« اي عمرو! اين چيست؟» عمرو گفت:«اين، سمي است كه در يك آن كارگر مي‌شود و انسان را از پا در مي‌آورد.»خالد رضی الله عنه دوباره سؤال كرد: «چرا با خودت سم (زهر) به همراه داري؟» عمرو پاسخ داد: «من، از اين نگران بودم كه شما بر خلاف آن‌چه ديدم، باشيد و غير از آن رفتار كنيد كه انتظارش را از قبل داشتم. مرگ، در نزد من از اين‌كه به قبيله و اهل روستايم امر ناگواري برسد، دوست‌داشتني‌تر است و به همين خاطر نيز با خودم سم برداشتم تا چنان‌چه به روستايم آسيبي برسانيد، خودكشي كنم.» خالد رضی الله عنه فرمود: «هيچ كس تا اجلش نرسد، نمي‌ميرد.» و سپس اين كلمات را بر زبان جاري كرد: «بسم الله خير الأسماء، رب الأرض و رب السماء الذي ليس يضر مع اسمه داء الرحمن الرحيم» وانگهي زهر را سر كشيد و فرو برد. البته پيش از آن‌كه زهر را سر كشد، اطرافيانش به سويش شتافتند تا او را از خوردن سم باز بدارند. عمرو با ديدن آن صحنه گفت: «اي عرب‌هايي كه اينك اينجاييد، تا زماني كه يكي از شما اين چنين باشد، حتماً پيروز مي‌شويد.» و سپس رو به مردم حيره كرد و گفت: «هرگز چنين چيزي نديده‌ام.»( تاريخ طبري (4/180))

 

حافظ ابن‌كثير و حافظ ابن‌حجر اين روايت را ضعيف ندانسته‌اند؛ ابن‌حجر گفته است: «ابويعلي و ابن‌سعد به دو طريق ديگر اين ماجرا را روايت كرده‌اند.» ابن‌تيميه رحمه الله نيز اين را از مصاديق كرامت دانسته است. برخي از نويسندگان معاصر، اين روايت را انكار كرده و آن ‌را بافته‌ي ذهن و خيال راويان درباره‌ي شخصيت خالد رضی الله عنه دانسته‌اند. اين روايت، از جهت سند صحيح و ثابت است و طبري، ابن‌سعد، ابن‌كثير، ابن‌حجر و ابن‌تيميه رحمهم الله كه از دانش و انصاف بيش‌تري نسبت به نويسندگان معاصر برخوردارند، سندش را ضعيف ندانسته‌اند.

زماني كه خالد رضی الله عنه زهر را نوشيد، در بالاترين سطح ايماني قرار داشت و به يقين مي‌دانست كه خداي متعال، هر چيزي را آفريده و ويژگي‌هايي در آن گذاشته كه هرگاه بخواهد مي‌تواند آن ويژگي‌ها را به حكمت و هدف بزرگي بردارد. چنان‌چه خاصيت آتش را گرفت و آن را بر ابراهيم خليلu سرد و سلامت نمود و ابومسلم خولاني رحمه الله را كه ادعاي دروغين اسود عنسي كذاب را نپذيرفت، به‌سان ابراهيم پيامبر در آتش سوزان، محافظت كرد و ابومسلم را ديدند كه در آتش نماز مي‌گزارد. خالد رضی الله عنه به‌هنگام نوشيدن سم، ذره‌اي خودنمايي به خود راه نداد؛ خالد به خوبي مي‌دانست كه اگر اندكي شائبه و ناخالصي به خاطر نوشيدن زهر به دل راه دهد، حتماً خداي متعال، او را تنها مي‌گذارد و هيچ توان و نيرويي براي از بين بردن خاصيت زهر نمي‌يابد. كاري كه خالد كرد، براي مسلمان ديگري هرچند با همان هدف خالد باشد، درست نيست؛ چراكه كم‌تر كسي مي‌تواند به سطح ايمان و يقيني برسد كه خالد رضی الله عنه رسيده بود. خالد رضی الله عنه پس از فتح حيره، به يك سلام هشت ركعت نماز گزارد.( البداية و النهاية‌(4/352))

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com 

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان