سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

6 مرداد 1403 20/01/1446 2024 Jul 27

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 7091180
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 7   تعداد بازدید: 11120 تاریخ اضافه: 2010-02-27

عبدالقادر الحسینی؛ فرمانده‌ی ارتش جهاد مقدس در فلسطین

تاریخ فلسطین همچنان نمونه‌هایی بی‌نظیر از مردان مجاهد را برای ما به نمایش می‌گذارد. مجاهدانی که برای سرزمین خویش خالصانه تلاش کردند و با همه‌ی توان در برابر طمع‌های استعماری و صهیونیستی در سرزمین مقدس فلسطین و اقصی ایستادگی نمودند و برای دفاع از سرزمین و دیار خویش اعلان جهاد مقدس نمودند.

در راس این قهرمانان نام قهرمان مجاهد فلسطینی "عبدالقادر الحسینی" به چشم می‌خورد. کسی که نامش با تاریخ شهر قدس گره خورده است و اثر چشمگیری در کارنامه‌ی مقاومت اسلامی ضد صهیونیست و جلوگیری از یهودی سازی قدس و تحریف تاریخ این سرزمین، از خود به جای گذاشته است.

"عبدالقادر فرزند موسی کاظم پاشا الحسینی" در شهر قدس به سال 1908 میلادی دیده به جهان گشود و در جو انقلابی آن دوران رشد کرد سپس به صف ملی‌گراهایی که آزادی در قلبشان ریشه دوانده بود پیوست. (1)

پدر وی شیخ المجاهدین "موسی کاظم الحسینی" در دوران خلافت عثمانی مناصب مختلفی را بر عهده داشت و در هنگام اشغال قدس توسط انگلیسی‌ها شهردار قدس بود.

این مبارز در "کلیة المعارف" دانش آموخت و تحصیلات متوسطه‌ی خود را در مدرسه‌ی "عربی صهیون قدس" به پاسان رساند سپس برای همراهی با حرکت ملی مصر که آن زمان در اوج شکوفایی خود بود به قاهره رفت تا بتواند در ازهر شریف با تاریخ پرافتخار اسلامی آشنا شود و تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه آمریکایی قاهره ادامه دهد. وی دانشجویی ممتاز بود که توانست امتحان ورودی را با موفقیت پشت سر بگذارد.

اثر پنهان دانشگاه آمریکایی:

از آن‌ جایی که عبدالقادر الحسینی انسانی فهیم و دقیق بود در اثنای تحصیل در این دانشگاه پی به اثر منفی این دانشگاه برد و پی به میزان اهمیت نقش سیاسی این دانشگاه برد. وی از فرصت جشن فارغ التحصیلی که توسط دانشگاه در تابستان سال 1932 میلادی برگزار گردید استفاده نموده و در برابر جمع که در میانشان وزارا و سیاستمدارانی هم وجود داشتند سخنانی ایراد کرد و پرده از دروغین بودن نقش علمی که دانشگاه آمریکایی ادعای آن را می‌کرد برداشت و این دانشگاه را به به این متهم کرد که کانون تخریب دین است و سعی در وارد کردن ضربه به دین دارد.

وی پس از دریافت گواهی پایان تحصیل خود فورا آن را در جمع پاره کرد و خطاب به رئیس دانشگاه گفت: "من نیازی به مدرک آکادمی استعماری شما ندارم" و از مصری‌ها خواست این دانشگاه را تحریم کنند. او سپس بعد از چند روز بیانیه‌ای مفصل در روزنامه‌های مصر منتشر کرد که در آن اتهاماتی علیه دانشگاه آمریکایی مطرح ساخته بود که در پی آن حکومت مصر با پایان سال 1932 میلادی اقدام به اخراح وی از این کشور نمود.

او به فلسطین بازگشت و به عنوان نویسنده در روزنامه‌ی "الجامعة الإسلامیة" مشغول به کار شد و سپس به حزب عربی فلسطین که "جمال الحسینی" ریاست آن را بر عهده داشت، پیوست. وی سپس در اداره‌ی اسکان و زمین فلسطین به عنوان مامور مشغول به کار شد و توانست در این مرحله بسیاری از تلاش‌های صهیونیست‌ها در استیلای بر زمین‌های فلسطین را خنثی سازد.

انقلاب علیه اشغالگر:

عبدالقادر الحسینی پس از دو سال اشتغال در اداره‌ی اسکان از کار خود استعفا داد تا بتواند برای انقلاب علیه اشغالگران بریتانیایی و حرکت صهیونیزم آماده شود و آغاز به تشکیل گروه‌های سری به هدف مقاومت علیه اشغال زد.

تمرین و آماده سازی در آلمان:

از آنجایی که وی می‌دانست رو در رویی‌های بعدی شدیدتر و مهم‌تر خواهد بود پس از مشورت با دوستانش تصمیم گرفت به آلمان که در آن زمان دشمن انگلیس به شمار می‌رفت سفر کند تا با روش‌های جدید ساخت مواد منفجره آشنا شود. وی توانست در مدت شش ماه حضور در آلمان اطلاعات نظامی جدید فراوانی را به دست آورد.

او بطور پنهانی به فلسطین بازگشت و به همراه برخی از یارانش به برخی از پادگان‌های نظامی انگلیس حمله برد و توانست تعدادی از این پادگان‌ها را تصرف کرده و اسلحه‌ی بسیاری را به غنیمت ببرد.

انگلیسی‌ها که از این وضعیت بسیار عصبانی بودند تصمیم به تعقیب انقلابی‌ها گرفتند و در پاییز سال 1938 اقدام به محاصره‌ی وسیع منطقه‌ی "بنی نعیم" واقع در میان بیت لحم و الخلیل کردند. یکی از مجاهدان تعداد انگلیسی‌ها را در آن درگیری پنج هزار تن برآورد می‌کند.

نبردی نابرابر میان دو طرف درگرفت که بیش از ده ساعت به طول انجامید و با دخالت هواپیماهای بریتانیایی به نفع اشغالگران پایان یافت و عبدالقادر الحسینی زخمی شد. یارانش وی را به بیمارستان الخلیل برده و سپس مخفیانه وی را به مرزهای سوریه بردند. اشغالگران بریتانیای وی را غیابا به اعدام محکوم کردند.

سفر به عراق:

در پی در گرفتن جنگ دوم جهانی انقلاب فلسطین نیز آرام گرفت و بسیاری از مجاهدان به زندگی خود پرداختند در حالی که عبدالقادر الحسینی به بیروت رفت و توانست توسط  کنسول عراق در بیروت صاحب گذرنامه‌ی عراقی به نام "یوسف الصایغ" شود.

به این تربیت و در عرض نیم ساعت عبدالقادر الحسینی عراقی شد. دو روز بعد وی در خیابان‌های بغداد با آزادی کامل گشت می‌زد!

عبدالقادر الحسینی و خانواده‌اش در محله‌ی "الکراده‌ی شرقی" در بغداد سکنی گزیدند. وی با احترام و به گرمی مورد استقبال مردم عراق قرار گرفت و در مدرسه‌ی نظامی در پادگان رشید و همچنین دبیرستان "التفیض" به عنوان معلم ریاضی مشغول به کار شد. او همچنین در سال 1940 میلادی به دوره‌ی آموزشی افسران رزرو در دانشکده‌ی افسری پیوست و پس از 6 ماه با رتبه‌ی "افسر" از این دانشکده فارغ التحصیل شد.

به سال 1941 میلادی انگلیسی‌ها تحرکاتی برای آزار رساندن به حکومت مشرع نخست وزیر "رشید علی گیلانی" انجام دادند و درگیری‌های میان اشغالگران و حکومت گیلانی رخ داد. فلسطینی‌هایی که در عراق به سر می‌بردند یاری رساندن به ملت عراق را حتمی دیده و به صورت فعال و موثر به فرماندهی عبدالقادر الحسینی در این نبردها شرکت جستند و مخصوصا در منطقه‌ی "صدر ابی غریب" شجاعت و سلحشوری فراوانی از خود نشان دادند.

پس از ماه‌ها نبرد پی در پی ارتش بریتانیا با نفرات و تجهیزات بیشتر توانست بر مقاومت عراق پیروز شود. رادیوی لندن در آن زمان اعلام کرد: فلسطینی‌ها آخرین کسانی بودند که از میدان نبرد عقب نشینی کردند.

مقاومان فلسطینی برای در امان ماندن از ارتش قدرتمند انگلیس مجبور شدند از راه هوایی به ایران بروند اما حکومت ایران اجازه‌ی ورود آنان را به این کشور نداده و آنان مجبور به بازگشت دوباره‌ی به عراق شدند و تلاش برای عبور به سوریه نمودند اما سازمان جاسوسی انگلیس که در پی آنان بود توانست عبدالقار الحسینی را دستگیر کند.

چنانکه "عارف العارف" مورخ عراقی در کتابش "النکبة" می‌نویسد، وی و چند تن از یارنش در برابر یک دادگاه نظامی عراقی به اتهام متوقف نمودن ده روزه‌ی ارتش انگلیس، به زندان محکوم شدند.

با صدور این حکم و در پی وخیم شدن وضعیت سلامتی این مبارز، بسیاری از آزادگان عراقی نسب به آن اعتراض کردند که در پیشاپیش آنان "سعید ثابت" و "ابراهیم عطارباشی" قرار داشتند. مقامات عراقی در پی این فشارها با تغییر حکم زندان به تبعید و و اقامت اجباری در روستای "زاخو" در نزدیکی مرز ترکیه موافقت کردند.

"وجیهه الحسینی" همسر مجاهده‌ی وی نیز به اتهام کمک به وی و پناه دادن به انقلابی‌ها به اقامت اجباری در خانه‌اش در بغداد محکوم شد.

پا در میانی ملک عبدالعزیز:

خبر وخامت حال عبدالقادر الحسینی به سرعت منتشر شد و بسیاری از آزادی‌خواهان، خواهان آزادی وی شدند. مفتی قدس "حاج امین الحسینی" به سران عرب تلگراف زده و از آنان خواست برای نجات فرمانده‌ی فلسطینی دخالت کنند. "ملک عبدالعزیز آل سعود" پادشاه عربستان سعودی به سرعت این درخواست را لبیک گفته و درخواست کرد اجازه داده شود عبدالقادر الحسینی به عربستان سعودی منتقل شود.

این تلاش ملک عبدالعزیز با موفقیت مواجه شد و عبدالقادر الحسینی و خانواده‌اش اواخر سال 1944 میلادی وارد عربستان سعودی شدند و با گرامی‌داشت سعودی‌ها مواجه شدند و به مدت دو سال در این سرزمین ماندند.

مجاهدان فلسطینی به دلایل بسیاری مصلحت ملی را در حضور عبدالقادر الحسینی در مصر یافتند. وی به همین دلیل در آغاز سال 1946 میلادی به قاهره رسید و آغاز به تماس با مجاهدین کرد و برای تهیه‌ی سلاح و انتقال آن به فلسطین تلاش نمود و برای این هدف گروهی از مبارزان را مسئول این کار نمود. وی همچنین خواهان دیدارهای سریع و فشرده‌ با برخی از مجاهدین شد.

آنان در قاهره گرد هم آمده و درباره‌ی طرحی که در پیش خواهد بود با یکدیگر مشورت کرده و از نظرات برخی از نظامی‌های مصری و سوریه‌ای و عراقی نیز استفاده کردند. کمبود اسلحه یکی از پیچیده‌ترین مشکلات آنان بود که حرکت جهاد فلسطین با آن روبرو بود و گروه‌های مسئول خرید و انبار و انتقال اسلحه با مشکلات و خطرات فروانی روبر بودند.

در این هنگام اوضاع فلسطین دچار تغییرات چشمگیر و پرشتابی در عرصه‌ی داخلی و بین المللی گردد از جمله: اجازه‌ی ورود صدهزار مهاجر یهودی قربانی سیاست‌های وحشیانه‌ی آلمان نازی به فلسطین و آسان‌سازی تملک زمین‌های فلسطینی توسط یهودیان. کمیسیون‌های بین المللی حقیقت‌یاب نیز وارد فلسطین شده بودند و همه‌ی این‌ها در واقع هشداری بود برای اعراب و فرصتی بود برای تثبیت یهودیان در فلسطین.

ارتش جهاد مقدس:

در چنین شرایطی مجلس اتحادیه‌ی عرب در تاریخ ژوئن 1946 میلادی اجتماعی را در "بلودان" سوریه تشکیل داد و تصمیم به تشکیل "هیئت عربی اعلای فلسطین" به ریاست مفتی فلسطین حاج امین الحسینی گرفت. چهار ماه پس از تشکیل این هیئت در اسکندریه تشکیل جلسه داده و تصمیم به رو در رویی مسلحانه علیه طرح‌های استعماری صهیونیسم گرفت.

در پی صدور تصمیم سازمان ملل متحد مبنی بر تقسیم فلسطین، هیئت عربی اعلای فلسطین تصمیم به تشکیل "سازمان جهاد مقدس" گرفت و "محمد امین الحسینی" رئیس هیئت را به عنوان فرمانده‌ی اعلای این سازمان برگزیده و عبدالقادر الحسینی را به عنوان فرمانده‌ی کل آن انتخاب کرد. وی پس از آن در تاریخ 22 دسامبر 1947 میلادی به فلسطین رفت.

عبدالقادر الحسینی توانست خسارت‌های فراوانی را علیه نیروهای صهوینیست تحمیل کند و مجاهدان زیر دست او توانستند پس از محاصره‌ای طولانی مدت بر قدس تسلط یابند. همچنین نیروهای او کمین‌های موفقیت‌آمیزی علیه نیروهای انگلیسی اجرا کردند و توانستند برخی از موسسه‌های مهم صهیونیستی از جمله خبرگزاری یهودی و مقر روزنامه‌نگاران یهودی در قدس را منهدم سازند. علاوه بر این آنان توانستند محله‌ی "منتفیوری" و خیابان "بن یهودا" را در قدس منهم سازند.

نیروهای جهاد مقدس منطقه‌ی قدس را به زیر کنترل خود درآوردند و خطوط ارتباطی را که مستعمره‌های صهونیست را به هم مرتبط می‌ساخت تحت کنترل گرفتند.

پایان فرمانده:

در اواخر ماه مارس سال 1948 میلادی عبدالقادر الحسینی برای درخواست اسلحه از اتحادیه‌ی عرب به دمشق رفت اما به هدف خود نرسید و در اثنای غیاب وی از قدس روستای "قسطل" به اشغال صهیونیست‌ها در آمد. او صبح هفتم آوریل 1948 به قدس بازگشت و هجوم منظم را علیه صهیونیست‌ها در قسطل تدارک دید و توانست پس از یک روز این منطقه را پس بگیرد اما در این حمله خود به شهادت رسید.

عبدالقادر الحسینی بی آنکه حتی برای یک لحظه به عقب نشینی بیندیشد در حالی که اسلحه‌ی خود را در آغوش داشت بر خاک سرزمین مقدس جان باخت. پیکر این قهرمان در جوار پدرش "موسی کاظم الحسینی" در بیت المقدس به خاک سپرده شد.

 


1- بر اساس گفته‌های فرزند وی غازی الحسینی در گفتگو با کانال الجزیزه وی در استانبول ترکیه به دنیا آمده است. ویکیپدیای عربی (مترجم)

نویسنده: احمد ابوزید

ترجمه: عبدالله .م (با تغییر و تصرف و اندکی اضافات)

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان