احوال مردم در عالم برزخ و حیات برزخی
احوال مردم در عالم برزخ و حیات برزخی
عالم برزخ به مدت زمان بین مرگ و برانگیخته شدن و زنده شدن انسان می گویند، اعم از این که در قبر دفن شود، یا خیر و این شامل همه ی جنیان و انسیانی می شود که می میرند.
حیات برزخی بر اساس اعمال بندگان متفاوت و گوناگون خواهد بود، و رسول الله صلی الله علیه و سلم ما را از این حالتهای گوناگون خبر داده است.
بنابراین:
احوال مردم در قبر چگونه خواهد بود؟
انواع نعمتها و عذابها در قبر چگونه اند؟
آیا رسول الله صلی الله علیه و سلم در این مورد چیزی را دیدهاند؟
درآمد
رسول الله صلی الله علیه و سلم از روی هوی و هوس سخن نمی گوید، بلکه همه ی سخنانش از وحی الهی نشأت می گیرند، و در سخنانش ما را از رویدادهایی که در عالم برزخ اتفاق میافتند و بلکه خود آنها را مشاهده کرده، خبر داده است، یکی از آن اتفاقات، عذابهایی است که انسان در قبر می بیند.
رحمت و مهربانی الله عزوجل بر خشم و غضبش سبقت برده است؛ زیرا او بسیار آمرزنده، مهربان و سخی است، اما به هنگام خشم، جبار خواهد بود و کسی جز خودش نمی تواند خشمش را فروکش نماید.
رسول الله صلی الله علیه و سلم از روی هشدار و یادآوری، ما را از برخی عذابها که در قبر روی می دهند، با خبر ساخته است، چنان که برخی از آنها را در خواب دیده است، برای ما بازگو نموده است، زیرا خواب انبیا، نوعی وحی به شمار می رود و خواب پیامبران راست و حقیقت است.
سمره بن جندب رضی الله عنه می گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم پس از نمازها، رو به طرف مردم می کرد و می پرسید: "آیا دیشب، کسی از شما خوابی دیده است؟ اگر کسی خوابی دیده بود، بیان می کرد. و رسول الله صلی الله علیه و سلم آن طور که الله می خواست، آن را تعبیرمی کرد. روزی، رسول الله صلی الله علیه و سلم حسب عادت پرسید: "آیا دیشب، کسی از شما خوابی دیده است"؟ گفتیم: خیر، ما خوابی ندیدهایم.
ایشان فرمود: "ولی من دیشب، خواب دیدم که دو نفر نزد من آمدند، دستم را گرفتند و مرا به طرف سرزمین مقدس بردند. در آنجا، یک شخص نشسته و شخص دیگری ایستاده و قلابی در دست داشت. شخص ایستاده، قلاب را در یک طرف دهان شخص نشسته، فرو می برد و تا پشت سر او می کشید و بعد، آن را در طرف دیگر دهانش قرار می داد وتا پشت سر او می کشید. در این فاصله، طرف اول دهانش درست میشد. و مرد ایستاده دوباره همان کارش را تکرار می کرد. پرسیدم: این چیست؟ گفتند: برویم جلوتر.
به راهمان ادامه دادیم تا اینکه به شخصی رسیدیم که به پشت، خوابیده است و شخص دیگری کنارش ایستاده و تخته سنگی را که در دست دارد، بر سرش می کوبد. و آن سنگ میغلتد و دور می افتد. و تا وقتی که آن شخص سنگ را میآورد، سرشکسته، دوباره به حالت اول برمی گردد و آن شخص، مجددا آن سر را با سنگ می کوبد و این عمل همچنان تکرار می شود. پرسیدم: این کیست؟ گفتند: جلوتر برویم.
براه خود ادامه دادیم تا اینکه کنار خندقی که مانند تنور بود، رسیدیم. دهانه آن، تنگ و داخلش بسیار وسیع بود. و در زیر آن، آتشی افروخته شده بود. عدهای از زنان و مردان لخت و برهنه در آن خندق، بودند. هنگامی که آتش زبانه می کشید، آنها بالا میآمدند به طوریکه نزدیک بود از دهانه خندق، بیرون بیایند. وهنگامی که آتش فروکش می کرد، داخل خندق فرو می رفتند. پرسیدم: این چیست؟ گفتند: به راهت ادامه بده.
سپس، براه افتادیم تا اینکه به نهری از خون رسیدیم و شخصی را دیدیم که در وسط نهر، ایستاده وشخصی دیگر،کنار نهرایستاده است. و مقداری سنگ، پیش رویش قرار دارد. مردیکه وسط نهر بود، براه میافتاد و می خواست بیرون بیاید. اما شخصی که بیرون نهر بود، سنگی در دهانش می کوبید و او را به وسط نهر برمی گرداند. واین کار همچنان تکرار می شد. پرسیدم: این چست؟ گفتند: به راهت ادامه بده.
به راهمان ادامه دادیم تا این که به مردی بسیار بدشکل و بدقیافه رسیدیم و او آتشی را روشن می کرد و برای آن هیزم جمع می کرد و پیوسته در این کار و زحمت بود و لحظهای توقف نمی کرد. پرسیدم این کیست؟ گفتند: به راهت ادامه بده.
به راه خویش ادامه دادیم تا اینکه به باغی بسیار سر سبز و شاداب رسیدیم که در آن، درخت بسیار بزرگی وجود داشت. و در زیر آن، یک پیرمرد و چند کودک نشسته بودند. آن دو نفر، مرا بالای درخت، به ساختمانی بردند که هرگز ساختمانی به زیبایی آن، ندیده بودم.
عدهای پیرمرد، جوان، زن و کودک در آن ساختمان زندگی می کردند. سپس، مرا از آن ساختمان، بیرون کردند و به ساختمانی دیگر بردند که از ساختمان اول، بسیار بهتر و زیباتر بود. در این ساختمان هم، تعدادی پیرمرد وجوان زندگی می کردند. گفتم: اینها چه کسانی هستند: گفتند: به راهت ادامه بده.
باز به راهمان ادامه دادیم، تا این که به درخت بزرگی رسیدیم، که مانند آن درخت بزرگ و زیبا ندیده بودم، آنان گفتند: بالای این درخت برو و ما بالای آن رفتیم، آن گاه به شهری بسیار زیبا رسیدیم، که از طلا و نقره درست شده بود، به دروازه ی آن وارد شدیم و اجازه ی ورود خواستیم و آنان در را برای ما گشودند، افرادی را دیدیم که نصف چهرههایشان بسیار زیبا و خوبصورت بود و نصف چهرههایشان بسیار بد قیافه و بد شکل بود، آن دو نفر گفتند: بروید و خود را در این نهر بیندازید، در آنجا نهری روان بود که آبش بسیار سفید و شفاف بود، آنان خود را در آن نهر انداختند و باز گشتند در حالی که آن قیافه ی بدشان عوض شده بود و بسیار خوب صورت بودند.
آنان گفتند: این جنت العدن هست و این منزل توست، آن گاه چشمانم را بالا گرفتم و کاخی بسان ابر سفید مشاهده کردم، آنان گفتند: این منزل توست. من گفتم: الله به شما برکت دهد، بگذارید در آن داخل شوم، آنان گفتند، الان خیر، ولی در آن داخل خواهی شد.
گفتم: تمام شب، صحنههای مختلفی را به من نشان دادید. هم اکنون آن صحنهها را برایم توضیح دهید.
آن دو نفر، گفتند: بله، شخصی که دهان او پاره می شد، دروغگویی بود که مردم دروغهای او را گوش کرده به دیگران می رساندند، به طوری که دروغهایش به گوشه وکنار دنیا می رسید. و این مجازات دروغگو، تا روز قیامت است.
و کسی که سر او با سنگ کوبیده می شد، کسی بود که الله او را علم و معارف قرآن داده بود، اما او بدان، عمل نمی کرد. شبها می خوابید و روزها را به غفلت می گذراند و به احکام الهی عمل نمی کرد. او تا قیامت، در همین عذاب، گرفتار خواهد بود.
کسانی را که برهنه در تنور دیدی، زنا کاران بودند.
شخصی را که در نهر خون دیدی، ربا خوار بود.
و مرد کهنسالی را که با چند بچه زیر درخت دیدی، ابراهیم علیه السلام بود.
و کودکانی که اطراف او جمع شده بودند، کسانی هستند که بر فطرت زاده شدهاند.
در این هنگام صحابه پرسیدند: آیا فرزندان مشرکان نیز شامل می گردند؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آری، کودکان مشرکان نیز شامل خواهند بود"[1].
و آنان که نصف چهره شان زیبا و نصف چهره شان زشت بود، کسانی هستند که عمل نیک و بد را با هم مرتکب شدهاند و پروردگار از آنان درگذر نموده است"[2].
از الله می خواهیم که ما را قرین رحمت خودش قرار دهد.
اندرز...
عذاب قبر سخت و دردناک است.
اما عذاب آخرت، سخت تر و پایدارتر است.
[1]- یعنی فرزندان مسلمین که در سن کودکی و قبل از بلوغت قبل از سن 15 سالگی میمیرند، وارد بهشت میشوند و تحت کفالت حضرت ابراهیم قرار میگیرند، و منظور از فطرت، دین توحید، یکتاپرستی است از این رو صحابه از رسول خداج در مورد فرزندان مشرکان پرسیدند و آن حضرتج جواب دادند که آنها نیز وارد بهشد میشوند و تحت کفالت حضرت ابراهیم قرار میگیرند.
[2]- بخاری و ابن حبان و روایت از مجموع دو کتاب گرفته شده است.
|