سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7321823
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 5   تعداد بازدید: 5810 تاریخ اضافه: 2010-02-27

جنگ سرزمین شهیدان اسلام (پیکار تور یا نبرد پواتو)

زمان: 2 رمضان 114 هـ برابر با 21 اکتبر 732 م

این جنگ بزرگترین و عمیق‌ترین اثر را در تاریخ اسلام و مسیحیت بر جای گذاشته و بلکه سرنوشت اسلام و مسیحیت را بطور قاطع تعیین کرد. مورخان مسلمان این جنگ را به عنوان «جنگ سرزمین شهیدان اسلام» می‌شناسند و مورخان اروپایی از آن بعنوان پیکار تور یا پواتو یاد می کنند. از نظر مورخان اگر مسلمانان در آن جنگ شکست نمی‌خوردند، امروز از دین مسیحیت در اروپا خبری نبود و مسیحیت به کلی در جهان ریشه‌کن می‌شد!

مسلمانان در سال 92 هـ اندلس (اسپانیا) را فتح کردند و به سرعت دامنهٔ فتوحات مسلمانان در اروپا گسترش یافته و در مدتی کمتر از بیست سال از سلسله جبال پیرنه (بین فرانسه و اسپانیا) گذشتند و ایالات جنوبی فرانسه را هم فتح کردند و بر دشت‌های اطراف رود رن (Rhone) دست یافتند. ولی متأسفانه دیری نپایید که مسلمانان دستخوش اختلافات قبیله‌ای شدند و به همین دلیل برای اولین بار در سال 102 هـ در جنگ تولوز از فرانسوی‌ها شکست خوردند و فرماندهٔ آنها، امیر اندلس «سمح بن مالک خولانی» و گروه بزرگی از سپاه وی به شهادت رسیدند و سپاه مسلمانان ناگزیر به مرزهای فرانسه عقب نشست به امید آنکه با تجدید قوا مجددا جنگ را از سر بگیرند ولی فتنه و آشوب بزرگی که به علت کشمکش‌ها و اختلافات قبیله ای و نژادی میان عرب و بربر از یک سو و عرب‌های یمنی و قیسی از سوی دیگر به مدت بیش از 10 سال اسپانیای اسلامی را در برگرفته بود، ادامهٔ فتوحات را متوقف کرد. تا اینکه در سال 113 هـ فرماندهٔ بزرگ «عبدالرحمن بن عبدالله غافقی» به فرمانروائی اسپانیا منصوب شد.

آنچه مسلم است «عبدالرحمن غافقی» فرمانده‌ای بزرگ و عالی مقام و هم سیاستمداری ماهر و با ایمان و با تقوا بود و جهاد در راه خدا را بسیار دوست می‌داشت. او پیوسته درصدد بود که انتقام کشته شدن سمح بن مالک خولانی را بگیرد و شکست مسلمانان را در کنار دیوارهای «تولوز» جبران کند. به همین منظور از آغاز فرمانروایی خویش پیوسته نیرو بسیج می‌کرد و امور اداری و کشوری را اصلاح و تنظیم کرده و شئون زندگی مردم را مرتب نمود و با این تدابیر توانست آرامش و ثبات را به جامعهٔ آشوب زده اسپانیای اسلامی بازگرداند.

در این موقعیت یکی از رهبران طمعکار و زیاده طلب بربرها از فرصت استفاده کرده و بر آن شد که ایالات شمالی اسپانیا را مستقل کند. بدین منظور با کنت «اودو» حاکم ایالت «اکوتین» (اکیتانیه) در جنوب فرانسه بر ضد حکومت اسلامی اسپانیا هم پیمان شد.

عبدالرحمن ناگزیر شد قبل از اینکه کار منوزه بالا بگیرد، سپاهی برای سرکوب وی اعزام کند این سپاه منوزه را تعقیب کرده و پس از دستگیری به قتل رساند. هنگامی که «اودو» حاکم اکوتین از شکست و کشته شدن هم پیمان خود آگاهی یافت و متوجه شد که در معرض خطر جدی قرار گرفته است آمادهٔ دفاع از قلمرو خویش گردید. در این زمان عبدالرحمن غافقی در محرم سال 114 هـ با سپاه خود متشکل از عرب‌ها و بربرها به سوی شمال اسپانیا به حرکت درآمد. این بزرگترین نیروی اسلامی بود که اسپانیا و فرانسه تا آن روز دیده بود. این سپاه مانند سیلی ویرانگر بر سر کنت اودو و سرزمین او فرود آمد، مقاومت او را به سختی درهم شکست و سپاه او را متلاشی کرد. وی به سوی شمال گریخت به زودی مسلمانان به جنوب فرانسه رسیدند و شهر سانس در یکصد مایلی پاریس ـ پایتخت فرانسه ـ را اشغال کردند.

این پیشروی با موفقیت انجام گرفت و غافقی نیمی از جنوب فرانسه را از شرق تا غرب در مدت چند ماه متصرف شد.

آن روز پادشاه فرانسه «تیودوریک چهارم» بود ولی در آن زمان پادشاهان فرانسه اشباحی بیشتر نبودند و در واقع شارل مارتل، فرماندهٔ محافظان قصر سلطنتی فرانسه، همه کاره بود و با کمال قدرت حکومت می‌کرد. سرداران فرانسوی با شارل مارتل تشکیل جلسه داده و برای چگونگی مقابله با هجوم مسلمانان با وی مشورت کردند. شارل مارتل که از مردان زیرک روزگار خود بود و دشمن قدیمی کنت «اودو» حاکم اکوتین محسوب می‌شد، او را مانند طعمه‌ای در برابر مسلمانان رها کرد و چنانکه گفتیم سرزمین او را مسلمانان متصرف شدند.

شارل مارتل از فرماندهان فرانسوی خواست که منتظر بمانند تا مسلمانان به آنها نزدیک شوند. و گفت: «به نظر من نباید متعرض این لشکر کشی آنها شد زیرا آنها هنگامی که پیش می‌آیند مانند سیل همه چیز را با خود می‌برند. بگذارید که دست‌های آنها از غنایم جنگ پر شود و در جائی قرار گیرند و سرگرم کشمکش ریاست طلبی و حکومت گردند و اختلاف و چند دستگی در میان آنها پدید آید، در آن موقع به آسانی می‌توانید بر آنها دست یابید.»

«مارتل» سپاه عظیمی از فرانسویان و قبایل مختلف ژرمن‌های وحشی بت پرست و دسته‌های مزدور از هر سو گرد آورد. بدین ترتیب علی رغم بزرگی سپاه اسلام، سپاه فرانسه چند برابر آن انبوه‌تر بود. سپاه فرانسه در دشت تور به رود «لوار» رسیدند. سپاه مسلمانان نیز به پیشروی خود ادامه دادند تا به نزدیک اردوگاه سپاه فرانسه رسیدند. عبدالرحمن غافقی، گروهی را برای برآورد تعداد نفرات و تجهیزات سپاه فرانسه اعزام داشت ولی آنها نیز از تعداد نفرات و میزان تجهیزات آنها غافل ماندند. از این رو عبدالرحمن بار دیگر از کرانهٔ رود «لوار» به میان دشت واقع در بین «تور» و «پواتو» مراجعت کرد. سربازان اسلام در آن هنگام در تشویش به سر می‌بردند زیرا آتش اختلاف میان قبایل بربر که بیشتر سربازان را تشکیل می‌داد شعله‌ور شده بود. آنها در صدد بودند با انبوه غنایمی که به چنگ آورده بودند، مراجعت کنند به علاوه مدت چند ماه بود که جنگیده و خسته شده بودند.

جنگ در اواخر شعبان 114هـ بصورت زد و خوردهای جزئی میان دو سپاه آغاز شد تا اینکه در روز دوم رمضان 114 هـ (برابر با 21 اکتبر 732 م) جنگ عمومی با شدت و سرسختی هر چه تمامتر میان دو سپاه اسلام و فرانسه در گرفت بدون اینکه یکی بر دیگری برتری یابد. روز بعد هم جنگ با همان شدت ادامه یافت تا اینکه آثار شکست در صفوف قوای فرانسه نمودار گشت و طلیعهٔ پیروزی سربازان اسلام آشکار گردید. ولی متأسفانه درست در همین هنگام حادثه‌ای اتفاق افتاد که پیش بینی شده بود. بخشی از سربازان فرانسه راه مسلمانان را به سوی غنایم فراوان گشودند. متعاقب آن نیروی بزرگی از جنگجویان مسلمان میدان جنگ را رها ساخته و به منظور حفظ غنایم به عقب برگشته بدین گونه صفوف سربازان اسلام دچار بی نظمی شد.

عبدالرحمن غافقی بیهوده می‌کوشید تا نظم سپاه را حفظ کند و سربازان را به ثبات و پایداری بر می‌انگیخت در این هنگام که عبدالرحمن در میان سربازان خود به هر سو می‌رفت ناگهان تیری از سوی دشمن به سوی او رها شد و به این ترتیب آن قهرمان نامی به شهادت رسید. با مرگ این فرماندهٔ بزرگ پراکندگی و پریشانی در میان سپاهیان به وجود آمد. در مقابل فرانسویان نیز جسور شده و به سختی بر قوای پراکنده مسلمین هجوم آوردند و کشتار سختی به راه انداختند تا اینکه پردهٔ شب میان آنها فاصله انداخت و دو لشکر به اردوگاههای خود بازگشتند.

در این هنگام نزاع و کشمکش میان سران سپاه مسلمانان بالا گرفت و هرگونه امید پیروزی را از دست دادند، بنابراین تصمیم گرفتند به دورترین نقطهٔ جنوب فرانسه عقب‌نشینی کنند. با طلوع صبح، فرانسوی‌ها دیدند که اردوگاه مسلمانان خالی است و کسی آنجا نیست ولی از ترس اینکه مسلمانان نیرنگی زده یا کمین کرده باشند، از تعقیب سپاه مسلمانان خودداری کردند. کارل مارتل و سپاه او هم به سمت شمال بازگشتند.

از نگاه عرف جنگی در واقع مسلمانان در سرزمین شهیدان شکست نخوردند بلکه بدون پیروزی، عقب نشستند ولی مورخان مسیحی این جنگ را با اهمیت بسیار زیاد تلقی نموده و به اسطوره‌ای نزد آنها تبدیل شده است و آنرا با مبالغه و تعصب و تقدس و قهرمانی‌های غیر واقعی آمیخته‌اند و شارل مارتل را به عنوان منجی مسیحیت و اروپا از خطر اسلام و مسلمانان! بسیار ستوده‌اند. همهٔ مورخان قدیم و جدید اروپایی اتفاق دارند که این جنگ مهم‌ترین حادثه در تمام تاریخ اروپا و مسیحیت به شمار می‌رود. ما هم می‌گوییم: اگر حرص و آز گروهی از مسلمانان در حفظ غنایم خود نبود و آنقدر دنیا پرست نبودند، قطعا مسلمانان پیروز می‌شدند و اکنون تمام قارهٔ اروپا مانند کشورهای شمال آفریقا اسلامی بود و اروپائیان مسلمان، اما!!

مترجم: ابو یحیی

عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم  پرسیدم: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: «عایشه را». گفتم: از میان مردان، چه کسی را؟ فرمود: «پدر عائشه را». گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمود: «عمربن خطاب را» و آن‌گاه مردان دیگری را نیز نام برد.
الاحسان فی صحیح ابن حبان (15/309)

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان