سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

30 فروردين 1403 09/10/1445 2024 Apr 18

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 6814085
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 5   تعداد بازدید: 5072 تاریخ اضافه: 2010-02-27

يزید بن معاویه (26 - 64 هـ) قسمت دوم

5 ) -  واقعه حره، سال 63 هـجری:

بعد ازآنکه حسین رضی الله عنه و برادران و پسران عمویش به شکل ناجوانمردانه، توسط عبیدالله بن زیاد،  به شهادت رسیدند، اینجا بود که بسیاری از فرزندان صحابه رضی الله عنهم از عدم محاکمه ابن زیاد توسط یزید ناراضی شدند و با سر دادن شعار شورایی و امکان بودن آن بین مردم، نزدیکی و قرب بیشتری برای بیعت با عبدالله بن الزبیر را فراهم کردند، و مردم کم کم به طرف بیعت با ابن الزبیر تمایل پیدا می کردند و فکر می کردند این تصرف بی رحمانه ابن زیاد از طرف یزد بن معاویه بوده است. بدون شک شهادت حسین تأثیر بسزایی در اعتراضات مردم گذاشته و باعث به وجود آمدن حزن و اندوه آنها شد.

اعتراضات و مخالفتهای مردم باعث شد تا والی مدینه عثمان بن محمد بن أبی سفیان گروهی را از مدینه راهی دمشق کند تا اثبات کند که ولایت اهل مدینه هنوز برای یزید بن معاویه  باقی مانده است و در مقابل یزید از آنها استقبال گرمی به عمل آورد و اعطایا و جوائزی ارزنده به آنها عطا کرد، از جمله کسانی که در این گروه بودند: عبد الله بن حنظلة الغسيل الأنصاري، وعبد الله بن أبي عمرو بن حفص المغيرة الحضرمي، والمنذر بن الزبير، و مردان زیادی از بزرگان مدینه را می توان ذکر کرد. این گروه بعد از گرفتن جوائز به مدینه رجوع کردند و آنجا یزید را مذمت کردند ودشنام دادند. همین طور مخالفتهای مردم  ادامه پیدا کرد تا اینکه سرانجام مردم مدینه عثمان بن محمد که عامل یزید در آن شهر بود اخراج کردند، همان طور که مروان بن حکم و سائر بنی امیه را خارج کردند و متمایل پیدا کردند تا با ابن الزبیر بیعت کنند، این عمل اهل مدینه باعث شد تا یزید بن معاویه لشکری به فرماندهی مسلم بن عقبه به مدینه بفرستد.

الف ) موقف علماء در مقابل خروج اهل مدینه

بسیاری از علماء مدینه از خروج مردم علیه یزید و خلع اواعتراض کرده و مردم را به باقی ماندن در بیعت و خاموش کردن فتنه دعوت کردند و اکثر اهل علم و فقه بر این رأی بودند. که عبدالله بن عمر خود یکی از مخالفان شدید بر خلع کردن یزید بود  و مردم را نصیحت می کرد و می گفت: ای مردم من از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که می فرمود:" برای هر خیانت کننده ی در روز قیامت پرچمی نصب می شود" وهمانا ما با این مرد (یزید ) برای خدا و رسول بیعت کرده ایم و من خیانتی بالاتر از این نمی بینم که بر این بیعت کرده اید و سپس پرچم جنگ و قتال را بر می افروزید. و او مردم را ازشکستن بیعت و حرمت خون مسلمین بر حذر می داشت.

محمد بن علي بن أبي طالب (ابن الحنفية) و النعمان بن بشير الأنصاري و عبد الله بن جعفر بن أبي طالب رضي الله عنه و سعيد بن المسيب رحمه الله، ازجمله كساني بودند که از خروج مردم علیه خلیفه  مخالف بوده و آنها را ازعاقبت این کار بیم می دادند. اما در مقابل مخالفان که بر فکره و رأی حسین بن علی بر وجوب مقاومت در مقابل منکربودند آن را مری ضروری تلقی می کردند، که در این میان بعضی از صغار صحابه مانند: عبد الله بن زيد وعبد الرحمن بن أزهر وعبد الله بن حنظلة در آن بودند و ابن حنظله می گفت: ای قوم تقوای خدا پیشه کنید که فقط او تنهاست و هیچ شریکی برایش وجود ندارد، به خدا قسم ما بر یزید خروج نکردیم مگر اینکه ترسیدیم مبادا از آسمان بر ما سنگ ببارد. (منظورش خشم خدا در مقابل منکرات بود).

 ب ) واقعه‌ی حره:

خبر محاصره شدن بنی امیه در خانه مروان بن حکم بر یزید بسیار سخت آمد و خواست تا آنها را از این حصار نجات دهد، پس دستور داد تا ارتش را آماده کرده و عازم مدینه شود تا بنی امیه را از این حصار رهایی بخشد و مخالفان را به بیعت با خلیفه بر گرداند. یزید مسلم بن عقبه را برای فرماندهی این لشکر انتخاب کرد و او را وصیت کرد: تا سه بار آنها را به اطاعت کردن دعوت کند اگر بر گشتند به طاعت، تو هم بپذیر و اگر نه، به خدا کمک جوی و با آنها شروع به جنگیدن کن و به او اجازه داد تا سه روزمدینه را مباح بداند و همچنین به او دستور داد بعد از مدینه برای حصار ابن زبیر عازم مکه شود.        

مسلم بن عقبه به سوی مدینه حرکت کرد و متوجه شد که بنی امیه آزاد شدند و به سوی شام در حرکت هستند، پس آنها را نگه داشت و از وضع مدینه سؤال کرد اما کسی به او جواب نداد، چرا که اهل مدینه از آنها عهد و پیمان گرفتند که دشمن را از وضیعت شان خبر نساخته و آنها را علیه اهل مدینه کمک و یاری نکنند؛ این سکوت آنها باعث خشم و غضب شدید مسلم بن عتبه شد و کسی خشم او را سرد نکرد مگر عبدالملک بن مروان، و اشاره کرد تا از جهت شرقی بر آنها وارد شوند و در منطقه ی به نام الحره با اهل مدینه مواجه می شود و آفتاب روبروی جیش شام خواهد بود و در آاین هنگام  با دشمن می جنگند.          

سر انجام در روز چهارشنبه در حالیکه دو شب از ذوالحجه سال 63 هجری باقی مانده بود، این معرکه شروع شده و دو تا جیش به جان هم دیگر افتادند و عبدالله بن حنظله بر لشکر شام حمله برد.  جنگ به شدت جلو می رفت هر در مرحله یکی بر دیگری غلبه می کرد تا اینکه سر انجام معرکه به نفع اهل شام تمام شد و اهل مدینه شکستی که مستحق بودند متحمل شدند و عبدالله بن حنظله و برادرش و محمد بن عمرو کشته شدند؛ در این جنگ تعدادی از صحابه رضوان الله علیهم نیز کشته شدند. سعید بن مسیب در این باره می فرماید: وقتی فتنه اول یعنی قتل عثمان رخ داد هیچ یک از اصحاب بدر تا آن روز زنده نبودند و وقتی فتنه دوم یعنی معرکه حره رخ داد هیچ یک از اصحاب حدیبیه باقی نبودند ". و در مورد عدد کشته شدگان در روایتی از امام مالک آمده است: 700 نفر از اهل قرآن در معرکه حره کشته شدند و راوی می گوید: گمان می کنم که گفت: سه یا چهار نفر از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم در آن بودند. و در روایت دیگر عدد کشته شدگان را 300 نفر شمرده است، بعضی از روایات در تعداد کشته شدگان مبالغه کردند که همگی آن، از روایات متروک و ضعیف است، مثلا ذکر شده که در معرکه حره 700 نفر از قریش، انصار و مهاجر و ده هزار نفر از دیگران کشته شدند، که ابن تیمیه این عدد را انکار می کند و روایت واقدی را ضعیف می داند.

همچنین اخبار و روایتی که حکایت از حتک حرمت زنان مدینه می کند همگی از طرف افرادی مانند عوانه بن حکم و أبی مخنف شیعی و امثال اینها می باشد که ابن جوزی می فرماید: این روایتها فقط برای طعن بیشتر در یزید بن معاویه وضع شده است، و همگی از تعصب ضد تاریخ اموی نشأت گرفته است مثلا در یکی ازاین روایت آمده که بعد از معرکه حره بیش از هزار زن بدون شوهر، بچه دار شدند.            

ابن کثیر در بدایة و النهایة نقل می کند: همانا یزید بن معاویه در دستوردادن مسلم بن عتبه به اباحت مدینه تا سه روز خطای فاحش و بزرگ بود که او مرتکب شد و با ارسال مسلم بن عقبه قصد دوام سلطنت و ملک  خود را داشت اما خداوند به خاطر این فعلش او را مجازات کرد و ملکش را از بین برد.

ج ) - کیفیت گرفتن بیعت ازاهل مدینه برای یزید بن معاویه:

در این باره روایات ذکر شده که بیان می کند که مسلم بن عقبه از اهل مدینه بیعت گرفته که ایشان بردگان یزید بن معاویه هستند و هر گونه که بخواهد در خون و اموالشان دخالت می کند؛ و در روایت دیگر آمده است این بیعت برای یک گروه خاص بوده است، چون افرادی مانند ابن عمر و ابوسعید الخدری و سعید بن مسیب و... که در این معرکه شرکت نداشتند جزء این نوع بیعت نبوده اند، و فقط خشم مسلم از یک گروه خاص بوده تا از جنگ و در گیری با آنها خلاصی یابد.

د ) وفات مسلم بن عتبه: سال 64 هجری:

مسلم بن عقبه وصیت های یزید را گوش داد و ناگهانی به اهل مدینه حمله نکرد، بلکه آنها را سه بارهشدار داد، ولی آنها قبول نکردند و او را دشنام و نفرین دادند؛ و در مقابل مسلم وارد معرکه شد و قهر و جبروتش بر او غلبه کرد و خون اهل مدینه را در معرکه حره ریخت، حتی بعد از پایان یافتن معرکه جنگ و تسلیم شدن مدینه افرادی که از جنگ جان سالم به در بردند نیز به قتل رساند. و ای کاش مسلم بن عتبه مدینه را در حصار خویش قرار می داد و این خون ها را پایمال نمی کرد.

مسلم در اول ماه محرم سال 64 هجری بعد از فراغتش از جنگ مدینه، برای نبرد با ابن زبیرعازم مکه شد، اما وقتی به ثنیه (مکانی بلند در مسیر مکه) رسید، مریض شد؛ در این هنگام رؤساء لشکرش را جمع کرده و گفت: همانا امیر المؤمنین من را امر کرده تا بعد از خودم حصین بن نمیر السکونی را جانشین کنم. و خطاب به او گفت: وارد مکه بشو، و سه بار ابن زبیر را فرصت بده. و سپس گفت: به خدا قسم بعد از کلمه شهادتین، هیچ جیز دوست داشتنی تر از جنگ با اهل مدینه نبوده است. سپس در همان جا در گذشت.             

وفتی خبر واقعه حره و حوادث آنجا به یزید بن معاویه رسید، دستور داد تا غذا و ما یحتاج را برای اهل مدینه بفرستند، و این خلاف آن دروغهای است که شیعه ذکر کرده، که او اهل مدینه را دشنام و ناسزا داد و شعری سرود که واقعه حره در مقابل انتقام جنگ بدر ذکر کرد که بزرگان قبیله ی او کشته شدند؛ ابن کثیر در رد این قول می گوید: "اگر قائل این اشعار یزید بن معاویه باشد، پس لعنت خدا و لعنت لعن کنندگان بر او باد، و اگر اینچنین نبوده پس لعنت خدا بر کسانی باد که این شعر را سروده اند و به او نسبت داده اند، بلکه آنها می خواهند چهره ی ملوک مسلمین را زشت و شنیع گردانند.

6)-حرکت عبدالله بن زبیر در عهد یزید بن معاویه:

ابن زبیر رضی الله عنه تصمیم قطعی گرفته بود تا با یزید بیعت نکند و مکه را برای نشستن انتخاب کرد چرا که آنجا بلد امن و امان بود و کسی جرأت تعدی به آنجا را نداشت و در نفوس مسلمین عظمت خاصی داشت و او هدفش این بود تا امت اسلامی را به امر شورایی وپیمودن راه سنت و خلفای راشدین، باز گرداند.

ابن زبیر رضی الله عنه وقتی خبر شهادت حسین به گوشش رسید، بلند شد و در مکه به ایراد خطبه پرداخت و از مظلومیت حسین و مذمت قاتلان او صحبت کرد و گفت: به خدا قسم او را کشتند در حالی که بسیار نماز می خواند و خیلی از روزها را روزه می گرفت و او در دین اولی تر و افضل تر از دیگران بود. یزید در بدایت امر به ابن زبیر نامه نوشت و او را به عدم نزاع و فتنه دعوت کرده و خواست تا در بیعت با دیگران همراه شود، اما ابن زبیر بیعتش را رد کرد؛ که این  باعث خشم یزید شد و گفت به خدا قسم بیعت او را قبول نمی کنم تا اینکه دست بسته و به غل و زنجیر کشیده به اینجا آورده شود.

یزید به این نتیجه رسید که باید از نیروی نظامی علیه ابن زبیر استفاده کند ودر سال 64 هجری، حصین بن نمیر بعد از مرگ مسلم بن عقبه شهر مکه را محاصره کرد و در مقابل ابن زبیر هم بلند شد و مردم را به نبرد اهل شام تشویق کرد و در این نبرد بعضی از شکست خوردگان معرکه حره نیز به ابن زبیر پیوستند، ولی باز هم لشکر ابن زبیر تعدادشان خیلی کمتر از لشکر شام بود.

چهار روز قبل از پایان محرم، لشکر شام به مکه رسید و در روز سوم ربیع الاول، حصین بن نمیر دستورداد تا بر روی کوه أبی قبیس و کوه قیقعان منجلیق نصب کنند و دستور داد تا ابن زبیر را به منجلیق ببندند و سنگها به طرف ابن زبیرپرتاب می شد و امنیتی برای او باقی نمانده بود، و او در محاصره شدیدی قرار گرفت، و هیچ مکانی جزء مسجد الحرام برای او باقی نمانده بود و در این معرکه باعث شد تا کعبه بسوزد و این مصیب بزرگ به مصیبتهای مسلمانان اضافه شد، و حرمت کعبه و مسجدالحرام شکسته شد.

 در نیمه های شهر ربیع الاول سال 64 هجری بود که یزید بن معاویه در گذشت اما به خاطر مسافت زیاد بین مکه و شام،کسی از مرگ او خبرنداشت و در بدایت ماه ربیع الآخر سال 64 هجری خبر وفات یزید به مکه رسید؛ و در آن روز آتش و جنگی درمکه نبود چون به خاطر سوختن کعبه در نزاع بین طرفین، سبب شد تا دو طرف به خود آیند و از نبرد دست کشیده و به خاطر  شکستن این حرمات از خدا بترسند. ابن زبیر بعد از سوختن کعبه  و خوف و ترس مردم از نازل شدن عذاب خداوند، در مقابل کعبه به سجده افتاد و گفت: پروردگارا ! من از روی عمد به این کار راضی نشدم و بندگانت به خاطر گناهش نابود مگردان.        

اهل شام علی رغم جهالت شان به ابن زبیر و مکانت و منزلت او، ولی امکان نداشت آنها از حرمات و عظمت کعبه با خبر نباشند، چرا که آنها به سوی کعبه نماز می گزارند؛ پس مستحیل است که آنها از روی قصد کعبه را آتش زده باشند؛ چون که عظمت کعبه در دل هر شخص مسلمانی وجود دارد. علماء و بعضی سلف نقل می کنند: که هیچ کدام از دو گروه قصد سوزاندن کعبه را نداشتند، بلکه به خاطر جنگ و درگیری بین دو گروه این غفلت صورت گرفت.

وقتی خبر مرگ یزید بن معاویه به حصین رسید، شخصی را به سوی ابن زبیر فرستاد تا درمورد نزاع و درگیری با هم صحبت کنند، ابن زبیر این دعوت را قبول کرده ومدت زمان زیادی با هم گفتگو کردند و در این اثناء بود که حصین به ابن زبیر گفت: اگر این مرد (یزید) هلاک شده، پس تو از همه اولی تری، بیا با تو بیعت می کنیم و سپس همراه ما به سوی شام حرکت کن؛ اما عبدالله به این گفته های او راضی نشد و و پیشنهاد او را رد کرد، بدین صورت حصین خشمگین شد و گفت: من تو را به خلافت دعوت می کنم، ولی تو من را به قتل و هلاکت دعوت می کنی. سرانجام عبدالله به اشتباه خود پی برد و گروهی را به سوی حصین که در مسیر بازگشت به شام بود فرستاد، اما آنجا حصین دعوت او را رد کرد و گفت: در بیت الله هنگامی گروه زیادی از مردم جمع شدند تو را طلبیدم، ولی قبول نکردی. الان می خواهی دعوتم را قبول کنی؟  بلاذری نقل می کند: که عبدالله بن زبیر در مورد بیعت با حصین با اصحابش مشورت کرد، اما اصحابش این پیشنهاد (خروج به سوی شام ) را رد کردند. ولی با این حال اگربیعت حصین با ابن زبیر صورت می گرفت، باز هم نمی توان او را به عنوان خلیفه شناخت، چرا که امویان و دیگر اهل شام بر آن اقرار نمی کردند و سیاست ابن زبیر ایجاد کرد تا بر این شخص اعتماد نکند.

7)- وفات یزید بن معاویه:

در سال 64 هجری چهاردهم ربیع الاول در سن 38 سالگی یزید بن معاویه در گذشت.و در روایت دیگر آمده سن او در هنگام وفات 39 سال بوده است و وفاتش در روستایی به نام حوارین از منطقه حمص در سرزمین شام بود و مدت زمان خلافتش سه سال و نه ماه طول کشید و نقل شده است که مهر انگشترش "ربنا الله" بود.

پایان خلافت یزید بن معاویه بن أبی سفیان


ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com

مراجع و مصادر:

1 - الدولة الأمویة _ تألیف دکتر علی محمد صلابی

2- البدایة و النهایة - ابن کثیر

3- الدولة الأموية عوامل الإزدهار وتداعيات الإنهيار- تالیف دکترعلي محمد الصًّلاَّبيَّ

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان