مصالحه میان حسن و معاویه رضی الله عنهما
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت حسن رضی الله عنه وقتی عدم حمایت مردم عراق را از خود و تفرقه و هرج و مرج آنان را ملاحظه نمود، تصمیم گرفت با معاویه از راه مصالحه وارد شود، و به همین خاطر نامهای را برای او فرستاد!
معاویه نیز از پیشنهاد صلح حضرت حسن استقبال نمود!
امام بخاری موضوع مصالحه میان حسن بن علی و معاویه را و کنار رفتن حضرت حسن را از مقام خلافت به نفع معاویه در جهت ایجاد وحدت میان مسلمانان، به تفصیل آورده است!
حسن بصری میگوید : حسن بن علی رضی الله عنه از معاویه و عمروبن عاص در حالی که مردان جنگاور و ورزیدهای آنان را همراهی میکردند – استقبال نمود!
عمروبن عاص به معاویه گفت : من جنگاورانی را میبینم که تا امثال خود را به قتل نرسانند، به پشت سر را نگاه نمیکنند!
معاویه گفت : سوگند به خداوند، هم اینها و هم آنان از بهترین مردان و جنگاوران هستند! اگر یکدیگر را به قتل برسانند، چه کسی جای آنان را پر خواهد کرد، و از خانواده و همسرانش نگهداری خواهد نمود؟ و ما چه جوابی برای آنان خواهیم داشت!؟
معاویه عبدالرحمن بن سمره و عبدالله بن عامر را، که هر دو قریشی و از عشیره عبدشمس بودند، برای ملاقات با حضرت حسن فرستاد و به ایشان گفت : نزد حسن بن علی بروید! و با او گفتگو کنید و از خواستههایش مطلع شوید و پیشنهادیتان را با او در میان بگذارید!
آنان نزد حسن بن علی رفتند با او گفتگو و تبادل نظر پرداختند!
حضرت حسن رضی الله عنه به آنان فرمود : برای ما فرزندان عبدالمطلب همین اندازه که تا کنون متحمل شدهایم کافی است! و باید به این خونریزی و برادرکشی پایان داد!
آنان به او گفتند : معاویه فلان و فلان پیشنهاد را با تو در میان گذاشته و از تو میخواهد که پیشنهادهایت را با ما مطرح کنی تا آنها را با او در میان بگذاریم!
حضرت حسن گفت : چه ضمانتی وجود دارد، که پیشنهادهای من مورد موافقت او قرار بگیرد!
گفتند : ما آنها را برای تو تضمین میکنیم!
حضرت حسن رضی الله عنه هر مطلبی را که میفرمود، مورد موافقت ایشان قرار میگرفت! و در نهایت کار حسن بن علی و معاویه به صلح و آشتی انجامید!
حسن بصری راوی رویداد میگوید : از ابابکره – نفیع بن حارث رضی الله عنه شنیدم که میگفت : رسول خدا را بر روی منبر دیدم که حسن بن علی در کنار او نشسته بود، و گاهی مردم و گاهی حسن را نگاه میکرد و میفرمود:
«فرزندم حسن! آدم بزرگواری است! و امیدوارم که خداوند او را وسیلة ایجاد صلح و آشتی در میان دو گروه بزرگ از مسلمانان بگرداند!( البدایة والنهایة : ج 8 ص 17 ) »
این حدیث نیز یکی دیگر از نشانههای صحت نبوّت رسول خدا صلی اله علیه وسلم میباشد! زیرا رسول خدا در آن بزرگواری و گذشت حضرت حسن و نقش او در ایجاد مصالحه میان مسلمانان خبر داده بود!
مفهوم این حدیث در سال چهل و یک هجری بود که روی داد و حضرت حسن عامل ایجاد آشتی میان اهل عراق و اهل شام گردید و همه در مورد فرمانروایی معاویه اتفاق پیدا کردند!
در ماه ربیعالأول سال چهل و یک هجری بود که حضرت حسن بن علی رضی الله عنه به نفع معاویه بن ابیسفیان از مقام خلافت کنار رفت.
مدت خلافت حضرت حسن شش ماه بود، و از ماه رمضان سال چهل تا ربیعالأول سال چهل و یک هجری ادامه پیدا کر و با این شش ماه خلافت او مقطع زمانی سی ساله خلافت راشدین – که رسول خدا صلی اله علیه وسلم خبر داده بود، پایان یافت!
سفینه از رسول خدا صلی اله علیه وسلم روایت نمود که، فرموده است : «پس از من خلافت – بر پایة هدایت و روال شریعت – سی سال است، و پس از آن به پادشاهی تبدیل میشود.»
حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه در ماه ربیعالأول سال یازدهم هجری به عنوان جانشین رسول خدا برگزیده شد و حضرت حسن بن علی رضی الله عنهم در ماه ربیعالأول سال چهل و یک هجری از مقام خلافت استعفا داد!
این حدیث نیز یکی دیگر از دلایل صحت نبوّت رسول خداست زیرا با استعفای حضرت حسن به نفع معاویه عملاً و به صورت دقیق سی سالی خلافت مشروع که رسول خدا از آن خبرداده بود، پایان پذیرفت. و مقطع فرمانروایی و پادشاهی آغاز گردید!
آخرین خلیفه و اولین پادشاه
معاویه رضی الله عنه گاهی راجع به خود میگفت : من آخرین خلیفه و اولین پادشاه هستم!( البدایة والنهایة : ج 8 ص 16)
قبل از آنکه حضرت حسن رضی الله عنه از مقام خلافت کنارهگیری نماید، یکی از فرماندهان سپاه ایشان به نام ابوالعریف میگوید: ما در پیشاپیش سپاه حضرت حسن و دوازده هزار نفر بودیم! و همه ما عزم خود را برای رویارویی با اهل شام جزم کرده بودیم، وقتی شنیدیم حضرت حسن از مقام خلافت استعفا داده و راه مصالحه را در پیش گرفته از شدت خشم آرام و قرار خود را از دست دادیم!
وقتی حسن بن علی به کوفه بازگشت، یکی از افراد ما به نام ابوعامر گفت : السلامعلیک یا مذل المؤمنین!؟
حضرت حسن فرمود : اینگونه سخن مگو! من هیچ اهل ایمانی را خوار و ذلیل نکردهام! حقیقت مطلب این است که من نخواستم بر سر پادشاهی و ملوکیت با آنان بجنگم!( البدایة والنهایة : ج 8 ص 19)
پس از آنکه در ماه ربیعالأول سال چهل و یک هجری حضرت حسن و معاویه مصالحه کردند، مردم شام با معاویه به عنوان فرمانروای مسلمانان موافقت کردند و دیگر ممالک نیز راه اطاعت از او را در پیش گرفتند!
همچنان که قبلاً نیز گفته شد، قبل از استعفای حضرت حسن از خلافت، معاویه والی و حاکم شام و تعدادی دیگر از ممالک بود و خلیفه و امیرالمؤمنین به شمار نمیآمد! و با این اوصاف خود را به مردم معرفی نمیکرد و از مردم نمیخواست برای خلافت یا امیرالمؤمنین بودن با او دست بیعت بدهند! زیرا خلیفه و امیرالمؤمنین ابتدا حضرت علی و پس از او فرزندش حسن رضی الله عنهم بود!
اما پس از مصالحه با حضرت حسن و کنار رفتن او از مقام خلافت، معاویه عملاً و با اتفاق اکثریت مردم فرمانروای مسلمانان گردید!
به همین علت بود که سال چهل و یک هجری را سال «وحدت» نامیدند! زیرا در آن سالس تفرقه و پراکندگی تقریباً پایان یافت و اکثریت قاطع مردم به فرمانروایی معاویه تسلیم شدند!
معاویه وارد شهر کوفه شد و مردم آن با او دست بیعت دادند، او مغیرهبن شعبه را والی آن شهر گردانید!
پس از مدتی حسن و حسین و خانواده حضرت علی رضی الله عنهم کوفه را ترک کرده و راهی مدینه شده و در آنجا اقامت گزیدند!
از خداوند رحیم و رحمن خواهانیم همه اصحاب و یاران رسول خدا صلی اله علیه وسلم و در پیشاپیش ایشان خلفای راشدین را مشمول رحمت و رضایت خویش قرار دهد! آمین!
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
سایت عصر اســلام
IslamAge.Com
|