سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7321871
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 45   تعداد بازدید: 3960 تاریخ اضافه: 2016-12-12

این ها چه انسان‌ هایی هستند!

بسم الله الرحمن الرحیم

این ها چه انسان‌ هایی هستند!


عبدالله بن مسعود رضی الله عنه بیمار شد، عثمان رضی الله عنه به عیادتش رفت و گفت: از چه شکایت می‌ کنی؟

گفت: از گناهانم.

گفت: چه اشتها داری؟

گفت: رحمت پروردگارم.

گفت: آیا دستور دهم پزشکی برای معاینه‌ ات بیاید؟

گفت: پزشک مرا بیمار کرده است.

گفت: آیا دستور عطیه و بخششی برایت بدهم.

گفت: من به آن نیازی ندارم[1].

عمرو بن عاص رضی الله عنه یکی از تیزهوشان عرب بود و همواره می‌ گفت: شگفتا از کسی که مرگ به سراغش آمده و عقل با اوست، چگونه نمی‌ تواند آن را توصیف کند.

وقتی مرگ به سراغش آمد، خیلی بی ‌تابی کرد. پسرش سخنش را به یادش آورد و گفت: پدر جان، مرگ را برای من توصیف کن.

گفت: فرزندم، مرگ بزرگ ‌تر از آن است که توصیف شود.

ولی من آن را به ذهن تو نزدیک خواهم کرد. من به گونه‌ ای هستم که گویا سلسله جبال رضوی روی گردنم است، گویا در شکمم خار است و به گونه ای هستم که گویا جانم از سوراخ سوزنی خارج می ‌شود[2].

پسرش عبدالله رضی الله عنه به او گفت: پدر جان این بی ‌تابی چیست؟ درحالی که رسول الله صلی الله علیه وسلم تو را به خود نزدیک می ‌کرد و تو را به عنوان کارگزار انتخاب نمود؟

گفت: فرزندم، این در گذشته بود. به تو خواهم گفت. به الله سوگند من نمی‌ دانم این به خاطر محبت بود یا به خاطر تألیف و به دست آوردن دل[3].

وقتی فشار بر او زیاد شد دستش را بر چانه ‌اش گذاشت و گفت: بارالها! تو به ما دستور دادی و ما ترک کردیم، ما را نهی کردی و ما انجام دادیم و چیزی جز مغفرتت به درد مان نمی‌ خورد.

سپس شروع کرد به تکرار لا إله إلا الله تا روحش از بدنش خارج شد و از دنیا رفت[4].

اما عمر بن عبدالعزیز؛ همسرش فاطمه دختر عبدالملک گفته است: شنیدم که عمر در بستر مرگش می ‌گوید: بارالها! حتی برای یک ساعت هم که شده مرگم را از آنان مخفی بدار.

وقتی بیماری ‌اش شدت گرفت به او گفتم: آیا از نزدت خارج شوم، چون تو نخوابیده‌ ای؟

خارج شدم و جلوی در اتاق نشستم. شنیدم که این فرموده‌ ی الله تعالی را می‌ خواند: {تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}[5] ترجمه: اين سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهيم که در زمین نه خواهان برتری جويی هستند ونه خواهان فساد و سرانجام نيک برای پرهيز گاران است.

بارها آن را تکرار کرد تا اینکه صدایش کم شد و سکوت کرد. بر او وارد شدیم، دیدم جان داده است درحالی که صورتش را به طرف قبله نموده و یکی از دست ‌هایش را بر روی دهانش و دیگری را بر روی چشمانش گذاشته بود[6].

اما ابن عساکر، امامی که نماز ظهر را خواند و منتظر نماز عصر بود، وضو گرفت و درحالی که نشسته بود شهادتین را گفت و فرمود: راضی هستم از این که الله، پروردگار من است، اسلام دین من است و محمد صلی الله علیه وسلم رسول من است. بارالها! حجتم را به من تلقین کن، لغزشم را استوار دار و به غربتم رحم کن.

سپس چشمش را بالا گرفت و گفت: و علیکم السلام.

و جان داد[7].

این‌ ها چه انسان ‌هایی هستند که در وقت مرگ، سرور و خوشحالی آنان را فرا می گیرد؟!

یا شکر گزار است یا ناسپاس:

{إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}[8] ترجمه: همانا ما راه را به او نشان داديم خواه سپاسگزار باشد يا ناسپاس.

 

برگرفته از کتاب "سفر به آسمان" با عنوان اصلی "رحلة إلی السماء" نوشته ی دکتر محمد العریفی. با ترجمه ی دکتر محمد ابراهیم ساعدی رودی، با اندکی تصرف

 

ام احمد

 

 



[1] البدایة والنهایة، تألیف ابن کثیر

[2] روایت حاکم در "المستدرک" و آن را صحیح دانسته است. ذهبی در "التلخیص" در مورد آن سکوت کرده است. "الطبقات الكبرى" تألیف ابن سعد.

[3] روایت احمد در "مسند" و روایت ابن عساکر در "تاریخ دمشق".

[4] سیر أعلام النبلاء، تألیف الذهبی

[5] قصص:83

[6] "تاریخ دمشق" تألیف ابن عساکر، "المعرفة والتاریخ" تألیف یعقوب بن سفیان ابویوسف.

[7] "تاريخ الإسلام وَوَفيات المشاهير وَالأعلام" تألیف الذهبی، "الدارس في تاريخ المدارس" تألیف الدمشقی، "طبقات الشافعية الكبرى" تألیف السبکی.

[8] انسان:3

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

«خَيْرُ أُمَّتِي قَرْنِي ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ …» [متفق عليه]. 
بهترين مردمان، مردم قرن من است، سپس مردمي كه بعد از قرن من مى آيد، سپس مردمي كه بعد از قرن دوم مى‌آيد (سه قرن پس از پيامبر)

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان