سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322887
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 448   تعداد بازدید: 2595 تاریخ اضافه: 2010-04-01

برادران و خواهران حسن بن علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

مختصراً به شرح حال خواهران و برادران پدري و مادري حسن بن علي رضی الله عنه  مي‌پردازيم:

1ـ حسين بن علي رضی الله عنه : او، ابوعبدالله حسين بن علي بن ابي‌طالب و نوه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  و محبوب و گل خوشبوي آن حضرتص است. وي، پسر فاطمه دخت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  مي‌باشد كه در سال چهارم هجري به دنيا آمد و در دهم محرم سال شصت و يك هجري در كربلاء شهيد شد.[1] در مناقب و فضايل وي، احاديث زيادي، نقل شده است؛ از جمله:

الف) يعلي عامري رضی الله عنه  مي‌گويد: همراه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  به قصد مهماني‌اي كه آن حضرتص را بدان دعوت كرده بودند، بيرون شده بودم. در مسيري كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  براي مهماني مي‌رفت، حسين رضی الله عنه  را ديد كه با تعدادي از بچه‌ها بازي مي‌كرد. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  مي‌خواست حسين رضی الله عنه  را بگيرد كه حسين شروع به جست و خيز نمود و به اين طرف و آن طرف فرار مي‌كرد. رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  نيز (ضمن تعقيب و گريز) با او مي‌خنديد تا اينكه او را گرفت و يكي از دستانش ر اپشت سر حسين رضی الله عنه  و دست ديگرش را زير چانه‌ي وي قرار داد و او را بوسيد و فرمود:‌ (حسين مني و أنا من حسين، أحب الله من أحب حسيناً، حسين سبط من الأسباط)[2] يعني:‌ «حسين از من است و من، از حسين؛ خداوند، دوست بدارد هر آن كس را كه دوستدار حسين است. حسين، يكي از نوادگان (جوانمرد من) است».

در اين حديث، فضيلت حسين رضی الله عنه  به خوبي بيان مي‌شود. چرا كه به محبت و دوست داشتن حسين رضی الله عنه  ترغيب مي‌دهد. گويا رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  با نور وحي دريافت كه بعدها چه اتفاقي براي حسين رضی الله عنه  خواهد افتاد. از اين رو بطور ويژه، از او ياد نمود و به وجوب دوست داشتنش و نيز حرمت جنگ با او و تعرض به وي، تأكيد كرد؛ چنانچه فرمود: «خداوند، دوست بدارد هر آن كس را كه دوستدار حسين است». محبت حسين رضی الله عنه  به محبت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  مي‌انجامد و محبت رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  به محبت الله منتهي مي‌شود.[3]

ب) انس بن مالك رضی الله عنه  مي‌گويد: سر حسين رضی الله عنه  را نزد عبيدالله بن زياد[4] آوردند و در تَشتي گذاشتند. عبيدالله، شروع به داخل كردن چوب‌دستي‌اش در چشم و بيني حسين رضی الله عنه  كرد و در مورد زيبايي‌اش چيزي گفت. انس رضی الله عنه  مي‌گويد: حسين رضی الله عنه  بيش از همه به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  شباهت داشت و موهايش با گياه وسمه[5]، خضاب شده بود.[6]

ج) انس بن مالك رضی الله عنه  مي‌گويد: سر حسين رضی الله عنه  را نزد عبيدالله بن زياد آوردند. وي با چوب‌دستي به دندانهاي پيشين حسين رضی الله عنه  مي‌زد و مي‌گفت: من، او را زيبا مي‌پنداشتم. انس رضی الله عنه  مي‌گويد: گفتم: به خدا، كاري مي‌كنم كه تو را خوش نيايد؛ من رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  را ديدم كه همان جايي را مي‌بوسيد كه تو اينك با چوب‌دستي مي‌زني. عبيدالله پس از شنيدن اين سخن، از آن كار دست كشيد.[7]

 

2ـ محسّن بن علي ابي‌طالب رضی الله عنه

اين برادر حسن رضی الله عنه  را تنها از طريق حديثي مي‌شناسيم كه هاني بن هاني از علي بي ابي‌طالب رضی الله عنه  روايت كرده است: علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  مي‌گويد: زماني كه حسن رضی الله عنه  به دنيا آمد، نامش را حرب گذاشتم؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  تشريف آورد و فرمود: «فرزندم را به من نشان دهيد؛ نامش را چه گذاشته‌ايد؟» گفتيم: حرب. فرمود: «نه، بلكه او حسن است». زماني كه حسين رضی الله عنه  به دنيا آمد، نامش را حرب گذاشتم؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  تشريف آورد و فرمود: «فرزندم را به من نشان دهيد؛ نامش را چه گذاشته‌ايد؟» گفتيم: حرب. فرمود: «نه، بلكه او حسين است». زماني كه فرزند سوم به دنيا آمد، نامش را حرب گذاشتم؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  تشريف آورد و فرمود: «فرزندم را به من نشان دهيد؛ نامش را چه گذاشته‌ايد؟» گفتيم: حرب. فرمود: «نه، بلكه او محسّن است» و سپس افزود: «من آنها را همانند فرزندان هارون علیه السلام  نامگذاري كردم كه نامشان، شبر، شبير و مشبّر بود».[8] چنانچه از ظواهر بر‌مي‌آيد، محسّن در دوران كودكي وفات نموده است. از اين رو براي ما روشن مي‌شود كه محسّن در دوران پيامبرص درگذشته و همين، نادرستي پندار برخي از غُلات و درغگويان را برملا مي‌سازد كه معتقدند عمر رضی الله عنه  به پهلوي فاطمه رضي الله عنها زده و موجب سقط جنين وي شده است.

 

3ـ ام‌كلثوم بنت علي بن ابي‌طالب رضي الله عنهما

عمر فاروق رضی الله عنه  از علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  ام‌كلثوم را كه دختر فاطمه دخت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  نيز بوده، خواستگاري كرد و علي مرتضي رضی الله عنه  نيز ام‌كلثوم را به ازدواج عمر رضی الله عنه  درآورد. چراكه به عمر رضی الله عنه  اطمينان داشت و مناقب و فضايش عمر رضی الله عنه  مورد قبول علي رضی الله عنه  بود و علي به خوبيهاي عمر رضی الله عنه  اذعان مي‌كرد. اينكه علي مرتضي رضی الله عنه ، دخترش ام‌كلثوم را به ازدواج عمر رضی الله عنه  درآورد، بيانگر اين است كه روابط آنها با يكديگر محكم و استوار و خجسته بوده و همين روابط خوب و مباركشان، دل دشمنان را مي سوزاند و بيني‌هايشان را به خاك مي‌مالد.[9] ام‌كلثوم رضي الله عنها، دختري به نام رقيه و پسري به نام زيد، براي عمر رضی الله عنه  به دنيا آورد. روايت شده كه زيد بن عمر رضی الله عنه  در درگيري و مشاجره ي يكي از طوايف بني عدي بن كعب حضور يافت و شبانگاه به سوي آنها رفت تا درميانشان صلح و آشتي برقرار كند. در اين گيرودار، ضربه‌اي به سرش خورد و بلافاصله جان باخت. مادر زيد، از بابت كشته شدن فرزندش، سخت اندوهگين شد و از اين بابت، غش و ضعف كرد و همان دم، وفات نمود. بدين‌سان ام‌كلثوم و پسرش زيد بن عمر، همزمان دفن شدند و عبدالله بن عمر بن خطاب رضی الله عنه ، بر آنها نماز جنازه را ادا كرد.[10] بنده در كتاب سيرت عمر بن خطاب رضی الله عنه ، به تفضيل درباره‌ي ام‌كلثوم رضي الله عنها سخن گفته‌ام.

 

4ـ زينب بنت علي بن ابي‌طالب رضي الله عنهما

زينب در زمان رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  به دنيا آمد. وي، دختري خردمند، زيرك و نيك‌انديش بود كه پدرش، او را به ازدواج برادرزاده‌ي خود يعني عبدالله بن جعفر رضی الله عنه  درآورد. زينب رضي الله عنها براي عبدالله بن جعفر رضی الله عنه  فرزنداني به دنيا آورد و در صحنه‌ي كربلا حضور داشت و در ميان اسيران (و بلكه آزادگان كربلا) به دمشق منتقل شد.[11]

5 ـ محمد بن حنفيه رضی الله عنه ، برادر پدري حسن بن علي است؛ مادرش به نام خوله بنت جعفر در ميان اسيران بني حنيفه بود. محمد بن حنفيه رضی الله عنه  فردي فاضل، دانشمند و عبادتگزار بود و در جنگ جمل، پرچم پدرش را به دست داشت. وي، تنومند و فرزانه بود. از محمد بن حنفيه رضی الله عنه  نقل شده كه گفته است:‌ كسي كه خوب، معاشرت نكند و از زندگي با ديگران بهره و چاره‌اي نمي‌يابد تا خداوند، برايش گشايش و برون رفتي قرار دهد، فرزانه نيست؛ همچنين گفته‌ است: همانا خداوند، بهشت را بهاي جانهايتان قرار داده؛ از اين رو آن را جز در قبال بهشت، معامله و داد و ستد نكنيد. و نيز فرموده است: كسي كه به كرامت نفس برسد، دنيا در نگاهش هيچ ارزش و اعتباري ندارد. علاوه بر اين فرموده است: هر آنچه كه با آن، رضاي خدا طلب نشود، نابود مي‌گردد. محمد بن حنفيه رضی الله عنه  در سال نود و سه هجري وفات نمود.[12]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

--------------------------------------------------

[1]- البداية والنهاية (8/152)؛ الإصابة (1/331).

[2]- روايت احمد؛ فضائل الصحابة ، شماره‌ي 1361؛ با سند حسن.

[3]- تحفة الأحوذي (10/279).

[4]- عبيدالله بن زياد بن ابيه، در سال 55ه‍.ق والي بصره شد و در آن زمان، 22 سال داشت و در سال 67 ه‍. كشته شد. نگا: السيرة (5/49).

[5]- وسمه، گياهي است كه از برگ آن براي خضاب، استفاده مي‌شود.

[6]- صحيح بخاري، حديث شماره‌ي 3748.

[7]- فضائل الصحابة (2/985)، حديث شماره‌ي 1197 با سند حسن.

[8]- مسند احمد (1/98،118)؛ صحيح ابن‌حبان (15/410)؛ سند حديث، صحيح است.

[9]- الشيعة و اهل البيت، ص105.

[10]- أسد الغابة (7/425)؛ نساء اهل البيت، منصور عبدالحكيم، ص185.

[11]- الإصابة في تمييز الصحابة (8/167).

[12]- التبيين في أنساب القرشيين، ص136.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان