سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

13 آذر 1403 01/06/1446 2024 Dec 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7339709
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 446   تعداد بازدید: 2614 تاریخ اضافه: 2010-04-01

فرازي از زندگاني اجتماعي حسن رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

حسن رضی الله عنه  صحنه‌ها و نمايه‌هاي شكوهمندي از زندگاني اجتماعي خويش، براي ما به جاي نهاده است. آن بزرگوار، اشتياق وافري به تصحيح مفاهيم و انديشه‌هاي مردم داشت و سعي زيادي براي رفع نيازمندي‌هاي مردم، مبذول مي‌داشت و به عموم مردم، به‌خوبي هم‌نشيني مي‌كرد و آنان را از طريق پند و اندرز و بيان نكات حكيمانه، راهنمايي مي‌نمود. و اينك شرحي مختصر از رويكرد اجتماعي حسن رضی الله عنه :

 

رد عقيده‌ي رجعت توسط حسن رضی الله عنه

در روايت عمرو بن اصم آمده است: به حسن رضی الله عنه  گفتم: «شيعيان چنين مي‌پندارند كه علي رضی الله عنه  قبل از برپایی قيامت، برانگيخته خواهد شد». فرمود: «به خدا سوگند دروغ مي‌گويند؛ اينها، شيعه نيستند. اگر ما مي‌دانستيم كه علي رضی الله عنه ، پيش از رستاخيز، برانگيخته مي‌گردد، اموالش را تقسيم نمي‌كرديم و نمي‌گذاشتيم كه زنانش، ازدواج كنند».[1]

نخستين كسي كه عقيده‌ي رجعت را بنا نهاد، ابن‌سبأ بود؛ البته او بر اين باور بود كه امام، كشته نشده، بلكه در غيبت به‌سر مي‌برد و باز خواهد گشت. عقيده‌ي رجعت، از ديدگاه پيروان ابن‌سبأ، منحصر به امام بود، اما اين پندار، از ديدگاه دوازده‌امامي‌ها، عموميت يافت و غير از امام، بسياري از مردم را نيز در بر گرفت. آلوسي از تحول مفهوم رجعت نزد روافض از انحصار آن به امام تا فراگيرشدن و عموميت يافتن آن براي غير امام در قرن سوم هجري، مطالب ارزنده‌اي بيان نموده است.[2]

مفهوم عمومي رجعت از ديدگاه دوازده‌امامي‌ها، سه دسته از انسان‌ها را در بر مي‌گيرد:

1ـ دوازده امام؛ بر اساس اين پندار، مهدي، از مخفي‌گاهش بيرون مي‌آيد و پس از غيبتي طولاني ظهور مي‌كند. آن‌گاه ساير امامان، زنده مي‌شوند و به اين دنيا باز مي‌گردند.

2ـ كارداران و خلفاي مسلمانان كه به گمان باطل روافض، خلافت را از صاحبان اصلي آن، يعني دوازده امام غصب كرده‌اند. بر اساس اين عقيده، خلفاي مسلمانان به‌ويژه ابوبكر و عمر و عثمان رضی الله عنهم   از قبرهايشان بيرون مي‌آيند و به دنيا باز مي‌گردند و تاوان غصب خلافت را پس مي‌دهند و بدين‌سان شكنجه مي‌گردند، به صليب كشيده مي‌شوند و به سزاي عملشان (يعني غصب خلافت) مي‌رسند!

3ـ عموم مردم. بر اساس اين پندار، شيعيان كه از ديدگاه روافض، تنها گروه مسلمان هستند، سر از قبرهايشان بر مي‌آورند و به دنيا باز مي‌گردند. گفتني است آن‌چنانكه سرآمدان و شيوخ روافض تصريح كرده‌اند، كافران نيز برانگيخته مي‌شوند. لازم به يادآوري است كه اينها، همه‌ي مردم، جز مستضعفان را در جرگه‌ي كافران مي‌دانند.[3]

بنابراين در تعريف رجعت گفته‌اند كه عبارتست از رجوع بسياري از مردم به دنيا قبل از برپايي قيامت.[4] و بازگشتشان به دنيا قبل از برپايي قيامت، به همان سيمايي مي‌باشد كه پيش از مرگ داشته‌اند.[5]

روافض، با علماي اهل بيت و در رأس آنان حسن بن علي رضی الله عنه  كه رهروان راه حق و پيروان كتاب و سنت بوده‌اند، در زمينه‌ي عقيده‌ي رجعت، مخالفت كرده‌‌ و رجعت را يكي از اصول مذهب شيعه دانسته‌اند. چنانچه راويان دروغگو، روايات بي‌اساسي را ساخته و آنها را به امامان هدايت، نسبت داده‌اند؛ از جمله، اين روايت كه مي‌گويد: «كسي كه به بازگشت ما ايمان ندارد، از ما نيست».[6] ابن‌بابويه مي‌گويد: «اعتقاد ما درباره‌ي رجعت، اين است كه حق مي‌باشد».[7] طبرسي و حر عاملي و ساير شيوخ شيعه تصريح كرده‌اند كه: «اماميه، در مورد رجعت، اجماع كرده‌اند و عقيده‌ي رجعت، از باورهاي اساسي و ضروري ايشان است».[8]

ناگفته پيداست كه عقيده‌ي رجعت و بازگشت به دنيا قبل از برپايي قيامت، مخالفتي آشكار با نصوص و آيات صريح قرآن كريم است؛ الله  مي‌فرمايد:

«حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (مؤمنون:99،100)

«و زماني كه مرگ يكي از آنان، فرا مي‌رسد، مي‌گويد: پروردگارا! مرا (به دنيا) بازگردانيد تا كار شايسته‌اي بكنم و فرصت‌هايي را كه از دست داده‌ام، جبران نمايم. نه! (هيچ راه بازگشتي وجود ندارد). اين، سخني است كه او، بر زبان مي‌آورد. در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روز (قيامت) كه برانگيخته شوند».

اين آيه، به‌ويژه بخش پاياني آن، آشكارا عقيده‌ي رجعت را رد مي‌كند.

خداي متعال مي‌فرمايد:

«وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآَيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (27) بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ» (انعام:27،28)

«اگر تو ايشان را بدانگاه مشاهده كني كه آنان را در كنار آتش دوزخ نگاه مي‌دارند (و چون هراس جهنم، آنها را بر مي‌دارد)، مي‌گويند: اي كاش به دنيا باز مي‌گشتيم و آيات پروردگارمان را تكذيب نمي‌كرديم و از زمره‌ي نيكوكاران مي‌شديم. (اين، چيزي جز يك آرزوي دروغين و دست‌نيافتني نيست) بلكه (به‌خاطر آن است كه در آن جهان، عيوب و نتيجه‌ي) كارهايي كه قبلاً (در دنيا انجام مي‌داده و) پنهان مي‌كرده‌اند، براي آنان آشكار گشته است. اگر هم (به فرض محال، به دنيا) باز گردانيده شوند، به سراغ همان چيزي مي‌روند كه از آن، نهي شده‌اند. ايشان، دروغگويند».

اينها، همه، هنگام مردن و نيز زماني كه در پيشگاه پروردگارشان حاضر مي‌شوند و آتش هولناك جهنم را مشاهده مي‌نمايند، آرزوي بازگشت به دنيا را مي‌كنند، اما از آنجا كه قانون الهي، چيز ديگري است، هيچ توجهي به آرزويشان نمي‌شود. از اين‌رو علما، اعتقاد بازگشت به دنيا را يكي از مهم‌ترين مراتب غلو و بدعت روافض برشمرده اند.[9]

در صفحات گذشته، مروري بر روايت عمرو بن اصم داشتيم كه موضع حسن بن علي رضی الله عنه  را درباره‌ي رجعت بيان مي‌كرد؛ در مسند احمد رحمه‌الله آمده است كه يكي از ياران علي رضی الله عنه  به نام عاصم بن ضمره به حسن بن علي رضی الله عنه  گفت: «شيعيان چنين مي‌پندارند كه علي رضی الله عنه  قبل از قيامت، برانگيخته خواهد شد». فرمود: «به خدا سوگند كه اين دروغ‌گويان، دروغ مي‌گويند؛ اگر ما مي‌دانستيم كه علي رضی الله عنه ، پيش از رستاخيز، برانگيخته مي‌گردد، اموالش را تقسيم نمي‌كرديم و زنانش نيز ازدواج نمي‌كردند».[10]

اعتقاد به بازگشت مردگان، قبل از برپايي قيامت براي مجازات بدكاران و پاداش دادن به نيكوكاران، با نهاد و طبيعت دنيا، در تعارض است؛ چراكه دنيا سراي عمل است، نه دار مجازات. چنانچه خداي متعال، مي‌فرمايد:

«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ» (آل‌عمران: 185)

«بي‌گمان، پاداش و سزاي اعمالتان، به تمام و كمال در روز قيامت به شما داده مي‌شود. و هر كس، از آتش جهنم بدور گردد و به بهشت، برده شود، واقعاً سعادت را به‌دست آورده و نجات يافته است. و زندگي دنيا، چيزي جز كالاي فريب نيست».

ابن‌سباي يهودي، اساسي‌ترين نقش را در پيدايش عقيده‌ي رجعت داشته است؛ البته وي، رجعت را مخصوص علي رضی الله عنه  مي‌دانست و معتقد بود كه علي رضی الله عنه ، اساساً نمرده است؛ تقريباً چيزي شبيه پندار دوازده‌امامي‌ها درباره‌ي مهدي مورد ادعايشان كه معتقدند در غيبت به‌سر مي‌برد. كاملاً روشن است كه اعتقاد به رجعت، بر خلاف اين عقيده‌ي اسلامي است كه هيچ حشر و نشري قبل از برپايي قيامت وجود ندارد و خداي متعال، هر جا كه به كافر يا ظالمي بيم مي‌دهد، او را به روز رستاخيز، تهديد مي‌كند. عقيده‌ي رجعت، بر خلاف آيات قرآن و احاديث فراواني است كه تصريح مي‌كنند قبل از رستاخيز، هيچ بازگشتي به دنيا وجود ندارد.[11]

عقيده‌ي رجعت را در پرتو نصوص شرعي مورد ارزيابي قرار داديم و اينك به بررسي آن، از ديدگاه عقل مي‌پردازيم. خداي متعال، دنيا را سراي آزمون و آخرت را دار مجازات قرار داده است؛ از اين‌رو چه دليلي وجود دارد كه انسان‌ها را براي حساب‌رسي و رسيدگي به اعمالشان به دنيا باز گرداند، حال آنكه آخرت، محل رسيدگي به اعمال انسان‌هاست؟! ضمن آنكه همه‌ي ما مي‌دانيم عذاب آخرت، براي كسي كه از راه دين منحرف گردد، به‌مراتب سخت‌تر و شديدتر از عذاب دنياست و بطور كلي در طول تاريخ بشريت سابقه ندارد كه خداي متعال، كسي را از جهان مردگان، براي حساب‌رسي به دنيا باز گردانيده باشد.

 

رسيدگي به نيازهاي مردم:

شخصي، نزد حسن بن علي رضی الله عنه  آمد تا به نيازش رسيدگي نمايد. حسن رضی الله عنه  براي رفع نياز آن شخص، با او بيرون شد. آن شخص گفت: «من، دوست نداشتم كه از تو براي رفع نيازم، كمك بگيرم؛ چراكه نزد حسين رضی الله عنه  رفته بودم تا از او كمك بخواهم، ولي او به من گفت: اگر در اعتكاف نبودم، حتماً براي كمك به تو مي‌آمدم». حسن رضی الله عنه  فرمود: «برآورده ساختن نياز يك برادر ديني، به‌خاطر خدا، برايم از اعتكاف يك ماه محبوب‌تر است».[12]

در روايت ديگري آمده است: حسن رضی الله عنه  طواف را ترك كرد و براي رسيدگي به نياز شخصي خارج شد.[13]

حسن رضی الله عنه  فرموده است: «اينكه نيازهاي مردم، به شما عرضه مي‌گردد، يكي از نعمت‌هاي خداوند، بر شماست. بنابراين از نعمت‌ها، آزرده‌خاطر نشويد كه مايه‌ي نقمت و عذاب مي‌گردد، و بدانيد كه نيكي، ستايش و پاداش را به دنبال دارد. از اين‌رو اگر نيكي را يك انسان فرض كنيد، آن را زيبا و نكورويي خواهيد ديد كه سبب شادماني بينندگان مي‌گردد و از نظر زيبايي بر همگان برتري دارد و اگر پليدي را ببينيد، آن را آن‌چنان زشت و ناهنجار خواهيد ديد كه قلب‌ها و ديدگان، از آن متنفر مي‌شوند».[14]

گفتني است: برخي از نويسندگان‌، اين را سخن حسين رضی الله عنه  دانسته‌اند.

نويسنده‌ي كتاب (الشهب اللامعة في السياسية النافعة)، چنين نوشته است كه: شخصي، دست‌نوشته‌اي به سوي حسن بن علي رضی الله عنه  دراز كرد. حسن رضی الله عنه  فرمود: «آن را خواندم؛ نيازت، برآورده خواهد شد». به حسن رضی الله عنه  گفتند: «اي نوه‌ي رسول‌خدا! خوب بود آن را با دقت مي‌خواندي و مطابق خواسته اش پاسخ مي‌دادي». فرمود: «مي‌ترسم به‌ سبب درنگي كه به‌خاطر خواندن نوشته‌اش صورت مي‌گيرد، خوار گردد و از اين جهت مورد بازخواست قرار گيرم».[15]

اين رويكرد حسن بن علي رضی الله عنه  بيانگر اخلاق عظيم و والاي آن بزرگوار و تواضع و فروتني وي مي‌باشد و چنين رفتار بزرگ‌منشانه‌اي از آقايمان حسن رضی الله عنه ، تعجب‌آور نيست. زيرا خود، فرموده است: «خوبي‌هاي اخلاق، ده مورد است: راستگويي، راستي و استواري در سختي و شدت جنگ، بذل و بخشش به سائل (گدا)، و خوش‌اخلاقي، پاداش دادن به پيشه‌وران، پيوند خويشاوندي، مهرورزي به همسايه، شناختن حق دوستان و صاحبان حق، و رسيدگي به بينوايان؛ و شرم و حيا، در رأس آنها قرار دارد».[16]

همچنين فرموده است: «بد‌اخلاقي، از هر مصيبتي، بدتر است».[17]

اين رويكرد حسن بن علي رضی الله عنه  در واقع عمل به رهنمودهاي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  است؛ روايت شده كه از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  سؤال شد: «محبوب‌ترين مردم، نزد خدا، كيست؟» رسول اكرمص فرمود: (أنفعهم للناس، و إنَّ أحب الأعمال إلي الله سرور تدخله علي مؤمن، تكشف عنه كربا أو تقضي عنه دينا أو تطرد عنه جوعا و لأن أمشي مع أخي المسلم في حاجة أحب إلي من أن أعتكف شهرين في مسجد.. و من مشي مع أخيه المسلم في حاجة حتي يثبتها له، ثبت الله قدمه يوم تزل فيه الأقدام و إن سوء الخلق ليفسد العمل كما يفسد الخل العسل)[18] يعني: «سودمندترين آنها براي مردم؛ و محبوب‌ترين عمل نزد خدا، اين است كه قلب يك مؤمن را شاد كني، مشكلي از او را حل نمايي يا بدهي‌اش را بپردازي يا گرسنگي‌اش را رفع كني؛ و اگر همراه برادر مسلمانم همراه شوم تا نيازش را برآورده نمايم، برايم از اعتكاف دو ماه در مسجد، محبوب‌تر است.. و هر كس، براي رسيدگي به نياز برادر مسلمانش، او را همراهي نمايد تا آن را برآورده سازد، خداي متعال، او را در روزي كه پاها مي‌لغزد، ثابت‌قدم مي گرداند. و همانا بداخلاقي، آن‌چنان عمل را به تباهي مي‌كشاند كه سركه، باعث خراب شدن عسل مي‌گردد».

مسلمه بن مخلد، از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  روايت نموده كه: (من ستر مسلمًا في الدنيا ستره الله في الدنيا و الآخرة و من نجي مكروبا فك الله عنه كربة من كرب يوم القيامة و من كان في حاجة أخيه كان الله في حاجته)[19] يعني: «هر كس، عيوب مسلماني را يپوشاند، خداي متعال، عيوب او را در دنيا و آخرت مي‌پوشاند؛ و هر كس، بلاديده‌اي را برهاند (و مشكل كسي را حل كند)، خداي متعال يكي از مشكلاتش را در روز قيامت، حل مي‌نمايد؛ و هر كس، در صدد برآورده ساختن نياز برادرش باشد، خداي معال، نيازش را برآورده مي‌سازد».

 

ازدواج حسن با دختر طلحه بن عبيدالله رضی الله عنهم  

از شعيب بن يسار، روايت شده كه حسن بن علي رضی الله عنه  نزدِ يكي از پسران طلحه بن عبيدالله رضی الله عنه [20] رفت و از خواهرش خواستگاري كرد. وي، در پاسخ حسن رضی الله عنه  گفت: معاويه رضی الله عنه  به من نامه نوشته و از خواهرم براي يزيد، خواستگاري كرده است. خبر خواستگاري حسن رضی الله عنه  از دختر طلحه رضی الله عنه  به معاويه رضی الله عنه  رسيد. معاويه رضی الله عنه  نامه‌اي به مروان نوشت و به او دستور داد كه تصميم ازدواج با حسن رضی الله عنه  يا يزيد را به خود دختر طلحه رضی الله عنه  واگذار كند؛ دختر طلحه، حسن رضی الله عنه  را برگزيد و بدين سان حسن، دختر طلحه رضی الله عنهم   را به ازدواج خويش درآورد. گفتني است: پس از رحلت حسن رضی الله عنه  از دنيا، حسين رضی الله عنه  با دختر طلحه ازدواج كرد.[21]

 

ازدواج حسن رضی الله عنه  با خوله بنت منظور

ابن ابي‌مليكه مي‌گويد: حسن بن علي، با خوله بنت منظور ازدواج كرد. شبي حسن رضی الله عنه  بر بالاي بامي كه حفاظ نداشت، خوابيد. خوله، روسري‌اش را به پاي حسن رضی الله عنه  بست و طرف ديگرش را با چادرش بست. حسن رضی الله عنه  پس از مدتي بيدار شد و پرسيد: اين، چيست؟ پاسخ داد: ترسيدم كه شب، سنگين‌خواب باشي و در همين حالت برخيزي و بيفتي و بدين‌‌سان شوم‌ترين و بدقدم‌ترين زن عرب به‌شمار روم». از اين‌رو محبتش در دل حسن رضی الله عنه  نشست و حسن رضی الله عنه  هفت شبانه‌روز، نزد وي ماند. ابن‌عمر رضی الله عنه  گفت: «چند روزي است كه ابومحمد را نديده‌ايم؛ بياييد تا به اتفاق هم به ديدن وي برويم». بدين ترتيب به ديدن حسن رضی الله عنه  رفتند. خوله، به حسن رضی الله عنه  گفت: «آيا آنها را براي صرف غذا نگه مي‌داري؟» فرمود: «آري». ابن‌عمر رضی الله عنه  مي‌گويد: حسن رضی الله عنه  شروع به سخن گفتن نمود و ما را با سخنان نيك و اعجاب‌انگيزش يه گوش دادن مشغول كرد تا آنكه براي ما غذا آورد».[22]

 

حسن رضی الله عنه  مادران مؤمنان (همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم ) را نمي ديد

حسن و حسين رضي‌الله عنهما، همسران رسول اكرمص را نمي‌ديدند. ابن‌عباس رضی الله عنه  مي‌گويد: «ديدن مادران مؤمنان، براي آنان حلال بود». ذهبي مي‌گويد: «بطور قطع حلال بود».[23] و اين، بيانگر شرم ‌و حياي فراوان حسن رضی الله عنه  مي‌باشد.

 

غيرت حسن رضی الله عنه  نسبت به خويشاوندي‌اش با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم 

باري حسن رضی الله عنه  براي رفع نيازش، به بازار رفت و با فروشنده‌اي چانه زد. فروشنده، قيمت عمومي آن كالا را به حسن رضی الله عنه  گفت و چون متوجه شد كه او، حسن بن علي، نوه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  است، به‌احترام وي، تخفيف ويژه‌اي داد. اما حسن رضی الله عنه  تخفيفش را نپذيرفت و آن كالا را خريداري نكرد و فرمود: «من، دوست ندارم كه به‌خاطر نسبتي كه با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  دارم، در مورد كالاي ناچيزي سودجويي كنم».[24]

اين، ويژگي تمام خاندان نبوت بود كه رهنمودهاي قرآن و سنت رسول‌اللهص را در پيش گرفته بودند. چنانچه جويريه بن اسماء، يكي از خدمتگزاران خاص زين‌العابدين بن علي بن حسين، درباره‌ي اين بزرگوار مي‌گويد: «علي بن حسين به‌خاطر نزديكي‌اش به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم ، حتي يك درهم نيز نخورد».[25]

و هرگاه به سفر مي‌رفت، خودش را مي‌پوشاند تا كسي، او را نشناسد. علتش را از او پرسيدند؛ فرمود: «من، دوست ندارم به‌خاطر نزديكي به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم ، به من بذل و بخشش گردد».[26]

همچنين درباره‌ي ابوالحسن علي الرضا فرزند موسي كاظم، روايت شده كه چون به سفر مي‌رفت، خودش را مي‌پوشانيد؛ علتش را از او پرسيدند؛ فرمود: «من، دوست ندارم به‌خاطر نزديكي به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم ، به من بذل و بخشش گردد».[27]

اينها، بزرگان و سرآمدان اهل بيت هستند كه بيشترين غيرت را نسبت به خويشاوندي خود با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  داشتند و از اين‌رو به هيچ عنوان به خود اجازه نمي‌دادند كه از اين نسبت، براي منافع دنيوي، سود ببرند؛ بر خلاف آقازادگان ساير اديان كه مي‌كوشيدند هاله‌ي تقدس به دور خويش بكشند و از جايگاه ديني پدرانشان سوءاستفاده نمايند و با پيروان خويش، به‌گونه‌اي برخورد كنند كه گويا شخصيت‌هايي فرابشري هستند. آري! بزرگان و سرآمدان ديني ما، بكلي از كسب كالاي ناچيز دنيا، با سوءاستفاده از موقعيت ديني خويش، بدور بودند و عزت نفس بي‌مثالي داشتند كه نمايه‌ي سيرت و سلوكشان، سيمايي كاملاً متفاوت با منش و رويكرد رجال ديني ادياني همچون برهمايي و كاهنان بودايي به تصوير مي‌‌كشد كه دين را حرفه و پيشه‌ي خويش ساخته‌اند. چنانچه برهمن‌ها و پيشوايان ديني هند باستان و بودايي‌ها، قداستي براي خويش به وجود آورده‌اند كه نسل‌به‌نسل، به ايشان منتقل مي‌گردد و هيچ نيازي به تلاش و كوشش براي رفع نيازهاي زندگي خويش ندارند[28] و پيروانشان، نيازهاي آنان را تأمين مي‌كنند.

 

نماز خواندن حسن رضی الله عنه  بر جنازه‌ي اشعث بن قيس

اشعث بن قيس، چهل روز پس از شهادت اميرمؤمنان علي رضی الله عنه ، وفات نمود و حسن بن علي رضی الله عنه  بر جنازه‌اش نماز خواند.[29] گفتني است: حسن رضی الله عنه ، داماد اشعث بن قيس بود و دخترش را در نكاح خويش داشت.[30] برخي از روايات ضعيف و بي‌اساس به اين مسأله دامن زده‌اند كه اشعث بن قيس، در شهادت علي رضی الله عنه  نقش داشته است؛ البته هيچ دليلي بر اين ادعا، وجود ندارد. زيرا بررسي نقش وي در خلافت علي رضی الله عنه ، نشان مي‌دهد كه وي، شخصي خيرخواه، باوفا و مخلص بوده است. وي، نخستين كسي بود كه با اهل شام كارزار نمود و با خوارج، از همان آغاز پيدايش آنها، اظهار دشمني كرد؛ او، همان كسي بود كه به علي رضی الله عنه  خبر داد، خوارج گفته‌اند: علي رضی الله عنه  از خطايش توبه كرده و از تعيين حَكَم (داور) منصرف شده است. اشعث، به همراه علي، در نهروان، با خوارج جنگيد. وي، علاقه‌ي وافري به برقراري رابطه‌اي محكم و استوار با علي و خاندان آن بزرگوار داشت و از اين‌رو دخترش را به ازدواج حسن بن علي رضی الله عنه  درآورد. چنانچه پيشتر گفتيم، اشعث پس از شهادت علي رضی الله عنه  درگذشت و حسن رضی الله عنه ، بر جنازه‌ي وي نماز خواند. هيچ روايتي از خاندان علي رضی الله عنه  در دست نيست كه نشان دهد، آنان، اشعث را به نقش داشتن در شهادت علي رضی الله عنه  متهم كرده و يا پرده از تلاش يكي از افراد خانواده‌ي اشعث در زمينه‌ي شهادت علي رضی الله عنه  برداشته باشند. بر كسي پوشيده نيست كه شهادت علي رضی الله عنه ، نتيجه‌ي رايزني خوارج به منظور انتقام‌جويي از خون كشتگانشان در نهروان بوده است.[31]

 

رفتار حسن رضی الله عنه  با كسي كه به او بدي كرد:

شخصي كه كينه‌ي علي رضی الله عنه  را در دل داشت، به مدينه آمد و از ادامه‌ي سفرش باز ماند و توشه و مركبي نداشت؛ مشكلش را با يكي از مردم مدينه، در ميان گذاشت. وي، آن شخص را به حسن بن علي رضی الله عنه  حواله داد. آن شخص گفت: «كسي جز حسن نيست كه مشكلم را حل كند؟» و بدين سان ناخوشايند دانست كه از حسن رضی الله عنه  كمك بگيرد. به او گفته شد: «بدان كه از كسي جز حسن رضی الله عنه  هيچ خيري نخواهي ديد». از اين‌رو نزد حسن رضی الله عنه  رفت و مشكلش را با او در ميان نهاد. حسن رضی الله عنه  دستور داد كه سواري و توشه‌اي براي سفر به او بدهند. آن شخص گفت: «خداوند متعال، بهتر مي‌داند كه چه كسي را به پيغمبري برگزيند». به حسن رضی الله عنه  گفتند: شخصي كه كينه‌ي تو و پدرت را در دل داشت، نزدت آمد و تو، دستور دادي سواري و توشه‌ي سفر، به او بدهند؟!» فرمود: «آيا سزاوار نبود كه آبرويم را در ازاي سواري و توشه‌ي سفر، از او بخرم؟»[32]

 

ادب و بزرگ‌منشي حسن رضی الله عنه  در هم‌نشيني با ديگران

روزي حسن رضی الله عنه  در مكاني نشسته بود و قصد رفتن داشت كه در اين اثنا فقيري آمد و نشست؛ حسن رضی الله عنه  به گرمي از او استقبال كرد و فرمود: «تو، زماني آمدي كه من، قصد رفتن داشتم؛ آيا به من اجازه‌ي رفتن مي‌دهي؟» گفت: «آري؛ اي نوه‌ي رسول‌خدا!»[33]

 

اخلاق نيك حسن رضی الله عنه  در ميان مردم

عمير بن اسحاق مي‌گويد: هيچ‌كس، نزد من سخن نگفته، مگر اينكه دوست داشته‌ام سكوت نمايد و سخني نگويد، جز حسن بن علي رضی الله عنه . من، هيچ‌گاه از او دشنام و سخن ناسزايي نشنيده‌ام مگر يك بار؛ ماجرا از اين قرار بود كه ميان حسين بن علي رضی الله عنه  و عمرو بن عثمان، دعوايي وجود داشت. حسن رضی الله عنه  گفت: براي او چيزي نزدمان نيست جز آنچه بيني‌اش را به خاك بمالد». و اين، بزرگ‌ترين دشنامي بود كه از حسن رضی الله عنه  شنيدم.[34]

 

تيله‌بازي[35] حسن رضی الله عنه  با دوستانش

سليمان بن شديد مي‌گويد: با حسن و حسين، تيله‌بازي مي‌كردم؛ هرگاه، من، برنده مي‌شدم، مي‌گفت: «برايت رواست كه بر پاره‌ي تن رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  سوار شوي» و چون او، برنده مي‌شد، مي‌فرمود: «آيا خدا را سپاس نمي‌گويي كه پاره‌ي تن رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  را بر تو سوار مي‌كند؟»[36]

 

پرهيز حسن رضی الله عنه  از زياده‌گويي

حسن بن علي رضی الله عنه  بيشتر اوقات، ساكت بود و چون لب به سخن مي‌گشود، بهتر از همه سخن مي‌گفت. بدين‌سان حسن بن علي رضی الله عنه  به ما آموزش مي‌دهد كه بايد اندك و گزيده، سخن گفت.[37] و اين، رهنمود رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  مي‌باشد كه فرموده است: (لا يستقيم إيمان عبد حتي يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتي يستقيم لسانه)[38] يعني: «ايمان هيچ بنده‌اي راست و استوار نمي‌شود مگر آنكه قلبش، اصلاح گردد و قلب هيچ بنده‌اي اصلاح نمي‌شود، مگر آنكه زبانش اصلاح گردد». همچنين فرموده است: (من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فليقل خير أو ليصمت)[39] يعني: «هر كس به خدا و روز واپسين، ايمان دارد، بايد سخن نيكو بگويد يا سكوت نمايد». و نيز از او روايت شده كه: (مَن صمت نجا)[40] يعني: «هر كس، سكوت اختيار كند، نجات مي‌يابد». از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  پيرامون مهم‌ترين عاملي سؤال شد كه باعث ورود مردم به جهنم مي‌شود؛ فرمود: «زبان و شرمگاه».[41] معاذ رضی الله عنه  از رسول اكرم رضی الله عنه  درباره‌ي عملي پرسيد كه او را وارد بهشت مي‌گرداند و از جهنم دور مي‌نمايد. رسول اكرمص او را از اساس و ركن اعمال و نيز ازكامل‌ترين و والاترين آنها باخبر ساخت[42] و و آن‌گاه فرمود: «آيا تو را از ركن اساسي همه‌‌ي‌آن، باخبر نسازم؟» گفت: «آري، اي رسول‌خدا!» رسول اكرمص زبان خودش را گرفت و فرمود: «شر اين را از خودت باز بدار». عرض كرد: «اي رسول‌خدا! آيا ما به‌خاطر سخنانمان، بازخواست مي‌شويم؟» فرمود: «اي معاذ! مادرت، به عزايت بنشيند؛[43] آيا مردم را چيزي جز كشت زبان‌هايشان[44]، به چهره در آتش مي‌اندازد؟»[45]

ابن‌عبيد مي‌گويد: «زبان هيچ‌كس از او آسوده نيست مگر آنكه اين امر، سبب بهبود ساير اعمالش مي‌باشد».[46]

ابن الكاتب همواره مي‌گفت: «زماني كه خوف و ترس خدا در دل بنشيند، فقط سخنان مفيد، بر زبان جاري مي‌شود».[47]

اوزاعي گفته است: «عمر بن عبدالعزيز (رحمه‌الله) نامه‌اي بدين مضمون براي ما فرستاد: اما بعد: كسي كه مرگ را به‌كثرت ياد كند، به اندكي از دنيا خرسند مي‌گردد و كسي كه سخنش را جزو اعمالش بداند، كم سخن مي‌گويد و فقط سخنان مفيدي بر زبان مي‌آورد. والسلام».[48]

حسن بن علي رضی الله عنه ، سخنانش را جزو اعمالش مي‌دانست و از اين‌رو بيشتر اوقات، ساكت بود.

 

بداهه‌گويي و حاضرجوابي حسن بن علي رضی الله عنه 

در يكي از روزها، حسن رضی الله عنه  پس از آنكه غسل كرد و لباس فاخر و زيبايي پوشيد و خودش را آراست، از خانه‌‌اش بيرون شد. در بين راه با يكي از نيازمندان يهود برخورد نمود كه لباسي پشمين بر تن داشت و از بيماري رنج مي‌برد و ندار و فقير بود و در حالي كه مشك آبي بر دوش مي‌كشيد، آفتاب داغ نيمروزي، چهره‌اش را سوزانده بود. وي، از حسن رضی الله عنه  خوست تا بايستد؛ آنگاه گفت: «اي نوه‌ي پيغمبر! پرسشي دارم». فرمود: «سؤالت، چيست؟» گفت: پدربزرگت مي‌گفت: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.[49] و تو، مؤمني و من، كافرم، اما من، دنيا را برايت بهشتي مي‌بينم كه از آن بهره مي‌بري و آن را براي خودم همچون زنداني مشاهده مي‌كنم كه تنگنا و فقر آن، مرا به رنج و فلاكت انداخته است». حسن رضی الله عنه  پس از شنيدن سخنان آن يهودي، فرمود: «اگر آنچه را كه خداوند، در آخرت، براي من، تدارك ديده، مشاهده مي‌كردي، مي‌فهميدي كه حالت كنوني من در مقايسه با وضعيت من در آخرت، همچون زنداني است و اگر عذابي را مي‌ديدي كه خداي متعال، براي تو در آخرت، آماده نموده، بدين نكته پي مي‌بردي كه تو، اينك در بهشت پهناوري به‌سر مي‌بري».[50]

حسن بن علي رضی الله عنه  حاضرجواب و بداهه‌گوي بود و از اين‌رو، پاسخ واضحي به آن يهودي داد و بدين‌ ترتيب برايش روشن نمود كه وضعيت دنيوي‌اش كه از آن مي‌ناليد، در مقايسه با عذاب اخروي كافران، به‌سان بهشت است و حالت خود حسن مجتبي رضی الله عنه  كه آن شخص، آن را بهشتي پرنعمت مي‌پنداشت، در مقايسه با نعمت‌هاي جاويدان بهشتيان در سراي آخرت، همانند يك جهنم مي‌باشد.[51]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

-----------------------------------------------------------

[1]- سير أعلام النبلاء (3/263).

[2]- نگا: روح‌المعاني (5/27)؛ ضحي الإسلام(3/237)، احمد امين

[3]- نگا: أصول الشيعة الإمامية (2/1105).

[4]- نگا: تفسير قمي (2/76).

[5]- أوائل المقالات، ص95.

[6]- نگا: أصول الشيعة الإمامية (2/1103).

[7]- الإعتقادات، ص90.

[8]- نگا: مجمع البيان (5/52)؛ همچنين ر.ك: القاموس (3/28)؛ مجمع البحرين (4/334).

[9]- نگا: أصول الشيعة الإمامية (2/1124).

[10]- مسند احمد (2/312)؛ شيخ احمد شاكر رحمه‌الله، اسناد اين روايت را صحيح دانسته است.

[11]- نگا: أصول الشيعة الإمامية (2/1124).

[12]- تاريخ دمشق الكبير (14/76).

[13]- مرجع پيشين (14/76)

[14]- الشهب اللامعة في السياسة النافعة، ص441.

[15]- مرجع پيشين، ص439.

[16]- من أقوال الصحابة، محمد خورشيد، ص68؛ الحسن بن علي. ص31

[17]- تاريخ يعقوبي (2/227).

[18]- سلسلة الأحاديث الصحيحة، شماره‌ي906؛ آلباني رحمه‌الله در صحيح الجامع، سند اين روايت را حسن دانسته است.

[19]- اين حديث، صحيح مي‌باشد و در مصنف عبدالرزاق، به شماره‌ي18936 آمده است.

[20]- وي، اسحاق بن طلحهt بوده است.

[21]- نگا: الطبقات، تحقيق: سلمي (1/292)؛ سند اين روايت بدون اشكال است.

[22]- الطبقات، تحقيق: سلمي (1/307)، با سند ضعيف.

[23]- سير أعلام النبلاء (3/265)

[24]- المرتضي، از ندوي، ص228.

[25]- البداية و النهاية، نقل از المرتضي، ص228.

[26]- وفيات الأعيان (2/434).

[27]- وفيات الأعيان (2/434).

[28]- المرتضي، ندوي، ص228.

[29]- الكامل في التاريخ (3/444).

[30]- تهذيب التهذيب 02/300).

[31]- دراسة في تاريخ الخلفاء الأمويين، ص52.

[32]- تاريخ ابن‌عساكر (14/76)

[33]- الطبقات (1/281)؛ تحقيق: سلمي، با سند ضعيف؛ تاريخ الخلفاء، ص73.

[34]- البداية و النهاية 011/198).

[35]- در متن عربي، بازي با مداحي آمده بود؛ و مداحي، عبارتست از گلوله های كوچك سنگي. اين بازي، بدين صورت است كه حفره‌هاي كوچكي ايجاد مي‌كنند و آن‌گاه گلوله‌هاي سنگي را به سوي آن مي‌اندازند؛ هر كس كه گلوله‌هاي بيشتري در حفره بيندازد، برنده است. اين بازي در ميان مردم مكه، مرسوم بوده است. از سعيد بن مسيب درباره‌ي حكم اين بازي يا مسابقه سؤال شد؛ پاسخ داد: اشكالي ندارد. [بنده، بهترين معادلي كه براي اين بازي در زبان فارسي يافتم، تيله‌بازي بود كه به نظر بنده، هم از لحاظ لغوي و هم از نظر چگونگي بازي، معادل خوبي براي واژه يا بازي مداحي مي‌باشد. (مترجم)]

[36]- نگا: الطبقات، تحقيق: سلمي (1/294)

[37]- كم گوي و گزيده گوي چون دُر. (مترجم)

[38]- السلسلة الصحيحة، شماره‌ي2841.

[39]- بخاري، شماره‌ي6136.

[40]- صحيح الجامع، شماره‌ي6376.

[41]- السلسلة الصحيحة، شماره‌ي669.

[42]- شارحان حديث، بر اساس ساير روايات، اسلام را اساس اسلام، نماز را ركن اسلام و جهاد را بلندا و كمال اسلام دانسته‌اند. (مترجم)

[43]- گفتني است چنين عباراتي در زبان عربي، براي تنبيه به‌كار مي‌رود و نفرين نيست. (مترجم)

[44]- منظور از كِشت زبان‌هايشان، سخناني است كه بر زبان مي‌رانند.

[45]- سنن الترمذي؛ نرمذي، اين حديث را صحيح دانسته است.

[46]- صفة الصفوة (3/372).

[47]- مرجع پيشين (4/323).

[48]- سير أعلام النبلاء (5/133).

[49]- مسلم و ابن‌ماجه شماره‌ي4113

[50]- الحسن و الحسين رضي الله عنهما، محمد رشيد رضا، ص32.

[51]- الحسن و الحسين رضي الله عنهما، محمد رشيد رضا، ص33.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان