مدح معاویه رضی الله عنه توسط صحابه و تابعین
بسم الله الرحمن الرحیم
برخي از صحابه و تابعين رضی الله عنهم در مدح معاويه سخن گفته و به دينداري، علم، عدالت، بردباري و ساير ویژگيهای پسنديدهاش گواهي دادهاند.[1] و اینک فرازی از سخنان اصحاب و تابعين رضی الله عنهم در مورد معاویه رضی الله عنه :
· عمر بنخطاب رضی الله عنه هنگام انتصاب معاويه رضی الله عنه به عنوان والی شام، فرمود: «از معاويه جز به نيكي ياد نكنيد».[2]
· علي رضی الله عنه هنگام بازگشت از جنگ صفين فرمود: «امارت معاويه رضی الله عنه را ناپسند ندانيد؛ به خدا سوگند كه اگر او را از دست بدهيد، سرهاي مردم، همچون حنظل،[3] بريده و افكنده خواهد شد.[4]
· باری ابن عمر رضی الله عنه فرمود: «پس از رسول خداص، کسی را ندیدم که در سیادت و فرمانروایی به معاويه رضی الله عنه برسد». گفته شد: حتي پدرت؟ پاسخ داد: «پدرم كه رحمت خدا بر او باد، از لحاظ مقام و منزلت بهتر و والاتر از معاویه رضی الله عنه بود، اما معاويه رضی الله عنه در سیادت و رهبری، از او خبرهتر بود».[5]
· ابن عباس رضی الله عنه ميگويد: «کسی سزاوارتر از معاويه رضی الله عنه براي حكمراني (پادشاهي) نيافتم».[6] به ابن عباس رضی الله عنه گفتند: معاويه رضی الله عنه فقط يك ركعت وتر ميگزارد. فرمود: «او، فقيه است».[7]
بسیاری از پژوهشگران تاریخ و سیرت، و نیز دانشمندان علم رجال، دربارهی معاویه رضی الله عنه ، سخن گفتهاند؛ از جمله:
1ـ ابن تيميه ميگويد: «علما، اتفاقنظر دارند كه معاويه رضی الله عنه ، بهترين پادشاه اين امت است؛ چراکه پیش از او، خلفاي راشدین رضی الله عنهم زمام امور را به دست داشتند و او، نخستين پادشاه پس از رسول خداص است که حكومتش، از نوع نظام سلطنتی و آکنده از رحمت بود».[8]
همچنین ميگويد: « هیچیک از پادشاهان مسلمان، به خوبی معاویه رضی الله عنه نیست و شهروندان و تودهی هیچیک از نظامهای پادشاهی، بر مردمان دوران معاويه رضی الله عنه برتري ندارند».[9]
2ـ ابن كثير ميگويد: مردم در سال 41 هجري با معاویه رضی الله عنه بيعت كردند؛ وی، از آن پس تا پایان حیاتش، ادارهی امور مسلمانان را به صورت رسمی برعهده داشت. در دوران حکومت معاویه رضی الله عنه ، جنگ و جهاد بر ضد كفار، برپا بود و مسلمانان به اعلاي كلمةالله ميپرداختند. و غنايم فراواني از اطراف و اكناف، به مرکز حکومت اسلامی ارسال ميشد و مسلمانان، تحت رهبري معاویه رضی الله عنه ، با آرامش تمام در سايهی عدل و عدالت و گذشت، زندگی ميکردند.[10]
3ـ ابن ابيالعز حنفي ميگويد: اولين پادشاه مسلمانان كه بهترين پادشاهان آنان نيز بهشمار ميرود، معاويه رضی الله عنه ميباشد.[11]
4ـ ذهبي ميگويد: معاويه رضی الله عنه ، اميرمؤمنان و پادشاه اسلام بود.[12] معاويه رضی الله عنه فرموده است: بهترين پادشاهان، پادشاهی است كه عدلش بر ظلمش فائق آید.[13] بدين ترتيب با ثبوت چنين بينش و منشی در مورد معاويه رضی الله عنه بعيد است كه چنين شخصيتي، مردم را به لعن و نفرین علی رضی الله عنه بر روی منابر تحريك كرده باشد. اگر بپذيريم كه واقعاً معاويه رضی الله عنه چنين اقدامي نموده، اين، بدان معناست كه سلف صالح و دانشمنداني كه پس از وي، به مدح و بزرگداشت او پرداختهاند، او را در ظلم و سركشي ياري رسانده و همگی به انحراف و گمراهي رفتهاند.[14] و اين، بهتان بزرگی به دانشمندان صحابه، تابعين رضی الله عنهم و پيروان آنان ميباشد.
کسی که با سيرت و منش معاويه رضی الله عنه در مدت پادشاهياش آشنا باشد و به شهرت آن بزرگوار در زمینهی بردباري، گذشت، حسن تدبير و نیز رفتار درستش با زيردستان پي ببرد، متوجه خواهد شد كه بهتانهاي مزبور، جزو بزرگترين دروغهايي است كه در مورد او ساخته و پرداخته شده است. معاويه رضی الله عنه در حلم و بردباري، زبانزد بود و از اینرو الگویی برای همهی نسلها بهشمار ميرود.[15] اینک به ذکر چند سخن یا نمونه دربارهی حلم و بردباری معاویه رضی الله عنه ميپردازیم:
1ـ باري نزد عبدالملكبنمروان، یادی از معاويه رضی الله عنه بهميان آمد؛ عبدالملک گفت: «كسي سراغ ندارم كه به اندازهي معاويه رضی الله عنه ، بردبار، بخشنده و سخاوتمند باشد».[16]
2ـ قبيصهبنجابر ميگويد: «هیچکس را ندیدم كه به اندازهي معاويه رضی الله عنه ، بردبار، باوقار، آقا و بخشنده باشد و همچون او، دست گشادهاي در زمینهي خیر و نیکی داشته باشد».[17]
3ـ ابن كثير ميگويد: باري شخصی، به معاويه رضی الله عنه ناسزا گفت. به معاويه رضی الله عنه گفتند: آيا او را تنبيه نميكني؟ فرمود: «از خداوند شرم ميكنم كه بهخاطر يك لغزش رعيتم، حلم و بردباری خويش را زير پا بگذارم (و او را نبخشم)».[18]
4ـ شخصي به معاویه رضی الله عنه گفت: «اي معاويه! فرومايهتر و بزدلتر از تو كسي را نديدهام». معاويه رضی الله عنه فرمود: «آري، كسي كه با مردم، اینگونه برخورد كند (و چنین گذشتی داشته باشد، بايد هم چنين تصوري نسبت به او به وجود آید)».[19]
آيا با اینهمه صبر و خویشتنداری معاویه رضی الله عنه در برابر عدهاي نادان، آن هم در زمانی که امیر مؤمنان بود، عاقلانه است که بپذیریم معاویه رضی الله عنه دستور دهد که بر منبرها و در شهرها و مناطق مختلف، به لعن و نفرين خليفهي راشد رسول خداص، عليبنابيطالب رضی الله عنه بپردازند، آنچنانکه اين ناسزاگویی در زمان امويان ادامه یابد و سرانجام عمر بن عبدالعزيز، آن را ممنوع نماید؟! هر انسان عاقل و خردمندی خود ميتواند در اين زمينه قضاوت كند.[20]
روافض، براي بستن افترا به معاويه رضی الله عنه در زمینهی ناسزاگویی به علی رضی الله عنه ، به روایتی استناد كردهاند که در صحیح مسلم آمده است؛ حال آنکه روایت مسلم رحمه الله، به هيچوجه ادعا و بهتانشان در مورد معاويه رضی الله عنه را به اثبات نميرساند. روایت مذکور، از این قرار است: عامر بن سعد بن ابيوقاص رضی الله عنه از پدرش روايت ميكند كه معاويه از وی پرسيد: اي سعد! چه چيزي باعث شد كه ابوتراب (علي رضی الله عنه ) را دشنام ندهي؟ سعد رضی الله عنه پاسخ داد: «بهياد دارم كه رسول خداص سه ويژگي و خصوصيت را برای علي رضی الله عنه بیان نمود و اگر من يكي از اين ويژگيها را داشته باشم، برايم از شتران سرخرنگ بهتر است».[21] امام نووي در شرح اين روایت ميگويد: در اين روایت هیچ تصریحی بدين نكته نشده که معاويه رضی الله عنه به سعد رضی الله عنه دستور داده باشد كه به علي رضی الله عنه دشنام دهد؛ بلكه متن روایت، حاكي از آن است كه معاويه رضی الله عنه از سعد رضی الله عنه میپرسد كه چه چیزی، تو را از دشنام دادن عليبنابيطالب رضی الله عنه باز داشته است؟ آيا از روي تقوا و پرهيزگاري است که به علي رضی الله عنه دشنام نميدهي يا ترس، مانع تو از این کار میگردد و يا دليل ديگري داري؟ اگر از روي تقوا و بهاحترام علي رضی الله عنه ، به او دشنام نميدهي، پس كار درستي ميكني، اما اگر دليل ديگري براي اين كار داري، پس این، بحثي ديگر است. احتمال دارد سعد رضی الله عنه در طايفهاي بوده كه همگان به علي رضی الله عنه دشنام ميدادهاند و تنها سعد رضی الله عنه از اين كار خودداري ميكرده است. لذا اين سؤال براي معاويه رضی الله عنه پيش آمد كه چه چیزی، سعد رضی الله عنه را از ناسزاگویی به علي رضی الله عنه باز داشته است؟ برخي، اين روایت را چنین توجيه كردهاند كه منظور معاويه رضی الله عنه این بوده كه اي سعد! چرا با اجتهادات و ديدگاههاي عليبنابيطالب رضی الله عنه مخالفت نميورزي و به تبليغ آرا و ديدگاههاي ما در ميان مردم نميپردازي؟[22]
ضرار صدائي، نزد معاويه رضی الله عنه در مدح عليبنابيطالب رضی الله عنه سخنانی بر زبان آورد؛ معاويه رضی الله عنه سخنان ضرار صدائی را تصدیق نمود و گریست. ابوالعباسقرطبي صاحب كتاب المفهم، ضمن یادآوری سخنان ضرار، ميگويد: اين روایت، بیانگر آن است كه معاويه رضی الله عنه بهخوبي با منزلت، جايگاه و فضائل علي رضی الله عنه آشنا بود؛ از اینرو خیلی بعيد است كه به دشنام يا نفرین اميرالمؤمنين علي رضی الله عنه پرداخته باشد.[23] معاويه رضی الله عنه به خردمندی، ديانت و بردباري و مكارم اخلاق آراسته بود؛ بنابراین تمام رواياتي كه در زمینهی ناسزاگویی به علی رضی الله عنه از سوی معاویه رضی الله عنه یا عوامل وی، نقل شده، رواياتي دروغين و ساختگی است و تنها روایتی صحیحی که در این زمینه در دست ميباشد، همان روایت مسلم است که پیشتر بیان شد.[24]
دكتر ابراهیمالرحيلي نويسندهي كتاب ارزشمند الانتصار للصحب و الآل من افتراءات السماوي الضال ميگويد: آنچه از سخن معاويه رضی الله عنه خطاب به سعد رضی الله عنه بهنظرم ميرسد، اين است كه معاويه رضی الله عنه از بر زبان آوردن اين سخن، قصد شوخي داشته تا بدینوسيله برخي از فضايل علي رضی الله عنه را براي اطرافيانش اظهار نماید و از آنجا كه معاویه رضی الله عنه ، خیلي زيرك و باهوش بود، ميخواست از طریق این پرسش، به ديدگاه سعد رضی الله عنه در مورد علي رضی الله عنه پي ببرد و بههمين خاطر نیز چنين سؤالی را مطرح نمود. معاویه رضی الله عنه پيشتر، اين سياست را در مورد ابن عباس رضی الله عنه نيز بهكار برده و از وي پرسيده بود: آيا تو بر ملت علي رضی الله عنه هستي؟ ابن عباس رضی الله عنه در پاسخش گفته بود: «من، نه بر ملت علي( رضی الله عنه ) هستم و نه بر ملت عثمان( رضی الله عنه )؛ بلكه از رسول خداص پيروي ميكنم و از ملت آن بزرگوارم».[25] بديهي است اين سخن معاويه رضی الله عنه به ابن عباس رضی الله عنه ، تنها يك شوخي بود؛ چنانچه با سعد رضی الله عنه نیز به همین شکل، شوخی کرد. اينكه روافض مدعي شدهاند که معاويه رضی الله عنه دستور داده بود، بر منبرها، به دشنام نفرين علي رضی الله عنه بپردازند، افترايي بيش نيست و امكان ندارد چنين دستوري از سوی معاويه رضی الله عنه صادر شده باشد.[26] چراکه:
1ـ هیچگاه معاويه رضی الله عنه شخصاً، علي رضی الله عنه را دشنام نميداد؛ از اینرو امكان ندارد که به دیگران دستور دهد تا علی رضی الله عنه را دشنام دهند؛ معاویه رضی الله عنه همواره اذعان داشت كه علي رضی الله عنه ، از او برتر است و از پیشگامان مسلمان ميباشد. چنانچه سخنان زیادی از معاویه رضی الله عنه در فضایل علی رضی الله عنه نقل شده است:
· ابن كثير رحمه الله ميگويد: در روايات بسياري آمده است: ابومسلم خولاني و جمعي ديگر از مردم، نزد معاويه رفتند و از او پرسيدند: آيا تو، از علي رضی الله عنه بهتري يا از مقامي چون مقام او برخورداري؟ فرمود: «به خدا سوگند كه خود، ميدانم علي رضی الله عنه از من بهتر و برتر است و بیش از من سزاوار امارت ميباشد».[27]
· ابن كثير از جرير بن عبدالحميد از مغيره روايت نموده که وقتی خبر شهادت علی رضی الله عنه به معاويه رسيد، معاویه رضی الله عنه ، گریست. همسرش گفت: آيا بهخاطر کشته شدن كسي ميگریی كه خود، با او جنگيدهاي؟ پاسخ داد: «واي بر تو! تو، نميداني كه مردم چه شخصيت عالم، فاضل و فقيهي را از دست دادهاند!»[28]
بنابراین کدامین انسان عاقل و ديندار، باور ميکند كه معاويه رضی الله عنه به علي رضی الله عنه دشنام ميداده و يا عوامل خویش را بدین کار تحريك ميکرده است؟!
2ـ هيچ روايت صحيحي وجود ندارد که بیانگر دشنام دادن معاويه به علی رضی الله عنه در اثناي جنگ با وی باشد. از اینرو آيا عقل سلیم، این را ميپذیرد که معاویه رضی الله عنه بعد از جنگ يا پس از وفات علی رضی الله عنه به دشنام و نفرين او پرداخته باشد؟! هيچ انسان عاقل و خردمندی، باور نميکند كه معاويه به دشنام و نفرين علي رضی الله عنه پرداخته و يا ديگران را به چنين کاري دستور داده باشد.
3ـ معاويه رضی الله عنه خیلی زيرك و باهوش بود و اصلاً امكان ندارد که با آنهمه فراست و زیرکی، مردم را به دشنام دادن علي رضی الله عنه وادار كرده باشد. چگونه امكان دارد معاويه رضی الله عنه از كسي همچون سعد بن ابيوقاص رضی الله عنه كه در عين شجاعت و پرهيزگاري، از فتنه و جنگهای داخلی كنارهگيري كرد، بخواهد كه علي رضی الله عنه را دشنام دهد. انسان، هرچقدر هم که كمعقل و سبکسر باشد، چنین رویهای را در پیش نميگیرد تا چه رسد به شخصی چون معاویه رضی الله عنه که بیش از تصور ما، عاقل و خردمند بود.
4ـ پس از كنارهگيري حسن بن علي از خلافت، معاويه بن ابيسفيان رضی الله عنهم زمام امور را به دست گرفت؛ اینک از کسانی که معاویه رضی الله عنه را به سب و لعن علي رضی الله عنه ، متهم ميکنند، باید پرسید که این کار، چه فايدهاي براي معاويه رضی الله عنه داشت؟! آیا غیر از این است که حكمت و حسن تدبير، چنین اقتضا ميكرد كه در آن موقعيت، به اميرالمؤمنين علي رضی الله عنه دشنام داده نشود تا اوضاع، آرام گردد؟!
آري! در آن موقعيت، انتظار ميرفت که معاویه رضی الله عنه با آنهمه فراست و حسن تدبیرش، از دشنام دادن علي رضی الله عنه بپرهيزد. شخص معاويه رضی الله عنه نيز بهخوبي اهميت اين نكته را ميدانست و محال بود که چنین مسألهی مهمی، از دیدِ معاویه رضی الله عنه پنهان بماند.
5 ـ پس از اينكه معاويه رضی الله عنه زمام امور را بهدست گرفت، ميان او و فرزندان علي رضی الله عنه الفت و رابطهي نزديكی برقرار بود؛ چنانكه در كتابهای سيرت و تاريخ،[29] نمونههاي زیادی از روابط عمیق و نزديك آنان آمده است؛ از جمله اینکه باری حسن و حسين رضي الله عنهما به همراه عدهای نزد معاويه رضی الله عنه رفتند؛ معاویه رضی الله عنه دوهزار درهم تقديمشان نمود و گفت: «هيچكس به اندازهي من بهاين دو كمكمالي نکرده است». حسين رضی الله عنه فرمود: «و تو نيز به بهتر از ما، چيزي ندادهاي».[30] باري حسن بن علي رضی الله عنه نزد معاويه رضی الله عنه رفت؛ معاویه رضی الله عنه بهگرمی از حسن رضی الله عنه استقبال کرد و گفت: «خوش آمدی ای پسر دختر رسول خدا!» و سپس سيصدهزار درهم تقديمش نمود.[31]
اين روايات تاريخي، بیانگر آنست که ناسزاگویی معاویه رضی الله عنه و عواملش به امیر مؤمنان علی رضی الله عنه ، دروغی است که دشمنان صحابه رضی الله عنهم ، آن را ساخته و پرداختهاند؛ اصلاً چگونه امكان دارد که با وجود رابطهاي اينچنين نزديك و صميمي ميان معاويه و فرزندان علي رضی الله عنه ، معاويه، مردم را به دشنام دادن علي رضی الله عنه تحريك نموده باشد. بدین سان ميتوان به حقيقت مطلب پي برد.[32] مردمان دوران معاويه رضی الله عنه به احكام شریعت پایبند بودند و با شوق و اشتیاق وافر دستورات و احکام اسلامي را اجرا میکردند. از اینرو خیلی بعيد است كه چنين مردمانی، زبان به طعن و لعن و ناسزاگفتن بگشايند و کسی چون علی مرتضی رضی الله عنه را دشنام دهند.
ابن مسعود رضی الله عنه ميگوید: رسول خداص فرموده است: (ليس المؤمن بالطعان و لا باللعان و لا بالفاحش و لا بالبذي)[33] یعنی: «مؤمن، طعنهزننده، لعنتكننده، دشنامدهنده و بيهودهگوی نیست».
رسول اکرمص، مسلمانان را از دشنام دادن مردگان مشرک، منع نموده است؛ از اینرو کسی که به اوليا و بندگان نیک خداوند دشنام دهد، چه حکمی دارد؟ عايشهي صديقه رضي الله عنها ميگوید: رسول خداص فرموده است: (لا تسبوا الأموات فإنهم قد أفضوا الي ما قدموا)[34] «مردگان را دشنام ندهيد؛ زيرا آنها به نتیجهی اعمال خویش رسیدهاند».
پس از كنارهگيري حسن بن علي رضی الله عنه از خلافت، اختلافات و تنشها، فروكش كرد و مسلمانان، معاويه رضی الله عنه را بهعنوان زمامدارشان پذيرفتند. گفته شده معاويه رضی الله عنه در سال چهل هجري زمام امور را بهدست گرفت،[35] اما ابناسحاق،[36] واقدي[37] و خليفه بن خياط[38] معتقدند که معاويه رضی الله عنه در سال چهل و يك هجري خلافت را بهدست گرفته است. در مورد ماهي كه پیمان صلح منعقد گردید نيز اختلاف نظر وجود دارد؛ برخي گفتهاند: اين صلح، در ماه ريبعالاول به وقوع پيوست. بعضی هم ماه ربيعالآخر، يا جماديالاول و يا جماديالآخر را ماه برقراری صلح، میان معاویه و حسن رضی الله عنهما دانستهاند.[39]
در دوران حکومت معاویه رضی الله عنه ، جنگ و جهاد بر ضد كفار، برپا بود و مسلمانان به اعلاي كلمةالله ميپرداختند و تحت رهبري معاویه رضی الله عنه ، با آرامش تمام در سايهی عدل و عدالت و گذشت، زندگی ميکردند.[40]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین.
منبع: کتاب حسن ابن علی رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســلام
IslamAge.Com
----------------------------------------------------------
[1]- الانتصار للصحب و الآل، رحيلي ص367.
[2]- البداية و النهاية (8/25).
[3]- هندوانه وحشی و کوچک بیابانی را گویند که به راحتی از بوته اش جدا می شود.
[4]- همان (12/105).
[5]- السنۀ، از خلال (1/433)؛ سیر أعلام النبلاء (2/152).
[6]- البدایۀ و النهایۀ (8/137).
[7]- نگا: فتحالباري (7/130).
[8]- مجموع الفتاوي (4/478).
[9]- منهاج السنۀ (6/232).
[10]- البداية و النهاية (8/122).
[11]- شرح العقيدة الطحاوية ص722.
[12]- سير أاعلام النبلاء (3/120).
[13]- همان ص371.
[14]- البداية و النهاية (8/138).
[15]- همان ص371.
[16]- همان ص8/138.
[17]- همان.
[18]- همان (8/138).
[19]- همان.
[20]- الانتصار للصحب و الآل ص372.
[21]- مسلم (4/1871).
[22]- شرح صحيح مسلم، نووي (15/175).
[23]- المفهم، قرطبي (6/278).
[24]- ر.ک: المفهم، قرطبي (6/278).
[25]- الابانۀ، از ابن بطه (1/355)، شرح اصول اعتقاد لالكائي (1/94).
[26]- الانتصار للصحب و الآل ص374.
[27]- البداية و النهاية (8/133).
[28]- همان.
[29]- همان ص372.
[30]- البداية و النهاية (8/139). یعنی: ما، بهترین کسانی هستیم که تو، بدانها بذل و بخشش نموده ای.
[31]- همان (8/140).
[32]- الانتصار للصحب و الآل، ص377.
[33]- صحيح ابن حبان (شمارهي 47). آلباني در صحيح خويش اين حديث را ذيل شمارهي (320) آورده و صحيح دانسته است.
[34]- بخاری: (1393).
[35]- المعجمالكبير، طبراني (3/26) و دراسة في تاريخ الخلفاءالامويين ص69.
[36]- تهذيب التهذيب (2/299).
[37]- دراسة في تاريخ الخلفاء الامويين ص69.
[38]- تاريخخليفه ص69.
[39]- دراسة في تاريخ الخلفاء الامويين ص69.
[40]- همان.
|