سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7321854
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 42   تعداد بازدید: 3865 تاریخ اضافه: 2016-11-08

آیا شیخ الاسلام ابن تیمیه فخر رازی را کافر می دانست؟

آیا شیخ الاسلام ابن تیمیه فخر رازی را کافر می دانست؟


فخر رازی (متوفای سال 606 هـ) یکی از بزرگان اشاعره بود؛ تا جایی که کسانی که بعد از وی آمدند بر کلام او اعتماد می کردند.

 

فخر رازی مرتکب اشتباهات بسیار بزرگی شده بود از جمله اینکه فلسفه را با علم کلام در هم آمیخته بود. و بسیار سردرگم و مضطرب بود تا جایی که سخنان ضد و نقیضی به زبان می آورد. و کتابی درباره ی سحر و پرستش ستارگان تألیف کرده بود و آن را (السر المكتوم في السحر و مخاطبة النجوم) نامید. و این همان کتابی است که باعث شده بسیاری از علما بگویند: رازی کفر ورزیده بود در نتیجه از اسلام خارج شد.

 

اما در حقیقت وی توبه کرد و به اسلام بازگشت و از تمام آن چه که از فلسفه وارد علم کلام کرده بود؛ پشیمان شد و در وصیتش گفته بود که وی بر عقیده ی قرآن و سنت نبوی از دنیا می رود.

 

ابن صلاح می فرماید: (قطب الطوعانی دو بار به من خبر داد که شنیده فخر الدین رازی گفته: ای کاش خود را مشغول علم کلام نکرده بودم؛ سپس گریه کرد)[1].

 

و نیز ابن کثیر در کتاب (البدایة و النهایة) یادآوری کرده که فخر الدین رازی به مذهب سلف برگشت؛ چنان که می فرماید: (وصیت وی را ذکر کردم؛ که بنا بر آن وی به راه سلف برگشته بود. و آنگونه که سزاوار است در برابر الله عزوجل تسلیم شده بود)[2].

 

و همچنین ابن قیم رحمه الله در بیشتر کتاب هایش در این باره گفته: (رازی به راه وحی (قرآن) و آثار نبوی (سنت) بازگشت)[3].

و حافظ ذهبی رحمه الله در ترجمه ی فخر الرازی چنین می فرماید: (علامه بزرگ؛ صاحب فنون فخر الدین محمد بن عمر بن حسین قرشی بکری طبرستانی؛ اصولی، مفسر، از بزرگترین نابغه ها و دانشمندان و نویسندگان بود. هوش و زیرکی در وی می درخشید. اما در کتاب هایش اموری را ذکر کرده که نشان دهنده انحرافات وی از سنت بوده است. الله تعالی وی را مورد عفو قرار دهد. و همانا وی بر راه و طریق پسندیده وفات نمود. و تنها الله عزوجل از سر و پنهان ها آگاه است)[4].

 

اما شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله درباره ی کتاب رازی که موضوعش سحر و عبادت ستارگان است؛ صحبت کرده است و گفته که تألیف چنین کتابی دلیل بر کفر و خروج شخص از اسلام است اما در عین وقت گفته است که وی توبه کرد.

 

شیخ الاسلام رحمه الله چنین می فرماید: (عجیب است که رازی ابی معشر را به خاطر پرستش بت سرزنش می کند؛ در حالی که خودش زمانی که از اسلام خارج شده بود ابا معشر را یکی از امامان در امر عبادت بت ها قرار داده بود تا به وی اقتدا کند. و در کتابش (السر المكتوم في السحر ومخاطبة النجوم) دستور به شرک به الله تعالی و پرستش خورشید؛ ماه و ستارگان و بت ها داد.

 

در این کتاب وی یاد آوری می کند که ابی معشر ماه را عبادت می کرد که در عبادات و مناجات وی اسرار و فوایدی وجود دارد.

پس چگونه ممکن است چنین فردی که اینگونه در حالت شرک و عبادت بت ها قرار دارد؛ اهل توحید را که فقط الله عزوجل را می پرستند و به او هرگز شرک نمی ورزند و نه خورشید؛ و نه ماه و نه ستاره و نه بتی را می پرستند؛ مورد سرزنش قرار دهد؟ بلکه اعتقاد دارند که جهاد برای از بین بردن کسانی هو چون رازی و ابی معشر و امثال آنان که مرتد شده اند؛ یک مدت خاصی دارد. که اگر از این ارتداد بازگردند و اسلام بیاورند؛ در این هنگام دیگر اسرارشان نزد الله عزوجل است. اما مسلمانان هیچ اختلافی ندارند که دستور به شرک؛ کفر و ارتداد محسوب می شود اگر از طرف مسلمان باشد و مسلمان آن را مورد مدح و ستایش قرار دهد؛ شخص کافر خواهد بود و از اسلام خارج خواهد شد)[5].

 

و نیز می فرماید: (بدتر از اینها این است که برخی از آنها درباره ی دین مشرک ها و مرتد شدن از اسلام تألیف می کنند؛ همان طور که رازی درباره ی عبادت ستارگان و بت ها نوشته است و ادله ای را در آن ذکر کرده سپس ادعا می کند که این ادله دلیل بر منفعت و نیکی آن است. و به آن تشویق کرده است که این خودش خارج شدن از اسلام است به اتفاق مسلمانان؛ اگر چه وی توبه کرد و به اسلام بازگشت)[6].

 

شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله توبه ی رازی را ذکر کرده و نسبت به وی شفقت و دلسوزی نشان داده است؛ و برایش دعا کرده چنان که می فرماید: (راهی که بدعتی های اهل فلسفه و کلام به پیش گرفته اند آنا را به علم و یقین نمی رساند؛ بلکه آخرش آنا را به شک و گمراهی می رساند. و این همان چیزی است که متخصصین به آن اعتراف کرده اند. از جمله ابو عبد الله الرازی رحمه الله که در کتبش یاد آوری کرده است؛ چنان که گفته: (در کتب اهل کلام و فلسفه و منهج آنان بسیار تأمل کردم؛ به این نتیجه رسیدم که منهج آنها هیچ بیماری را علاج نمی کند و هیچ تشنه ای را سیراب نمی کند. اما دانستم که نزدیک ترین راه برای علاج؛ راه قرآن است. و من در اثبات (آنچه که در حق الله عزوجل ثابت شده است) می خوانم: " پروردگار رحمان (است که) بر عرش قرار گرفت"[7]. و آیه دیگر: " سخن پاکيزه به سوی او بالا می رود"[8]. و در نفی (آنچه که از الله تعالی نفی می شود)؛ می خوانم: " هيچ چيز همانند او نيست"[9]. و در آیه دیگر: " و آنها به علم او احاطه ندارند"[10].

 

و اگر کسی مانند تجربه من تجربه کسب کند؛ آنچه را که من دانسته ام خواهد دانست.

این سخن را در آخر عمرش و در آخرین تألیفاتش بیان کرده است که بسیار با سخنان اولش در تنقاض است. که نمونه هایی مانند این در بسیاری از کتبش وجود دارد. الله تعالی وی را در پوشش رحمت خویش قرار دهد و از گناهانش بگذرد و همچنین از سایر مؤمنان. و همه می دانیم که توبه ی وی مشهور و معروف بوده است)[11].

بنا بر آنچه ذکر کردیم روشن شد که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله رازی را به صورت مطلق کافر نمی دانست؛ بلکه در بعضی احوال و به دلیل برخی از سخنانش و یا بعضی از کتاب هایش وی را کافر و مرتد می دانسته است.

و همان طور که می دانیم اصل پایان عمر انسان است و اینکه در هنگام وفات بر چه دینی مرده است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم در حدیث می فرمایند: (ارزش اعمال به سرانجام آنست)[12].

و خاتمه و پایان عمر رازی نیک بود؛ طوری که الله عزوجل به وی توفیق داد که توبه کند و به مذهب سلف باز گردد و به همین دلیل هم بوده که شیخ الاسلام ابن تیمیه نسبت به وی ترحم و شفقت نشان می داد.

و نیز لازم است که بدانیم شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله هیچ کسی را به خاطر اینکه اشعری است کافر نمی داند نه رازی و نه هیچ کس دیگر را زیرا شیخ الاسلام ابن تیمیه اشاعره را کافر نمی داند بلکه گفته است: اشاعره به اتفاق مسلمین کافر محسوب نمی شوند.

مترجم: ام محمد

منبع: islamqa.info

 

 

 

 



[1] ـ شذرات الذهب: (7/41).

[2] ـ البدایة و النهایة: (17/12ـ13).

[3] ـ الصواعق المرسله: (3/1166)، (اجتماع الجيوش الاسلامية: (ص:194).

[4] ـ سیر اعلام نبلاء: (21/500).

[5] ـ بیان تلبیس الجهمیة: (3/53ـ54).

[6] ـ مجموع الفتاوی: (4/55).

[7] ـ طه: 5: (الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى).

[8] ـ فاطر: 10: (إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ).

[9] ـ شوری:11: (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ).

[10] ـ طه:110: (وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا).

[11] ـ بيان تلبيس الجهمية: (8/ 529-530).

[12] ـ صحیح ابن حبان و شیخ آلبانی رحمه الله آن را صحیح می داند: (إنما الأعمال بالخواتيم).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان