توطئههای خوارج برای کشتن سه تن از بزرگان (علی، معاویه عمر و عاص رضی الله عنهم)
بسم الله الرحمن الرحیم
عدهای از خوارج برای کشتن سه نفر از بزرگان – یعنی حضرت علی و معاویه و عمروبن عاص اتفاق نظر پیدا کردند! زیرا بر این باور بودند که آنان راه کفر را در پیش گرفته، به صورت پیشگامان گمراهی و سرکردگان فتنه و آشوب درآمده! و عامل همه ی مصایب و مشکلاتی که برای مسلمانان پیش آمده هستند! به همین خاطر باید آنان را حذف کرد تا همه مردم از دست آنان رهایی پیدا کنند!
در سال چهلم هجری سه نفر از خوارج به نام عبدالرحمن بن عمرو – معروف به ابن مُلجِم مرادی، حمیری کندی مصری، و برکبن عبدالله تمیمی و عمروبن بکر تمیمی، مخفیانه تشکیل جلسه داده و از کشته شدن تعداد زیادی از دوستان و همفکران خود، در نهروان توسط حضرت علی یاد کردند، و برای آنان آرزوی رحمت نمودند!
سپس گفتند : «بعد از کشته شدن آنها زندگی برای ما چه ارزشی دارد!؟ آنان برای دفاع از دین خدا از ملامت هیچ ملامتگری هراس به دل راه نمیدادند! اکنون اگر ما هم جان خود را در راه خدا فدا کنیم و سران کفر و گمراهی – علی و معاویه و عمرو عاص را به قتل برسانیم، از یک طرف انتقام خون برادران خود را گرفته و از طرف دیگر مردم ممالک اسلامی را از دست آنان نجات دادهایم!؟
ابن ملجم گفت : کشتن علی را به من بسپارید!
برک تمیمی گفت : من هم معاویه را به قتل میرسانم!
عمروبن بکر نیز گفت : من هم برای کشتن عمروعاص به مصر میروم!
آن سه آدم شرارتپیشه، با هم پیمان بستند و به توافق رسیدند که هر کدام از آنان به مسئولیت خود وفادار باشند و در راه اجرای آن برنامة شوم جان خود را فدا کنند! آنان شمشیر و سم لازم را تهیه کرده و خود را برای اجرای نقشة خود آماده نمودند!
همچنین قرار گذاشتند که هنگام نماز صبح روز هفدهم ماه رمضان همزمان طرح ترور آن سه نفر را به اجرا بگذارند! و هر یک از آنان به گونهای به طرف محل اجرای مأموریت خود حرکت کنند که همان روزی را که معلوم کردهاند، در آنجا حضور داشته باشند! و همزمان اشخاص مورد نظر را به قتل برسانند.( البدایة والنهایة : ج 7 ص 326 – 327) »
برک بن عبدالله تمیمی برای اجرای مأموریت خود راهی دمشق گردید. هنگام نماز صبح معاویه به مسجد آمد و برک با شمشیر مسموم خود او را مورد تهاجم قرار داد و توانست تنها یک ضربه را بر لگن معاویه وارد کند و او را مجروح نماید. اما زخم او چندان کاری نبود و پس از مدتی معالجه، معاویه بهبودی یافت!
برک را دستگیر کرده و معاویه دستور اعدام او را صادر کرد، او لحظاتی پیش از مرگ براي معاویه پیغام فرستاد که تو را بشارت باد در همین امروز دوستم کار مهمی را انجام داده است!
از او پرسیدند : چه کاری؟
گفت : برادرم در این چنین روزی قرار بوده علیبن ابیطالب را به قتل برساند!
اما معاویه دستور داد حکم اعدام او را به اجرا بگذارند!
عمروبن بکر تمیمی نیز با شمشیر مسموم خویش با هدف کشتن عمروبن عاص عازم مصر گردیده بود.
در بامداد روز جمعه هفدهم ماه رمضان، عمروعاص به خاطر بیماری برای ادای نماز فجر به مسجد نیامده و نتوانسته بود همراه با مردم نماز جماعت را ادا کند، به همین خاطر خارجهبن ابیحبیبه عامری را برای اقامه نماز نایب خویش گردانیده بود.
هنگامی که خارجه در محراب نماز بود، عمروبن بکر به گمان اینکه او عمروبن عاص است با شمشیر مسموش بر او حملهور شده و او را به قتل رسانید!
وقتی عمروبن بکر را دستگیر کردند و از او پرسیدند چرا خارجه عامری را به قتل رسانیدی! آه از نهاد او برآمد و گفت : من قصد جان عمروعاص را کرده بودم، اما تقدیر الهی این بود که خارجه کشته شود!
پس از مدتی او به دستور عمروعاص محاکمه و اعدام شد! ( البدایة و النهایة : ج 7 ص 330)
بدین صورت معاویه و عمروبن عاص از آن توطئه جان سالم به در بردند، اما حضرت علی بن ابیطالب رضی الله عنه به دست ابن ملجم مرادی به شهادت رسید!
شهادت علی رضی الله عنه
عبدالرحمن بن ملجم وارد کوفه گردید و قصد خود را حتی از دوستان خوارجی خویش که در آن شهر بودند – برای جلوگیری از افشاى آن – پنهان داشت.
ابن ملجم با زن زیبارویی به نام قطام که از هواداران خوارج بود آشنا شد، او به خاطر آنکه پدر و برادرانش را در جنگ نهروان به دست حضرت علی کشته شده بودند، به شدت کینه او را دل داشت.
ابن ملجم از زیبایی او در شگفت شد و او را برای خود خواستگاری نمود! قطام نیز به شرط آنکه سه هزار درهم و یک خدمتکار را مهریه او نماید و حضرت علی به قتل برساند، با پیشنهاد خواستگاری او موافقت کرد!
هدف و خواست ابن ملجم با خواست قطام گره خورد و کینه ی آن ها از حضرت علی به آنان جرأت بیشتری برای کشتن او داد.
ابن ملجم گفت: سوگند به خداوند تنها هدف او از آمدن به کوفه کشتن علیبن ابیطالب بوده است!
قطام یکی از مردان عشیره خویش را به نام «وردان» برای همکاری با شوهرش ابن ملجم در کشتن حضرت علی آماده نمود!
همچنین ابن ملجم خود نیز توانست یکی از افراد خوارج را به نام شبیب بن نجده اشجعی – پس از مباحثاتی طولانی – راضی کند که با او برای کشتن حضرت علی همکاری کند!
آن سه آدم جنایتپیشه یعنی ابنملجم، وردان و شبیب قرار گذاشتند که در بامداد روز جمعه هفدهم ماه رمضان سال چهل هجری حضرت علی را به شهادت برسانند!
ابن ملجم شمشیر خویش را با سمی کشنده آغشته نمود و هر سه نفر در کنار در ورودی مسجد که حضرت علی از آنجا برای اقامه نماز وارد مسجد میشد، کمین کردند!
لحظاتی قبل ار طلوع فجر حضرت علی رضی الله عنه از خانه بیرون آمد و به سوی مسجد به راه افتاد در راه که میآمد مردم را برای اقامه نماز صبح بیدار مینمود و میفرمود: حی علی الصلاة، حیّ علی الصلاة!
وقتی به جلو در مسجد رسید، آن سه آدم شقاوتپیشه بر او هجوم بردند ابتدا شبیب شمشیرش را بر سر او فرود آورد اما به خاطر برخورد با در مسجد بر سر حضرت علی اصابت ننمود!
اما ابن ملجم با شمشیر مسموم خود ضربه سختی را بر فرق سر او فرود آورد وخون از سر او جاری شد، و محاسنش را خونین نمود، و همانی روی داد که خود او مدام میفرمود که محاسنم از خون سرم رنگین خواهد گردید!؟
وقتی ابن ملجم با شمشیرش آن ضربه را بر سر حضرت علی رضی الله عنه فرود میآورد، با صدای بلند میگفت : «الحکم لله وحده یا علی لیس لک و لا لاصحابک.»
«ای علی حکم تنها حکم خداوند است، تو و یارانت را در آن حقی نیست.» و این آیه از قرآن را خواند که :
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ » (البقره : 207)
«در میان مردم کسی یافت میشود که جان خود را در برابر کسب خوشنودی خداوند بدهند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»
در حالی که خون از سر مبارکش امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب رضی الله عنه جاری بود، فرمود: مردم او را بگیرند!
عدهای به سرعت ابن ملجم را دستگیر کردند و یک نفر از اهل حضرموت وردان را به قتل رسانید، اما شبیب در تاریکی توانست فرار کند و خود را نجات بدهد! و کسی متوجه او نشود!
حضرت علی رضی الله عنه به «جعدبن هبیره» فرمود که پیشنماز شود و برای مردم نماز صبح را اقامه کند!
حضرت علی رضی الله عنه را به منزل حمل کردند، پس از آن ابن ملجم را در حالی که دستان او را بسته بودند نزد حضرت علی آوردند!
حضرت علی به او فرمود : ابن ملجم! ای دشمن دین خدا! مگر من مدام با تو به خوبی رفتار نمیکردم؟!
ابن ملجم گفت : چرا!
حضرت علی فرمود : چه چیز تو را بر آن داشت كه به این کار دست بزنی؟!
ابن ملجم گفت : من چهل روز مشغول تیز کردن این شمشیر بودم و از خداوند خواستم بدترین انسان به وسیله آن کشته شود! اینکه به وسیله آن تو را کشتم!؟
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: فکر میکنم بدترین خلق خدا تو باشی و به وسیله همین شمشیر کشته خواهی شد!
پس از آن حضرت علی به اطرافیان خود فرمود: اگر من فوت نمودم او را قصاص کنید و اگر زنده ماندم خود میدانم با او چکار کنم!
جندب بن عبدالله گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر تو وفات یافتی اجازه میدهی با فرزندت حسن بیعت نماییم؟
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: من در مورد بیعت با او نه به شما امر میکنم و نه شما را از آن برحذر میدارم! خود بهتر میدانید، هر کاری را که به صلاح میدانید انجام بدهید!
وضعیت حضرت علی رضی الله عنه
«حضرت علی وصیتنامهای را خطاب به حسن و حسین و دیگر پسران و دخترانش و همة مسلمانان نوشت ودر آن همه را به تقوای الهی و نماز و زکات و صبر و بردباری، صله رحم، شکیبایی در برابر جاهلان، و آگاهی و معرفت دینی، تحقیق در امور، پیوند با قرآن، و مراعات حقوق همسایگی، امربه معروف و نهی از منکر و پرهیز از فساد و فحشاء توصیه فرمود.( نص کامل وصیتنامه حضرت علی رضی الله عنه را در البدایة والنهایة : ج 7 ص 328 – 329 ملاحظه فرمایید!) »
حضرت علی سه روز رااز بامداد روز جمعه تا شب یکشنبه بر اثر ضربت شدیدی که بر سر او وارد شده بود، در بستر قرار داشت، و در آن سه روز بیشترین و شاید همه کلام و ذکر او «لااله الاّ الله» بود!
در شب یکشنبه نوزدهم ماه رمضان سال چهل هجری امیرالمؤمنین علیبنابیطالب رضی الله عنه بر اثر زخمی که از ضرب شمشیر مسموم ابن ملجم برداشته بود، وفات یافت و بدست آن خارجی درمانده و شقاوتپیشه به شهادت رسید و با این مقام به پیشگاه پروردگار شرفیاب گردید!
حضرت علی مانند رسول اکرم و ابوبکر صدیق و عمربن خطاب در سن 63 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به رفیق اعلا پیوست و به شهادت رسید.
مدت خلافت امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب چهار سال و چند روزی کمتر از نه ماه بود!
خلافت و بیعت با او یک هفته بعد از شهادت حضرت عثمان رضی الله عنه یعنی روز جمعه آغاز شده بود.
و صلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|