شكست مرتدهاي بحرين
بسم الله الرحمن الرحیم
مرتدها، لشكر بزرگي فراهم آورده بودند. لشكر مسلمانان، در مجاورت لشكر مرتدها اردو زد. مسلمانان، شبانگاه از لشكرگاه مرتدها، هياهو و سرو صداي زيادي شنيدند. علاء رضی الله عنه گفت: چه كسي برايمان خبر ميآورد كه اينها، چه ميكنند؟ عبدالله بن حذف برخاست و خود را به لشكرگاه مرتدها رساند و ديد كه آنان، شراب نوشيدهاند و به حال خود نيستند. عبدالله بازگشت و علاء رضی الله عنه را از ماجرا باخبر كرد. علاء رضی الله عنه اين فرصت را غنيمت دانست و بلافاصله بر مرتدها شبيخون زد و آنان را كشت و تنها تعداد اندكي از مرتدها موفق به فرار شدند.
مسلمانان، بر اموال، انبارها و كالاهاي بهجامانده از مرتدها دست يافتند و از آنان غنايم جنگي زيادي گرفتند. حطم بن ضبيعه برادر بنيقيس بن ثعلبه كه از بزرگان و رييسان قبيلهاش بود، وحشتزده از خواب پريد و ديد كه مسلمانان بر آنها شبيخون زدهاند. حطم، بيدست و پا و شتابان به سوي اسبش رفت تا سوار شود؛ هنگامي كه پا در كاب نهاد، ركاب، پاره شد؛ حطم فرياد برآورد كه آيا كسي ركاب اسبم را برايم درست ميكند؟ شخصي از مسلمانان كه در تاريكي شب، حطم را شناخت، به او گفت: پايت را بالا بگير تا ركابت را درست كنم. هنگامي كه حطم، پايش را بالا گرفت، پايش را با شمشير زد و قطع كرد. حطم از آن مسلمان خواهش كرد تا كارش را تمام كند و او را بكشد.
اما آن مسلمان، حطم را نكشت. حطم، بر زمين افتاده بود و از هر مسلماني كه از آنجا ميگذشت، درخواست ميكرد كه او را بكشد و چون زخمي بود، كسي حاضر نميشد او را بكشد. در همان گير و دار قيس بن عاصم از آنجا گذر كرد؛ حطم به قيس گفت: من، حطم هستم؛ نميخواهي مرا بكشي؟ قيس، حطم را كشت و پس از آن متوجه شد كه او زخمي بوده است؛ لذا گفت: افسوس! اگر ميدانستم كه حطم زخمي است، حركتش نميدادم و او را نميكشتم. پس از آن مسلمانان به تعقيب مرتدهاي گريزان پرداختند و آنان را كشتند. البته عدهاي از آنهاموفق شدند خود را به دارينبرسانند و بر كشتي سوار شوند و بگريزند. علاء رضی الله عنه غنايم را تقسيم كرد و خمس آن را به مدينه فرستاد. وي پس از آنكه از تقسيم غنايم فارغ شد، به مسلمانان گفت: بياييد تا به اتفاق هم به دارين برويم و با دشمنانمان در آنجا بجنگيم. مجاهدان نيز فرمان علاء رضی الله عنه را پذيرفتند و با هم به سمت دريا حركت كردند تا سوار كشتي شوند. زماني كه به ساحل دريا رسيدند، ديدند كه كشتيها از لنگرگاه فاصله گرفتهاند. علاء رضی الله عنه با اسبش به دريا زد و اين كلمات بر زبانش جاري بود: يا ارحم الراحمين يا حكيم يا كريم، يا احد يا صمد، يا حي يا قيوم، يا ذا الجلال و الاكرام، لا اله الا انت يا ربنا.
علاء رضی الله عنه به سپاهيان نيز دستور داد تا كلمات او را تكرار كنند و به دريا بزنند. سپاهيان نيز همان كلماتي را كه علاء رضی الله عنه بر زبان آورد، تكرار كرده و به دريا زدند. به خواست خداي متعال، دريا برايشان چون ريگزاري شد كه آبش از سم اسبها و شترها فراتر نميرفت و بلكه پايينتر از سم مركبهايشان بود. يك روز به طول انجاميد كه آنها در دريا راهپيمايي كردند و به جاي اول خود بازگشتند؛ اين در حالي است كه معمولاً تنها مسير رفت يا برگشت آن مسير با كشتي، يك شبانهروز طول ميكشيد! علاوه بر اين مسلمانان، بيآنكه در دريا چيزي از دست بدهند ـ به استثناي افسار اسب يكي از مجاهدان ـ موفق شدند ششهزار از سوارهنظامها و دوهزار از نيروهاي پياده را نابود كنند و فاتح و پيروز، غنايم و اسيران زيادي به دست آورند. لشكر اسلام به فرماندهي علاء رضی الله عنه توانست دو لشكر بزرگ پياده و سوارهنظام مرتدها را شكست دهد. علاء رضی الله عنه براي ابوبكر صديق رضی الله عنه نامهاي نوشت و ايشان را از پيروزي مسلمانان با خبر كرد. ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز در پاسخ علاء رضی الله عنه از تلاش و مجاهدتش قدرداني و تشكر نمود….
يكي از راهبان بحرين با ديدن منظرهي عبور سپاهيان اسلام از روي دريا مسلمان شد. از او علت مسلمان شدنش را جويا شدند. وي چنين پاسخ داد: «من، با ديدن نشانههاي قدرت خدا از اين ترسيدم كه اگر مسلمان نشوم، خداي متعال مرا مسخ كند. سحرگاهان از آسمان دعايي شنيدم. از او پرسيدند: چه شنيدي؟ گفت: (اللهم انت الرحمن الرحيم، لا اله غيرك و البديع ليس قبلك شيء و الدائم غير الغافل والذي لايموت، و خالق ما يُري و ما لايُري، و كل يوم انت في شأن و علمت اللهم كل شيء علمًا)؛ من، با شنيدن اين دعا دانستم كه مسلمانان، تنها بدان سبب مورد ياري فرشتگان قرار گرفتند كه واقعاً دين حق و درستي دارند.» وي، مسلمان خوبي شد و مسلمانان، از او استفاده ميكردند.( البداية و النهاية (6/334))
علاء رضی الله عنه پس از آنكه مرتدها را شكست داد، به بحرين بازگشت و اسلام را در آنجا غالب كرد و بدينسان اسلام و مسلمانان، پيروز و باعزت شدند و شرك و مشركان، خوار و زبون گشتند. بايد دانست كه اگر دخالت نيروهاي بيگانه و همياري آنان با مرتدها نبود، مرتدها نميتوانستند مدتي طولاني در برابر مسلمانان دوام بياورند؛ چراكه نههزار نفر از نيروهاي ايراني، مرتدها را در مقابل مسلمانان، ياري كردند. تعداد اعراب مرتد نيز سههزار نفر بود و مسلمانان، از چهارهزار مبارز برخوردار بودند.
مثني بن حارثه، نقش زيادي در سركوب فتنهي بحرين و همكاري با علاء حضرمي رضی الله عنه داشت. وي، مسير شمال بحرين را در پيش گرفت و پس از تصرف (قطيف) و (هجر) به دهانهي رود دجله رسيد و با نيروهاي ايراني كه از مرتدان بحرين پشتيباني ميكردند، درگير شد و آنان را شكست داد. مثني در رأس آن دسته از مسلمانان بحريني قرار داشت كه بر اسلام پايداري كردند و براي جهاد با مرتدها به علاء رضی الله عنه پيوستند. مثني بن حارثه، مسير شمالي ساحل را تا دلتاي شطالعرب پيمود و با قبايل ساكن در اين منطقه پيرامون اسلام گفتگو و مذاكره كرد و با آنان پيمان صلح و اتحاد بست. ابوبكر صديق رضی الله عنه دربارهي مثني بن حارثه جست و جو كرد كه چگونه آدمي است؟ قيس بن عاصم منقري چنين پاسخ داد: «او، آدم بيآوازه، گمنام و ناشناختهاي نيست؛ بلكه او، مثني بن حارثهي شيباني و آدمي سرامد و صاحبنام است.»( فتوح البلدان، ص242 از بلاذري؛ ابوبكر الصديق، نوشتهي خالد جاسم، ص44.)
ابوبكر صديق رضی الله عنه به مثني بن حارثه دستور داد تا همچنان به دعوت اعراب عراق به اسلام، ادامه دهد. اين اقدام مثني در دعوت عربهاي عراق، نخستين گام در جهت آزاد كردن عراق بود كه البته لشكركشي مسلمانان تحت فرماندهي خالد بن وليد رضی الله عنه به عراق، گام اصلي براي آزادي آن سرزمين بود.
ابوبكر صديق رضی الله عنه همواره فرصتها را غنيمت ميدانست و ميكوشيد تا با اقداماتي مقدماتي، به نتايج بزرگ و ارزشمندي دست يابد؛ وي، براي اين منظور توانمنديهاي دروني افراد را براي نابود كردن سركشي و آشوبي كه در سرِ سركردگان كفر و طغيان، لانه كرده بود، بهكار ميگرفت.( التاريخ الإسلامي (9/89))
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|