سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322834
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 4   تعداد بازدید: 3223 تاریخ اضافه: 2010-02-27

زندگانی امام بخاری (194 - 256 هـ)

طبق قول راجح، امام بخاری- رحمه الله- در 13 شوال سال 194 هـ.ق بعد از نماز جمعه، متولد شد.

امام - رحمه الله- هنوز کودک بود که پدرش را از دست داد و مادرش پرورش او را به عهده گرفت. مادرش زنی بسیار عبادت گذار بود. امام بخاری در کودکی، بینایی‌اش را از دست داد که این امر سبب ناراحتی شدید مادرش شد. او در عالم غم و اندوه به پیش گاه خداوند متعال با گریه  و زاری، به دعا و نیایش پرداخت تا اینکه یک شب حضرت ابراهیم علیه السلام را در خواب دید. آن حضرت علیه السلام به او گفت:« دعایت قبول شد و بینایی جگر گوشه‌ات مجدداً به او برگردانیده شد».

مادر بزرگوار امام بخاری از آغاز کودکی او را به مکتب قرآن کریم جهت حفظ کلام الله مجید فرستاد. او- امام بخاری- خود می‌فرماید:« زمانی که در مکتب مشغول تعلم و حفظ قرآن مجید بودم، خداوند متعال در قلب من القاء فرمود که احادیث را نیز حفظ نمایم.»

ذکاوت و حافظه امام بخاری رحمه الله

امام بخاری رحمه الله پس از این که از درس مکتب فارغ شد، در سن ده- یازده سالگی در مجلس درس محدث مشهور بخارا، علامه "داخلی" رحمه الله و محدثان دیگر حضور پیدا کرد و دیری نپایید که در احادیث و اسانید آن، مهارت حاصل کرد. 

حاشدبن‌اسماعیل یکی از معاصران امام بخاری می‌فرماید: به همراه امام بخاری در محضر علما و مشایخ بصره رفته بودیم. ما شاگردان، احادیث و درس‌هایی که اساتید به ما املاء می‌کردند می‌نوشتیم اما امام بخاری رحمه الله نمی‌نوشت و فقط سماع می‌کرد. شاگردان به صورت طعنه و مسخره به ایشان گفتند: تو در هر صورت وقت خود را ضایع می‌کنی، چرا احادیث را نمی‌نویسی؟ امام رحمه الله خطاب به آنان گفت: نوشته‌هایتان را پیش خود نگه دارید و گوش کنید تا من همه احادیث را برایتان بخوانم. او همه احادیثی را که آنان نوشته بودند که  مجموعه آنها پانزده هزار حدیث بود، عیناً به همان ترتیبی که استاد بیان کرده بود، از حفظ خواند. شاگردان همه متحیر شدند و حتی در بعضی موارد دفتر‌های خودشان را طبق حفظ امام تصحیح کردند.{ تاریخ بغداد2‌‌‌‌14-15}

سفر‌های امام بخاری برای فراگیری حدیث  

از حضرت ابراهیم بن ادهم منقول است که فرمودند:« به برکت سفر‌های اصحاب حدیث، خداوند متعال بلاها را از این امت دور می‌گرداند».

امام بخاری رحمه الله   نیز برای فراگیری علم حدیث، سفرهای متعددی انجام داد.

نخستین سفر علمی ایشان زمانی بود که  مادر محترمه‌ و برادر بزرگش در سال 210 هـ عازم سفر حج شدند  و امام بخاری را که کوچک بود نیز با خود بردند. پس از فارغ شدن از حج، مادر و برادرش به بخارا برگشتند و امام به قصد تحصیل علم در مکه مکرمه ماند.

حجاز مقدس در آن زمان مرکز علم حدیث بود و علما و مشایخ بزرگی در آن وجود داشتند. امام رحمه الله از اساتید و محدثان بزرگی همچون ابوالولید احمد بن محمد ازرقی، امام حُمیدی، حسان بن حسان بصری، خلادبن یحیی و ابوعبدالرحمن مُقری، علم حدیث کسب نمود.

امام رحمه الله در سن هجده سالگی در سال 212هـ. ق. به مدینه منوره سفر کرد و در آنجا نیز  از محضر محدثان مشهور، کسب فیض نمود. در همین سال بود که کتاب" قضایا الصحابة والتابعین" را به رشته تحریر درآورد و کتاب" التاریخ الکبیر" را در زیر نور ماه تالیف کرد.

ایشان علاوه بر استفاده از علما و محدثان بزرگ حجاز مقدس، به دیگر مراکز علمی بزرگ آن روزگار مانند: شام، مصر، الجزیره، کوفه، بغداد و.... نیز مسافرت نمود.

اساتید امام بخاری رحمه الله    

امام بخاری رحمه الله از محضر بیش از هزار نفر از علما و محدثان، کسب فیض کرده و علم حدیث را حاصل نمود که در اینجا مجال ذکر همه آنها نیست. امام بخاری رحمه الله فقط در حرمین شریفین، از محدثانی همچون ابوعبدالله بن زبیر، عبدالله بن یزید، ابوالولید احمدبن محمد ازرقی، اسماعیل بن سالم صائغ، عبدالعزیزبن‌عبدالله اویسی، ابراهیم‌بن‌منذر، مطرف بن عبدالله، ابوثابت محمد بن عبیدالله، و ابراهیم بن حمزه- رحمهم الله- و جمع کثیری از علما و محدثان دیگر بلاد اسلامی اخذ حدیث نموده است.

نکته دیگری که در این مورد قابل ذکر است این‌که؛ در لیست اساتید امام بخاری شخصیت‌های بزرگی  به چشم می‌خورد که آنها از شاگردان و پیروان مذهب امام ابوحنیفه رحمه الله بوده اند، که این خود دلالت بر جایگاه امام ابوحنیفه در علم حدیث نیز می‌کند. مشهورترین آنها عبارتند از:1- امام احمد ابوحفص کبیر2- امام عبدالله بن مبارک 3- یحیی قطان 4- معلی بن منصور5- ابوعاصم نبیل 6- محمد بن عبدالله بن مثنی انصاری 6- مکی بن ابراهیم 7- اسحاق بن راهویه  8- نعیم بن حماد 9- حسین بن ابراهیم اشکاب10- فضیل بن عیاض 11- یحیی بن معین 13- وکیع بن جراح 14- حفص بن غیاث 15- ابوبکربن عیاش 16- خالدبن سلیمان انصاری.[ برای تفصیل بیشتر به کتاب" لامع الدراری ج1 و "انوارالباری" ج1 مراجعه شود]0

شاگردان امام بخاری - رحمه الله-

هنگامی‌که امام- رحمه الله- تدریس حدیث را آغاز کرد پروانگان علم و دانش از هرطرف برای فراگیری و استماع احادیث نبوی اطراف ایشان را احاطه نمودند. تعداد دقیق کسانی که در مجلس امام بخاری کسب فیض نمودند مشخص نیست، امام فربری می‌فرماید: بیش از نودهزار نفر سماع حدیث را از امام بخاری رحمه لله نقل کرده‌اند.

ابتلا و آزمایشات امام بخاری و وفات ایشان

معمولا هنگامی ‌که یک شخص در علم و کمال به مرتبه بالایی می‌رسد، همان‌طور که هواداران و استفاده کنند‌گان از او زیاد می‌شوند، بدخواهان و حاسدان نیز زیاد می‌شوند.

امام بخاری - رحمه الله- نیز از این قانون مستثنی نبود. برای ایشان نیز واقعات تلخ و مشکلات و رنج‌‌های بسیاری پیش آمد که در مواردی باعث تبعید و جلاوطنی ایشان گردید. نویسنگان، این واقعات را به تفصیل نوشته‌اند که  برای نمونه به بیان یک واقعه که متعلق به اواخر عمر مبارک ایشان می‌باشد، بسنده می‌کنیم.

زمانی که امام بخاری رحمه‌الله وارد وطن خود- بخارا- شد، تدریس حدیث را آغاز نمود. پس از مدتی حاکم بخارا( خالد بن احمد ذهلی) از امام درخواست کرد که در کاخ شاهی بیاید و فرزندش را درس بدهد. امام بخاری امتناع ورزید و این را نوعی تحقیر و تذلیل علم  دانست که این امر و همچنین نسبت دادن موارد کذب از جانب حاسدان، باعث شد تا حاکم بخارا، حکم تبعید امام را صادر نماید.

هنگامی‌که امام از بخارا خارج شد مردم سمرقند از ایشان خواستند که به شهر آنان بیاید. ایشان به دعوت مردم سمرقند عازم آن شهر شد. در بین راه در روستای"خرتنگ" جهت استراحت مدتی را اقامت کرد. در همین ایام خبر رسید که مردم روستای خرتنگ نیز در مورد آمدن امام با یکدیگر اختلاف کرده‌اند. شنیدن این خبر امام را  بسیار ناراحت کرد. " غالب" میزبان امام در روستای خر‌تنگ می‌گوید: در هنگام تهجد از امام - رحمه‌الله- شنیدم که چنین دعا می‌کرد:« اللهم إنه قد ضاقت علی الأرض بما رحبت فاقبضنی إلیک»( خداوندا! زمین با وجود وسعت خود بر من تنگ آمده، پس مرا پیش خود بخوان).

یک ماه از این دعا نگذشته بود که امام در روز شنبه در سال 256هـ.ق. در شب عیذ فطر بعد از عمری خدمت به اسلام و جمع‌آوری احادیث نبوی جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و در همان روستای خرتنگ دفن گردید. گفته شده تا چندین مدت از قبر ایشان بوی خوش به مشام می‌رسید و افراد زیادی از دیدن آن تائب می‌شدند. این بوی خوش، در واقع بوی اتباع شریعت و احیای سنت بوده‌است.

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز                          مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

نام صحیح بخاری و توضیح آن

امام بخاری- رحمه الله- که عمر خود را در خدمت به اسلام و احادیث ان‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم سپری نمود بعد از خود آثار گرانبهایی را به جای گذاشت که هر کدام از آنها در نوع خود برای نفع‌رسانی به جهان اسلام کم‌نظیر می‌باشند. اما ماندگارترین اثر امام بخاری- رحمه الله- کتابی است که در آن به جمع‌آوری احادیث گهربار رسول الکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم پرداخته که این کتاب در جهان اسلام از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده و اجماع امت بر معتبر بودن این اثر، بیانگر جایگاه این کتاب و گردآورنده آن دارد.

اسم این کتاب گرانبها "الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله صلی ‌الله‌علیه‌ وسلم و سننه و أیامه" است.

"جامع" در اصطلاح محدثین، به کتابی می‌گویند که درآن حد اقل هشت مورد از ابواب  احادیث تخریج و جمع آوری شود. و آن هشت ابواب عبارتند از:

1- سیر و مغاری 2- آداب 3- تفسیر 4- عقاید 5- فتن 6- اشراط (علامات قیامت) 7- احکام 8- مناقب.

و آن را  به این سبب"مسند" گویند که به همراه سند متصل، روایات مرفوع، نقل شده‌است و آثار و غیره ضمناً و تبعاً آورده شده اند. "صحیح" یعنی صحت در آن التزام شده است. و منظور از "مختصر" این که تمام احادیث صحیح، درآن جمع آوری نشده اند. "سنن" هم اشاره به افعال و تقریرات آن حضرت و "ایام" اشاره به غزوات و واقعاتی که در عصر مبارک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وسلم به وقوع پیوسته اند، دارد.

سبب تألیف

در مورد سبب تألیف دونظریه وجود دارد:

یکی آن است که امام رحمه الله فرموده است: در مجلس درس استادمان «اسحاق بن راهویه» رحمه الله حضور داشتیم که ایشان به طور عموم خطاب فرمودند: «لو جمعتم مختصراً یصحح سنة رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم » (اگر در مورد سنت و احادیث رسول الله کتابی مختصر گرد آوری می کردید، خوب بود) به همین سبب، داعیه و انگیزه‌ تألیف این کتاب در قلب من به وجود آمد.

سخن دیگری نیز از خودش مروی است. می فرماید:« یک مرتبه پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم را به خواب دیدم که کنارایشان نشسته‌ام و با بادبزنی مگس‌ها را از روی مبارک ایشان دور می کردم. معبران، خواب را این‌گونه تعبیر کردند که؛ «أنت تذبّ عنه الکذب» یعنی تو احادیث کذب و دروغینی که به آن‌حضرت صلی‌الله‌علیه‌وسلم نسبت داده می‌شوند را دفع می‌کنی. همین خواب، باعث و مشوق من درتالیف این کتاب گردید».

البته میان این دو سبب، منافاتی وجود ندارد؛ چون ممکن است هر دو موضوع، سبب این امرشده باشد.

اطلاق "أصح الکتب بعد کتاب الله" (صحیح‌ترین کتاب پس از کتاب خدا)

نزد علمای متأخرین صحیح‌ترین کتاب بعد از کتاب‌الله، کتاب صحیح بخاری است. قبل از به وجود آمدن صحیح بخاری، وصف "أصح الکتب" را بر  کتاب"المؤطاء" تألیف امام مالک-رحمه الله- اطلاق می‌کردند و بعد از آن صحیح بخاری این مقبولیت را به خود اختصاص داد.

البته مؤطاء امام مالک و صحیح مسلم نیز به اعتبار صحت، از جایگاه بالایی برخوردار هستند، اما نزد جمهور علما صحیح بخاری بر صحیح مسلم به چندین وجه، فوقیت و برتری دارد؛ همچنان که حافظ ابن حجر رحمه الله با تفصیل آن را به اثبات رسانده است.

برتری صحیح بخاری را بر مؤطای امام مالک به این وجوه و اسباب بیان کرده‌اند:

- تعداد روایات مرفوعه، در صحیح بخاری خیلی بسیار و روایات مرفوعه ی مؤطا، نسبت به صحیح بخاری بسیار اندک هستند.

- در مؤطا، احادیث مرفوع و موقوف هر دو، وجود دارد، ولی در کتاب صحیح بخاری احادیث مرفوع بیان ‌شده و احادیث موقوف بسیار اندک هستند و تعلیقات و غیره  فقط به طور استشهاد ‌آورده شده است.

- نزد امام مالک، مراسیل و منقطعات حجت هستند و انقطاع سند نزد او ایرادی ندارد، اما نزد امام بخاری، مراسیل حجت نیستند و انقطاع سند، صحت روایت را از بین می‌برد.

بعضی از علمای غرب (اندلس، مراکش و ...) گفته اند: صحیح مسلم بر صحیح بخاری برتری دارد. اما نه به این معنی که به اعتبار صحت افضل است، بلکه به این علت که امام مسلم- رحمه الله- بعد از مقدمه‌ی کتاب، فقط احادیث مرفوع آورده است و احادیث موقوف نیاورده است، ولی امام بخاری - رحمه الله- ا گرچه در داخل کتاب، احادیث مرفوع آورده است، اما در ترجمة الباب، تعلیقات و احادیث موقوف بسیار نقل کرده است.

همچنین به این دلیل که ترتیب صحیح مسلم، بسیار سهل و مطلوب است که در یک باب همه احادیثی را که متعلق به آن باب‌اند، می‌آورد اما امام بخاری این چیز را ملاحظه نکرده، بلکه مثلا یک حدیث را که طرق مختلف دارد، در جاهای متعددی از کتاب خود می‌آورد.

البته این مطلب باید گفته شود که این رویه از دقت نظر امام بخاری می‌باشد که در فهم هر کس نمی‌آید.

رفع یک اشتباه و غلط فهمی

از مطالب فوق، نباید اینگونه برداشت شود که همه احادیث صحیح بخاری بر صحیح مسلم یا دیگر کتب حدیث، تفوق و برتری دارند. بلکه صحت و افضلیتی که صحیح بخاری نسبت به دیگر کتب برخوردار است، به اعتبار کلی و مجموعی است. چه بسا احادیث و اسانیدی در کتب دیگر حدیثی می‌باشند که ازبعضی احادیث و اسانید صحیح بخاری قوی‌تر هستند.

مدار صحت احادیث بر این امرنیست که در صحیح بخاری یا صحیح مسلم و ... روایت شده باشد، بلکه معیار صحت هر حدیث، موجود بودن و یافت شدن شروط صحت حدیث در آن است.

علامه محقق قاسم بن قطلوبغا - رحمه الله- می‌فرماید: « قوة الحدیث إنما هی بالنظر إلی رجاله لا بالنظر إلی کونه فی کتاب کذا» (قوت و صحت حدیث به اعتبار رجال آن است نه به اعتبار این که در فلان کتاب وجود داشته باشد). [کشف الباری: 1/192-185و انعام الباری: 1/99و 103و 106و113]


منبع: سنی آن لاین

سایت عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان