سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322540
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 396   تعداد بازدید: 4893 تاریخ اضافه:

احادیثی که متضمن مذمت خوارج هستند

بسم الله الرحمن الرحیم

 

احادیث زیادی به نقل از پیامبر صلی الله علیه وسلم  در مذمت و نکوهش خوارج از دین خارج شده روایت شده‏اند که در آنها با صفت های نکوهیده و زشت توصیف شده‏اند که آنان را در پلیدترین جایگاه ها قرار می‏دهد.از جمله احادیثی که در آنها به مذمت و نکوهش آنان اشاره شده است، روایتی است که شیخین در صحیح خودشان از ابوسعید خدری س روایت کرده اند که میگوید: هنگامی‏که ما نزد رسول الله ص بودیم و او چیزی را تقسیم کرد و ذوالخویصره که مردی از تمیم بود نزد او آمد و گفت: ای رسولالله، عادل باش. فرمود: وای بر تو اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است. اگر من عادل نبودم ناکام میشدم و زیان وخسران می‏دیدم. عمر گفت: ای رسولالله اجازه بده تا گردن او را بزنم. فرمود: رهایش کن او اصحاب و یارانی دارد که هر یک از شما نماز خود را در مقایسه با نماز آنان و روزه خود را با روزه آنان حقیر و ناچیز می‏داند. آنان قرآن می‏خوانند در حالی از استخوان ترقوه شان فراتر نمی‏رود. آنان از دین خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود که به پیکان آن نگریسته می‏شود و چیزی (اثری از خون) در آن نیست سپس به قسمت و نخ بعد از پیکان آن نگریسته می‏شود و در آن جا هم چیزی نیست، سپس به خودش نگریسته می‏شود و در آن هم چیزی نیست (یعنی در بخشهای مختلف آن اثری از خون نیست) و به سرعت در بدن شکار فرو رفته و از خون وسرگین داخل شکمش عبور کرده است، نشان آنان مردی است که یکی از بازوهای او چون پستان زن سیاه شده و یا مانند تکه گوشتی حرکت می‏کند. و آنان در یک زمان خروج میکنند و به عنوان یک فرقه از مردم جدا می‏شوند. ابو سعید میگوید: من شهادت می‏دهم کهاین حدیث را از رسولالله شنیدم و شهادت می‏دهم که علی بن ابی طالب با آنان مبارزه کرد و من نیز همراه او بودم، که دستور داده شد آن مرد را آوردند و بر اساس نعت پیامبر به بدن او نگریسته شد.[1]

 شیخین همچنین حدیثی از ابی سلمه و عطاء بن یسار روایت کردهاند که آن دو نزد ابو سعید خدری آمدند و از او درباره حروریه پرسیدند که آیا از رسولالله صلی الله علیه وسلم  شنیدی که فرمود: « در این امت - نگفت از این امت » قومی‏خارج می‏شود که شما نماز خود را در مقایسه با نماز آنان ناچیز و کم ارزش می‏شمارید. و قرآن می‏خوانند و این قرآن خواندن از حلقوم آنان - یا حنجرههایشان - فراتر نمی‏رود و از دین خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود و تیرانداز به تیر خود، پیکان آن، بند بعد از پیکان آن نگاه می‏کند و سپس در شکاف انتهای تیر جستجو می‏کند که ایا خونی به آن رسیده است[2].

 و بخاری حدیث اسیدبن عمرو را روایت می‏کند و میگوید: به سهل بن حنیف گفتم: آیا از پیامبر صلی الله علیه وسلم  شنیدی که چیزی درباره خوارج بگوید؟ گفت: از او شنیدم در حالی که دستش را سوی عراق دراز کرده بود، فرمود: از آن قومی‏خروج میکنند که خواندن قرآن از استخوان ترقوه شان فراتر نمی‏رود. از اسلام خارج می‏شوند همان طور که تیر از بدن شکار خارج می‏شود. در این سه حدیث به روشنی مذمت و نکوهش فرقه خوارج دیده می‏شود و پیامبر صلی الله علیه وسلم  آنان را به طایفه ای که از دین خارج می‏شوند، توصیف می‏کند که در دین بی جهت و بی مورد سخت گیری میکنند و به محض وارد شدن در دین از آن به سرعت خارج می‏شوند و از آن بهرهای نمی‏برند و حتی حدیث اول از این احادیث سه گانه شامل این مطلب می‏شود که آنان با اهل حق مبارزه میکنند و اهل حق نیز با آنان مبارزه میکنند و در میان آنان مردی که دستش چنین و چنان است و همه این موارد همان گونه که پیامبر صلی الله علیه وسلم  خبر داده بود، اتفاق افتاد. و دربارهاین فرمایش اوص که فرمود: قرآن از ترقوه‏های (حنجره‏ها) آنان فراتر نمی‏رود دو احتمال وجود دارد:

1- این احتمال وجود دارد که قلبهای آنان قرآن را نمی‏فهمد و آن را بر غیر از مراد و هدف آن حمل میکنند.

2- این احتمال وجود دارد که هدف از آن این باشد که تلاوت آنان به نزد خداوند بالا نمی‏رود.[3]

از جمله صفات نکوهیده آنان که پیامبر صلی الله علیه وسلم  آنان را به آنها مذمت نموده این است که: آنان از ایمان جز به زبان آوردن خالی آن بهرهای نبرده‏اند و دارای عقل و خرد ضعیف و پستی هستند و وقتی که قرآن می‏خوانند بر اساس فهم نادرست خود به شدت گمان میکنند که قرآن با آنان است در حالی که علیه آنان است. بخاری: حدیثی از علی رضی الله عنه  روایت می‏کند که میگوید: وقتی که من حدیثی از رسولالله‏ص برای شما بگویم به خدا قسم اگر از آسمان فرو بیفتم برای من دوست داشتنی تر از آن است که چیزی به دروغ از او بگویم و اگر درباره آن چه که بین من و شما بوده است برای شما صحبت کنم: این جنگ یک حیله و نیرنگ است چون از رسول الله ص شنیدم که فرمود: در آخر زمان [4] قومی‏کم سن و سال [5] و ضعیف عقل [6] خروج خواهند کرد در حالی که بهترین سخنان مردم را به زبان می‏آورند و ایمان شان از حنجره‏ها و ترقوه‏ها فراتر نمی‏رود آنان از دین خارج می‏شوند همانطور که تیر از بدن شکار خارج می‏شود.[7]

 

در این دو حدیث، نکوهش خوارج این گونه آمده است که ایمان آنان چیزی جز به زبان آوردن آن نیست و حدیث اول دلالت بر این امر می‏کند که آنان به زبان ایمان می‏آورند نه به قلب[8].اما این حدیثی که حدیث زیدبن وهب جهنی به نقل از علی رضی الله عنه  است، او در این حدیث ایمان را بر نماز اطلاق کرده است و هر دو حدیث دلالت بر این امر دارند که ایمان آنان در زبان و نطق شان محصور است و از حنجره‏ها و ترقوه‏هایشان فراتر نمی‏رود و این زشت ترین و قبیح ترین نکوهش برای کسانی است که به آن توصیف می‏شوند[9].

 

از جمله صفات زشت دیگری که پیامبر صلی الله علیه وسلم  آنان را به آنها مذمت کرده این است که: آنان از دین خارج می‏شوند و موفق به بازگشت به آن نمی‏شوند و آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند. مسلم: حدیث ابوذرس را روایت می‏کند که میگوید: بعد از من از میان امتم قومی‏خواهد آمد که قرآن را می‏خوانند در حالی که از حلقوم شان فراتر نمی‏رود و از دین خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود و سپس به آن باز می‏گردند و آنان بدترین مردم و مخلوقات هستند[10].

 

از حدیث ابو سعید روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم  از قومی‏یاد کردند که در میان امت او خواهند بود و به عنوان یک فرقه از میان مردم خارج می‏شوند و سر و رویشان تراشیده شده است. میفرماید: « آنان بدترین مردم - یا از بدترین مردم - هستند که نزدیک ترین آن دو گروه به حق با آنان می‏جنگد.»

از صفات دیگری که از زبان رسول الله ص، آنان با آن مورد مذمت قرار گرفتهاند این است که: آنان مبغوض ترین مردم نزد خداوند هستند. حدیث عبیدالله بن ابی رافع غلام رسول الله ص در صحیح مسلم آمده است که حروریة وقتی که خروج کردند و عبید الله نیز همراه علی بن ابی طالب بود، گفتند: لا حکم الّا لله. علی رضی الله عنه  گفت: این کلمه حقی است که به وسیله آن امر باطل طلب می‏شود[11].

 رسول الله صلی الله علیه وسلم  گروهی را توصیف کرد که صفت آنان را می‏شناسم و آنان با زبان خود سخن حق را می‏گویند. اما از این جا فراتر نمی‏رود - به حلق خود اشاره کرد - از مبغوض ترین بندگان خدا در نزد او هستند. در میان آنان یک مرد سیاه است کهیکی از دستهایش مثل پستان گوسفند است. وقتی علی با آنان مبارزه کرد گفت: آن مرد را بجویید. اما آنان چیزی نیافتند. او دو یا سه بار این را گفت: برگردید به خدا قسم که من دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشده است، سپس او را در خرابه ای پیدا کردند و آوردند و در مقابل علی رضی الله عنه  قرار دادند. عبیدالله میگوید: من در آن جا حاضر بودم و شاهد کار آنان و سخن علی درباره آنان بودم[12].

 

از جمله صفات قبیحی که بر زبان رسولالله صلی الله علیه وسلم  برای آنان جاری شده است این است که آنان از شناخت حق و هدایت بر اساس آن محروم هستند[13]. مسلم در صحیح خود حدیث اسید بن عمر به نقل از سهل بن حنیف به نقل از پیامبر صلی الله علیه وسلم  را روایت می‏کند که فرمود: « قومی‏از جانب مشرق گمراه می‏شوند که دارای سرها ی تراشیده هستند.»[14] نووی هم این سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم  را میگوید: (یتیه قوم قِبل المشرق محلقة رؤوسهم)[15]

 

«قومی‏از جانب مشرق گمراه می‏شوند» به این معنی است که از راه راست و درست و راه حق خارج می‏شوند. میگوید: «تاه» به معنی این است که برود و به راه حق هدایت نشود. والله اعلم.

از صفات نکوهیده دیگر خوارج که پیامبر صلی الله علیه وسلم  خبر داد که در مورد آنان به وقوع می‏پیوندد، این است که آنان معتقد به کشتن مسلمانان و ترک بندگان بتها و صلیبها می‏شوند[16]. شیخین در صحیحهای خودشان حدیث ابوسعید خدری را روایت کرده اند که میگوید: علی رضی الله عنه  زمانی که در یمن بود مقداری طلا را که آمیخته با خاک معدنش بود، نزد رسول الله ص فرستاد و رسولالله صلی الله علیه وسلم  آن را بین آن چهار نفر تقسیم کرد...

مردی دارای ریش انبوه، گونه‏های بر آمده، پیشانی برجسته و سر تراشیده آمد و گفت: ای محمد از خدا بترس رسول الله ص فرمود: «اگر من در برابر خدا عصیان کنم، چه کسی از او اطاعت می‏کند. او مرا امین اهل زمین قرار داده است آیا شما مرا امین نمی‏دانید.» میگوید: آن مرد پشت کرد و یکی از افراد آن جمع که روایت میکنند خالدبن ولید بوده است، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول الله ص فرمود: از تبار این مرد قومی‏می‏آید که قرآن می‏خوانند و قرآن از حنجره‏هایشان فراتر نمی‏رود، با اهل اسلام می‏جنگند و بت پرستان را رها میکنند، از دین اسلام خارج می‏شوند همان گونه که تیر از بدن شکار خارج می‏شود، اگر آنان را ببینم همانند قوم عاد آنان را خواهم کشت[17].

 

در اینجا معجزهای آشکار از رسول الله ص وجود دارد به طوری که همان گونه که خبر می‏دهد واقع می‏شود و آنان شمشیر خود را علیه اهل اسلام برای جنگ بر کشیدند و در برابر کفار یهود و مسیحیان آن را در غلاف می‏گذاشتند[18] که به خواست خداوند متعال بحث درباره آن خواهد آمد.

از صفات قبیح دیگری که نکوهش و مذمت و عار وننگ برای خوارج است این است که رسولاللهص در صورت ظاهر شدن آنان، به جنگ با آنان ترغیب می‏کند و خبر می‏دهد که اگر خودش آنان را ببیند. آنان را همانند قوم عاد و ثمود از بین می‏برد. و خبر می‏دهد که هر کس با آنان بجنگد در روز قیامت در نزد خداوند متعال اجر و پاداش دارد. و خداوند چهارمین خلیفه راشدی را به جنگ با آنان و کشتنشان مشرف گردانید. چون آنان در زمان او ظهور کردند و او با توجه به توصیف پیامبر صلی الله علیه وسلم  از آنان، ظهورشان را تشخیص داد و همراه با یک سپاهی که برای مبارزه با اهل شام آماده کرده بود، به سمت آنان رفت و در نهروان با آنان مبارزه کرد و به جز تعداد اندکی یعنی کمتر از ده نفر، کسی از آنان نجات نیافت، که بیان آن خواهد آمد او با آنان مبارزه نکرد تا این که آنان خون حرام ریختند و اموال مسلمانان را غارت کردند و علی برای بر طرف کردن ظلم و گمراهی‏شان و زمانی که اعمال و سخنان شر خود را اظهار کردند، با آنان جنگ کرد. ما در این جا بهاین مقدار احادیث روایت شده در مذمت خوارج اکتفا می‏کنیم چرا که احادیث وارد شده در مذمّت آنان بسیار زیاد هستند و به ندرت کتابی از کتب سنت مطهر یافت می‏شود که خالی از این صفات باشد[19]. و به خواست خداوند متعال در صفحات بعدی این کتاب درباره آغاز ملحق شدن آنان به حروراء، مناظره ابن‏عباس با آنان، علاقه امیرالمؤمنین علی به روشن نمودن و هدایت آنان، علل و اسباب جنگ نهروان و نتایج آن و اصول خوارج و مناقشه و بررسی آن اصول و این که آیا افکار و گرایشات خوارج همچنان در میان مردم وجود دارند؟ علل آن چیست؟ و چگونه باید بررسی و حل و فصل شوند؟، بحث خواهد شد.

 

 وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

-------------------------------------------------------------------

[1]- مسلم (2/744، 743).

[2]- مسلم (2/744، 743).

[3]- فتح الباری (6/618). آن چه که قاضی عیاض در شرح نووی گفته است (7/159).

[4]- حافظ ابن حجر میگوید: منظور از آخر زمان، زمان خلافت نبوی است و در حدیث سفینه که از سنن و صحیح ابن حبان و سایرین استخراج شده است آمده است که: «خلافت بعد از من سی سال است سپس پادشاهی می‏شود» و جریان خوارج و جنگ آنان در نهروان در اواخر خلافت علی در سال سی و هشت هجری رخ داد. فتح الباری (12/287).

[5]- شرح النووی (7/169).

[6]- فتح الباری (6/619).

[7]- بخاری (2/281).

[8]-فتح الباری (2/281).

[9]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرم (3/1183).

[10]- مسلم (2/750).

[11]- معنی آن این است کهاین کلمه در اصل درست است خداونر میفرماید: « إن الحکمُ الّا لله » (یوسف/140) اما آنا می‏خواهند به واسطه آن حکمیت علی را انکار کنند، شرح نووی(7/173، 174).

[12]- مسلم (2/749).

[13]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (3/1184).

[14]- مسلم (2/750).

[15]- شرح نووی (7/175).

[16]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (3/1184).

[17]- بخاری (2/232)، مسلم (2/741، 742).

[18]- عقیدة اهل السنة و الجماعة فی الصحابة الکرام (3/1185).

[19]-عقیدة اهل السنة فی الصحابة الکرام (3/118).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان