شکل گیری خوارج و شناخت آنان
بسم الله الرحمن الرحیم
اهل علم تعریف های زیادی از خوارج ارائه کردهاند. از جمله آن ها تعریفی است که ابوالحسن اَشعری بیان کرده است که اسم خوارج بر آن طایفهای که علیه چهارمین خلیفه راشدی، علی بن ابی طالبس خروج کردند اطلاق میشود، او بیان میکند که خروج آنان علیه علی، علت نام گذاری آنان بهاین اسم است. در جایی که میگوید: علت این که آنان خوارج نامیده شدند، خروج آنان علیه علی در هنگام پذیرفتن حکمیت است.[1]
امام ابن حزم: او بیان کرده است که اسم خارجی به هر کسی که همچون آن گروهی که علیه علی بن ابی طالبس خروج کردند، طغیان کند و در اعتقادات با آنان شریک باشد، اطلاق میگردد. او میگوید هر کس که همچون خوارج حکمیت را انکار کند و صحابه بزرگوار را تکفیر کند و به خروج علیه حاکمان و امامان غیر عادل و ماندگاری همیشگی صاحبان گناه کبیره در جهنم و جایز بودن امامت در میان غیر قریش، معتقد باشد، خارجی است. و اگر در سایر موارد اختلافی میان مسلمانان و آن مواردی که ذکر کردیم با آنان مخالف باشد، خارجی نیست.[2]
اما شهرستانی: خوارج را با یک تعریف عام تعریف نموده و در آن خروج کردن علیه امامیکه همه بر او و امامت شرعی او، توافق کرده باشند، در هر زمانی که باشد، خروج میداند. او در تعریف خود از خوارج میگوید: هر کس که بر امام بر حقی که جماعت بر او توافق کرده باشند، خروج کند، خارجی نامیده میشود خواه این خروج در زمان صحابه بر امامان راشدین بوده باشد و یا بعد از آن بر تابعین نیکوی آنان و امامان در هر زمان باشد.[3]
ابن حجر در تعریف آنان میگوید: خوارج کسانی هستند که پذیرش حکمیت از جانب علی را ناشایست دانستند و از او و عثمان و فرزندان او خود را بری کردند و با آنان جنگیدند و اگر آنان را کافر بدانند آنان، غالی (اهل غلو) هستند.[4]
او در تعریفی دیگر میگوید: اما خوارج گروهی هستند که خروج کردند یعنی طایفهای هستند که اهل بدعت هستند و بدلیل خروج علیه دین و خروج علیه بهترین مسلمانان بهاین نام نامیده شدند.[5]
اما ابوالحسن ملطی: او معتقد است که اولین خوارج کسانی بودند که فریاد زدند «لا حکم الّا للّه» و میگفتند: علی کافر شده است و حکم را به ابو موسی اشعری میدهد در حالی که حکم جز برای خدا نیست. فرقه خوارج به دلیل خروج علیه علی رضی الله عنه در روز حکمیت بهاین نام نامیده شدند آنان حکمیت را قبول نداشتد و گفتند: لا حکم الّا للّه.[6]
اما دکتر ناصر عقل میگوید: آنان کسانی هستند که به خاطر معصیت وگناه تکفیر میکنند و بر امامان ستمکار خروج میکنند..[7]
خوارج همان گروهی هستند که در جنگ صفین بعد از این که علی رضی الله عنه حکمیت را پذیرفت، علیه او خروج کردند آنان غیر از لقب خوارج لقبهای دیگری دارند که به آنها مشهور هستند برخی از این لقبها عبارتند از حروریة [8]، شراه[9]، مارقین، محکمه [10] آنان به همهاین لقبها به جز مارقین راضی بودند. آنان انکار میکردند که همچون خارج شدن تیر از بدن شکار، از دین خارج شده باشند (مارقین).[11]
از میان علما برخی آغاز شکل گیری خوارج را زمان رسولاللهص میدانند و ذو الخویصره را که در تقسیم شدن طلایی که علی رضی الله عنه آن را از یمن در داخل یک پوست دباغی شده با برگ درخت سلم فرستاده بود، به رسول الله ص اعتراض کرد، اولین خوارج میدانند. از ابو سعید خدریس روایت شده است که میگوید: علی بن ابی طالب مقداری طلا را که از خاک معدنش جدا نشده بود، داخل یک پوست دباغی شده برای رسولاللهص فرستاد. میگوید: او نیز آن را بین چهار نفر تقسیم کرد. بین عینیه بن حصن، أقرع بن حابس، زید الخیل و نفر چهارم یا علقمه بن علاثه و یا عامر بن طفیل بود.
یکی از اصحاب او گفت: ما برای این طلا از آنان مستحق تر هستیم. می گوید: این خبر به گوش پیامبر صلی الله علیه وسلم رسید. او فرمود: « آیا مرا امین نمیدانید در حالی که من امانتدار کسی هستم که در آسمان است و صبح و شب خبر آسمان را برای من میآورد.» می گوید: مردی با چشمان در حدقه فرو رفته و گونههای برآمده و پیشانی برجسته، ریش انبوه، سر تراشیده و شلوار بالازده برخاست و گفت: «ای رسول الله از خدا بترس» فرمود: « وای بر تو آیا مگر من مستحق ترین مردم روی زمین نیستم که از خدا بترسد.» می گوید: سپس آن مرد روی برگرداند و خالد بن ولید گفت: « یا رسول الله ایا اجازه میدهید گردنش را بزنم؟». فرمود :« نه. شاید او نمازخوان باشد». خالد گفت: « چه بسیار نمازگزارانی که با زبان چیزهای میگویند که در قلب شان وجود ندارد.» رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: « به من امر نشده است که دل و قلب مردم را بشکافم و شکمشان را باز کنم.[12] میگوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم به او نگریست در حالی که پشت کرده بود و فرمود: « این از تبار قومی است که کتاب خدا را تلاوت میکنند اما از حنجرههایشان فراتر نمیرود و همچون خارج شدن تیر از بدن شکار از دین خارج میشوند، » میگوید: گمان میکنم که گفت: « اگر به آنان برسم آنان را همچون قوم ثمود خواهم کشت.»[13]
این جوزی درباره این حدیث میگوید: اولین خوارج و زشت ترین نوع آن، ذو الخویصرة تمیمی است. در یک لفظ دیگر آمده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم به او گفت: اعدل: یعنی عادل باش. فرمود: « وای بر تو اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است.»[14] بنابراین این اولین خارجی است که در اسلام خروج کرد و آفت آن این است که او به رأی و نظر خود راضی بود هر چند که او علم به این داشت که هیچ رأی و نظری بالاتر از نظر رسولاللهص وجود ندارد. و پیروان این مرد همان کسانی هستند که با علی بن ابی طالبس مبارزه کردند.[15]
از جمله کسانی که اشاره بهاین امر کردند که اولین خوارج ذوالخویصره بوده است، ابو محمد بن حزم است[16] و همچنین شهرستانی در کتاب الملل و النحل است[17]. برخی از علما معتقدند که نشأت خوارج با خروج علیه عثمانس و حوادث فتنهای که منجر به قتل ظالمانه و کینه توزانه او شد، آغاز گردید و این فتنهای را که آنان ایجاد کردند فتنه اول نامیده شد[18]. شارح الطحاویه میگوید:خوارج و شیعیان فتنه اول را درست کردند[19] و ابن کثیر آشوب گرانی را که بر عثمان شوریدند و او را به قتل رساندند، خوارج نامید. در جایی که در ضمن یادآوری آنان بعد از قتل عثمانس میگوید: خوارج آمدند و بیت المال را بردند و مقدار آن زیاد بود.[20]
نظر و رأی ارجح درباره آغاز نشأت خوارج این است که: علیرغم ارتباط قوی بین ذوالخویصره و آشوبگرانی که علیه عثمان خروج کردند و همچنین خوارجی که به دلیل حکمیت علیه علی رضی الله عنه خروج کردند، اصطلاح خوارج به معنی دقیق کلمه فقط بر خروج کنندگان به دلیل حکمیت منطبق است چون آنان یک گروه در شکل طایفهای دارای گرایش سیاسی و نظرات خاص خود بودند کهیک اثر فکری و عقیدتی واضح و روشنی را ایجاد کردند و این عکس حالتهای قبل از آن بود.[21]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین.
منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
-------------------------------------------------------------------------- [1]- مقالات إلاسلامیین (1/207)
[2]- هدی الساری فی مقدمة فتح الباری، ص (459)
[3]- فتح الباری (2/283)
[4]- هدی الساری فی مقدمة فتح الباری، ص: 459.
[5]- فتح الباری، 2/283.
[6]- التنبیه و الرد علی اهل الأ هواء و البدع ص (47)
[7]- الخوارج، ناصر العقل، ص (28)
[8]- بهاین دلیل بهاین نام نامیده شدند چون در ابتدای کارشان به نزد حروراء رفتند.
[9]- بهاین دلیل شراة نامیده شدند چون گفتند: شرینا انفسنا فی طاعة الله. یعنی ما جان خود را در مقابل اطاعت خداوند و رسیدن به بهشت فروختیم.
[10]- بهاین دلیل بهاین نام نامیده شدند، چون دو حکم را قبول نداشتند و گفتند: لا حکم الّا للّه.
[11]- مقالات الاسلامین (1/207)
[12]- معنایش این است که: به من دستور داده شده است که بر اساس ظاهر قضاوت کنم و خداوند مسئول اسرار درون است.
[13]- بخاری (2/232) و مسلم (2/742) آن را استخراج کردهاند.
[14]- مسلم آن را استخراج کرده است (2/740).
[15]- تلبیس ابلیس، ص (90).
[16]- الفصل فی الملل والنحل (4/157).
[17]- الملل و النحل (1/116).
[18]- عقیدة اهل السنة فی الصحابة (3/1141).
[19]- شرح العقیدة الطحاویه، ص (563).
[20]- البدایه و النهایه (7/202).
[21]- فرق معاصرة، عواجی (1/67).خلافة علی، عبدالحمید، ص (297).
|