سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322544
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 364   تعداد بازدید: 2739 تاریخ اضافه: 2010-03-26

بيعت طلحه و زبير با علی رضی الله عنهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ابوبشير عابدي می‌گويد: در مدينه بودم كه عثمان رضی الله عنه  كشته شد و مهاجران و انصار از جمله طلحه و زبير جمع شدند و نزد علی آمدند و گفتند: اي ابوالحسن می‌خواهيم با تو بيعت كنيم، زود آماده شو با تو بیعت کنیم، علی  رضی الله عنه گفت: من به اين کار نيازي ندارم اما با شما هستم هر كس را انتخاب كرديد حرفي ندارم. به خدا سوگند! او را انتخاب كردند و گفتند: كسي جز تو را انتخاب نخواهيم كرد... تا آخر روایت[1] و در ادامه‌ي همين روايت مي‌گويد: همه‌ي آنان با علي  رضی الله عنه  بعيت كردند. روايات در اين باره بسيار است و برخي را ابن جرير طبري در تاريخش نقل كرده‌است كه دلالت بر اين دارد همه‌ي صحابه بدون استثناء با علي بيعت كردند[2].

 و اين كه در برخي روايات آمده: طلحه و زبير با اكراه و ناراضي بيعت كردند، صحيح نيست و روايات صحيح خلاف اين را اثبات مي‌كند[3]. در روايت طبري از قول عوف بن ابو جميله‌امده: من گواهي می‌دهم كه‌ابن سيرين می‌گفت: علي آمد و به طلحه گفت: دستت را بده كه با تو بيعت كنم، طلحه گفت :تو سزاوارتري، تو امير مؤمناني، دستت را بده، علي دستش را به طلحه داد و با او بيعت كرد[4]. از عبد خير خيواني نقل شده: نزد ابوموسي رفتم و پرسيدم آيا طلحه و زبير با علي بيعت كردند؟ گفت :آري[5].

همانگونه که ‌امام محقّق ابن العربي به صراحت می‌گويد: ادعاي آناني كه می‌گويند: طلحه و زبير با اكراه و اجبار بيعت كرده‌اند باطل است و ‌يادآور می‌شود كه هرگز چنين چیزی شايسته‌ي مقام و شخصيت آن دو نبوده ‌است و حتي شايسته نيست كه به شخصيت علي چنين نسبتي داده شود كه بزور از كسي بيعت گرفته باشد. ابن العربي مي‌گويد: اگر بگويند: با‌ يك و دو نفر بيعت منعقد و كامل می‌شود- اين اجتهادي مردود است و هر كس بعد از بيعت كنندگان اوليه با او بيعت كرده باشد، بيعت واجب مي‌شود. شرعاً بايد بيعت می‌كرد، حتي اگر فرض را بر اين بگيريم كه‌ آن دو بيعت نكردند هيچ تأثيري به حال آنها و بيعت علي نداشته ‌است و اين كه در برخي روايت آمده: «يد شلاء و امر لا‌يتم»[6]: (دستي فلج كه در جنگ احد براي دفاع از پيامبر بر اثر تيرهاي زيادي كه به ‌آن اصابت كرده بود از كار افتاد – و خلافتي كه كامل نخواهد شد). اين روايت را كسي ساخته ‌است كه فكر كرده طلحه‌ اوّلين بيعت كننده با علي است، در حالي كه ‌اين حقيقت ندارد، اگر اعتراض كنند كه طلحه گفته: در حالي بيعت كردم كه شمشير روي گردنم گذاشته بودند، پاسخ اين است كه: اين روايت جعلي و دروغ نسنجيده‌اي است، زيرا واژه‌ي «قضي»[7]را به جاي واژه‌ي «القفا» بكار برده ‌است كه ‌اين لهجه‌ي هذيل است، نه لهجه‌ي قريش. مانند واژه‌ي «الهوي» و «هوي»، امّا اين كه گفته‌اند «يد شلاء»: (دست فلج) اين هيچ ربطي به موضوع ندارد، چون دست طلحه در راه خدا و به دفاع پيامبر فلج شد، لذا چنين كار مهمی‌با چنين دستي كامل می‌گردد و از هر ناخوشايندي حفظ مي‌شود، وانگهي حاكميت به همان صورت و شكل خود كامل گرديد و حكم علي بعد از آن به اجرا درآمد.[8]

ترديدي نيست كه روايات بيعت اجباري طلحه و زبير در كتابهاي تاريخ باطل و بي‌اساس است.[9] طبق روايات صحيح هر دو بدون اكراه بيعت كرده‌اند، در روايتي صحيح ابن حجر[10]از طريق احنف بن قيس آمده ‌است كه عايشه، طلحه و زبير  رضی الله عنه  چون با آنها مشورت و رایزنی کرد که با چه کسی بعد از عثمان بیعت کند، به او دستور دادند که با علی بیعت کند.[11].

بدون ترديد سابقه‌ی فضيلت و پايبندي علي به ‌احكام قرآن و سنّت و سخت گيري و تعهد در عمل به ‌آنها، در سخنراني‌ها و دستور به تطبيق احكام شرعي، براي كسي دروازه‌ي طعنه و ايراد بر خلافت علي را باز نمي‌گذارد و نمي‌توان گفت: علي بعد از شهادت عثمان كانديداي اصلح براي خلافت بود، چون علي جزء شش نفري بود كه عمر آنها را براي خلافت پيشنهاد كرده بود و در آن زمان بعد از آن كه چهار نفر از شش نفر كناره‌گيري كردند، علي و عثمان تنها به عنوان كانديداي خلافت باقي ماندند و فرصت را به ‌اين دو نفر دادند و اين نوعي اجماع بود كه توسط آن شورا منعقد گرديد و اين بدین معنی است که‌ اگر عثمان نباشد، علي شايسته ترين فرد به خلافت بود و آنگاه كه ‌اهالي مدینه‌ او را بر ديگران ترجيح دادند، در واقع صلاحتيش به خلافت تعيين شده بود و بدون ترديد در آن شرايط از ديگر اصحاب باقی مانده در قید حیات به خلافت شايسته تر بود، چون او از مسلمانان با سابقه و از مهاجران پيشگام و پسر عمو و داماد پیامبر صلی الله علیه وسلم  بود، علاوه بر اين، فضيلت و صلاحيت علي برای كسي پوشيده و قابل انكار نبود و او فردي شجاع، با هوش، خردمند و متخصص در مسائل قضايي نادر بود و در موضعگيريهاي خود قاطع و با اراده و در دفاع از حق محكم و با صلابت بود، در بررسي كارها بسيار دورانديش و سنجيده عمل مي‌كرد. آري، تمام موارد فوق و ديگر موارد موجب شده بود که ‌او تنها كانديداي بلا منازع امامت مسلمانان در آن برهه‌ي حساس زماني باشد، در نتيجه خلافت علي  رضی الله عنه  به اجماع مهاجران و انصار مورد تأييد قرار گرفت.[12]

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب علی ابن ابیطالب رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

----------------------------------------------------

[1]- تاريخ طبري 5/449 اسناد اين روايت حسن لغيره‌است وكتاب «حمله رساله‌الاسلام الاولون» محب الدين خطيب، ص 57.

[2]- تحقيق مواقف الصحابة 2/59/75.

[3]- الانتصار للصحب و الآل /236.

[4]- تاريخ الطبري 5/456 الانتصار للصحب و الال /236.

[5]- تاريخ الطبري 5/54.

[6]- اشاره‌است به‌اینكه طلحه‌اولين كسي بوده كه با علي بيعت كرده، و چون دست راستش بر اثر تيرهاي جنگ احد فلج شده بود، و در برخي روايات آمده كه مردي اين حرف را زد كه خلافت علي به نهايت نخواهد رسيد. تاريخ الطبري 5/457 و البدایة و النهایة7/237.

[7]- و نيز گفته شده‌اين لعنت بني طي است، النهايه 4/94 و ابن كثير مي گويد: به ضم در لغت طي به معناي شمشير است النهايه 4/234 و گفته شده در زبان هذيل به معناي شمشمير است و برخي از طوائف‌يمن نيز به همين بكار برده‌اند لسان العرب 2/354.

[8]- العواصم من القواصم /148-149.

[9]- استشهاد عثمان /141.

[10]- فتح الباري 13/38.

[11]- استشهاد عثمان /141، المنصف ابن ابي شيبه 11/118 رجال اين روايت، صحيح است بجز عمر بن جاوان كه مقبول است واين حجر اين روايت را در فتح 13/34-57 صحيح دانسته‌است.

[12]- تحقيق مواقف الصحابه في الفتنة 2/91-92.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان