سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 آذر 1403 30/05/1446 2024 Dec 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7337723
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 36   تعداد بازدید: 14705 تاریخ اضافه: 2010-12-21

سلطان عبدالحميد دوم - بخش دوم (افتخارات سلطان عبدالحمید دوم)

در دوران سلطان عبدالحمید دوم اصلاحات بسیاری در دولت عثمانی صورت گرفت از جمله: ایجاد مدارس نوین به شیوه‌ی امروزی، آموزش نظامی با اسلحه‌ی مدرن، ایجاد مراکز صنعتی برای ساخت ابزار و دستگاه‌های جدید، و بسیاری اصلاحات دیگر که سلطان عبدالحمید در سفری که پیش از خلافتش به اروپا داشت، متوجه نیاز کشورش به این پیشرفت در علم و تکنولوزی شده بود.

سلطان عبدالحمید هنگامی که یکپارچگی و هم دستی سران غرب، را علیه دولت عثمانی مشاهده کرد، برای جلوگیری از زیان آن‌ها و همچنین عقب راندن هجوم فرهنگ غرب به سرزمین‌های عثمانی، در اندیشه‌ی ایجاد یکپارچگی و اتحاد مسلمانان افتاد، و در همین راستا بود که سلطان لقب خلیفه‌ی مسلمانان را برای خود بر گزید و طرح اتحادیه‌ی اسلامی را مطرح ساخت. او با پیشنهاد این طرح قصد تحقق اتحاد و یکدستگی مسلمانان در هند و چین و شبه جزیره‌ی عربستان و غرب و دیگر سرزمین‌های اسلامی را داشت. اندیشه‌ی اتحادیه‌ی اسلامی که اولین بار در دوران سلطان عبدالحمید دوم مطرح شد، دارای اهداف برجسته‌ای بود، که می‌توان آن در نقاط زیر خلاصه کرد:

- مواجهه با فرهنگ و آیین غربی که در دولتها و سرزمین‌های اسلامی رخنه کرده بود.

- جلوگیری از استعمار اروپایی و روسیه، و ایجاد وحدت مسلمانان در برابر آنها.

- به وجود آوردن قدرت سیاسی جهانی از سوی اتحادیه‌ی اسلامی.

- زنده کردن منصب خلافت، بگونه‌ای که عملکرد واقعی داشته باشد، و تنها برای نام و شهرت نباشد.

- برگرداندن قدرت به دولت عثمانی، و تقویت آن با استفاده از وسائل و تکنولوژی پیشرفته.

گروهی از علما برای پیشبرد دعوت به سوی اتحادیه‌ی اسلامی و اتحاد میان مسلمانان با سلطان عبدالحمید همکاری کردند.

ایجاد خط راه آهن به مدینه‌ی منوره در راستای اندیشه‌ی ایجاد اتحادیه‌ی اسلامی

خط راه آهن حجاز یکی از پروژه‌های بزرگ دولت عثمانی از نظر سیاسی و دینی و تمدنی در دوران سلطان عبدالحمید دوم به شمار می‌آید. این پروژه‌ی بزرگ داری چندین هدف بود، که مهمترین آنها عبارتند از: متصل شدن سرزمین‌های اسلامی به پایتخت و مرکز اسلام و آسان نمودن راه حج برای حجاج بیت الله الحرام.

برای همین هنگامی که این پروژه آغاز شد، از سوی دیگر مسلمانان مورد استقبال قرار گرفت. اتصال خط راه آهن به مدینه‌ی منوره در آن دوران کاری بسیار سخت و طاقت فرسا به شمار می‌رفت، اما سلطان عبدالحمید با به کار گرفتن کارگران و مهندسان مسلمان، این پروژه را طی هشت سال کار مداوم به پایان رساند. این خط راه آهن بیش از 1300 کیلومتر امتداد داشت، که حجاج را طی پنج روز از دمشق  به مدینه‌ی منوره حمل می‌کرد. ناگفته نماند که همین مسیر را کاروان‌ها در آن دوران طی چهل روز طی می‌کردند.

تصویر مقابل مسیر قطار را تا مدینه‌ی منوره نمایش می‌دهد. این خط ریلی پس از افتتاح رسمی آن در سال 1326هـ (1908م)، تا نه سال به حجاج و اهل حرمین خدمات شایان و ارزنده‌ای تقدیم کرد، اما این خط در جنگ جهانی اول مورد حمله‌ی دشمنان اسلام قرار گرفت و آن را بمباران کردند.

چه بسا دشمنان اسلام از یکپارچگی مسلمانان در حج بسیار هراس داشتند، به ویژه هنگامی که سفر حج آسان‌تر باشد، تعداد شرکت کنندگان نیز بیشتر می‌شد. به جرات می‌توان گفت که ایجاد خط راه آهن سرزمین حجاز یکی از افتخارات دولت عثمانی در این دوران به شمار می‌آید، که حتی امروزه که بیش از صد سال از این پروژه می‌گذرد، دولتهای اسلامی نتوانستند برای آسانی حمل و نقل حجاج و کالا، راه آهن را از کشورهای اسلامی به حرمین شریفین متصل سازند.

طرح عربی ساختن دولت

سلطان عبدالحمید از هنگامی که متولی حکومت گشته بود، ضرورت زبان عربی را برای سرزمین و حکومت خویش حس کرده بود. بنابراین عربی ساختن دولت یکی دیگر از طرح‌های پیشنهادی سلطان عبدالحمید دوم بود، زیرا او به خطر غربی شدن دستگاه حکومتی و فاصله‌ی آنها از فرهنگ و تمدن اسلامی پی برده بود، چه بسا این امر سبب شناخت بیشتر نسبت به قرآن و سنت می‌شد، و در پی آن فرهنگ اسلامی بیشتر گسترش می‌یافت. ولی هنگامی که این طرح به صدر اعظم و وزیران ارائه شد، آنها مخالفت ورزیدند، و آن را سبب نابودی لغت ترکی دانستند.

استاد محمد قطب در این باره می‌گوید: "اگر تصور کنیم که دولت عثمانی عربی می‌گشت، و مردم به زبان عربی که زبان دین است سخن می‌گفتند، شکی وجود نداشت که عوامل وحدت و یکپارچگی در دولت قدرت و توانایی بیشتر در مقابل عابثین و مسخره کنندگان دین به خود می گرفت."

سلطان عبدالحمید برای انتشار اندیشه‌ی اسلامی در میان نسل جوان، پس از اهتمام به ساخت مدارس برای پسران و دختران، برخی از دروس مانند قرآن کریم و فقه و تفسیر را در برنامه‌ی مدارس گنجانید، تا بدینوسیله بتواند مقداری از این ضعف دینی را جبران سازد.

سخنان طلایی سلطان عبدالحمید در برابر صهیونیست‌ها

درگیری با یهودیان یکی از مهمترین رویدادهای تاریخی در سلطنت سلطان عبدالحمید دوم به شمار می‌آید. همان طور که می‌دانیم کینه‌توزی یهودیان علیه مسلمانان از ظهور اسلام تا به امروز ادامه دارد. در دوران رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ با خروج یهود از مدینه‌ی منوره، و در دوران عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ با خارج ساختن آنها از شبه جزیره‌ی عربستان، بر کینه و بغض و حسادت آنها افزوده شد. آنها همواره با به وجود آوردن شخصیت‌هایی مانند عبدالله بن سبأ و قرمطی‌ها و حشاشان و غیره سعی در براندازی نظام اسلامی و تشویش تاریخ مسلمانان داشتند.

در دوران سلطان عبدالحمید، نیز یهودیان صهیونیست در فکر گسترش افکار پلید خویش، و تشکیل حکومت مستقل یهودی بودند، این حرکت یهودی که به رهبری «تئودور هرتزل» بود، توانست حمایت برخی از دول اروپایی همچون آلمان و بریتانیا و فرانسه را به دست آورد، و از این طریق فشار خویش را بر دولت عثمانی بیشتر ساخته، و درخواست‌های خود که در راس آن‌ها دادن فلسطین به آن‌ها بود، را مطرح سازد.

این گروه از حلیه‌های مختلفی مانند دادن مال و ثروت، پرداخت وام‌های دولت عثمانی و غیره استفاده کردند تا بتوانند رضایت سلطان عبدالحمید دوم را برای اشغال فلسطین جذب کنند، اما سلطان عبدالحمید در برابر خواسته‌های آنان سر فرو نیاورد، و سخنان طلایی خویش را که در صفحات تاریخ نقش بسته است بیان داشت، و گفت:

"من نمی‌توانم حتی از یک وجب خاک فلسطین گذشت کنم. این سرزمین ملک من نیست بلکه ملک امت اسلامی است و این امت در حفظ این سرزمین تلاش بسیاری کرده است و آن را با خونش آبیاری کرده است. پس یهود پولهای میلیونی خود را نگه دارد و اگر روزی دولت خلافت پاره پاره گشت می‌توانند فلسطین را بدون هیچ بهایی بدست بیاورند. اما تا زمانی که من زنده هستم اگر بدنم تکه تکه شود برای من آسانتر از آن است که ببینم فلسطین از دولت عثمانی جدا گشته است و این امری‌ است که هرگز متحقق نخواهد شد. من هرگز نمی‌توانم راضی شوم که بدن ما در حالی که زنده هستیم تکه تکه شود (منظور وی جدایی فلسطین است)".

وی در جایی دیگر در مورد قدس می‌گوید: " به چه دلیل ما قدس را رها کنیم،... بی‌شک این سرزمین همیشه از آن ما بوده و خواهد بود، و اینگونه باقی خواهد ماند، زیرا قدس از شهرهای مقدس ماست، و در سرزمین اسلامی واقع شده است، و ناگزیر باید برای ما باقی بماند".

عزل و وفات سلطان عبدالحمید دوم

هنگامی که یهودیان و دشمنان اسلام به شجاعت سلطان عبدالحمید پی بردند، و با اراده‌ی قوی این سلطان عثمانی مواجه شدند، تصمیم جدی برای براندازی و عزل وی گرفتند، چون تا هنگامی که این فرد بر سلطنت باشد، صهیونیسم به اهداف پلید خویش دست نخواهد یافت، بنابراین آنها با وجود آوردن گروه‌هایی دارای افکار فراماسونری، و تشکیل «انجمن اتحاد و ترقی» تلاش خود را برای عزل سلطان عبدالحمید دوم آغاز کردند، و سرانجام با کمک این گروهها و دسیسه‌های گوناگون، در سال 1909هـ وی را از سلطنت عزل کردند، 240 عضو از مجلس اعیان برای عزل سلطان اقدام کردند.

روزی که سلطان عبدالحمید دوم عزل شد، روز جشن و شادی برای یهودیان و فراماسونیست‌ها به شمار می‌آمد، زیرا به اهداف خود نزدیکتر شده بودند.

سلطان عبدالحمید دوم پس از عزل از سلطنت، نزدیک به ده سال در میان مسلمانان زندگی کرد، و سرانجام در تاریخ 28 ربیع الاول سال 1336هـ (10 فوریه 1918م) دار فانی را وداع گفت، و به جوار رحمت حق پیوست. در تشییع جنازه‌ی وی بسیاری از مسلمانان از شهرهای مختلف شرکت جستند، و شعرا در وصف او شعر سرودند، حتی مخالفان و دشمنان او نیز در مدح او لب به سخن گشودند.

احمد شوقی امیر الشعرای عرب در وصف او چنین می‌سراید:

ضجت عليك مآذن ومنابر                   وبكت عليك ممالك ونواح

الهند والهة ومصر حزينة                    تبكي عليك بمدمع سحاح

والشام تسأل والعراق وفارس              أمحا من الأرض الخلافة ماح؟

نزعوا عن الأعناق خير قلادة          ونضوا عن الأعطاف خير وشاح

من قائل للمسلمين مقالة                 لم يوحها غير النصيحة واح

عهد الخلافة فيه أول ذائد                 عن حوضها بيراعه نضاح

إني أنا المصباح لست بضائع                حتى أكون فراشة المصباح

شناسنامه‌ی سی و چهارمین خلیفه‌ی عثمانی

نام كامل

سلطان عبدالحمید دوم فرزند عبدالمجید اول فرزند محمود دوم فرزند عبدالحمید اول فرزند احمد سوم بن محمد چهارم بن ابراهيم اول بن احمد بن محمد سوم بن مراد سوم بن سليم دوم بن سليمان قانوني بن سليم اول بن بايزيد بن محمد فاتح بن مراد بن محمد بن بايزيد بن مراد بن اورخان بن عثمان بن ارطغرل.

ترتیب در خلافت

سی و چهارمین

تاريخ ميلاد

1258هـ

دوران خلافت

(1293-1326هـ/ 1876-1909م)

تاريخ وفات

1336هـ

خلیفه‌ی قبلی

سلطان مراد پنجم

خلیفه‌ی بعدی

سلطان محمد پنجم

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

* الدولة العثمانیة- تألیف: دکتر علی محمد صلابی.

* الدولة العثمانية في التاريخ الإسلامي الحديث - تألیف: اسماعيل احمد ياغى

* سایت ويكيبيديا، سایت قصة الإسلام ، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت -  سایت المعرفه

* تاريخ الدولة العلية العثمانية - تألیف: محمد فریک بک

* التاريخ الاسلامى، العهد العثمانى ، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الثالثة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان