سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

30 فروردين 1403 09/10/1445 2024 Apr 18

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 573
بازدید کـل سايت: 6812215
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 35   تعداد بازدید: 4411 تاریخ اضافه: 2010-09-01

خلافت المسترشد بالله فضل بن احمد المستظهر (512-529هـ)

الف- ذکر پاره‌ای از صفات مسترشد بالله

ابو منصور  فضل بن احمد المستظهر در ربیع الاول سال 485 هجری دیده به جهان گشود. مادرش ام ولد بود  در حالی که پسر بچه‌ای شیر خوار، بیش نبود، برای ولایت عهدی او بیعت گرفته شده و اسمش بر روی سکه ضرب گشت.

 وی مردى دلیر و با شهامت به حساب می‌آمد، همتی بلند داشت و دست به قلم خوبی داشت و در انشا رساء و شیوا بود، و دست خط او در زیبایی سرآمد همه بود؛ امام ابن اثیر می‌گوید: من خط او را دیدم که در نهایت زیبایی بود و پاسخ‌هایش به شیواترین عبارات و زیباترین خط نگاشته شده بود.

حدیث را از ابو القاسم بن بیان و عبدالوهاب بن هبة الله سبتی و ابو الحسن بن علاف شنید و محمد بن عمر بن مکی أهوازی و وزیرش علی بن طراد و إسماعیل بن طاهر موصلی از او حدیث روایت کردند. ابن صلاح نام وی را در زیر مجموعه‌ی طبقات شافعی ذکر کرده است و می‌گوید: ابوبکر الشاشی کتاب العمده در فقه را برای او تصنیف کرد. در آن هنگام این کتاب به "عمدة الدنیا و الدین" مشهور بود. همچنین ابن سبکی نیز وی را طبقات شافعی آورده و می‌گوید: مسترشد در آغاز امر به زهد پرداخت، لباس خشن بر تن کرده و به تنهایی در خانه برای عبادت می‌نشست.

با وجود آن که خلیفه دارای شجاعت و شهامت و هیبت بود ولی همچنان در دوره‌ی او نیز مخالفت‌هایی با خلیفه وجود داشت، که از جمله‌ی آن‌ها اختلاف وی با سلطان مسعود بود که منجر به قتل وی شد.

ب- کشته شدن خلیفه

در سال 529 هـ خلیفه مسترشد برای اصلاح میان سلاطین و حل اختلاف لشکر همراه با تعداد زیادی از ترک‌ها عازم همدان شد. اما در آنجا افراد لشکر به وی خیانت کردند، و به جمع مسعود بن محمد بن ملکشاه ملحق شدند.

دو گروه برای نبرد با یکدیگر صف‌آرایی کردند. چون افراد زیادی از لشکر خلیفه فرار کرده و به مسعود ملحق شده بودند، همین منجر به پیروزی سلطان مسعود شد. خود خلیفه با برخی از یارانش نیز به اسارت در آمدند، و به مراغه برده شده و در خیمه‌ای محبوس شدند.

اهل بغداد از شنیدن این خبر بر آشفتند و دست به شورش گذاشتند، به مسجد ریختند و از خطبه و موعظه جلوگیری کردند و سپس در حالی که خاک بر سر خود می‌ریختند و گریه می‌کردند به بازار هجوم بردند.

خلیفه در هنگام اسارت این ابیات را سرود:

ولا عجبا للأسد إن ظفرت بها .... کلاب الأعادی من فصیح وأعجم

فحربة وحشی سقت حمزة الردى .... وموت علی من حسام ابن ملجم

در همین اثنا میان خلیفه و سلطان مسعود مذاکراتی صورت گرفت تا به نوعی به قضیه خاتمه داده شود. خلیفه تعهد داد تا مالی به سلطان بپردازد، و برای جنگ و تفرقه‌انگیزی به جمع‌آوری سپاه نپردازد و از عمارت دار الخلافه نیز بیرون نرود. با این شروط صلح منعقد شده، و خلیفه مسترشد آزاد گردید. مسترشد بر اسب نشست و قصد بغداد کرد.

در این اثنا خبر رسید فرستاده‌ای از سوی سلطان سنجر می‌آید. سلطان مسعود و سایر مردم برای ملاقات فرستاده‌ی سلطان سنجر بیرون رفتند. از این رو حرکت خلیفه به بغداد نیز به تأخیر افتاد، و خلیفه در خیمه‌اش در جایی دور از لشکر به سر می‌برد. کسانی هم که برای محافظت خلیفه گماشته شده بودند به تماشا رفتند و از اطراف وی پراکنده شدند.

در همین هنگام گروهی از باطنیان به خیمه‌ی او حمله برده و او را به قتل رساندند، و آنگاه وی را مثله کرده، و بدن عریانش را رها ساختند. چند تن از یاران وی نیز به قتل رسیدند که ابو عبد الله بن سکینه از آن جمله بود.

صدقه بن حسین حداد می گوید: خلیفه نماز ظهر را ادا کرده بود، و مشغول قرائت قرآن با مصحف بود، و روزه دار نیز بود، در این هنگام جماعتی بر خمیه‌ی او ریختند و با چاقو به جان وی افتاده و او را به قتل رساندند.

قتل خلیفه‌ی عباسی در روز پنجشنبه هفدهم ذى القعده، در مقابل دروازه‌ی مراغه اتفاق افتاد. جنازه‌ی او در همان جا ماند تا اینکه اهل مراغه آن را دفن کردند.  باطنیانى که دست بدان جنایت زده بودند همگی به قتل رسیدند.

خلیفه مسترشد بالله در هنگام قتلش چهل و سه سال و سه ماه سن داشت، و مدت خلافتش هفده سال و سه ماه روایت شده است. پس از کشته شدن مسترشد بالله مردم براى خلافت با پسر او ابو جعفر که ملقب به راشد بالله بود گرد آمدند و با وی بیعت نمودند.

ج - حوادث دوران خلافت وی

* در سال 520 میان فرنگیان و مسلمانان در اندلس نبردی صورت گرفت، مسلمانان در مقابل یورش و چپاول فرنگیان ایستادگی کرده ولی لشکر فرنگیان شبانه بر مسلمین یورش برده و آن‌ها را شکست دادند، سپس به شهرهای خود باز گشتند.

* در سال 524هـ خلیفه‌ی عبیدی الآمر ابوعلی منصور به دست باطنیان کشته شد، زیرا باطنیان خلافت را در اولاد نزار می‌دیدند. پس از او، پسر عمویش حافظ ابو المیمون عبدالمجید بن محمد المنتصر به حکومت رسید.

* در سال 529 هـ شهر قاهره توسط بهرام ارمنی محاصره شد.

د- بزرگانی که در این دوران وفات نمودند

بزرگانی که در ایام مسترشد وفات کردند عبارتند از: شمس الأئمة أبو الفضل امام مذهب حنفی وأبو الوفاء بن عقیل حنبلی و قاضی القضاة أبو الحسن دامغانی و ابن بلیمة مقرئ و طغرائی صاحب لامیة العجم و أبو علی صدفی حافظ و أبو نصر قشیری و ابن القطاع لغوی و بغوی صاحب کتاب (شرح السنة) و (معالم التنزیل) و (المصابیح) و ابن فحام مقرئ و حریری صاحب مقامات و میدانی صاحب الأمثال و أبو الولید بن رشد مالکی و امام ابوبکر طرطوشی و أبو الحجاج سرقسطی و ابن سید بطلیوسی و ابوعلی فارقی و ابن طراوة نحوی و ابن باذش و ظافر حداد شاعر و عبد الغفار فارسی صاحب کتاب مجمع الغرائب و منبع الرغائب در لغت، و دیگر علما و اندیشمندان جهان اسلام که در آن دوران زندگی کرده و ذکر همه‌ی آن‌ها در این مجال ممکن نیست.

شناسنامه‌ی بیست و نهمین خلیفه‌ی عباسی

نام معروف

المسترشد بالله 

نام کامل

المسترشد بالله ابن المستظهر بالله ابن المقتدی بأمر الله ابن محمد ابن القائم بأمر الله ابن القادر بأمر الله ابن المتقی لله ابن المقتدر بالله ابن المعتضد بالله ابن الموفق ابن المتوکل بالله ابن المعتصم بالله ابن الرشید ابن المهدی ابن المنصور بن محمد بن علی بن عبد الله بن عباس

کنیه

 أبو منصور

ترتیب در خلافت

بیست و نهم

تاریخ تولد

 485هـ

دوران خلافت به تاریخ هجری

512 -529 هـ

دوران خلافت به تاریخ میلادی

1118 -1135 م

تاریخ وفات

 529هـ

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سایت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

*سیر أعلام النبلاء- للذهبی- تحقیق شیخ شعیب الأرناؤوط.
* تاریخ ابن خلدون.
* الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.
* سایت ویکیبیدیا، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت- سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة. سایت المعرفه
*تاریخ الخلفاء/ تألیف جلال الدین سیوطی
* تاریخ الإسلام السیاسی والدینی والثقافی والاجتماعی، تألیف حسن ابراهیم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.
* الدولة العباسیة، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الخامسة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان