حال انسان در قبر
حال انسان در قبر
قبر محل حوادث است، رسول الله صلی الله علیه و سلم از خبر داده است، تا خود را آماده سازیم، و وضعیت مردم در اثر حالتهای گوناگونشان در دنیا متفاوت خواهد بود...
رسول الله صلی الله علیه و سلم احوال میت، بیرون آمدن روح، حضور فرشتگان، چگونه دروازههای بهشت به روی مؤمنین باز می شود و به روی غیر مؤمنان بسته می شود و... همۀ این موارد را با تفصیل بیان نموده است.
بنابراین:
تفاوت مؤمن با غیر مؤمن چیست؟
روح با جسد چه ارتباطی دارد؟
حال مؤمن
براء بن عازب رضی الله عنه می گوید: ما به همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم برای تشییع جنازهای بیرون رفتیم، ایشان در کنار قبر نشست، ما نیز در اطراف آن نشستیم، گویا بر سرمان پرندگان نشستهاند و پیامبرج او را در لحد میگذاشت.
ایشان فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه می بریم. باز فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید». ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه میبریم. مرتبۀ سوم فرمود: «از عذاب قبر به الله پناه ببرید» و ما گفتیم: از عذاب قبر به الله پناه میبریم.
آنگاه فرمود: «همانا وقتی بندۀ مؤمن از دنیا جدا شده و رهسپار آخرت می گردد، فرشتگانی سفید رو، گویا چهرههایشان بسان خورشید می درخشد، به نزد او فرود می آیند، و با خود از کفنها و خوشبوهای بهشت همراه دارند و دور از وی می نشینند (و منتظر بیرون آمدن روح او می شوند).
آن گاه فرشتۀ مرگ می آید و بر بالینش می نشیند و می گوید: ای روح پاکیزه! بیرون بیا! به طرف مغفرت و خوشنودی الله بیرون بیا. آن گاه روح بیرون می آید و مانند قطرهای که از مشکیزه روان می گردد، روان می شود[1]. آن گاه فرشتۀ مرگ آن را بر می دارد ولی آن فرشتگان به اندازۀ یک چشم به هم زدن مجال نمی دهند و آن روح را از او می گیرند و در آن کفنها و خوشبها قرار می دهند و مانند خوشبوترین خوشبویی که در زمین یافته شده است، از آن بیرون میآید.
سفری به آسمان
در ادامه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: آن را بالا می برند، و از کنار هر گروهی از فرشتگان که عبور می کنند، آنها می پرسند: ای چه خوشبوییای است؟ آنان می گویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او با بهترین نامهایش که در دنیا او را نام می بردند، یاد می کنند تا این که به آسمان اول می رسند، و اجازۀ ورود می خواهند و دروازۀ آسمان اول برایش گشوده می شود و مقربان هر آسمان وی را تشییع می کنند تا این که به آسمان هفتم می رسد و الله تعالی می فرماید: نامۀ بندهام را در علیین بنویسید و سپس او را به زمین بازگردانید؛ زیرا من آنها را از زمین آفریدم و دوباره آنها را به آن باز می گردانم و سپس بار دیگر از آنجا بیرونشان می کنم.
آن گاه دومرتبه روحش در جسد وی باز می گردد و دو فرشته به نزد او می آیند و او را می نشانند و از او می پرسند؟ پروردگار تو کیست؟ می گوید: پروردگارمن الله است. می پرسند؟ دین تو چیست؟ می گوید: دین من اسلام است. می پرسند: این فردی که به سوی شما مبعوث گردید، که بود؟ می گوید: رسول الله. می پرسند: علمت چیست: می گوید: کتاب الله را خواندم و به آن ایمان آوردم و تصدیقش کردم.
آن گاه منادیای از آسمان ندا می دهد: بندهام راست گفت، برایش در بهشت فرش بگسترانید و از لباسهای بهشت او را بپوشانید و دروازهای از بهشت را به رویش بگشایید.
آن گاه از نسیم و خوشبویی بهشت به او می رسد و تا آخرین نگاه چشم در قبرش وسعت داده می شود و مردی خوب صورت، خوش لباس و خوشبو به نزد وی میآید و می گوید: مژده بگیر به چیزی که تو را شادمان می گرداند. این همان روزی است که به تو وعده داده می شد! می پرسد: تو کیستی، زیرا سیمایت از خیر حکایت دارد؟ می گوید: من عمل نیک تو هستم، به الله سوگند! تو در انجام طاعات و نیکیها می شتافتی و در معصیت و نافرمانی الله کُند بودی. پس الله به تو جزای خیر داد.
آری، به او می گوید: من عمل نیک تو هستم، مگر عمل نیک وی چه بود؟
اعمال نیک او عبارت بودند از: نماز و روزه، نیکوکاری و صدقه، گریه و خوف الله، حج و عمره، قرائت قرآن و محبت الله، سحر خیزی و خواندن نماز شب برای الله، روزه گرفتن در روزها و ترس از الله جبار، نیک رفتاری با والدین و تحصیل علم، دعوت الی الله و جهاد فی سبیل الله، اینها بودند اعمال نیک او.
وقتی مؤمن این سیمای زیبا و نورانی را می بیند که او را مژده می دهد و شادمان می گرداند و به پیرامونش می نگرد و می بیند که قبرش فراخ گشته و رختخوابهای بهشت در آن گسترده شده است، به لباسهایش می نگرد که از بهشت برایش تدارک دیده شدهاند، می داند که این نعمتها در برابر آنچه در بهشت در انتظار او هستند، ناچیز و حقیرند، لذا می گوید: پروردگارا! قیامت را برپا کن تا به اهل و خانوادهام باز گردم.
حال کافر و گناهکار
آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: همانا وقتی بندۀ کافر و فاسق از دنیا جدا می شود و راهی آخرت می گردد، فرشتگانی سیاه رنگ که با خود لباسهایی خشن دارند، فرود می آیند و با فاصلۀ دوری از وی می نشینند.
آن گاه فرشتۀ مرگ بر بالینش می نشیند و میگوید: ای روح خبیث! به سمت خشم و ناراضی الله بیرون بیا، و آن در جسدش متفرق می شود. سپس آن را مانند آهنی که از پشمهای خیس شده می کشند، روحش را از بدنش بیرون می آورند، در این هنگام همۀ فرشتگانی که در بین زمین و آسمان قرار دارند و فرشتگان آسمان او را نفرین می کنند.
آنگاه فرشته مرگ او را می گیرد و بلافاصله آنان او را از دست وی می گیرند و او را در آن پارچههای خشن قرار می دهند و روح بسان بدبوترین حیوان مردهای که بر روی زمین بوده است، از جسد بیرون می آید و او را بالا می برند و بر هیچ جمعی از فرشتگان عبور نمی کنند، مگر اینکه آنان می گویند: این روح خبیث و ناپاک چیست؟ آنان می گویند: این فلانی فرزند فلانی است و از او به بدترین نامی که در دنیا داشته است، اسم می برند تا این که به آسمان دنیا می رسند و می خواهند تا دروازه آسمان را به رویشان بگشایند، اما دروازه برایشان گشوده نمی شود. آن گاه رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیه را تلاوت فرمود:﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ﴾ [الأعراف: 40]. «درهای آسمان بر روی آنان باز نمی گرددو به بهشت وارد نمیشوند مگر این که شتر از سوراخ سوزن خیّاطی بگذرد».
آن گاه الله عزوجل می فرماید: نامهاش را در «سجین» پایین ترین طبقۀ زمین بنویسد. در این هنگام روحش به سختی پایین انداخته می شود. در این هنگام رسول الله صلی الله علیه و سلم این آیه را تلاوت فرمود:﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ﴾ [الحج: 31] «کسی که برای الله انبازی قرار دهد، انگار از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّههای بدن) او را می ربایند، یا این که تند باد او را به مکان بسیار دوری (و درۀ ژرفی) پرتاب می کند».
آن گاه دوباره روحش به جسد باز می گردد و دو فرشته به نزد او می آیند و او را می نشانند و از او می پرسند: پروردگارت کیست؟ او می گوید: های، های، نمی دانم، آنان می پرسند: دینت چیست؟ می گوید: های، های، نمی دانم! باز می پرسند: این مردی که به سوی شما مبعوث گردید، کیست؟ می گوید: های، های، نمی دانم! آنان می گویند: ندانستی و از حق هم پیروی نکردی!.
آن گاه فرشتهای از آسمان ندا می دهد و می گوید: دروغ می گوید، پس برایش فرشی از آتش بگسترانید و دروازهای از آتش برویش بگشایید، آن گاه از گرما و سوزش آتش به او می رسد و چنان قبرش تنگ می گردد که پهلوهایش شکسته و درهم فرو می روند و آن گاه مردی زشت رو و بدبو، با لباسهایی پلید و زشت به نزد او می آید و می گوید: مژده باد تو را به آن روزی که وعده داده شدهای و تو را ناراحت می کند، تو در اطاعت الله کُند و در معصیت و نافرمانی الله چالاک بودی، و پروردگار تو را بدترین جزا داد. می پرسد: تو کیستی؟ زیرا چهرهات از شر و بدی حکایت دارد؟ می گوید: من عمل بد تو هستم.
آری، می گوید: من عمل زشت تو هستم! مگر عمل بدش چه بود؟
عمل بد وی شرک، سوگند به غیر الله، طواف قبور، نوشیدن شراب، زنا و فحشا، ربا، گوش دادن به موسیقی بود، او در برابر افراد خیر خواه متکبر، و بر رب العالمین جسور و بی باک بود!.
در این لحظه بنده حسرت میخورد، ولی آیا حسرت خوردن دردش را درمان می کند؟!.
سخت نادم و پشیمان می گردد و آیا ریختن اشک برایش سودمند خواهد بود؟!
چرا آن گاه که به محرمات می نگریستی و مرتکب فحشا و منکر می شدی، اشک نمی ریختی؟ چقدر تو را نصیحت کردند که از شرمگاهت حفاظت کن، چشم و گوشت را حفظ کن؟! اینک گریه بکنی یا خیر، از عذاب رهایی نخواهی یافت.﴿ٱصۡلَوۡهَا فَٱصۡبِرُوٓاْ أَوۡ لَا تَصۡبِرُواْ سَوَآءٌ عَلَيۡكُمۡۖ إِنَّمَا تُجۡزَوۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ [الطور: 16]. «به آتش وارد شوید و بدان بسوزید، چه شکیبایی هم کنید و چه بیتابی، به حال شما تفاوتی نمی کند. چرا که تنها برابر کارهایی که خودتان کرده اید کیفر داده می شوید».
در این هنگام این بندۀ مسکین متوجه میگردد که آنچه پس از قبر با آن برخورد می کند، سخت تر و شدید تر خواهد بود.
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «وی می گوید: پروردگارا! قیامت را برپا نکن، آن گاه فردی لال، کر و کور بر قبرش گماشته می شود که چکشی در دست دارد که اگر کوهی را با آن بزند، خاک می شود، با آن چکش چنان ضربه ای به او می زند که به خاک تبدیل می شود، باز دو مرتبه پروردگار او را به همان حالت اولی باز می گردند و سپس ضربه ای دیگر بر او وارد می کند که در اثر آن صدا و ناله ای بر می آورد که جز جن و انس، همۀ موجودات آن را می شنوند»[2].
وضعیت مردم در قبرهایشان این گونه خواهد بود و وقتی مؤمن از آن با خبر می شود، خود را آماده می کند و به آن ایمان می آورد و آرزو می کند که قبرش باغی از باغهای بهشت گردد، لذا بیشتر به انجام کارهای نیک مبادرت می ورزد.
دعا...
پروردگارا! قبرهایمان را باغی از باغهای بهشت بگردان،
و ما را از گودالیهای آتش نجات بده.
[1]- یعنی با کمال نرمی و آرامش و سکونت و احترام بیرون میآید.
|