موضع امهات المؤمنین و زنان صحابه رضی الله عنهم
بسم الله الرحمن الرحیم
1- ام حبیبه دختر ابو سفیان
چون شورشیان آب را بر منزل عثمان قطع میکنند او پسر همسایه خود، عمرو بن حزم انصاری را نزد علی بن ابی طالب، طلحه، زبیر، عائشهل و دیگر همسران رسول خدا صلی الله عليه وسلم میفرستاد تا شاید آنان بتوانند به خانه او آب برسانند. در این میان علی و ام حبیبه زودتر از دیگران اقدام به آوردن آب به خانه عثمان میکنند. چون ام حبیبه قصد داشت آب را به داخل منزل عثمان برد بر اثر مخالفت و مقاومت شورشیان در برابر این اقدام، نزدیک بود که جان خود را نیز به خاطر این مسأله از دست بدهد. ماجرا از این قرار بود که چون ام حبیبه سوار بر استر خود به میان شورشیان رفت و توانست که خود را به خانه عثمان برساند، شورشیان جلوی او را گرفتند و پس از مجادلهای مختصر با او طناب پالان استر را با شمشیر قطع کردند و سپس استر را رم دادند؛ دیگر مردمان که این صحنه را دیدند به کمک ام حبیبه شتافتند و او را که نزدیک بود زیر سمهای استر خود بیافتد نجات دادند[1]. او پس از مراجعت به منزل خود به مولایش ابن جراح دستور داد تا به خانه عثمان برود و او را تنها نگذارد و این فرد خود، از شاهدان ماجرای قتل عثمان رضی الله عنه و حوادث ناگواری بود که پس از شهادت عثمان رضی الله عنه در منزل او روی داد.[2]
2- صفیه همسر رسول خدا صلی الله عليه وسلم
صفیه نیز چون ام حبیبه تلاش نمود که خود را به خانه عثمان رساند اما شورشیان باز هم مانع او شدند. کنانه بن عدی بن ربیعه بن عبدالعزی بن عبد شمس بن عبد مناف نقل میکند که چون افسار مرکب صفیه را گرفتم تا او را به خانه عثمان برم مالک اشتر جلوی ما را گرفت[3] و مانع نزدیک شدن صفیه به منزل عمثان شد. صفیه نیز که شرایط را این گونه دید به خانه خود برگشت و از طریق نصب چوب غذا و آب را از منزل خود به خانه عثمان میفرستاد.[4]
3- ام المؤمنین عائشه رضی الله عنها
پس از اتفاقی که برای بانو ام حبیبه رخ داد، عائشهل با حالتی خشمگین از مدینه خارج شده و عزم مکه نمود، در میانه راه، مروان بن حکم از او خواست تا در مدینه بماند و از موضع عثمان رضی الله عنه حمایت کند، اما عائشهل این درخواست را نپذیرفت و پاسخ گفت: که حاضر نیست چونان ام حبیبه به او تعرض شود و هیچ کس نیز از او حفاظت نکند؛ چرا که هیچ کس نمیداند عاقبت کار این مردمان به کجا میانجامد و تا کجا پیش خواهند رفت[5]. در واقع، عائشهل قصد داشت تا با این هجرت اعتراضآمیز، در صفوف معترضان شکاف ایجاد کند.
دیگر امهات المؤمنین نیز قصد عزیمت به جانب مکه را نمودند تا با ترک اعتراضآمیز مدینه دامن خویش را از این فتنه پاک نگه دارند. از طرف دیگر، این اقدام امهات المؤمنین راهی بود تا عثمان رضی الله عنه از شر این فتنهانگیزان نجات یابد. به عنوان نمونه، عائشهل تلاش بسیار نمود تا برادرش، محمد بن ابیبکر را که از شورشیان حمایت میکرد متقاعد سازد تا با او به مکه آید اما محمد پیشنهاد او را نپذیرفت. حنظله کاتب که از کاتبان وحی نیز بود، با دیدن این صحنه، خطاب به محمد گفت: که آیا او دعوت خواهرش را نمیپذیرد اما به جار و جنجال آن فتنهانگیزان و گرگ صفتان لبیک میگوید[6]. آنگاه عائشهل به برادرش گفت: به خداوند سوگند اگر میتوانستم این حرکت شما را حرام گردانم بیقین آن را انجام میدادم[7]. این سخن، خود بیانگر موضع عائشهل در محکومیت این حرکت باطل شورشیان است. در واقع او و دیگر امهات المؤمنین به خاطر اعتباری که میان مردم داشتند میتوانستند صفوف معترضان را دچار شکاف نمایند. آن زنان بزرگوار با این هجرت اعتراضآمیز خود قصد داشتند مردمان را بار دیگر به جانب مادران خویش فرا خوانند و آنان را به رعایت حرمت نوامیس پیامبرشان دعوت کنند تا شاید با شنیدن سخنان ایشان و ارشادات و رهنمودهای لازم از طرف آنان، این مردمان حقایق را ببینند و دست از آن اقدامات جاهلانه بر دارند[8] و این همان نکتهای است که امام ابن عربی نیز در کتاب خود بدان پرداخته است.[9]
بدون شک آن بانوان بزرگوار از فرجام آن فتنه آگاه نبودند و هرگز نمیپنداشتند که آن مردمان دستان خود را به خون خلیفه بر حق خویش بیالایند. در حقیقت، همانطور که گفتیم آنان میخواستند تا آن مردمان چون گذشته که آرا و دیدگاه ایشان را جویا میشدند و از آنها تبعیت میکردند بار دیگر به جانب آنان رجوع کند و از دنبالهروی سران فتنه دست بردارند.[10]
4- موضع زنان صحابه
الف: اسماء بنت عمیس نیز چون عائشهل تلاش نمود به مقابله با فتنه بپردازد و به همین دلیل، پسرانش، محمد بن ابی بکر و محمد بن جعفر بن ابی طالب را فرا خواند و به آنان چنین گفت: بدانید که چراغ، خود میسوزد تا به مردم نور برساند. شما نیز بر حذر باشید در حق مردی که به شما ستم روا نداشته مرتکب گناه و ظلمی نشوید؛ چرا که این اقدامات نادرست امروز شما، فردا به سود دیگر خواهد بود. پس مراقب باشید که این کارهای امروزتان، باعث حسرت و ندامت فردایتان نشود. اما آن دو، بر تصمیم خود اصرار میورزیدند و به همین دلیل، خشمگین از نزد اسماء رفتند. اما پیش از رفتن به مادر خود گفتند: که هرگز ستمی را که عثمان به آنان کرده است از یاد نمیبرند. اسماء به آنان پاسخ داد که عثمان رضی الله عنه تنها کاری که با شما انجام داد این بود که شما را در راه حق نگه داشت و از انحراف شما جلوگیری نمود[11]. در روایتی دیگر آمده است که این لیلی دختر أسماء بود که با برادران خود به مجادله پرداخت.[12]
در واقع پس از حضور معترضان در مدینه و گفتگو با خود عثمان و مجادله با او و عزیمت آنان به جانب شهر و دیار خود، جعل آن نامه دروغین و انتساب آن به عثمان رضی الله عنه بار دیگر آنان را به مدینه باز گرداند. آنان ادعا میکردند که عثمان قصد داشته قاصدانی را که محمد بن ابی بکر نیز جزو آنها بوده است[13]. به جانب امرا و والیان بفرستد تا هنگام بازگشت معترضان به سرزمین خود، دستگیر و مجازات شوند. شاید این همان مسألهای است که باعث کدورت روابط محمد بن ابی بکر و عثمان رضی الله عنه شد و محمد نیز خطاب به مادر خود با این عبارت که ما هرگز ستمی را که عثمان به ما روا داشت فراموش نمیکنیم، بدان اشاره کرد. اما حقیقت چیز دیگری بود و همانطور که خود عثمان رضی الله عنه نیز اعلام نمود او هرگز از جریان آن نامه خبر نداشته است و اگر مردم در اثبات ادعای خود، شاهدانی دارند آنان را بیاورند تا علیه او شهادت دهند، در غیر این صورت بدانند که او نه آن نامه را نوشته و نه دستور نوشتن آن را داده است. او به مردم اعلام کرد که میتوان از قول یک نفر و با دست خط او نامهای نوشت و مهر او را جعل نمود و سپس آن نامه را بدو منتسب کرد.[14]
بانو أسماء با آن موضع هوشیارانه در قبال آن فتنه نشان داد که کاملاً از آن نقشه پنهانی که قصد دارد ارکان خلافت و وحدت امت اسلام را به لرزه در آورد، آگاه است و از آن خبر دارد و به همین دلیل، بدون در نظر گرفتن رابطه مادر و فرزندی، پسرانش را از افتادن در دام آن مهلکه بر حذر میدارد و در برابر آنان میایستد تا شاید آنان را بار دیگر به راه راست آورد. در واقع، نزد او تنها حق و حقیقت اهمیت داشت و این مسألهای کوچک و بیارزش نیست که بتوان راحت با آن برخورد نمود. در حقیقت، این نوع مواضع و برخوردهای صحابه بزرگوار، خود دلیلی دیگر است بر عدالت ایشان و گناهکار نبودن آن بزرگواران.[15]
ب – صعبه دختر حضرمی
با شدت یافتن بحران و تنگ شدن محاصره خانه عثمان رضی الله عنه ، صعبه بنت حضرمی، فرزندش، طلحه بن عبیداللهس را فراخواند و از او خواست تا نزد عثمان رضی الله عنه رود و او را قانع نماید تا به صحابه و دیگر مسلمانان اذن دهد که از او و شهر مدینه در برابر آن شورشیان دفاع کنند[16]. در واقع، این روایت، بیانگر میزان ترس و نگرانی صعبه برای عثمان رضی الله عنه است که این چنین تلاش میکند تا از طریق فرزند خود عثمان را قانع کند تا نگهبانان و محافظانی را برای خود اختیار کند. همچنین این روایت نشان میدهد که ام عبدالله بن رافع که این خبر را نقل کرده است[17]، خود، تا چه حدّ به اخبار و رویدادهای آن فتنه اهمیّت میداده است که با پرسوجو از افرادی چون صعبه بنت حضری از جزئیات آن رویداد با خبر شده است.[18]
در حقیقت، این مواضعی که در صفحات قبل دیدیم، موضع تمام صحابه در قبال آن فتنه بود. آنان با وجود تمام ابرهای شایعات و اکاذیب، باز هم میتوانستند خورشید حقیقت را از ورای آنها ببینند و جانب آن را بگیرند.[19]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
-----------------------------------
[1]- دور المرأة السیاسی، أسماء محمد، ص340.
[2]- تاریخ المدینه (2/298).
[3]- دور المرأة السیاسی، ص340.
[4]- سیر اعلام النبلاء (2/237).
[5]- تاریخ الطبری (5/401).
[6]- تاریخ الطبری (5/401).
[7]- تاریخ الطبری (5/401).
[8]- العواصم من القواصم، ص156.
[9]- دور المرأة السیاسی، ص342.
[10]- همان، ص343.
[11]- تاریخ الطبری (5/202).
[12]- تاریخ الطبری (5/202).
[13]- دور المرأة السیاسی، ص343.
[14]- العواصم من القواصم، ص120.
[15]- دور المرأة السیاسی، ص344.
[16]- دور المرأة السیاسی، ص345.
[17]- دور المرأة السیاسی، ص345.
[18]- دور المرأة السیاسی، ص345.
[19]- همان، ص345-346.
|