شورشیان، مدینه را اشغال میکنند
بسم الله الرحمن الرحیم
نخست: حرکت فتنهانگیزان از سرزمینهای خود
پس از توافق فتنهانگیزان بر آغاز قیام علیه حکومت، بر این اصل متفق القول شدند که پس از ورود به مدینه، عثمان رضی الله عنه را به هر شکل ممکن وادار کنند که از مقام خود استعفا دهد و در صورت امتناع، او را به قتل رسانند. نقشه آنان به این صورت بود که حرکت آن به سوی مدینه از سه نقطه کوفه، بصره و مصر آغاز شود و خود را همراه دیگر حجاج به آن شهر برسانند و چون حجاج و اکثریت ساکنان مدینه به قصد ادای مناسک حج، عزم مکه نمودند میتوانند در نبود بیشتر مردان شهر، عثمان رضی الله عنه را به محاصره خود در آورند و او را مجبور کنند تا از مقام خلافت استعفا دهد[1]. در شوال سال سی و پنجم بعد از هجرت، فتنهانگیزان توانستند خود را به مدینه برسانند[2]. آشوبطلبان مصر در قالب چهار کاروان به جانب مصر حرکت کردند که هر کاروان را امیری واحد بود. در میان این کاروانیان، خود عبدالله بن سبأ نیز حضور داشت. امرای این چهار کاروان عبارت بودند از عبدالرحمن بن عدیس بلوی، کنانه بن بشر نجیبی، سودان بن حرمان سکونی و قتیره بن فلان سکونی که تحت نظر غافقی بن حرب عکی عمل میکردند. آشوب طلبان کوفه نیز چونان مصریان در قالب چهار کاروان که هر یک زیر نظر امیری بود به جانب مدینه رهسپار شدند. این امرا عبارت بودند از زید بن صوحان عبدی، مالک اشتر نخعی، زیاد بن نضر حارثی و عبدالله بن اصم که عمرو بن اصم، امارت همهي آن امرا را بر عهده داشت. بصریان نیز چونان دیگر همدستانشان در کوفه و بصره در قالب چهار کاروان حرکت نمودند، و حکیم بن جبله عبدی، ذریح بن عباد عبدی، بشر بن شریح قیسی و ابن محرش بن عبد حنفی تحت نظر حرقوص بن زهیر سعدی امارت چهار کاروان بصریان را به دست داشتند. مجموع نفرات آشوب طلبان هر یک از این سرزمینها قریب به هزار نفر میشده است که هر یک را نامزدی جهت جانشینی عثمان رضی الله عنه مد نظر بود. مصریان از علی بن ابی طالبس حمایت میکردند و کوفیان و بصریان، هر یک به ترتیب، جانب زبیر بن عوام رضی الله عنه و طلحه بن عبیدالله رضی الله عنه را گرفته بودند[3]. در واقع، هدف گردانندگان ابن بلوا و آشوب از چنین موضعگیریهایی ایجاد اختلافات عمیق میان خود صحابه بزرگوارس بود. امام آجری در این رابطه چنین سخن میگوید: خداوند عزوجل ، صحابه بزرگواری چون علیس، زبیرس و طلحهس را از تمامی آن شایعات مبرا نمود. آن منافقان تنها به این خاطر، آن نامهها را به صحابه نسبت میدادند تا مردم را فریب دهند و صحابه را با هم درگیر نمایند. اما خداوند کریم، صحابه رسول اللهص را از آن فتنه حفظ نمود.[4]
پیش از ورود معترضان به مدینه، عثمان از حرکت آنان خبردار شده بود اما هیچ اقدامی برای مقابله با آنان انجام نداد. چون معترضان به مدینه رسیدند، عثمان در روستایی خارج از شهر حضور داشت و چون نزد او رفتند از آنان استقبال نمود. مؤرخان نام این روستا را ذکر کرده و اولین گروه معترضان، مصریان بودند. آنان نزد عثمان رفتند و با او به مجادله پرداختند. نخست از او خواستند تا مصحفی بیاورند و چون مصحف را آوردند به عثمان گفتند: سابعه (یعنی سوره یونس) را بگشای. آنگاه این آیه را بر او خواندند:
« قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آَللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ»يونس: ٥٩
(بگو: به من بگوئيد: آيا چيزهائي را كه خدا براي شما آفريده و روزي شما كرده است و (خودسرانه) بخشي از آنها را حرام و بخشي از آنها را حلال نمودهايد، بگو: آيا خدا به شما اجازه داده است (كه از پيش خود چنين كنيد) يا اين كه بر خدا دروغ ميبنديد (و از زبان خدا چيزهائي ميگوئيد و ميكنيد كه خدا بدآنها دستور نداده است؟)
سپس از او پرسیدند بر چه اساس چراگاههایی را مختص شتران و اسبان حکومت قرار داده و دیگران را از آنها محروم نموده است؟ آیا خداوند چنین مجوزی را به تو داده و یا بر خداوند دروغ بستهای؟ عثمان در مقام پاسخ بر آمد و شأن نزول و مصادیق این آیه را برای ایشان تبیین نمود و به ایشان گفت: که پیش از ابوبکر و عمر رضی الله عنه نیز چنین چراگاههایی را ایجاد کرده بودند و چون در عهد او تعداد آن شتران و اسبان بسیار شدند ناچار شد که وسعت آن چراگاهها را افزایش دهد. چون قانع شدند عثمان با آنان میثاقی بست و از آنان قول گرفت تا هرگز علیه او شورش نکنند. پس از این ملاقات، همهي معترضان به منطقه ذیالمروه رسیدند.
عثمان، علی بن ابی طالب را برای گفتگو با فتنه انگیزان به شهرها فرستاد
گروهی از ذومره یک ماه و نیم قبل از شهادت عثمان آمدند عثمان رضی الله عنه ، علی علیه السلام را نزد آنان فرستاد تا با آنان مذاکره نماید. او همراه مردی دیگر که نام او بر ما معلوم نیست نزد معترضان رفت و آنان را به ارشادات قرآن فراخواند و آنان نیز پذیرفتند[5]. در روایتی دیگر آمده است که او چندین بار با آنان بحث و گفتگو کرد تا توانست آنان را قانع کند که قرآن را معیار این رفتارهای خود قرار دهند.[6]
آنان در پنج مسأله به توافق رسیدند: تبعید شدگان به دیار خود بازگرداند، سهم محروم شدگان پرداخت شود، فیء و خمس در بیتالمال ذخیره شود، در تقسیم ثروتها جانب عدالت رعایت شود و تنها افراد امین و توانمند به کار گماشته شوند. سپس این مواد را به روی کاغذ آوردند. همچنین آنان اعلام کردند که باید عبدالله بن عامر در امارت بصره و ابوموسی اشعری در امارت کوفه ابقا شوند[7]. به این ترتیب، عثمان رضی الله عنه با هر یک از گروههای معترض مصالحه نمود و آنان نیز هر یک راه دیار خود را در پیش گرفتند.[8]
نامه جعلیاي که حکم مرگ معترضان بود
پس از بازگشت معترضان به دیار خود، فتنهانگیزان نقشه دیگری را طرحریزی کردند تا آن صلحی را که میان معترضان و عثمان رضی الله عنه بسته شده بود از میان ببرند. آنان نامهای را جعل کردند و به دست مردی سپردند تا آن را به جانب مصر ببرد. او در میانه راه از کنار کاروان مصریان عبور کرد و به گونهای رفتار میکرد که نظر آنان را به خود جلب نمود. او وانمود میکرد که از مصریان میترسد گویا که نزد او چیزی است که نباید مصریان آن را ببینند؛ چون مصریان او را دستگیر کردند نامهای را نزد او یافتند که در آن عثمان خطاب به عبدالله بن ابی سرح، حاکم مصر، دستور داده بود تا همه معترضان را که به مصر باز میگردند یا به قتل رساند و یا مثله نماید.
مصریان نیز خشمگین به مدینه بازگشتند و آنرا بر عثمان رضی الله عنه عرضه داشتند[9]. عثمان به آنان گفت: که او چنین نامهای را ننوشته است و به آنان پیشنهاد کرد که یا دو مرد مسلمان را که شاهد بودهاند او این نامه را نوشته نزد او بیاورند و علیه او شهادت دهند و یا به خداوند یکتا و بیهمتا سوگند یاد کند که او نه خود، نامه را نوشته و نه دستور نوشتن آن را داده است. او به آنان اعلام نمود که از وجود چنین نامهای خبر نداشته است و هیچ بعید نیست که دیگران این نامه نوشته و به عثمان نسبت دادهاند و سپس مهر خاتم او را جعل کردهاند. اما با وجود توضیحات عثمان رضی الله عنه باز معترضان قانع نشدند و سخنان او را باور نکردند.[10]
مهمترین دلایل مجعول بودن این نامه که عثمان در آن حکم مرگ معترضان مصری را امضا نموده و سپس آن را به غلام خود داده که آنرا به دست عبدالله بن ابن سرح برساند تا او نیز آن حکم را اجرا کند، عبارتند از:
1- نامه وانمود می نمود که عثمان بارفتارهای خود شک مصریان را بر انگیخته و به گونهای وانمود میکرد که گویا او از مصریان میهراسد. در واقع، این رفتار او این گمان را نزد مردم تقویت میکرده که نزد او چیزی است که نباید مصریان از آن اطلاع یابند. اگر واقعاً این نامه را عثمان رضی الله عنه نوشته بود به حامل آن دستور میداد از راهی برود که به مصریان برخورد نکند و در اسرع وقت آن را دست عبدالله بن ابی سرح برساند تا آن را اجرا کند.
2- باید این سؤال را مطرح کرد که عراقیان که فاصله بسیاری با مصریان داشتند چگونه از وجود آن نامه با خبر شدند. آنان که در شرق بودند چگونه اطلاع یافتند که مصریان چنین نامهای را یافتهاند؟ عجیبتر آنکه هر دو گروه همزمان و در آن واحد به مدینه رسیدند. تنها میتوان چنین جواب داد که آنانکه این نامه را جعل کرده و آنرا به دست فردی داده تا به مصر ببرد، مردی دیگر را اجیر نموده تا خبر این ماجرا را به عراقیان اطلاع دهد!! این همان سؤالی است که علی بن ابی طالبس از کوفیان و بصریان پرسید که شما با وجود آن فاصله بسیار با مصریان چگون از وجود آن نامه با خبر شدید[11]. علیس خود، پاسخ این پرسش را چنین بیان داشت که این ماجرا در مدینه طرحریزی شده بود تا بار دیگر، مردم دچار فتنه و آشوب شوند.[12]
3- این سؤال مطرح است که عثمان چگونه به عبدالله بن ابی سرح دستور میدهد تا معترضان مصری را به قتل برساند حال آنکه خود عبدالله پس از عزیمت معترضان به مدینه و پس از شورش محمد بن ابی حذیفه، مصر را ترک گفته و قصد مدینه نموده بود. او در عقبه فلسطین منتظر بود تا عثمان به نامه او مبنی بر اذن ورود به مدینه پاسخ دهد.
4- چگونه ممکن است که عثمان رضی الله عنه در نامه خود به عبدالله بن ابی سرح، فرمان قتل معترضان را داده باشد حال آنکه در طول مدتی که آنان، عثمان را به محاصره خود در آورده بودند، او همه صحابه و دیگر مسلمانان را از جنگ با معترضان و سرکوب آنان منع مینمود.
5- سوال دیگری که اینجا مطرح میشود این است که حکیم بن جبله و مالک اشتر چرا و بدون هیچ دلیل روشنی در مدینه ماندند و با دیگر عراقیان به سرزمین خود برنگشتند. شاید بتوان چنین ادعا نمود که آنان با پیشنهاد ابن سبأ آن نامه دروغین را جعل کردند و سپس آن سناریوی ننگین را به راه انداختند. در واقع، این سبئیان بودند که از وجود این نامه، سود میبردند و میتوانستند از طریق آن به اهداف پلید خود دست یابند.[13]
از طرف دیگر، آنان با انتساب آن به مروان بن حکم قصد داشتند تا عثمان را فردی بیخبر از حکومت خود و طبیعتاً نالایق جلوه دهند و چنین وانمود کنند که فساد، دستگاه حکومت عثمان رضی الله عنه را فراگرفته است. اگر مروان چنین نامهای را نوشته بود به حامل آن توصیه میکرد از راهی حرکت کند که به مصریان بر نخورد و در غیر این صورت، اگر او عمداً چنین شیوه رفتاری را به نامهرسان گفته باشد تا مصریا را به شک اندازد، باید گفت که خود مروان نیز همدست آشوب طلبان بوده است که این احتمال، براساس شواهد و قراین و اقدامات بعدی او، کاملاً غیر ممکن مینمایاند.
6- این نامه، اولین نامه مجعولی نبود که مسلمانان را دچار فتنه میکرد بلکه فتنهانگیزان پیشتر از قول ام المؤمنین عائشهل و صحابهای چون علیس، طلحهس و زبیرس چنین نامههای را جعل کرده بودند که در آنها آن بزرگواران، مردم را به شورش علیه عثمان رضی الله عنه تشویق میکردند. بعدها خود عائشهل در رد این اتهام چنین گفت: سوگند به پروردگاری که مؤمنان به او ایمان دارند و کافران او را انکار میکنند من هرگز چنین نامهای را ننوشتهام[14]. همچنین آنان نامههای دیگری را به سایر صحابه رضی الله عنهم منتسب کرده بودند که آن بزرگواران در آن نامهها چنین گفتهاند که دین محمد در خطر است و باید همهي مردم به مدینه بیایند که در این شرایط، جهاد در مدینه واجبتر از جهاد در مرزهاست[15]. ابن کثیر نیز در این رابطه چنین گفته است: فتنهانگیزان نامههایی را جعل و سپس به صحابهای چون علی، زبیر و طلحهس منتسب میکردند و چنین وانمود میکردند که این نامهها را آن صحابه به آنان نوشتهاند، اما صحابه با انکار و رد این اتهام، خود را از این افترا مبرا نمودند. منافقان چنان گستاخ بودند که نامهای را از قول خلیفه جعل کردند که در آن حکم مجازات معترضان مصری به حاکم مصر ابلاغ شده بود، حال آنکه عثمان رضی الله عنه از وجود چنین نامهای نیز خبر نداشت[16]. در واقع، این گفتههای ابن کثیر تأکیدی است بر روایتی که طبری و خلیفه بن خیاط نقل کردهاند که طبق آن، علی، عائشهل، زبیر و طلحه خود را از آن نامهها مبرا اعلام نمودند[17]. بیقین وجود این نامههای دروغین تاثیر بسیار مهمی در آغاز و انجام آن فتنه بزرگ داشت. منافقان از طریق جعل آن نامهها توانستند اذهان مردم را فریب دهند و افرادی ساده لوح و نادان را با خود همراه سازند. باید دانست که در این میان عثمان رضی الله عنه شهید شد و فدای کج فهمیها و ندانمکارهای مسلمانان گردید، اما قربانیان حقیقی این نامهها و شایعات، خود اسلام، تاریخ آن و نسلهایی است که فریب این روایات نادرست و مجعول را خوردهاند، اما امروز دیگر نباید چنین اسیر و دربند این تاریخ مشکوک شد، باید دست به کار شد و تاریخ واقعی و بدور از کینهها و هوی و هوس دشمنان اسلام و مسلمین را یافت؛ باید با تحقیق و کاوش موشکافانه به مطالعه این تاریخ پرداخت تا بار دیگر چون پیشینیان، زبان و دست خود را به تهمتها و دروغهایی که به ناحق در مورد بزرگ مردان پاک سیرت تاریخ این امت جعل شدهاند نیالاییم و در پیشگاه پروردگارمان سربلند باشیم.[18]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
---------------------------------------------------
[1]- الخلفاء الراشدون، ص159.
[2]- الخلفاء الراشدون، ص159.
[3]- تاریخ الطبری (5/357).
[4]- استشهاد عثمان و وقعة الجمل، خالد الغیث، ص118
[5]- تاریخ دمشق؛ ترجمة عثمان، ص328. تاریخ خلیفه، ص169.
[6]- فتنه مقتل عثمان (1/129).
[7]- فتنه مقتل عثمان (1/129).
[8]- فتنه مقتل عثمان (1/129).
[9]- تاریخ الطبری (5/379).
[10]- فتنه مقتل عثمان (1/132). البدایة و النهایة (7/191).
[11]- عثمان بن عفان الخلیفة الشاکر الصابر، ص227.
[12]- تحقیق مواقف الصحابة (1/334).
[13]- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص169.
[14]- تحقیق مواقف الصحابه (1/335).
[15]- تحقیق مواقف الصحابه (1/335).
[16]- البدایة و النهایة (7/175).
[17]- تحقیق مواقف الصحابة (1/335).
[18]- عثمان بن عفان الخلیفة الشاکر الصابر، ص228.
|