دومین شورش سبأیان
بسم الله الرحمن الرحیم
یزیدبن قیس سرکرده سبأییان کوفه بار دیگر با اتباع و هواداران باند برانداز خود و افراد شرور و آشوبطلب در کوفه تماس گرفت و آنان را به تجمع در مسجد فراخواند! اشتر نخعی و همراهان نیز به آنها ملحق گردیده و آنان را به عصیان و شورش و مخالفت ترغیب نمود!
او خطاب به اعضا و هواداران باند سبأیه که در مسجد کوفه گرد هم آمده بودند، به دروغ گفت :
«اکنون من از نزد عثمان بن عفان به میان شما آمدهام و سعیدبن عاص را در حضور او برجای گذاشتهام! من خود آنجا بودم که هر دوی آنان تصمیم گرفتهاند، بودجه این منطقه و حقوق شما را کم کنند و از دویست درهم به صد درهم کاهش دهند!»
در حالی که او دروغ میگفت : و از الجزیره آمده بود و عثمان و سعید بن عاص در مورد کاهش بودجه و حقوق آنها هیچگونه تصمیمی نگرفته بودند! اما اساس اهداف و برنامههای باند برانداز و فتنهگر سبأیه بر دروغ و شایعهپراکنی قرار گرفته بود!
اشتر آنانی را که در مسجد گرد آمده بودند، عدهای کودن و بیخرد یافت، و آنان را به سختی تحت تأثیر قرار داد. و به شدت احساساتشان را تحریک کرد و غوغا و جنجال سختی در مسجد پدید آمد!
وقتی بزرگان و اهل فضل و پرهیزکارانی مانند ابوموسی اشعری و عبدالله بن مسعود و قعقاع بن عمرو از موضوع مطلع شدند، با او وارد گفتگو شدند، اما به اندرزهای آنها توجهی ننمود و دست رد بر سینه آنان نهاد!
یزید بن قیس در میان فتنهگران و آشوبطلبان داخل و خارج مسجد فریاد زده و گفت : من برای جلوگیری از وارد شدن سعید بن عاص به کوفه از شهر خارج میشوم و راه را بر او میبندم! هر کس میخواهد از بازگشت سعید جلوگیری کند، و خواهان آمدن والی جدید باشد، مرا همراهی کند!
همه فتنهگران و آشوبطلبان و اتباع باند سبأیه حمایت خود را از او اعلام کردند و حدود هزار نفر با او از شهر خارج شدند! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 331)
وقتی اشرار و فتنهگران با هدف شورش و آشوبگری از مسجد خارج شدند تنها تعدادی از شخصیتهای جاافتاده و بزرگان اهل علم و خرد باقی ماندند!
«عمروبن حریث» نائب والی بر روی منبر رفت و مسلمانان را به وحدت و برادری فراخواند و آنان را از تفرقه و پراکندگی و فتنه و آشوبطلبی برحذر داشت و از آنان خواست که از حمایت شورشیان سرکش دست بردازند!
قعقاع بن عمرو به او گفت : تو نمیتواني اینگونه با آنها مقابله کنی! زیرا جلو سیلاب را به سادگی نمیتوان گرفت و هیچکس نمیتواند رود فرات را از جریان بیندازد، آنها آدمهای هرج و مرج طلباند و تنها به وسیله گردن زدن و کشتن آنان میتوان فتنة ایجاد شده را سرکوب کرد!
هر چند فتنه و خونریزی، خونریزی را به دنبال خواهد داشت، اما آنان باید بهای تمرد و شورش خود را بپردازند، صبر کن تا والی از راه برسد!
عمروبن حریث گفت : صبر میکنم تا سعید برسد و سپس به منزل خود رفت!
یزیدبن قیس به همراهی هزار نفر از اشرار و سبأیان شورشی به محلی به نام «جرعه» در خارج از شهر کوفه و بر سر راه مدینه رفته و مدتی را منتظر رسیدن سعید بن عاص از مدینه بودند!
پس از مدتی سعید از رسید! آنان جلو او را گرفته و گفتند : از همان راهی که آمدهای برگرد ما نیازی به تو نداریم و از ورود تو به شهر جلوگیری میکنیم و برو به عثمان بگو! ما نمیخواهیم کسی دیگر را به عنوان استاندار بفرستد، و از او میخواهیم ابوموسی اشعری را بر جای تو بنشاند!!
سعید خطاب به ایشان گفت : هزار نفر از شهر بیرون آمدهاید، برای مطرح نمودن این موضوع؟! کافی بود یکی از خودتان را نزد امیرالمؤمنین عثمان میفرستادید و این درخواست خود را با او میان میگذاشتید! و یک نفر را هم برای جلوگیری از آمدن من سر راهم قرار میدادید! تا مرا از این موضوع مطلع کند! مگر میشود هزار نفر آدم با درک و شعور برای مقابله با یک نفر سر راه بر او بگیرند؟!» (تاریخ طبری : ج 4 ص 332)
سعیدبن عاص خردمندانه حکمت و مصلحت در پرهیز از درگیری با آنها را دید تا از شعلهور شدن بیشتر آتش فتنه، و خاموش کردن یا دست کم به تأخیر اندختن آن تلاش شود! و این درست همان اسلوبی بود که عمروبن حریث و ابوموسی اشعری و قعقاع بن عمرو در کوفه در پی آن بودند!
سعیدبن عاص به مدینه بازگشت و حضرت عثمان را در جریان قضیه تظاهرات و شورش مخالفان قرار داد!
عثمان رضی الله عنه به او گفت : چه خواستهای دارند؟ آیا قصد شکستن پیمان اطاعت و التزام را دارند؟ آیا علیه خلیفه شورش کردهاند؟ و اعلام کردهاند که حاضر به پیروی از او نیستند؟!
سعید گفت : نه! اما در ظاهر با استانداری من مخالفند و خواهان انتصاب کسی دیگری هستند!
عثمان گفت : چه کسی را برای ولایت و استانداری کوفه در نظر دارند؟
سعید گفت : میگویند : خواهان انتصاب ابوموسی اشعری هستیم!
عثمان پس از مدتی تأمل گفت : مانعی ندارد، ابوموسی اشعری را به عنوان والی آنان تعیین میکنم! سوگند به خداوند هیچگونه عذر و بهانهای برای کسی نخواهم گذاشت، و همانگونه که شایسته است با آنها مدارا میکنیم، تا به اهدافی که میخواهند پی ببریم!
پس ازآن عثمان حکم تعیین ابوموسی اشعری را به عنوان والی کوفه نوشت و برای او فرستاد.( تاریخ طبری : ج 4 ص 332)
پیش از آنکه ابوموسی حکم استانداری خود را دریافت کند، تعدادی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم همراه او در مسجد کوفه جمع شده بودند و همه تلاش خود را برای آرام کردن اوضاع عمومی به کار گرفتند! اما نتوانستند به نتیجهای برسند، زیرا دار و دستة عبدالله بن سبأ و اشرار و هرج و مرج طلبان بر مردم تأثیر گذاشته و آنها را تحریک و به هیجان آورده بودند و به هیچوجه به ندای عقل و منطق توجه نمیکردند!
در آن اوضاع و زمان شورش و تمرد دو نفر از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم یعنی حذیفه بن یمان و ابومسعود عقبه بن عمرو انصاری که بدری بودند، در بصره حضور داشتند!
ابومسعود از تمرد و شورش فرومایگان و خروجشان از شهر و رفتن به جرعه و عزل سعید به شدت خشمگین بود، و چنین تمرد و شورشی را بدعتی زشت و خطرناک میدانست!
اما حذیفه با تأمل و دوراندیشی با موضوع برخورد میکرد!
ابومسعود به حذیفه گفت : آنان از «جَرَعه» سالم برنخواهند گشت، زیرا خلیفه سپاهی را برای سرکوبی و تنبیه آنان خواهد فرستاد و فکر میکنم خونهای زیادی بر زمین خواهد ریخت!
حذیفه ضمن رد دیدگاه او گفت : نه این چنین نخواهد شد و سالم به کوفه باز خواهند گشت و درگیری و جنگ و خونریزی هم در میان نخواهد بود.
آنچه را که از این فتنه و آشوبهاي امروزه برداشت میکنم و میدانم، همان چیزی است که در زمان حیات رسول از ایشان در این موارد چیزهایی زیادی را آموختهام زیرا او قبل از وفات، در مورد وقوع این گونه فتنهها و بلواها و آشوبها ما را مطلع فرمودهاند!
رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ما میفرمود که : «گاهی انسان مسلمانی روز را به مسلمانی میگذراند، اما شب که فرا میرسد، چیزی از اسلام او باقی نمیماند، سپس علیه مسلمانان میجنگد و مرتد میشود، قلبش تاریک میشود، و در نهایت خداوند او را هلاک میگرداند! این وضع در آینده پیش خواهد آمد! » (تاریخ طبری : ج 4 ص 335)
به درستی حذیفه بن یمان در شیوه برخورد شرعی و حکیمانه با آشوب و فتنهگری استاد و متخصص بود، و بر اساس آموزههای خود از رسول خدا و احادیثی که از برداشت با پدیده شورش باند سبأیه برخورد مینمود. و به خوبی میدانست که در دور و بر او چه میگذرد، و آن حوادث برای او دور از انتظار و عجیب نبود، و در حد توان برای کنترل و خاموش کردن آن تلاش میکرد.
ابوموسی اشعری رضی الله عنه نیز برای آرام کردن مردم و برحذر داشتن آنها از عصیان و شورش، همة سعی و تلاش خود را به کار گرفت و خطاب به مردم گفت :
«در اینگونه تجمعات مخالفان شرکت نکنید! و بار دیگر به این گونه سرکشیها بازنگردید! همراهی با جماعت مسلمانان را اساس کار خود قرار دهید! از اولیای امور خویش اطاعت نمایید و از احساسات و شتابزدگی برحذر باشید! و راه صبر و بردباری را در پیش گیرید!»
از آنجا که در ایام شورش و فتنه باند سبأیه و اشرار و فریبخوردگان در کوفه استانداری وجود نداشت، عدهای از سرکردگان سبأیه نزد ابوموسی اشعری آمده و از او خواستند برای اقامه و امامت نماز به مسجد بیاید!
ابوموسی به آنان گفت : تنها با این شرط امامت نماز را بر عهده میگیرم که از عثمان بن عفان خلیفه مسلمانان اطاعت کنید و از سرکشی دست برداید!
گفتند : ما با این شرط تو موافقت مینماییم از عثمان بن عفان فرمانبرداری میکنیم! آنان در این مورد دروغ میگفتند، اما روش کارشان این بود که حقیقت اهداف خود را از دیگران پنهان دارند!
ابوموسی امامت نماز را بر عهده داشت تا اینکه حکم عثمان مبنی بر تعیین او به عنوان والی کوفه به دست او رسید.
برای مدتی وضع کوفه که آرامش پیدا کرد، در سال سی و چهار هجری بود که حذیفه بن یمان به آذربایجان و حلب بازگشت تا زمام فرماندهی سپاه اسلام را در آن منطقه به دست گیرد و دیگر والیان و کارگزاران مناطق مختلف سرزمین ایران نیز بر سر کار خود بازگشتند!
حضرت عثمان بن عفان نامهای را برای شورشیان کوفه نوشت و در آن هدف خود از پذیرش درخواست آنان در مورد عزل سعیدبن عاص و تعیین ابوموسی اشعری به عنوان والی کوفه توضیح داد!
نامة او دارای پیام و اهداف مهمی بود، و بیانگر روش حضرت عثمان در رویارویی با فتنه و آشوبگری و تلاش برای به تأخیر انداختن هر چه بیشتر شعلهور شدن آن در حد امکان بود. در حالی که او از رسول خدا صلی الله علیه وسلم آموخته بود، و اطمینان داشت که آتش فتنه روشن خواهد گردید و او از خاموش کردن آن ناتوان خواهد بود.
حضرت عثمان در نامهاش خطاب به آنان گفته بود :
«... کسی را که میخواستید، امیر شما نمودم، و سعید را از استانداری بر شما عزل کردم، سوگند به خداوند، آبروی خود را برای شما گرو خواهم نهاد و به تمام معنی و در هر شرایطی در برابر شما شکیبا خواهم بود و همة تلاش خود را برای اصلاح امور شما به کار میگیرم! هر چه را که دوست دارید از من بخواهید! به شرطی که موجب معصیت ناخشنودی خداوند نباشد، آن را برآورده مینمایم، و بار آن را از دوشتان برمیدارم، و در برابر هر چیزی که دوست دارید من کوتاه میآیم، تا اینکه شما را بر من حجتی نباشد!»
خداوند عثمان بن عفان را مشمول رحمت و رضایت خویش فرماید که چقدر در راه اصلاح و آرامش گام نهاده و از خود سعه صدر نشان داد، چقدر از دست باند برانداز سبأیه و شورشیان کینهتوز مظلوم واقع شد و به او تهمت و افترا بسته شد!؟
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
|