سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322505
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 25   تعداد بازدید: 2650 تاریخ اضافه: 2010-03-24

شكست و ناكامي مرتدان، در لشكركشي به مدينه

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سه روز پس از بازگشت نمايندگان مرتدان، برخي از افراد قبايل اسد، غطفان، عبس، ذبيان و بكر، شبانه به سوي مدينه حركت كردند و عده‌اي هم در ذي‌حسي به آنان پيوستند. گارد حفاظتي مسلمانان، از تحركات دشمن باخبر شدند و ابوبكر صديق رضی الله عنه را از ماجرا خبردار كردند. ابوبكر رضی الله عنه به دسته‌هاي حفاظتي اطراف مدينه پيام فرستاد كه در جاي خود هم‌چنان بمانند و آنان نيز مطابق دستور ابوبكر رضی الله عنه عمل كردند. ابوبكر رضی الله عنه به همراه مجاهداني كه از پيش در مسجد جمع شده بودند، براي پشتيباني گارد حفاظتي مدينه حركت كردند تا دشمن را غافل‌گير كنند؛ مسلمانان، رد پاي دشمن را كه شبانه حركت مي‌كرد، گرفتند و در محل ذي‌حُسي به آنان رسيدند.

 كافران، در تعداد زيادي كوزه، سنگريزه ريخته بودند؛ آن‌ها با پاهيشان، كوزه‌هاي مملو از سنگريزه را در مقابل شترهاي مسلمانان غلتاندند كه از صداي آن، شترها رم كردند؛ مجاهدان، با آن‌كه بر شترهايشان سوار بودند، نتوانستند آن‌ها را كنترل كنند. هيچ مسلماني، هنگام رم كردن شترها نيفتاد و به هيچكس، آسيبي نرسيد. دشمن كه گمان كرده بود مسلمانان شكست خورده‌اند، به هم‌پيمانان خود در ذي‌قصه پيام داد كه ما پيروز شده‌ و مسلمانان را به هزيمت رانده‌ايم. اهل ذي‌قصه، خود را به مرتداني رساندند كه مي‌پنداشتند مسلمانان را در ذي‌حسي شكست داده‌اند.

خواست خدا نيز همين بود كه مرتدان به خيال فرار مسلمانان، گرد هم بيايند و بياسايند تا با حمله‌ي دوباره‌ي مسلمانان روبرو شوند؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه شبانگاه، لشكر را سامان‌دهي كرد و پس از آمادگي دوباره‌ي سپاهيان، در همان شب بي‌سر و صدا به سوي مرتدان حركت كرد و پيش از سپيده‌دم به ميان دشمن زد. دشمن، به گمان اين كه مسلمانان گريخته‌اند، سلاحش را زمين گذاشته بود؛ اما مسلمانان، مرتدان را غافل‌گير كردند و بر آنان شبيخون زدند و پيش از برآمدن خورشيد، شكستشان دادند و بيش‌تر بار و توشه‌ي آن‌ها را به غنيمت گرفتند. آنان گريختند و ابوبكر رضی الله عنه به دنبالشان رفت و در محل ذي‌قصه اردو زد و پس از چشاندن شكست و خواري به مشركان، به مدينه بازگشت و نعمان بن مقرن را به همراه عده‌اي در ذي‌قصه گذاشت و اين، نخستين فتح و پيروزي بود. بني‌عبس و ذبيان، به مسلماناني كه ميان ايشان بودند، حمله كردند و آن‌ها را كشتند. ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از قتل‌عام مسلمانان، توسط بني‌عبس و ذبيان سوگند خورد كه از مشركان به تعداد مسلماناني كه كشته‌اند و بلكه بيش‌تر، خواهد كشت.( [1] تاريخ طبري (4/64))

 ابوبكر رضی الله عنه تصميم قاطع گرفت كه انتقام مسلمانان شهيد را بگيرد و همين طور هم كرد. مسلماناني كه درميان ساير قبايل بودند، بيش از پيش بر دينشان ثبات و استقامت ورزيدند و بدين ترتيب مشركان را خفت و ذلت در برگرفت. اموال زكات از سوي قبايل به مدينه فرستاده شد و افرادي چون صفوان، زبرقان و عدي با اموال زكات قبايل خود رهسپار مدينه شدند؛ مأموران جمع‌آوري زكات نيز با اموال زكات به مدينه برگشتند و در يك شب،‌ زكات شش قبيله به مدينه رسيد. آن موقع طوري شده بود كه هرگاه يكي از مأموران جمع‌آوري زكات از دور نمايان مي‌شد، مردم مي‌گفتند كه معلوم نيست با خبر خوش مي‌آيد يا نه؟ و ابوبكر صديق رضی الله عنه مي‌فرمود: «قطعاً با خبرهاي خوبي آمده است.» زماني كه اموال زكات به مدينه مي‌رسيد، مردم به ابوبكر صديق رضی الله عنه مي‌گفتند: مثل هميشه به ما مژده‌ي خوبي دادي.( تاريخ طبري (4/67))

 در همين بحبوحه لشكر اسامه رضی الله عنه نيز با پيروزي و غنيمت به مدينه بازگشت؛ او، مأموريتش را برابر دستور رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم و سفارش ابوبكر صديق رضی الله عنه به خوبي انجام داده بود. ابوبكر رضی الله عنه، اسامه رضی الله عنه را در مدينه جانشين خود كرد و خودش به سوي ذي‌قصه حركت كرد. مسلمانان به او گفتند: «شما را به خدا، خودتان را در معرض خطر نيندازيد كه اگر شما از بين برويد، براي اسلام و مردم، نظام و ساماني نخواهد ماند؛ بنابراين كس ديگري را به جاي خود بفرستيد و اگر جانشين شما كشته شود، كس ديگري را به نمايندگي از خود به ميدان خواهيد فرستاد.» ابوبكر صديق رضی الله عنه پاسخ داد: «نه، به خدا كه چنين نمي‌كنم؛ بلكه خودم نيز با شما مي‌آيم.»( تاريخ طبري (4/67))

 كان و گوهرِ وجودي ابوبكر صديق رضی الله عنه در جهاد با مرتدان، باشكوه‌ترين و زيباترين شكل پيشواي مؤمني را به تصوير مي‌كشد كه براي قومش، جان‌فشاني مي‌كند. پيشوا، در نگاه اسلام و مسلمانان، بايد الگوي عملي مردم باشد. همراهي ابوبكر رضی الله عنه با سپاهيان اسلام، مَنشي بود كه سبب دل‌گرمي و قوت قلب مجاهدان براي جنگ با دشمنان اسلام شد و باعث گرديد تا دستورات فرمانده و پيشواي خود را به طور كامل انجام دهند.( حركة الردة، ص319)

ابوبكر صديق رضی الله عنه به سوي ذي‌حسي و ذي‌قصه حركت كرد و فرزندان مقرن (نعمان، عبدالله و سويد) با تني چند از سپاهيان اسلام، او را همراهي مي‌كردند تا اين‌كه به ربذه در ابرق رسيد؛ خداي متعال، شكست سختي به حارث و عوف چشاند و حطيئه نيز اسير شد و بني‌بكر و عبس، تار و مار شدند. ابوبكر رضی الله عنه پس از پيروزي بر بني‌ذبيان، چند روزي در ابرق توقف نمود و فرمود: «پس از اين بني‌ذبيان حق ندارند در اين سرزمين، تصرفي داشته باشند

سيرت ابوبكر صديق رضی الله عنه بيان‌گر آن است كه او، هرگز خودش را در هيچ امري جدا از پيروانش نمي‌دانست و در انجام تمام امور مهم، همراه و همگامشان بود. آشفتگي و پريشاني اين امت، از آن زمان آغاز شد كه برخي از مسلمانان، رياست و فرمانروايي را ابزار سيطره‌طلبي و برتري‌جويي دانستند و آن را وسيله‌ي خودخواهي‌ها و منفعت‌طلبي‌هاي شخصي قرار دادند؛ پست و جاه خود را دليل برتري بر ديگران پنداشتند و از ملت و مردم بريدند؛ تنها پيوندشان با مردم، سخناني شد كه براي ملت از طريق ابزار رسانه‌اي ايراد كردند و از حضور عملي در جمع مردم دوري گزيدند و در متن قضايا و مسايل مردم قرار نگرفتند كه حضوري مؤثر و مشاركتي حقيقي در حل و فصل نيازها و مشكلات جامعه داشته باشند.

 سه بار خروج پياپي ابوبكر صديق رضی الله عنه براي جهاد، نشان‌دهنده‌ي قرباني و جان‌فشاني آن بزرگوار است؛ مسلمانان، او را سوگند مي‌دهند كه در مدينه بماند و شخ صلی الله علیه وسلم ديگري را به جاي خود، براي فرماندهي لشكر اعزام كند؛ اما نمي‌پذيرد و مي‌فرمايد: «به خدا سوگند كه چنين نمي‌كنم و خودم با شما مي‌آيم.» فروتني و جان‌فشاني ابوبكر رضی الله عنه چقدر زياد بود كه از تمام خوشي‌هاي شخصي بريد تا به مصالح امت، توجه و غم‌خوارگي داشته باشد. او سه بار پياپي در حالي براي جهاد خروج كرد كه عمرش، از شصت هم گذشته بود و همين تلاش و جهاد خستگي‌ناپذيرش، سبب نشاط و سرزندگي صحابه شد و او را الگويي نيك و نمونه براي همگان قرار داد.

طليحه‌ي اسدي سر به طغيان نهاد و عده‌اي را دور خود جمع كرد؛ اين خبر به ابوبكر صديق رضی الله عنه رسيد. ضرار بن ازور رضی الله عنه مي‌گويد: «هيچ كسي را پس از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نديدم كه چون ابوبكر رضی الله عنه در جنگ‌هاي پراكنده و پياپي، پرتوان و خستگي‌ناپذير باشد؛ ما به او از آشوب دشمنان خبر مي‌داديم و او، چنان بي‌هراس و پرتوان معلوم مي‌شد كه گويا به او نويد پيروزي داده‌ايم.» اين، بيان‌گر يقين و باور راسخ ابوبكر رضی الله عنه است كه به نصرت و ياري الهي اعتماد كاملي داشت و خوب مي‌دانست كه خداي متعال، دوستانش را بر دشمنان پيروز مي‌كند و آنان را در زمين، خليفه مي‌سازد. برتري ابوبكر رضی الله عنه بر ساير صحابهy بدان خاطر نبود كه شب‌زنده‌داري‌ها و برخي از اعمال نيك اين‌چنيني آن بزرگوار، از آنان بيش‌تر باشد! بلكه ابوبكر رضی الله عنه بدان سبب بر ديگران برتري يافت كه يقين و باور راستينش بسي بيش‌تر و فراتر از ساير صحابهy بود.

 باري به ابوبكر صديق رضی الله عنه گفته شد: «اگر آن سختي و مصيبتي كه بر شما فرود آمد، بر كوه‌ها نازل مي‌شد، كوه‌ها را تكه‌پاره مي‌كرد يا اگر بر درياها فرود مي‌آمد،‌ آبشان را مي‌خشكاند. اما با اين حال ما، در شما ناتواني و ضعفي نمي‌بينيم.» ابوبكر صديق رضی الله عنه فرمود: «بعد از آن‌كه در سفر هجرت با رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم در غار بودم، هيچ ترسي، به دلم راه نيافته است؛ رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم وقتي كه مرا در غار، اندوهگين و دل‌نگران ديدند، به من فرمودند: «اي ابوبكر! نگران و اندوهگين نباش كه خداي متعال، خودش عهده‌دار آن شده كه اين دعوت را به نتيجه برساند.»

 ابوبكر صديق رضی الله عنه گذشته از شجاعت فطري و طبيعي خود، شجاعتي ديني نيز داشت كه زاده‌ي يقين و ايمان راسخ او به خداي متعال بود؛ او، يقين داشت كه خداي متعال، مؤمنان را ياري مي‌كند و بر دشمنان پيروز مي‌گرداند. چنين شجاعتي تنها نصيب كسي مي‌شود كه قلبي قوي و باايمان داشته باشد؛ چراكه هر چه ايمان، قوي‌تر گردد، شجاعت و بي‌باكي مسلمان براي رويارويي با دشمن بيش‌تر مي‌شود و اگر در ايمان، كمي و كاستي بيايد، شجاعت انسان نيز مي‌كاهد. ابوبكر صديق رضی الله عنه دليرترين فرد صحابه بود و هيچكس در شجاعت و بي‌باكي با او برابري نمي‌كرد.

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان