نبرد خونين فجار و پیمان حلف الفضول
نبرد فجار
همزمان با بیست سالگی رسول خدا -صلى الله علیه وسلم-، در سوق عکاظ، نبرد خونینی میان قریش- به همراهی کنانه- و قیس عیلان در گرفت که «حرب الفجار»[1] نامبردار شده است. زمینهٔ بروز این جنگ آن بود که مردی از بنیکنانه- به نام براص- سه تن از مردان جنگجوی قیس عیلان را ناجوانمردانه به قتل رسانید.
خبر به بازار عکاظ رسید. طرفین برآشفتند. رهبر قریش و بنیکنانه حرب بن امیه بود که از نظر سنی و مکانت اجتماعی از همه برتر بود. در نیمهٔ نخستین روز، پیروزی با قیس بود و کنانه مغلوب شده بودند؛ اما، نیمروز، ناگهان گردونهٔ جنگ به زیان قیس گردید.
بعضی از سران قریش ندای صلح در دادند، و بنابر آن شد که کشتگان دو طرف را برشمارند، و هر یک از طرفین که بیشتر کشته داده بود، دیهٔ کشتگان افزونتر را بستاند. بر این مبنا با یکدیگر صلح کردند، و دست از جنگ کشیدند، و دشمنیها و بدخواهی فیمابین را از میان بردند.
این جنگ را، به خاطر آنکه توأم با هتک حرمت ماههای حرام بود حرب فجار نامیدند. در این جنگ، رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- حضور داشتند و برای عموهایشان تدارکات جنگی فراهم میآوردند و تیرهای آنان را برای تیراندازی آماده میکردند. [2]
حلف الفضول
به دنبال واپسین نبرد داخلی فجار، پیمانی تحت عنوان «حلف الفضول» در ذیقعده، یکی از ماههای حرام، منعقد گردید. فراخوان این پیمان از سوی چند طایفه از قبیلهٔ قریش: بنیهاشم؛ بنی عبدالمطلب؛ اسدبن عبدالعزی؛ زهره بن کلاب؛ تیم بن مره؛ داده شده بود. آنان در خانهٔ عبدالله بن جدعان تیمی- به خاطر کهنسالی و مکانت اجتماعی وی- گرد آمدند، و با یکدیگر هم سوگند و همپیمان شدند، مبنی بر اینکه هرگاه در شهر مکه یکی از اهالی مکه یا دیگر مردمان از سرزمینهای دیگر مظلوم واقع شود، به پشتیبانی او برخیزند، و علیه آن کسانی که بر او ستم کردهاند قیام کنند تا داد او را بستانند.
رسول خدا -صلى الله علیه وسلم- در این پیمان عضویت داشتند و از آن پس نیز که خداوند ایشان را با تفویض رسالت اکرام فرموده بود، میگفتند:
«لقد شهدت فی دار عبدالله بن جدعان حلفاً، ما أحب أن لی به حمر النعم، ولو أدعى به فی الإسلام لأجبت».[3]
«در خانه عبدالله بن جدعان در انعقاد پیمانی شرکت جستم که هیچ دوست ندارم آن حضور و عضویت را با اشتران سرخ موی فراوان عوض کنم، و هم اینک دردوران اسلام نیز اگر مرا به سوی چنان پیمانی فراخوانند، اجابت خواهم کرد».
روح حاکم بر این پیمان کاملاً با حمیت جاهلیت که پشتوانه و درونمایهٔ آن تعصب بود، در تناقض بود. دربارهٔ انگیزهٔ انعقاد این پیمان گفتهاند: مردی از طایفهٔ زبید کالایی را برای فروش به مکه آورد. عاص بن وائل سهمی تمامی کالای وی را از او خریداری کرد، و حق و حقوق او را نداد. به دادخواهی نزد طوایف همپیمان، عبدالدار، مخزوم، جمح، سهم و عدی رفت؛ اما، هیچ یک از آن طوایف به اظهارات او وقعی ننهادند.
آن مرد بازرگان زبیدی برفراز کوه ابوقیس برآمد و اشعاری را که بالبداهه سروده بود با صدای بلند برخواند و فریاد تظلم خویش را به گوش همگان رسانید. زبیربن عبدالمطلب در این ارتباط اقدام کرد، و این و آن را فراخواند که چرا باید این مرد این چنین بیکس و بیفریادرس بماند؟! تا آنکه افراد مذکور در حلف الفضول گردآمدند، و آن پیمان را منعقد کردند؛ آنگاه همگی به نزد عاص بنوائل رفتند و داد آن بازرگان زبیدی را از او ستاندند.[4]
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388
عصر اسلام IslamAge.com
[1]- حربهای فجار فیمابین این دو گروه، چهار فقره بوده است؛ سه فقره نخستین آنها ستیز و مشاجرهای خفیف بیش نبوده، و بدون کشتار و خونریزی به صلح انجامید. درگیری نخستین، انگیزهاش کوتاهی فردی از قیس نسبت به پرداخت بدهیاش بود که به فردی از کنانه داشت، درگیری دوم، انگیزهاش فخر فروشی مردی از کنانه بر قیسیان بود، سومین درگیری، انگیزهاش تعرض جوانان مکه به یکی از زنان زیبا اندام و زیباروی قیس بود؛ فقره چهارم، فجار براض بود که در متن آوردهایم. برای تفصیل این ماجراها، نک: المنمق فی اخبار قریش ، ص 160-164؛ الکامل، ج 1، ص 467؛ ابن اثیر آن سه درگیری نخستین را یک نبرد واحد به حساب آورده است.
[2]- سیرهٔ ابنهشام، ج 1، ص 184-187؛ المنمق فی اخبار قریش، ص 164-185؛ الکامل، ابن اثیر، ج 1، ص 468-472؛ گفتهاند: این نبرد در ماه شوال به وقوع پیوسته است؛ اما، این درست نیست! زیرا ماه شوال ماه حرام نیست، و عکاظ هم بیرون از محدوده حرم است؛ بنابراین، کدام حرمت هتک شده است؟ گذشته از اینها، بازار عکاظ، در آن روزگار، از آغاز ماه ذیقعده دایر میشده است.
[3]- سیرهٔ ابنهشام، ج 1، ص 113، 135، مختصر سیرهٔ الرسول، شیخ عبد الله نجدی ص 30- 31.
[4]- طبقات ابن سعد، ج 1، ص 126-128؛ نسب قریش، زبیری، ص 291. |