سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322414
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 22   تعداد بازدید: 5332 تاریخ اضافه: 2010-06-27

شاه ولی الله دهلوی؛ احیاگر سنت در سرزمین هند (۱۱۱۴ ـ ۱۱۷۶ هـ)

مسلمانان از سال ۳۹۲ هجری برابر با ۱۰۰۱ میلادی که سرزمین هند به دست سلطان محمود غزنوی فتح شد بر این سرزمین حکومت می کردند؛ حکومت های مسلمان یکی از پس از دیگری قدرت را در هند به دست گرفتند تا آنکه نوبت به خاندان تیموری رسید و این خاندان توانست تمدنی بسیار پرشکوه را در این سرزمین برپا کند.

سپس انگلیسی‌ها در قالب بازرگانان به هند آمدند و حاکمان مسلمان نیز آنان را گرامی داشتند و آنان را در بازرگانی‌شان یاری دادند. کم کم نفوذ انگلیسی‌ها گسترده شد و حاکمان مسلمان برخی از امور را به آن‌ها سپردند اما تا آن وقت با وجود قدرت حکومت مرکزی هنوز وجود آن‌ها تهدیدی به حساب نمی‌آمد اما با ضعف حکومت، انگلیسی نقاب از چهره‌ی زشت خود برداشتند و بر سرزمین هند و حاکمان آن تسلط یافتند؛ حاکمانی که حکومت هند در دوران آن‌ها به اوج ضعف رسید و جهل و فساد و خوشگذرانی در میانشان فزونی یافت.

در سایه‌ی این شرایط نا آرام، و در حالی که حاکمان مسلمان هند به خود و لذت‌های زودگذر خویش مشغول بودند، نداهایی مخلصانه سعی در بیدار نمودن قلب‌های غافل و چشمان خواب‌آلود نمودند تا باری دیگر به پا خواسته و به وظیفه‌ی خویش عمل نمایند و باری دیگر افتخار پیشینیان را تکرار کنند؛ در این میان فریاد اصلاح‌طلبانه‌ی "شاه ولی الله محدث دهلوی" بالاتر از فریاد دیگر مصلحان از ورای صفحات تاریخ به گوش می‌رسد...

تولد و تربیت:

"احمد بن عبدالحلیم" به تاریخ ۱۴ شوال ۱۱۱۴ هجری برابر با دوم مارس سال ۱۷۰۳ میلادی در اواخر دوران سلطان "اورنگزیب" یکی از سلاطین خاندان تیموری در دهلی دیده به جهان گشود و در خانواده‌ای که به علم و صلاح مشهور بود رشد یافت. پدر وی از علمای بزرگ هند بود که در مراجعه‌ی "فتاوی الهندیة" که بر اساس مذهب حنفی و زیر نظر سلطان اورنگزیب تدوین شده بود شرکت داشت.

او زیر نظر پدر خود تربیت یافت و در سن هفت سالگی قرآن را حفظ نمود و زبان‌های فارسی و عربی را فرا گرفت و سپس قرآن و حدیث و فقه را بر اساس مذهب حنفی از بزرگترین علمای هند آموخت؛ وی همچنین به فراگیری طب و حکمت و فلسفه و منطق پرداخت و در جوانی به سوی زهد و تصوف گرایش پیدا کرد. روحیه‌ی پاکش وی را توانی بالا بخشید و او را به سوی عبادات و طاعات سوق داد و دوستی دنیا و زینت‌های آن را از قلب او بیرون کرد پس قلب‌های مردم به سوی او گرایش یافت تا جایی که به او لقب "شاه ولی الله" یعنی "دوست بزرگ خداوند" دادند.

تدریس در نوجوانی:

پس از وفات پدر وی در سال ۱۱۳۱ هجری (۱۷۱۹ میلادی) وی به تدریس مشغول شد. نبوغ وی و چیرگی او در علوم شرعی باعث شد او بتواند در سن نوجوانی به تدریس علوم شرعی بپردازد. وی پس از ۱۲ سال تدریس برای ادای فریضه‌ی حج به حجاز سفر کرد و پس از پایان مناسک در آنجا ماند و با شیوخ و فقها و محدثان آنجا دیدار کرد و از آن‌ها علم آموخت و اجازه‌ی روایت حدیث گرفت و در آغاز سال ۱۱۴۵ هجری (۱۷۲۲ میلادی) به هند بازگشت تا به تدریس و نشر علم ادامه دهد.

او خانه‌اش را مرکزی برای استقبال از طلاب علم و تدریس قرار داد و پس از آنکه آن خانه نتوانست جوابگوی جمع طلابی باشد که برای آموزش علم به نزد او می‌آمدند "سلطان محمد شاه" برای او مدرسه‌ی بزرگی بنا نمود و خود آن را افتتاح کرد. آن مدرسه به نام "دارالعلوم" مشهور شد که تعداد زیادی از علمای هند از آن فارغ التحصیل شدند.

تلاش‌های اصلاحی شاه ولی الله:

شاه ولی الله زمانی دیده به جهان گشود که وضعیت هند روز به روز بدتر می‌شد و حاکمان آن رو به ضعف می‌نهادند و بدعت‌ها و خرافات، عقل و خرد مردم را به بازی گرفته بود و انگلیسی‌ها پس از محکم کردن جای پای خود در هند، زمام امور را به دست گرفته بودند؛ وی تصمیم گرفت حق را به زبان آورده و حاکمان را نصیحت کند و مردم را به سوی راه اصلاح رهنمون سازد. او به تالیف و تدریس اکتفا نکرد تا مردم را حیران و سرگردان و بدون راهنما رها کند.

شاه ولی الله به سوی تصوف سنی دعوت نمود که اساس آن بر اعتقاد و عمل به کتاب و سنت استوار است و جمهور صحابه و تابعین بر آن روش بودند و اقدام به پاک کردن تصوف از شوائب و ناخالصی‌هایی نمود که از فلسفه‌های غیر اسلامی به آن وارد شده بود.

او همچنین به باز نمودن باب اجتهاد و عدم تقلید از فقهای چهارگانه فرا خواند و این سخن امام ابوحنیفه را به مردم یادآوری کرد که: "برای کسی که دلیل من را نمی‌داند شایسته نیست که به قول من فتوا دهد" و همچنین این سخن امام مالک که: "کسی نیست مگر آنکه سخنش مورد قبول و رد قرار می‌گیرد مگر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم" و همینطور سخنان امام شافعی و امام احمد بن حنبل در این مورد.

تلاش‌های اصلاح‌طلبانه‌ی شاه ولی الله در شاگردانش به ویژه فرزندش "شاه عبدالعزیز" تاثیر گذاشت. او نیز به مانند پدرش در حدیث و فقه نابغه بود و پس از پدرش تلاش‌های او را ادامه داد و در برابر انگلیسی‌ها ایستاد و این سخن مشهور خود را بر زبان راند که: "وجود حاکم مسلمان بی آنکه نفوذی داشته باشد قابل تصور نیست مگر آنکه وجود خورشید بدون نور قابل تصور باشد!" او همچنین صاحب فتوای مشهوری است که هند را "دار الحرب" به حساب آورده و از مسلمانان خواست پس از آنکه امام مسلمانان قدرتی ندارد و احکامش به اجرا در نمی‌آید و انگلیسی‌ها همه کاره شده‌اند و خود کارمندان را استخدام می‌کنند و خود حقوق آن‌ها را می‌دهند و بر قضاوت و اجرای احکام نظارت می‌کنند، به جهاد برخیزند.

تلاش‌ها و دعوت اصلاحی شیخ تاثیر عمیقی به جای گذاشت به طوری که علمای پس از وی جهاد علیه انگلیسی‌ها را فرماندهی کردند و برای رهایی مسلمانان از چنگ انگلیسی‌ها و همنیطور سیک‌هایی که مورد حمایت آنان بودند، نبرهای فراوانی را به راه انداختند که از بارزترین این شخصیت‌ها می‌توان "احمد عرفان شهید" (سید احمد شهید) را نام برد که از عبدالعزیز دهلوی و برادر وی "عبدالقادر دهلوی" که هر دو فرزند و شاگرد شاه ولی الله بودند، علم آموخته بود.

برخی از مولفات شاه ولی الله:

خداوند زندگی او را مبارک گرداند و او ذریه‌ای مبارک از خود به جای گذاشت که پس از وی علم وا را به دیگران رسانده و جهاد علیه انگلیسی‌ها را رهبری کردند. صدها تن از او علم حدیث فرا گرفتند و سنت را پس از آنکه در هند تقریبا به فراموشی سپرده شده بود زنده گرداندند. "زبیدی" (متوفای ۱۲۰۵ هـ) نویسنده‌ی "تاج العروس" از مشهورترین شاگردان اوست.

او همچنین بیش از پنجاه کتاب به عربی و فارسی به جای گذاشته است که در اینجا به مشهورترین آن‌ها اشاره می‌کنیم:

"حجة الله البالغة في أسرار الحديث وحكم التشريع" که به سال ۱۲۸۹ هجری (۱۸۶۹ میلادی) در هند، و سپس در سال ۱۲۹۴ هجری (۱۸۷۷ میلادی) در مصر به چاپ رسید که این نشان دهنده‌ی ارتباط حرکت علمی در مصر با دیگر نقاط جهان اسلام است.

"الإنصاف في بيان سبب الاختلاف" که به مباحث اصول فقه و نشات مذاهب فقهی و تعدد مذاهب در فقه اسلامی می‌پردازد.

"عقد الجيد في أحكام الاجتهاد والتقليد" كه ىر آن به بسیاری از مسائل و احکام متعلق به اجتهاد پرداخته است.

"الفوز الكبير في أصول التفسير" (به زبان فارسی) که در آن به مواردی پرداخته است که یک مفسر باید در آن متمکن باشد تا بتواند به بررسی و تفسیر آیات قرآن کریم بپردازد.

"المسوَّى من أحاديث الموطأ" (به زبان فارسی) که در آن به شرح احادیث موطا و بیان تعقیبات علما بر امام مالک پرداخته است. و همچنین "المصفی شرح الموطا" که باز به زبان فارسی می‌باشد.

"شرح تراجم أبواب البخاري" در شرح نام‌هایی که امام بخاری بر ابواب صحیح خویش گذاشته است.

ترجمه‌ی معانی قرآن کریم به زبان فارسی با نام "فتح الرحمن فی ترجمة القرآن".

درگذشت وی:

پس از یک زندگی پربار و سرشار از دستاوردهای بزرگ، شاه ولی الله محدث دهلوی در تاریخ ۲۶ محرم سال ۱۱۷۶  هجری برابر با ۱۷ آگوست ۱۷۶۲ میلادی دیده از جهان فرو بست. او از خود چهار فرزند عالم و دانشمند به نام‌های "شاه عبدالعزیز" و "شاه رفیع الدین" و "شاه عبدالقادر" و "شاه عبدالغنی" و همچنین خاطره‌ای نیک و معطر به جای گذاشت که رایحه‌ی آن هنوز مشام را نوازش می‌دهد به طوری که علمای جهان اسلام او و تلاش‌های وی را ثنا و ستایش گفته‌اند.

"عبدالحی الکنانی" صاحب کتاب "فهرس الفهارس" می‌گوید: "خداوند به واسطه‌ی او و فرزندانش و فرزندان دخترش و شاگردان آنان، حدیث و سنت را پس از آنکه در هند رو به نابودی نهاده بود دوباره زنده گرداند و مدار علم و دانش در آن دیار بر کتاب‌ها و اسانید اوست".

نویسنده: احمد تمام (اسلام آن لاین) ـ ترجمه: عبدالله .م (با کمی تغییر و تصرف)

عصر اسلام

IslamAge.com


منابع مقاله:

عبد الحي الكناني: فهرس الفهارس والأثبات- تحقيق إحسان عباس- دار الغرب الإسلامي- بيروت- (۱۴۰۲هـ= ۱۹۸۲م).

عبد الله مصطفي المراغي: الفتح المبين في طبقات الأصوليين- القاهرة- ۱۹۴۷م.

عبد المنعم النمر: تاريخ الإسلام في الهند- المؤسسة الجامعية للدراسات والنشر- بيروت- (۱۴۰۱هـ= ۱۹۸۱م).

مصطفي حلمي: الأخلاق بين الفلسفة وعلماء الإسلام- دار الدعوة- القاهرة- ۱۹۸۶م.

فاطمة محجوب: الموسوعة الذهبية للعلوم الإسلامية- دار الغد العربي- القاهرة- ۱۹۹۵م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان