مشکلات حضرت عثمان رضی الله عنه و هجرت ایشان به حبشه
بسم الله الرحمن الرحیم
قانون آزمایش و تحمل مشکلات، قانونی است که همهی افراد و اقوام آنها را تجربه نمودهاند وصحابه نیز از این قانون مستثنی نبوده و مشکلاتی را به چشم دیدند که کوه را از جا میکند. آنان جان و مال خود را در راه خدا فدا کردند و نهایت تلاش خود را در این راه از خود مبذول داشتند. در این مسیر، مسلمانان ثروتمند نیز از بلایا و مصائب آن در امان نماندند، عثمان بن عفان نیز یکی از آنان بود که در راه خدا و دین او آزار و اذیت بسیاری را از جانب عمویش، حَکَم بن أبی العاص بن أمیّه متحمل شد. حکم بن أبی العاص، او را با طناب میبست و او را وادار میکرد تا دست از محمد و دین او بکشد، و به او ميگفت: آیا مگر از دین آبا واجداد خویش رویگردان و به دین تازه دیگری میگرویید؟ به خدا سوگند تا اينكه از آن دین دست بر ندارید تو را آزاد نخواهم کرد. اما عثمان مقاومت مینمود و بر ایمان خود اصرار میورزید تا اينكه عمویش چون استقامت او را مشاهده کرد، دست از اذیت و شکنجه او برداشت[1].
پس از اوج گرفتن آزار و اذیت مسلمانان و به خصوص مسلمانان فقیر و بیپناه و بعد از شهادت دلخراش سمیّه و همسرش یاسر، پدر و مادر حضرت عمارس، پیامبر اکرم صلی الله عليه وسلم امر فرمود تا مسلمانان به حبشه هجرت نمایند و به ایشان فرمودند:
«لَوْخَرَجْتُم إلی الحَبَشَةِ، فَإِنَّ بهامَلِکاً صالِحاً لایُظْلَمُ عِنْدَهُ أَحَدٌ»[2].
(به حبشه بروید زیرا در آنجا پادشاه صالحی حکومت میکند که به کسی ظلم و ستم روا نمیدارد).
به این ترتیب هجرت آغاز شد و مسلمانان دسته دسته و به صورت مخفیانه از مکه خارج میشدند و خود را سواره و پیاده به ساحل دریای سرخ میرساندند[3]. آنان عثمان بن مظعون را سرپرست خود قرار دادند تا وضعیتشان را منظم کند؛ عنایت خدا شامل حال آنان شد و دو کشتی، آنان را در ازای پرداخت نیم دینار برای هر نفر، سوار نمودند[4]. با اطلاع یافتن قریش از قضیه، بلافاصله افرادی را در تعقیب آنان گسیل کرد اما مسلمانان در نیمهي راه حبشه بودند و دیگر دست قریش به آنان نمیرسید. حضرت عثمان و همسرش، رقیه، هم در هجرت اول و هم در هجرت دوم مسلمانان به حبشه حضور داشتند. مسلمانان در رجب سال پنجم بعثت به حبشه رسیدند و در آنجا بود که امنیت و آزادی انجام مناسک خود را مشاهده نمودند. در قرآن کریم در مورد هجرت اول مسلمانان چنین آمده است:
« وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآَخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ » النحل: ٤١
(كساني كه براي خدا (به مدينه) هجرت كردند، پس از آن كه (در مكّه) مورد ظلم و ستم قرار گرفتند، در اين دنيا جايگاه و پايگاه خوبي بدانان ميدهيم، و پاداش اخروي (ايشان از پاداش دنيوي آنان) بزرگتر است اگر بدانند).
امام قُرطبی از قتاده نقل میکند که مراد از این آیه، أصحاب حضرت رسول صلی الله علیه وسلم است که مشرکان مکه آنان را مورد ستم خود قرار داده و آنان را از مکه اخراج کردند و به همین دلیل مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند اما خداوند آنان را در هجرتگاه خویش سکنی داد و یارانی را برای ایشان فراهم نمود[5]. همانطور که خود در قرآن چنین فرموده است:
« قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» الزمر: ١٠
((اي پيغمبر! از سوي من به مردمان) بگو: اي بندگان مؤمن من! از (عذاب) پروردگارتان (خويشتن را) بپرهيزيد. كساني كه نيكي كنند، در همين جهان بديشان نيكي ميشود. (در مراكز كفر و شرك و ظلم و غرق در گناه زندگي نكنيد و پستي و خواري را نپذيريد و هجرت را پيشه سازيد). زمين خداوند وسيع و فراخ است (و در ديار غربت شكيبائي كنيد). قطعاً به شكيبايان اجر و پاداششان به تمام و كمال و بدون حساب داده ميشود).
از ابن عباس روایت است که منظور از این آیه، جعفر بن ابیطالب و افرادی است که با او به حبشه هجرت کردند[6]. حضرت عثمان از این سفر، درسها و عبرتها گرفت و آنها را در مسیر مبارک خود به کار گرفت.
مهمترین این درسها و عبرتها عبارتند از:
1- ثبات مؤمنان بر اعتقادات خود و استقامت آنان در برابر همه شکنجهها و ستمهایی که اشرار و گمراهان بر سرشان آوردند، خود، این دلیلی است بر صدق ایمان و اخلاص آنان در باورهایشان و عظمت روح و جان آنان، بطوریکه آرامش روح و درون و رضای خداوند متعال را برتر از تمامی شکنجهها و ستمهای کفار میدانند. در واقع در نزد مؤمنان راستین و مخلص، این روح است که قدرت دارد، نه جسم، بنابراین با تمام توان خود در مسیر اجابت خواست روحشان حرکت میکنند و به مطالبات و نیازهای جسمشان اعتنایی ندارند و این، خود، راز موفقیت و آزادی ملّتها از زیر یوغ ظلم و جور ستمکاران و نجات از تاریکیهای جهالت است.[7]
2- حضرت عثمان رضی الله عنه از سنت پیامبر اکرم صلی الله عليه وسلم آموخت که باید نسبت به امّت مهربان بود و بر آنان شفقت ورزید و این درس مهم در دوران خلافت خود او نیز و در روزگار حیات حضرت رسول صلی الله علیه وسلم و خلافت ابوبکر صدیق و عمر فاروق هویدا بود. او به چشم خود میدید که نبیاکرم چقدر نسبت به یاران خویش مهربان است و تمام تلاش خود را مینماید که آنان در امنیت و آسایش به سر برند و به همین دلیل بود که به مسلمانان امر فرمود تا به نزد پادشاهی بروند عادل که به هیچ کس ستم نمیکند و کلام آن حضرتص راست بود، مسلمانان در حبشه در امان بودند و توانستند دین خود را حفظ و گسترش دهند[8]. بنابراین، این پيامبر صلی الله عليه وسلم بود که سرزمین حبشه را برگزید و مسلمانان را تشویق به هجرت بدانجا نمود تا در امنیت قرار گیرند و این درس مهمی است برای رهبران جهان اسلام که باید برنامههای خود را براساس حکمت و دوراندیشی در جهت حمایت از اسلام و مسلمین تدوین کنند و در جستجوی مکانی امن به عنوان مرکزی باشند که در صورت به خطر افتادن مراکز اصلی و پایهای، بتوانند داعیان و امّت اسلام را پناه دهد، زیرا که ثروت واقعی، همان داعیان راستین هستند که باید دولتها تمام تلاشهای خود را صرف حفظ و حمایت از آنان بنمایند، و این اسلام نشأت گرفته از این تفکر است که هر فرد مسلمان در اسلام بنا به ندازه تمام انسانهای غیر مسلمان ارزشمند است و باید در حفظ جان و امنیت او بکوشد.
3- دیگر درسی که حضرت عثمان از این هجرت گرفتند آن بود که در موقع بروز خطر[9]، باید رهبر جامعه و دار و دسته آن برای دفاع از جامعه و در میدان نبرد پیش قدم و پیش قراول باشند، و خود را سپر قرار دهند و نباید خود از میدان كارزار بگریزند و پیروان را به معرکه بفرستند، زیرا این روشی است بدور از سنت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم [10]. و بر اساس این اصل بود که حضرت عثمان در دوران خلافت خویش، نزدیکان و اهل بیت خود را در صف مقدم لشکر قرار میدهد، کما اينكه عبدالله بن أبی سرح در فتوحات آفریقا، عبدالله بن عامر در فتوحات مشرق، خود، پیشاپیش سپاهیانش نبرد میکردند و نیز حضرتس به معاویه دستور داد که همراه همسرش سوار بر کشتی در صف مقدم ناوگان خود به نبرد با رومیان بپردازد. البته در این خصوص، در مبحث فتوحات به تفصیل سخن خواهیم گفت.
4- حضرت عثمان رضی الله عنه اولین مسلمانی است که همراه با اهل بیت خویش هجرت نمود[11] و پیامبر خدا صلی الله عليه وسلم نیز همین مطلب را تدییر نمودهاند:
«صَحِبَهما اللهُ، إنّ عثمان لأَوّلُ مَن هاجَرَ إلی اللهِ بِأَهْلِهِ بعدلوط. »[12].
(خداوند یار و همراه عثمان و رقیّه باشد، عثمان، بعد از حضرت لوط علیه السلام اولین فردیست که با اهل بیتش در راه خدا هجرت کرده است).
هنگامی که شایع شد مردم مکه اسلام آوردهاند، دستهای از مهاجران حبشه به نزدیکیهای مکه بازگشتند، اما متوجه شدند که این خبر دروغ است، بنابراین در جوار چند تن از اهل مکه سکنی گزیدند. حضرت عثمان همراه با رقیه، همسر خود، نیز جزو این دسته از مهاجران بودند[13]. این دسته از مهاجران همچنان تا زمانیکه خداوند عزوجل امر به هجرت به مدینه داد، در محل استقرار خود ماندند. حضرت عثمان، فردیست که از همان بدو اسلام آوردن، جز در زمانهایی که به خاطر هجرت و یا انجام امور مهم از جانب رسول خدا صلی الله عليه وسلم مأموریت مییافتند، همیشه همصحبت و ملازم رسول خدا صلی الله عليه وسلم بودند و هیچ کس نمیتوانست جای او را آنچنان که باید بگیرد.
در واقع این وضعیت حضرت عثمان، درست بمانند شرایط دیگر خلفای راشدین بود، گویا که این خصوصیت و امتیاز، مختص آنان بوده و خود، دلیلی برای به خلافت رسیدنشان شد.[14]
حضرت ذیالنورین رضی الله عنه همیشه رابطهای محکم با اسلام و قرآن داشت و هرگز امری، چه عام و چه خاص، از امور زندگی پر برکت نبیاکرم صلی الله عليه وسلم و خلافت ابوبکر صدیق و عمر فاروق از دید او پنهان نماند و از آنها غفلت نورزید و به تعبیر امروزی، ایشان تمام امور مربوط به کارهای بنیادین در حکومت و دولت اسلامی را مدّنظر داشتند.[15]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع:کتاب عثمان ابن عفان رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
--------------------------------------------------
[1]- التمهید و البیان، ص22.
[2]- الهجرة فی القرآن کریم، ص290 و السیرة النبویة، إبن هشام (1/413).
[3]- دماء علی قمیص عثمان، ص15 و طبقات ابن سعد (1/204).
[4]- طبقات (1/204) و تاریخ الطبری (2/69).
[5]- الجامع لأحکام القرآن (10/107).
[6]- الجامع لأحکام القرآن (15/240).
[7]- السیرة النبویّة، مصطفی السباعی، ص57.
[8]- الهجرة فی القرآن الکریم، ص312.
[9]- التربیة القیادیة (1/333).
[10]- التربیة و القیادیة (1/333)، السیرة النبویّة، الصلّابی (1/348).
[11]- الصواعق المرسلة (1/314).
[12]- المعرفة و التاریخ (3/268).
[13]- السیرة النبویة، إبن هشام (1/420).
[14]- عثمان بن عفّان، عمّا، ص 80.
[15]- عثمان بن عفّان، عقّاد، ص 78.
|