سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7321808
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 21   تعداد بازدید: 8497 تاریخ اضافه: 2010-12-01

سلطان محمد چهارم (1058 - 1099 هـ)

در اواخر حکومت سلطان ابراهیم اول، اوضاع حکومت عثمانی رو به نا آرامی و هرج و مرج گذاشت. وضعیت اقتصادی و مالی بلاد نا به سامان گشت، و لشکریان ینی چری در امور حکومتی دخالت می‌نمودند. اگر چه سلطان ابراهیم قصد نابودی گروه فتنه را داشت، ولی گروه ینی چری از وی پیشی گرفتند و نخست سلطان را از خلافت خلع کرده و منصب خلافت را به پسرش سپردند، سپس ده روز پس از آن به قتل او اقدام ورزیدند.

محمد چهارم در مدت نیابت

سلطان محمد چهارم هنگامی که بر عرش سلطنت نشست، در هفتمین سال از زندگی خویش به سر می‌برد. وی در 29 رمضان 1051 (1642م) متولد شد و هنگامی که کودک بود، مادربزرگش «کوسم مه پیکر» به نیابت از وی متولی سلطنت شده بود و زمام امور به دستان او می‌چرخید. مدت زمان نیابت او سه سال به طول انجامید. در این دوران بر نا به سامانی‌ها افزوده گشت، و استبداد ینی چری‌ها در حکومت بیشتر شده، و در اکثر امور دولتی دخالت می‌کردند.

پس از وفات مادربزرگ وی در سال 1062هـ هنوز محمد چهارم به سنی که بتواند خود مستقیما در امور سلطنت دخالت کند، نرسیده بود. به همین جهت مادر وی «خدیجه تاریخان» به نیابت از وی در امور سلطنت حکم صادر می‌نمود.

خدیجه تاریخان برای پیشرفت امور مملکت، شخصی به نام «محمد پاشا کوبریللی» را که از مردان سیاست و فکر بود، به عنوان صدر اعظم بر گزید. اما محمد کوبریللی به شرطی این امر را پذیرفت که دستان او در اداره‌ی امور و دخالت مستقیم در دولت برای حل مشاکل موجود، را باز بگذارند. خدیجه تاریخان برای حفظ منافع نظام و باز گشت آرامش به جامعه و مؤسسات دولتی این شروط را پذیرفت.

سلطان محمد چهارم و صدر اعظم کوبریللی

صدر اعظم محمد پاشا کوبریللی در (26 ذوالقعده 1066) اعلان نمود که سلطان محمد به سن بلوغ رسیده، و از این به بعد نیاز به نیابت مادرش یا کسی دیگر ندارد. مادرش نیز پس از آن که مطمئن شد که زمام امور در دست شخصی امین است، خود را از دخالت در امور سلطنت کنار کشید، و به اعمال خیر و تربیت فرزندش سلیمان و احمد مشغول شد.

محمد باشا کوبریللی برای باز گشت هیبت و عظمت به دولت عثمانی تلاش نمود، با ینی چری‌ها و کسانی که علیه دولت خروج کرده بودند به شدت برخورد کرد، و آن‌ها را مجبور ساخت برای دولت احترام قائل باشند. وی برای اجرای سیاست خویش در راستای تحقق امنیت برای دولت و جامعه، از سیاست مشت آهنین استفاده می‌کرد. او سپس سلطان محمد چهارم را مکلف ساخت تا از دولت در برابر تهدیدها دفاع کند، آن‌ها سپس ونیزی‌ها را شکست دادند، و جزیرۀ «لمنوس» و برخی از جزایر  را از آنان باز پس گرفتند.

ونیزی‌ها این جزایر و تنگه‌ی «داردانل» را به تصرف خویش در آورده بودند، و دولت عثمانی را در محاصره‌ی دریایی قرار داده و از ورود مواد ضروری به استانبول جلوگیری به عمل می‌آوردند. این امر سبب بالا رفتن قیمت و تورم شده بود، و اگر سیاست صدر اعظم «کوبریللی» نبود، چه بسا این محاصره زیان‌های جبران ناپذیری را به دولت عثمانی وارد می‌ساخت.

سقوط قلعه‌ی نوهزل اتریش

صدر اعظم «محمد کوبریللی» پس از پنج سال تلاش و کوشش در راه بازگشت هیبت دولت عثمانی در سطح جهانی، سر انجام در سال 1072هـ دار فانی را وداع گفت. سلطان محمد پس از وفات صدر اعظم محمد کوبریللی فرزندش «احمد کوبریللی» را به منصب پدرش رساند. این صدر اعظم جوان که در سن بیست و شش سالگی متولی این منصب شد، از نظر سنی کوچکترین فردی است که در دولت عثمانی عهده‌دار این مقام گشته است؛ وی روش پدرش را پیمود، و با درایت وسیاست خویش متوجه کمبود و ضعف در جبهه‌ی خارجی گشت.

وی برای جبران کمبودهای جبهه‌ی خارجی، خود مستقیما وارد میدان عمل شد. صدر اعظم جوان امور داخلی را به «قره مصطفی پاشا» سپرد، و خود برای جنگ با اتریش آماده‌ی نبرد شد.

کوبریللی در رأس لشکری 120هزار نفری همراه با توپخانه به سوی ادرنه حرکت کرد، تا اینکه به قلعه‌ی نوهزل رسید. این قلعه در شمال غرب بوداپست، و 120 کیلومتری شرق وین قرار گرفته است. این قلعه یکی از مستحکم‌ترین دژها در اروپا به شمار می‌رفت و از نظر استراتژیک ارزش زیادی برای آنان داشت.

صدر اعظم احمد کوبریللی پس از سی و پنج روز محاصره‌ی قلعه‌ی نوهزل، سرانجام در 25 صفر 1074هـ این قلعه را فتح کرد. سپس نزدیک به سی قلعه‌ی دیگر را به این فتوحات افزود. دولت اتریش که موقعیت خود را در خطر می‌دید، در مقابل پرداخت غرامت جنگی به مقدار 200هزار سکه‌ی طلا از دولت عثمانی درخواست صلح کرد، و به فرمانروایی عثمانی بر قلعه‌های فتح شده نیز معترف گشت.

اما متأسفانه این قلعه پس از مرگ صدر اعظم احمد کوبریللی، دو باره به تصرف اتریش در آمد.

فتح جزیره‌ی کریت

دو سال از فتح قلعه‌ی نوهزل نگذشته بود، که سلطان محمد چهارم، صدر اعظم احمد باشا کوبریللی را مکلف به فتح جزیره‌ی کریت کرد که در دوران سلطان ابراهیم اول فتح کامل آن به تأخیر افتاد.

کوبریللی در رأس نیروی دریایی به سوی جزیره‌ی کریت حرکت کرد، و در رمضان سال 1077هـ قلعه‌ی «کاندیه» را محاصره نمود. این حصار هفت ماه به طول انجامید.

در پایان، دولت ونیز ناچار حاضر به تسلیم قلعه به لشکر عثمانی‌ها شدند. کوبریللی پس از فتح قلعه به سمت جزیره‌ی کریت حرکت کرد، و در تاریخ 14 ذوالحجه 1080 آن را فتح نمود.

جنگ با روسیه

جنگ با روسیه به سبب توسعه‌ی نفوذ روس‌ها در منطقه‌ی قفقاز و به سبب مسأله‌ی اوکراین آغاز شد. سلطان محمد و صدر اعظم «قره مصطفی پاشا» (وی پس از مرگ احمد کوبریللی در 24 رمضان  1087 به منصب صدر اعظم نائل شد) به روس‌ها حمله بردند. آن‌ها در طی بیست و دو روز محاصره‌ی قلعه‌ی جهزین در اوکراین، سرانجام آن را فتح کردند، و بیست هزار نفر از لشکر روس‌ها در آنجا به قتل رسیدند.

سلطان پس از دو سال قصد حمله‌ی مجدد به روسیه کرد. اما در این مرحله با بستن معاهده‌ی صلح بین دو طرف در 22 محرم 1092 جنگ پایان یافت و دو کشور اتفاق کردند، تا اوکراین بین دو طرف تقسیم شود، و قسمت بزرگتر آن زیر سیطره‌ی عثمانی‌ها باشد.

محاصره‌ی وین برای بار دوم

دولت‌های اروپایی از نیروی عثمانی‌ها ترسیده بودند، لذا برای تعرض به آنها دور هم جمع شدند، که در رأس آن‌ها دولت اتریش بود که در امور مجارستان دخالت می‌نمود، به همین سبب دولت عثمانی  دستور داد تا با وارد ساختن ضربه‌ای قوی به اتریش، آن‌ها را از دخالت در امور مجارستان که تحت سیطره‌ی عثمانی‌ها قرار داشت، باز دارند.

در 19 رجب 1094 لشکر عثمانی به رهبری «قره مصطفی باشا» به وین رسید، و محاصره‌ی آن تا دو ماه استمرار یافت. اروپا همگی برای نجات این ایالت اتریش، هم دست شدند، و امدادات و کمک‌های زیادی را برای این شهر تدارک دیدند. این کمک‌ها از پلی که تحت نظارت عثمانی‌ها بود گذشت، و به شهر رسید، و این به خاطر خیانت نگهبانان پل صورت گرفت.

نبرد بین دو گروه شروع شد، اما به سبب کمک‌های فراوانی که به وین شده بود، عثمانی‌ها متحمل شکست شدند، و در 20 رمضان 1094 محاصره‌ی این شهر را رها ساختند. کلیساهای مسیحی به خاطر این پیروزی زنگ‌های خود را به صدا در آورده، و جشن گرفتند.

خلع سلطان محمد چهارم

سلطان محمد چهارم پس از متحمل شدن شکست در وین، تحت تأثیر برخی از دشمنان صدر اعظم «قره مصطفی پاشا» قرار گرفت، و دستور داد تا وی را به قتل برسانند. این واقعه در 6 محرم 1095 صورت گرفت. با قتل وی امور دولت مختل گشت، و هیچ فرد لایقی برای اداره امور حکومت وجود نداشت.

با کشته شدن صدر اعظم، سرزمین‌های بسیاری از زیر سیطره‌ی عثمانی‌ها خارج شد. اتریش به مجارستان حمله برد، و آن را تصرف نمود. آن‌ها پس از مدتی قلعه نوهزل را نیز به تصرفات خویش افزودند؛ از سویی دیگر سربازان ونیزی بیشتر شهرهای یونان را اشغال کردند.

سلطان محمد چهارم برای به دست گیری زمام امور و باز گرداندن سرزمین‌های اشغال شده تلاش نمود، ولی موفقیتی کسب نکرد. در طی این مدت صدر اعظم «سلیمان پاشا» در تاریخ 3 شوال 1098  شکست سنگینی در برابر اتحاد مسیحیان متحمل شد.

شکست‌های پی در پی دولت عثمانی در اواخر قرن 11 هجری سبب شورش لشکری شد. سرانجام مردان و سیاستمداران دولت در تاریخ 3 محرم سال 1099 تصمیم به خلع سلطان محمد چهارم گرفتند، و پس 40سال خلافت، وی را از این منصب خلع نمودند.

پس از خلع سلطان محمد چهارم، برادرش سلیمان دوم به منصب خلافت برگزیده شد. دولت عثمانی در تاریخ خلع سلطان محمد چهارم، بسیاری از اراضی خویش را توسط ونیز و اتریش از دست داده بودند. پس از دوران سلطان محمد چهارم، دوره‌ی توقف فتوحات و رکود عثمانی‌ها آغاز گشت.

شناسنامه‌ی نوزدهمین خلیفه‌ی عثمانی

اسم كامل

سلطان محمد چهارم فرزند ابراهيم اول بن احمد بن محمد سوم بن مراد سوم بن سليم دوم بن سليمان قانونی بن سليم اول بن بايزيد بن محمد فاتح بن مراد بن محمد بن بايزيد بن مراد بن اورخان بن عثمان بن ارطغرل

ترتیب در خلافت

نوزدهم

تاريخ ميلاد

1051هـ

دوران خلافت

(1058- 1099هـ/1648-1687م)

تاريخ وفات

1104هـ

خلیفه‌ی قبلی

سلطان ابراهیم اول

خلیفه‌ی بعدی

سلطان سلیمان دوم

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع:

* الدولة العثمانیة- تألیف: دکتر علی محمد صلابی.

* الدولة العثمانية في التاريخ الإسلامي الحديث - تألیف: اسماعيل احمد ياغى

* سایت ويكيبيديا، سایت قصة الإسلام ، الموسوعة الحرة- سایت إسلام أون لاین . نت -  سایت المعرفه

* تاريخ الدولة العلية العثمانية - تألیف: محمد فریک بک

* التاريخ الاسلامى، العهد العثمانى ، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الثالثة، 1411هـ/1991م.

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان