متن نامهي ابوبكر صديق رضی الله عنه به مرتدها
بسم الله الرحمن الرحیم
ابوبكر صديق رضی الله عنه پس از برنامهريزي دقيق و آمادگي كامل لشكريان اسلام، براي اتمام حجت و فراخوان دوبارهي مرتدها به اسلام، نامهاي به عموم مردم اعم از كساني كه همچنان بر اسلام مانده بودند و مرتدان و از دين برگشتهها نوشت و پيش از گسيل لشكرها، افرادي را به ميان قبايل مختلف فرستاد تا نامهاش را در ميان عموم مردم بخوانند؛ او، از مردم خواست تا مضمون نامهاش را به اطلاع ديگران نيز برسانند. ابوبكر صديق رضی الله عنه در نامهاش روي سخن را به همه كرد و همگان را اعم از آنان كه بر اسلامشان ماندگار ماندند و كساني كه از اسلام برگشتند، مخاطب قرار داد. متن نامهي ابوبكر صديق رضی الله عنه از اين قرار است:
بسم الله الرحمن الرحيم
ــ از ابوبكر، خليفهي رسولخدا صلی الله علیه وسلم به همهي كساني كه اين نامه، به آنها ميرسد؛ چه آنان كه بر اسلام پايداري كردهاند و چه آنان كه از دين برگشتهاند.
سلام بر كسي كه راه هدايت را در پيش گرفت و پس از هدايت و رهيابي، به گمراهي و كوردلي بازنگشت. من، در برابر شما ضمن ستايش پروردگاري كه خدايي غير از او نيست، گواهي ميدهم كه خدايي جز خداي يگانه و بيشريك نيست و محمد صلی الله علیه وسلم بنده و پيامآور او است و به آنچه آورده، اقرار ميكنم و منكرانش را سزاوار تكفير و جهاد ميدانم. اما بعد: خداي متعال، محمد صلی الله علیه وسلم را بهحق و به عنوان مژدهرسان و بيمدهنده و دعوتگري به سوي آفريدههايش فرستاد تا چون چراغي تابان به فرمان خدا، راه سعادت را به آنان بنماياند و افراد عاقل و زندهدل را بيم دهد و حجت، بر كافران تمام شود و عذاب الهي بر آنان، قطعي گردد. خداي متعال، كساني را كه دعوتش را پذيرفتند، به راه راست هدايت كرد و رسول صلی الله علیه وسلم به فرمان پروردگار، با كساني كه از او روي گرداندند، پيكار كرد تا آنكه خواه و ناخواه اسلام را پذيرفتند. خداي متعال، پيامبرش را در حالي از ما گرفت كه فرمان خدا را اجرا نمود، براي امتش خيرخواهي كرد و مسؤوليتش را به انجام رساند. خداي متعال، در كتابي كه فرو فرستاده، رحلت محمد صلی الله علیه وسلم را براي خود ايشان و تمام مسلمانان، بيان كرده و فرموده است:
« إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ) )زمر – آيهي30 يعني: «(اي محمد! هيچ كسي ازواقعهي مرگ، مستثني نيست و) تو هم ميميري و آنان نيز ميميرند.»)
همچنين فرموده است:
«وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ» انبیاء آيهي34
يعني: «ما براي هيچ انساني پيش از تو زندگي جاويد و هميشگي نگذاشتيم؛ (بلكه هر كسي ميميرد) پس اگر تو بميري، آيا ايشان (يعني كساني كه مرگت را پايان كار اسلام ميدانند) جاودانه ميمانند؟!»
خداي متعال فرموده است: « وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ» آل عمران آيهي144
يعني: «محمد، تنها پيامبر است و پيش از او نيز پيامبراني بوده و رفتهاند؛ پس آيا اگر او بميرد يا كشته شود، به عقب برميگرديد (و اسلام را رها ميكنيد)؟ و هر كس به عقب برگردد (و كافر شود) هرگز كوچكترين زياني به خدا نميرساند و خداوند، به سپاسگزاران پادش خواهد داد.»
بنابراين كسي كه محمد صلی الله علیه وسلم را عبادت ميكرده، بداند كه محمد صلی الله علیه وسلم وفات كرده و هر كس، خداي يگانه و بيهمتا را ميپرستيده، بداند كه خداي متعال، مراقب او است؛ او، زندهي پاينده است و هرگز نميميرد؛ چرت و خواب، او را نميگيرد و او، حافظ و نگهبان دين خود ميباشد و دشمنش را جزا و كيفر ميدهد. من، شما را به ترس از خدا و تقواپيشگي سفارش ميكنم؛ شما را وصيت ميكنم به اينكه نصيب و بهرهي خود را از خدا و آنچه پيامبران آوردهاند، بگيريد و هدايت و رهنمودهاي الهي را پيشه سازيد و به دين خدا چنگ بزنيد و بدانيد كه هر كس را كه خدا، راه ننمايد، گمراه است و هر آن كس را كه خداي متعال، عافيت ندهد، در بلا افتاده و كسي را كه خدا ياري نرساند، خوار و زبون است؛ هر كه را خدا هدايت كند، رهيافته و هدايتشده است و كسي را كه خدا گمراه كند، رهگمكردهاي است كه خداي متعال ميفرمايد:
« مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا » کهف آيهي17
هر كس را كه خداوند، راهنمايي كند، رهياب واقعي او است و هر كه را گمراه نمايد، هرگز دوست و رهنمايي برايش نخواهي يافت.»
هيچ يك از اعمال شخ صلی الله علیه وسلم گمراه در دنيا تا زماني كه به يگانگي خدا اقرار نكند، پذيرفته نميشود و در آخرت نيز هيچ عذر و بهانهاي از او قبول نميگردد. به من خبر رسيده كه برخي از شما پس از پذيرش اسلام و عمل به تكاليف آن، از روي غرور و غفلت و ندانستن حكم خدا، دعوت شيطان را پاسخ گفته و از اين دين روي گرداندهاند. خداي متعال ميفرمايد:
« وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآَدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا » کهف آيهي50
يعني: «(آغاز آفرينش انسان را به ياد آوريد) آن گاه كه به فرشتگان گفتيم: براي آدم سجده كنيد. همهي آنها به جز ابليس سجده كردند كه او، از جنيان بود و از فرمان پروردگارش تمرد كرد. آيا او و فرزندانش را با وجودي كه دشمن شما هستند، به جاي من دوست خود ميگيريد؟! چه عوض و جايگزين بدي براي ستمكاران است!»
همچنين ميفرمايد:
« إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ »فاطر – آيهي6؛ يعني: «بيگمان شيطان، دشمن شما است؛ پس شما هم او را دشمن بدانيد (و از وسوسههايش پيروي نكنيد.) او، پيروان خود را به اين فرا ميخواند كه از اهل آتش سوزان جهنم شوند.»
من، فلاني را به همراه لشكري از مهاجرين و انصار و كساني كه به خوبي از ايشان پيروي ميكنند، به سوي شما فرستاده و دستورش دادهام كه با كسي پيكار نكند و كسي را نكشد مگر اينكه نخست او را به سوي خدا فرا بخواند؛ هر كس كه دعوتش را بپذيرد و به يگانگي خدا اقرار كند و از كفر دست بردارد و عمل صالح و شايسته انجام دهد، از او بپذيرد و دستور دادهام با هر كس كه سر بتابد و سرپيچي كند، جنگ نمايد و بر چنين كساني كه دست يابد، كسي را نگذارد و او را بكشد و در آتش بسوزاند. دستور دادهام زنان و كودكان را اسير كند و از هيچ كس جز اسلام نپذيرد. بنابراين هر كس از او پيروي كند، براي خودش خوب است و هر آن كس كه دعوتش را نپذيرد، نميتواند از سرزمين خدا بگريزد يا رشتهي كار از دست خدا بِدَر كند و به او ضرري برساند. من، به فرستادهام فرمان دادهام نامهي مرا در تمام مجامع شما بخواند؛ نشانهي مسلماني، اذان است؛ لذا اگر كساني اذان گفتند، دست از ايشان بداريد و اگر اذان نگفتند، در حمله به آنها شتاب كنيد و اگر اذان گفتند، از وظايف و تكاليف شرعيشان بپرسيد كه آيا عمل ميكنند يا نه؟ اگر از انجام وظايف شرعي امتناع كردند، بدون درنگ بر آنان بتازيد و اگر پذيرفتند، از آنان پذيرفته گردد».(تاريخ طبري (4/69تا71))
نامهي ابوبكر صديق رضی الله عنه بر دو محور استوار بود:
1ـ دعوت و فراخوان مرتدان به رجوع دوباره به اسلام.
2ـ بيان عاقبت ارتداد و فرجام كساني كه بر آن سرسختي كنند.
در نامهي ابوبكر صديق رضی الله عنه بر موارد زير تأكيد شده است:
الف) نامه، متوجه همگان است تا همه، دعوت حق را بشنوند.
ب) خداي متعال، محمد مصطفي صلی الله علیه وسلم را به حق مبعوث نموده است؛ بنابراين كسي كه به پيامبري محمد صلی الله علیه وسلم اقرار كند، مؤمن است و منكرش، كافر ميباشد و با او پيكار ميشود.
ج) محمد مصطفي صلی الله علیه وسلم چون ديگر افراد بشر از اين دنيا ميرود و تقدير الهي در مورد وفات آن حضرت صلی الله علیه وسلم حق است؛ لذا مؤمن، عبادتگزار محمد صلی الله علیه وسلم نيست و تنها خداي يگانه و پايندهاي را ميپرستد كه هرگز نميميرد. اين روشنگري ابوبكر صديق رضی الله عنه هيچ عذر و بهانهاي براي مرتدها، بهجا نگذاشت.
د) ارتداد، زادهي عدم شناخت درست و اصولي اسلام و پذيرش دعوت شيطان است. پذيرش دعوت شيطان، به معناي دوستي با كسي است كه دشمن انسان ميباشد و اين، ستمي است بزرگ در حق خود كه انسان با پيروي از شيطان راه حهنم را در پيش بگيرد.
هـ) در جنگ با مرتدان، برگزيدهترين مسلمانان اعم از مهاجرين و انصار و تابعين حضور داشتهاند تا دين اسلام را در برابر خفتگريِ از دين برگشتهها حفاظت كنند.
و) كسي كه دست از ضلالت و گمراهي و جنگ با مسلمانان بكشد و دوباره به اسلام بازگردد و به تكاليف و وظايف دينيش عمل نمايد، فردي از جامعهي اسلامي است كه تمام حقوق و وظايف مسلمانان متوجهش ميگردد.
ي) هر آن كس كه بر ضلالت و ارتداد، سرسختي ورزد و از پيوستن به صف مسلمانان امتناع كند، راه ستيزهگري با اسلام را در پيش گرفته و بايد كشته و سوزانده شود و زنان و فرزندانش اسير گردند؛ چنين شخصي، نميتواند از عذاب الهي بگريزد كه به هر جا فرار كند، در ملك و سرزمين خدا است.
ث) اذان، نشان مسلماني است و وجه تمايز مرتدان از مسلمانان؛ لذا ابوبكر صديق رضی الله عنه دستور ميدهد تا مجاهدان، دست از آنانكه اذان ميگويند، بدارند و بيدرنگ بر آنان بتازند كه اذان نميگويند.
ابوبكر صديق رضی الله عنه در نامهي يكساني كه به فرماندهان لشكري و سربازان فرستاد، بر رعايت قوانين و ضوابط نامهي پيشين تأكيد كرد. متن نامهي ايشان چنين بود: «…اين، فرمان ابوبكر، خليفهي رسولخدا صلی الله علیه وسلم براي فلاني است كه او را همراه ديگران به جنگ مرتدين ميفرستد و دستورش ميدهد تا آنجا كه ميتواند نهان و آشكارا از خدا بترسد و در دين خدا تلاش و جديت داشته باشد و با آنان كه دعوت حق را نپذيرفته و با رويگرداني از دين خدا به فريب شيطان فريفته گشتهاند، جهاد و پيكار نمايد و پيش از جنگ، آنان را به دين خدا فرابخواند؛ پس اگر پذيرفتند، دست از ايشان بدارد و اگر سرتافتند، از هر سو بر آنان بتازد تا تسليم شوند و حق را بپذيرند؛ وانگهي آنان را از حقوق و وظايفشان آگاه سازد و آنچه را بر عهدهي آنها است، از آنان بگيرد و آنچه را حق آنان است، به آنان بپردازد. البته به آنان فرصت بيهوده ندهد و مسلمانان را از جنگ با آنها باز ندارد؛ هر كس فرمان خدا را بپذيرد و بر آن اقرار نمايد، از او قبول كند و او را در انجام كارهاي نيك و پسنديده ياري رساند؛ با كساني بايد جنگ كند كه پس از اقرار به آنچه از سوي خدا آمده، كفر ورزيدهاند و هر كس، دعوت را پذيرفت، ديگر در پي او نباشيد (كه آيا از دل ايمان آورده است يا نه؟) چراكه تنها خداي متعال از درون او آگاه است و او را بدان محاسبه ميكند. با هر كس كه دعوت حق را نپذيرد، پيكار نمايد و او را بكشد؛ از كسي چيزي جز اسلام را نپذيرد و از كسي كه دعوتش را پاسخ گويد، قبول كند و احكام دين را به او آموزش دهد؛ با سركشان بجنگد و چون خداي متعال، او را بر آنان پيروز گرداند، آنها را به سلاح يا آتش بكشد و غنايم را تقسيم كند مگر خمس آن را كه بايد به نزد ما بفرستد. ياران و همرزمانش را از شتابزدگي و تبهكاري باز دارد و درميان سپاهيان، افراد ناشناس را وارد نكند كه مبادا جاسوس باشند و خطري از سوي آنها متوجه مسلمانان شود. پيوسته جوياي حال مسلمانان باشد و در حركت و توقف با آنان مدارا نمايد و برخي را جلوتر از ديگران نفرستد و با مسلمانان، منش و گفتار نيك در پيش بگيرد.»( تاريخ طبري (4/71و72))
ابوبكر صديق رضی الله عنه در نامهي يكساني كه به تمام امرا و فرماندهان نوشت، آنان را در جنگ با مرتدان به رعايت پارهاي از امور فرمان داد و صريح و بدون هيچ ابهامي دستور داد تا پيش از پيكار، مرتدها را به اسلام دعوت دهند و از جنگ با آنان كه دعوت حق را ميپذيرند، خودداري كنند و بر اصلاح بندگان از دين برگشته، حر صلی الله علیه وسلم و اشتياق وافر داشته باشند. ابوبكر صديق رضی الله عنه فرماندهان لشكري را دستور داد تا پس از پذيرش دعوت حق از سوي مرتدها، با رويكرد ديگري غير از جنگ با آنان برخورد كنند و به جاي پيكار با آنها، آموزههاي ديني را به آنان آموزش دهند و حقوق و وظايف دينيشان را براي آنها روشن كنند. البته فرمان ابوبكر رضی الله عنه دربارهي عدم درنگ مجاهدان صريح بود و به آنان دستور داد تا در پيكار با مرتدها تأخير نكنند و پيش از پيروزي و غلبه بر آنان، دست از جنگ نكشند.
ابوبكر صديق رضی الله عنه به سپاهيان اسلام دستور داد تا دعوت را سرلوحهي جهاد و پيكار خود قرار دهند و به محض پذيرش دعوت از سوي دشمن، دست از پيكار بكشند؛ چراكه هدف نهايي از جنگ با مرتدان، فراخوان آنها به ديني است كه از آن بيرون شدهاند. ابوبكر صديق رضی الله عنه اين فرمان را براي اميران لشكري صادر كرد و از لشكريان خواست تا اساس پيكارشان را بر مبناي دعوتي قرار دهند كه هدفي واحد و يكسان با جهاد دارد كه همان دفاع و پشتيباني از اسلام ميباشد.
ابوبكر صديق رضی الله عنه هنر فرماندهي را از رسولخدا صلی الله علیه وسلم فراگرفت و در راهبري امت به آن حضرت صلی الله علیه وسلم اقتدا كرد. پيروزي هر پيشوا و فرماندهي، به ميزان موفقيتش درميان سربازانش بستگي دارد و ابوبكر صديق رضی الله عنه بهترين سرباز رسولخدا صلی الله علیه وسلم بود؛ دوستيش با آن حضرت صلی الله علیه وسلم بر اساس اخلا صلی الله علیه وسلم قرار داشت و همواره ميكوشيد تا فرمودههايش را كاملاً اجرا كند و به همين خاطر نيز در تمام جنگها با رسولخدا صلی الله علیه وسلم شركت كرد و از هيچ جانفشاني و مجاهدتي دريغ نكرد. ميتوان باريكبيني و دورانديشي ابوبكر صديق رضی الله عنه را در سفارشهايش به اميران لشكري و بلكه برنامهريزيش در رويارويي با دشمنان اسلام به وضوح ديد. نكات زير در نخستين سفارش ابوبكر صديق رضی الله عنه به اميران و فرماندهان لشكري قابل لحاظ است:
1ـ تأكيد بر لزوم تقواپيشگي و ترس از خدا در نهان و آشكار. قطعاً تأكيد بر تقوا، سياست پخته و بجايي بود كه سبب ميشد تا مدد و نصرت الهي، به ياري و همراهي مجاهدان بيايد. چراكه:
« إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ » (نحل:128)
يعني: «همانا خدا، با كساني است كه تقوا پيشه كردهاند و با آنان كه نيكوكارند.»
2ـ تأكيد بر جديت و تلاش مخلصانه در راه خدا كه از صفات و ويژگيهاي بارز بندگاني است كه مورد نصرت و ياري خداي متعال قرار ميگيرند:
« وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (عنكبوت:69)
يعني: «كساني كه در راه ما مجاهده و جهاد ميكنند، آنان را به راههاي خود راهنمايي ميكنيم و قطعاً خداوند، با نيكوكاران است.»
3ـ تنها چيزي كه از مرتدها پذيرفته ميشود، اين است كه دوباره به اسلام بازگردند و چون در مسايل عقيدتي، جاي تساهل و آسانگيري نيست، عدم پذيرش دعوت، با مرگ برابر است.
4ـ تقسيم غنايم جنگي با رعايت حقوق بيتالمال كه همان خمس ميباشد.
5 ـ برحذرداشتن سپاهيان از شتابزدگي در رويارويي با دشمنان تا در معرض شكست و نابودي قرار نگيرند.
6 ـ برحذرداشتن فرماندهان از اينكه هيچ بيگانه و ناشناختهاي را در سپاه اسلام راه ندهند كه مبادا جاسوس باشد.
7ـ دستور دادن فرماندهان به اينكه در حركت و توقف، جوياي حال سپاهيان باشند و برخي را جلوتر از بعضي ديگر نفرستند.
8 ـ دستور دادن اميران به اينكه منش و گفتار خوبي با سپاهيانشان در پيش بگيرند.
استراتژي عمومي ابوبكر صديق رضی الله عنه براي فرماندهي لشكرها در موارد زير خلاصه ميشود:
1ـ همكاري و رابطهي تنگاتنگ لشكرهاي مختلف به گونهاي بود كه با وجود استقلال فرماندهي لشكرها و دوري مناطق عملياتي هر يك از لشكرها از يكديگر، فعاليت تمام آنها تحت يك فرماندهي كل قرار گرفته بود و خليفه در مدينه، جريان پيكار و نبرد مسلمانان را فرماندهي ميكرد؛ علاوه بر اين، چگونگي ارتباط و پيوست لشكرها با هم و يا جدايي و پراكندگي آنها از هم به عنوان يك استراتژي نظامي و عملياتي، بيانگر پيوستگي و رابطهي تنگاتنگ لشكرها با يكديگر ميباشد.
2ـ ابوبكر صديق رضی الله عنه براي حفظ مدينهي منوره ـ مركز خلافت ـ نيروي ويژهاي را بكار گرفت و در اينباره با بزرگان صحابه نيز مشورت و رايزني كرد و از آنان خواست تا او را در سياستهاي راهبردي خليفه در جريان جنگ و ادارهي امور راهنمايي كنند.
3ـ ابوبكر صديق رضی الله عنه از مسلماناني كه درميان قبايل مرتد بودند، كار گرفت. او، براي بكارگيري مسلمانان تمام قبايل در رويارويي با جريان ارتداد از يكسو به فرماندهان لشكري دستور داد تا در مسير حركتشان به سوي مناطق عملياتي، مسلمانان قبايل مختلف را همراه خود كنند و از ديگر سو فرمان داد كه برخي از اين مسلمانان، به عنوان نيروهاي پشتيباني، در مناطق خود بمانند و از مناطق تحت كنترل خود، در برابر حملات احتمالي مرتدها، دفاع كنند.
4ـ ابوبكر صديق رضی الله عنه براي عملياتي كردن برنامههاي جهادي خود بر ضد مرتدها، حيلههاي جنگي و غافلگيرانهاي در پيش گرفت؛ ابوبكر صديق رضی الله عنه در گسيل لشكرها با حفظ اسرار و برنامههاي نظامي خود بهگونهاي هشيارانه و محتاط عمل ميكرد كه مقصد لشكرها، همواره پوشيده بود و سبب ميشد تا دشمن غافلگير شود.( لأبعاد لمفهوم الأمن في الإسلام، از مصطفي محمود منجود، ص169)
چگونگي فرماندهي ابوبكر صديق رضی الله عنه در جريان جنگهاي ارتداد، بيانگر دانش و پختگي سياسي ابوبكر رضی الله عنه و تجربهي عملي و كارآزمودگي آن بزرگوار ميباشد كه نصرت و ياري خداوند متعال را به همراه داشت.
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی
سایت عصر اسلام
IslamAge.Com
|