سکولاریزم سیاسی یا نفاق مدرن
مقدمه
عدم تبیین برخی ادعاها مایۀ خطر برای جامعۀ اسلامی می شود و انسان های بی خبر را در معرض سردرگمی خطرناکی قرار می دهد. سکولارزم مشربان، می کوشند تا با دروغ پراکنی از جانبی ادعای مسلمانی و ایمان دارند، از جانب دیگر، اسلام را عاری و خالی از نظام سیاسی می دانند و از حقیقت کمال دین غیر مستقیم انکار می ورزند تا بدین طریق، افراد عوام را بفریبند و در هاله یی از سردرگمی واقع سازند.
این نوشته، تمرکزی است بر چیستی سکولارزم سیاسی و اینکه دارای چه مشخصه یی است و با چه شعاری وارد میدان شده است. تبیین چیستی این نوع اندیشه و اینکه چه گونه سکولارزم مشربان با منافقت از حقایق دین الهی، چشم پوشی می کنند و با دروغ پردازی مردم را به شک و تردید، رو به رو می سازند از اهداف این مقاله است.
گونه های سکولاریزم
سكولارزم سیاسی در حقیقت نفاق مدرن است. مطابقت واقعیت های تفکر در طول حیات انسانی، سکولاریزم و هواداران آن به دو گونه تقسم می شوند: سکولاریزم فلسفی و سکولاریزم سیاسی، چنانچه برخورد نصوص شرعی الهی با این دو طرز فکر و عمل نیز آشکار است.
1. سکولاریزم فلسفی یعنی دورساختن الله و نیروی ماوراء الطبیعه از محیط فکر و عقیده و از حوزۀ عمل و زندگی است. هواداران این اندیشه در همه امور فکر و عقیده و تمام بخش های حیات، به طور آشکار ضد الله هستند و سلطۀ الهی را در عقیده و عمل مردود می شمارند. نمونۀ این ادعا، نظام هایی اند که در همه امور حیات بر ضد خداجویی و خداپرستی به طور آشکار مبارزه می کنند.
2. سکولاریزم سیاسی یعنی که الله در حوزۀ امور عبادی و رسوم و عنعنات دخیل و محترم است و مورد پرستش و تقدیس قرار می گیرد، اما در حوزۀ حاکمیت و نظام زندگی، کاری ندارد و خود انسان ها نظام و حاکمیت خود را می سازند. هواداران این اندیشه، ادعا می کنند که مردم متدین حق دارند خدای خود را پرستش کنند و به ادای نماز و روزه و پرداخت صدقات و این گونه اعمال فردی بپردازند. دانشمندان دینی هم حق دارند و آزادند در مسجد و مدرسه به تدریس دین به شکل منفعلانه بپردازند و مردم را به امور عبادی و به رحم و شفقت با یکدیگر، دعوت کنند و به همین اندازه وظیفۀ شان ختم می شود. اما دینداران و دانشمندان دین حق ندارند در تنظیم امور سیاست و حاکمیت صاحب رأی و حق باشند و نیز دین و شریعت الهی حق ندارد به حوزۀ امور سیاسی و حاکمیت و بخش های زیرمجموعه اش چون اقتصاد و امور مدنی بپردازد و نظری بدهد؛ چه رسد که ادعای حاکمیت داشته باشد.
با چنین اندیشه و تفکر خلاف تعالیم الهی و خلاف عقل و منطق سالم است که هواداران سکولاریزم، اسلام را به نامهای «اسلام سیاسی و غیر سیاسی» و یا «اسلام تندرو و میانه رو» و به چنین نام ها نامگذاری می کنند تا اهداف شوم خود را در روی زمین و در جوامع اسلامی پیاده نمایند.
منافقت سکولاریزم
با یک دید عمیق معلوم می شود که سکولاریزم سیاسی، دقیقا منافقتی است که در دورۀ معاصر ما در برخی سرزمین ها و به خصوص در کشورهای اسلامی و علی الخصوص در کشور ما از طرفداران این طرز فکر صورت می گیرد. این طرز فکر و ادعا را باید «نفاق مدرن» نامید. هواداران این طرز فکر و نفاق مدرن در حقیقت می خواهند به طور پنهانی و با منافقت پیشرفته و عصری، هم مردم را فریب دهند و هم پروردگار جهان و دینش را به ریشخند و تمسخر بگیرند.
طرفداران سکولاریزم سیاسی، در حقیقت به کامل بودن شریعت الهی عقیده ندارند، اما با منافقت می خواهند این طرز فکر خود را پوشیده نگه دارند و به این طریق، جامعۀ اسلامی را با افکار دروغین خود مسموم سازند و به دین الله تهمت های ناروا بر بندند. از جانب دیگر بتوانند در لباس افراد مؤمن، اهداف شوم خود را پیاده کنند و از انتقام جویی و تعرض اهل ایمان در امان بمانند.
گروهی از اینان عقیده به حقانیت و کمال شریعت ندارند؛ اما به دروغ، ابراز ایمان می کنند و می خواهند اهل ایمان را فریب دهند؛ همچنان که منافقان در صدر اسلام به دروغ ابراز ایمان می کردند. قرآن کریم از حال منافقان که چنین می کردند خبر می دهد:
{هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللهُ أَعْلَمُ بِمَا يَكْتُمُونَ}. (آل عمران: 167).
(آن روز آنان به كفر نزدیکتر بودند تا به ايمان، به زبان خويش چيزى مى گفتند كه در دلهايشان نبود و الله به آنچه مى نهفتند داناتر است).
گروهی دیگر با خبث باطنیی که دارند، از کمال شریعت الهی انکار دارند و آن را برای حیات بشر کافی نمی دانند. اینان ادعا می کنند که اسلام، نظام مدوّنی برای تنظیم امور سیاسی جوامع انسانی ندارد. این درحالی است که از بس جهل مرکب دارند، حتی کمترین توجهی به مبانی دینی و اساسات شریعت الهی نکرده اند؛ حتی اگر از آنان بپرسی، یک بار هم کتاب الله را از اول تا آخر نخوانده اند و بدون علم و دانش به کتاب الله، با تحکُّم و غیر مسؤولانه ابراز نظر می کنند. اینان نفهمیده اند که اسلام نظام کاملی است که باید یا آن را همه قبول داشت، یا دم از اسلام نزد. ادعای ایمان به بخشی از شریعت و فروگذاشتن برخی دیگر در حقیقت نفاقی است که دامنگیر مدعیان چنین اندیشه یی شده است. نص قرآن کریم به تقبیح چنین طرز فکر و عملی صراحت دارد؛ آنجا که فرموده است:
{أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}. (بقره: 85)
(آيا شما به پاره یى از كتاب ايمان مى آوريد و به پاره یى كفر مى ورزيد پس جزاى هر كس از شما كه چنين كند جز خوارى در زندگى دنيا چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز ايشان را به سخت ترين عذابها باز برند و الله از آنچه مى كنيد غافل نيست).
به همین گونه اینان چنان ذهن کور و کر دارند که هم از تقنین و تشریع امور سیاسی که در گفتار پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم با فصول و ابواب متعدد موجود است و در فقه اسلامی تدوین شده انکار می کنند و هم از حقایق تاریخی شرایع الهی و به ویژه اسلام انکار می کنند و حاکمیت اسلام در طول قرون متمادی را نادیده می انگارند. وقتی برای شان دلایلی روشن و تابناک از کتاب و سنت، از فقه اسلامی و از حقایق تاریخ اسلام ارائه می شود، به جهل مرکب می پردازند؛ طوری که نصوص شرعی را تأویلات فاسد می کنند، و حقایق تاریخی را انکار کرده و توجیه نابخردانه و مغرضانه می کنند. چشم بینا و گوش شنوا ندارند و مشاعر آنان مسدود گشته است:
{وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}. (البقره: 171).
(مثل [دعوت كننده] كافران چون مثل [چوپانی] است كه [گله اش] را صدا بزند ولی آنها چیزی جز سر و صدا نشنوند [و بدون این كه حقیقت و مفهوم گفتار او را درک كنند]، [آرى] كر اند لال اند كور اند [و] در نمى يابند).
اینان وقتی در امور سیاست و حاکمیت و تشریع و قانون گذاری از حاکمیت شریعت انکار می کنند، در حقیقت به گونۀ خفی و پوشیده به الله شریک قرار داده اند و خدایی جز پروردگار جهانیان را به رسمیت شناختند. قرآن کریم کسانی از نصارا را که به تشریع و قانون گذاری غیر الهی و انسانی قایل شده بودند، بندۀ انسان های همانند خود شان معرفی کرده و از دایرۀ دین بیرون می داند، آنجا که فرموده است:
{اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}. (التوبه: 31).
(اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى الله به الوهيت گرفتند با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست منزه است او از آنچه [با وى] شريک مى گردانند).
این آیۀ مبارکه، قایل شدن حق تحریم و تحلیل امور و اشیاء، و نیز تشریع و قانون گذاری انسانی صرف را، بندگی برای غیر الله معرفی می نماید و کسانی را که به تشریع و تقنین غیر الهی قایل اند، از دایرۀ ایمان بیرون می داند و مشرک معرفی می نماید.
در حدیثی به روایت ترمذی از عدی بن حاتم در تفسیر این آیۀ مبارکه آمده است:
«أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا يَعْبُدُونَهُمْ، وَلَكِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا أَحَلُّوا لَهُمْ شَيْئًا اسْتَحَلُّوهُ، وَإِذَا حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ شَيْئًا حَرَّمُوهُ». (ترمذی، حدیث: 3095)، [آلبانی آن را حسن دانسته است].
(بدان که اینان طوری نبودند که آنان را عبادت کنند؛ اما وقتی چیزی را برای شان حلال اعلام می کردند، آن را حلال می شمردند و هرگاه چیزی را حرام اعلام می کردند، آن را حرام می دانستند).
به همین گونه از حذیفه رضی الله عنه روایت شده که چون در باب معنای آیۀ: {اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ} از وی پرسیده شد که آیا نصرانیان بزرگان خود را عبادت می کردند؟ فرمود:
«لَا، كَانُوا إِذَا حَلُّوا لَهُمْ شَيْئًا اسْتَحَلُّوهُ، وَإِذَا حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ شَيْئًا حَرَّمُوهُ» (خلال: حدیث: 1306؛ زحیلی، 1418: 5، 280).
(نه [بزرگان خود را] عبادت نمی کردند، بلکه هرگاه برای شان چیزی را حلال اعلام می کردند آن را حلال می دانستند و هرگاه چیزی را حرام اعلام می کردند آن را حرام می شمردند).
نتیجه گیری
نتیجه سخن اینکه سکولاریزم سیاسی، یعنی جدایی دین از امور سیاسی و حاکمیت، از طرف هواداران این طرز فکر، اندیشۀ باطلی است که با مبانی دین اعم از کتاب و سنت صحیح در تضاد می باشد و برخلاف واقعیت های همه شرایع الهی و به ویژه شریعت اسلام است.
از جانب دیگر ادعای سکولاریستان سیاسی که خود را با دیانت می دانند و چنین می گویند که سکولاریزم با دین داری منافات ندارد، سخن پوچ و بی اساس است و انکار از حقایق دین و منافقتی است که اگر اندکی در مبانی دین تعمق صورت بگیرد، این منافقت شان آشکار می شود. لذا تفکر جدایی دین از امور سیاسی و آن را در چارچوبۀ امور عبادی و عنعنات مردمی محصور کردن، و همراه آن ادعای ایمان داشتن و ابراز تدیُّن کردن، منافقتی است که در دورۀ معاصر ما از طرف هواداران نامرد سکولاریزم صورت می گیرد و باید آن را «نفاق مدرن» نامید؛ اصطلاحی که کاملاً بر هواداران این طرز فکر و عمل مصداق واقعی دارد.
مآخذ و منابع
1. قرآن کریم.
2. ترمذي، ابو عيسي محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك. (1395 هـ - 1975 م). سنن الترمذي. تحقيق وتعليق: احمد محمد شاكر (جـ 1، 2) ومحمد فؤاد عبد الباقي (جـ 3) وإبراهيم عطوة عوض المدرس في الأزهر الشريف (جـ 4، 5)، مصر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي.
3. خلال البغدادی، أبو بكر أحمد بن محمد بن هارون بن يزيد الحنبلي. (1410هـ - 1989م). السنة لابی بکر الخلال. المحقق: د. عطية الزهراني، چاپ اول، ریاض: دار الراية.
4. زحيلي، د. وهبة بن مصطفى. (1418ﻫ). التفسير المنير في العقيدة والشريعة والمنهج. چاپ دوم، 30 جلد، دمشق: دار الفكر المعاصر.
نویسنده: فضل الرحمن فقیهی استاد دانشگاه هرات
|