قسمت دوازدهم: اتفاقات سال نهم هجری
قسمت دوازدهم: اتفاقات سال نهم هجری
(159) آغاز سال نهم هجری (عام الوُفود):
1- سال 9 هجری آغاز شد. سالی که سیرت نویسان و علمای سیرت آن را عام الوفود –یعنی سال گروهها- مینامند. رسول الله صلی الله علیه و سلم در طول سال 9 هجری در مدینه ماند و از هیأتها وگروهها استقبال میکرد.
2- تعداد گروههايی که برای مسلمان شدن به مدینه میآمدند -وغالبًا هم رؤسای قبایل بودند- بیش از 60 گروه بود. بدین ترتیب سال 9 هجری سالی پر از آمدن گروههای مختلف برای اسلام آوردن بود.
3- از جمله گروههایی که در سال 9 هجری به مدینه آمدند: گروه باهله؛ گروه بنی تمیم، گروه بنی اسد، گروه بَجیلَة وأحمَس وغیره بودند.
(160) وفات نجاشی:
4- در رجب سال 9 هجری نجاشی أَصحَمَة پادشاه حبشه وفات یافت، و رسول الله صلی الله علیه و سلم بر او نماز غایب خواند.
5- جابر بن عبد الله رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: "امروز مردی صالح از دنیا رفت، برخیزید و بر برادرتان أَصحَمَة نماز بخوانید". (متفق علیه)
6- و ابو هریرة رضی الله عنه میگوید: روزی که نجاشی پادشاه حبشه وفات یافت، رسول الله صلی الله علیه و سلم این خبر را اعلام کردند و فرمودند: "برای برادرتان طلب آمرزش کنید". (متفق علیه)
7- وجابر بن عبد الله رضی الله عنه میگوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم بر نجاشی نماز خواندند، و ما پشت سر او صف کشیدیم، و من در صف دوم یا سوم بودم.
(161) غزوه تَبوک 1:
8- در رجب سال 9 هجری آخرین غزوهی پیامبر صلی الله علیه و سلم یعنی تبوک اتفاق افتاد. تبوک تقریبًا 700 کیلومتر از مدینه فاصله دارد.
9- و این غزوه در برابر روم که بزرگترین دولت جهان در آن زمان به شمار میرفت، بود. رسول الله صلی الله علیه و سلم به یارانشان دستور دادند تا برای جنگ با روم آماده شوند.
10- به دلیل شرایط سختی همچون گرمای شدید و مسافت بسیار طولانی در غزوهی تبوک، به این غزوه غزوهی عُسْرَة هم گفته میشود.
(162) غزوه تَبوک 2:
11- پیوستن به غزوهی تبوک اختیاری نبود بلکه بر هر مسلمانی واجب بود، مگر کسی که عذری همچون بیماری یا عذری دیگری داشت.
12- سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم صحابه را به انفاق کردن برای آماده نمودن سپاه تشویق کردند، و صحابه رضی الله عنهم نیز برای انفاق کردن از هم پیشی میگرفتند.
13- ابو بکر صدیق رضی الله عنه همهی اموالش، و عمر رضی الله عنه نصف مالش را انفاق نمود.
(163) غزوه تَبوک 3:
14- عثمان بن عفان رضی الله عنه انفاق بسیار بزرگی را بر سپاه نمود که مانندی نداشت.
15- وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم این انفاق بزرگ را از عثمان دیدند، بسیار خوشحال شدند وفرمودند: "عثمان از این پس هر کاری کند به او ضرری نمیرساند". (روایت احمد، واسناد آن حسن است)
16- عبد الرحمن بن عوف رضی الله عنه نیز 8 هزار درهم انفاق نمود، و صحابه رضی الله عنهم پی در پی برای جیش العسرة انفاق میکردند.
(164) غزوه تَبوک 4 (انفاق صحابه و استهزای منافقین):
17- وقتی منافقین این انفاق صحابه را میدیدند آنها را مسخره میکردند. وقتی ثروتمندی انفاق میکرد میگفتند او برای ریا اینکار را میکند.
18- و وقتی فقیری با مقداری اندک انفاق میکرد میگفتند: الله تعالی از صدقه این شخص بی نیاز است. عکس العمل منافقین اینچنین بود.
19- الله عزوجل در وصف این منافقین آیاتی نازل فرمودند: ﴿ٱلَّذِينَ يَلۡمِزُونَ ٱلۡمُطَّوِّعِينَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ فِي ٱلصَّدَقَٰتِ وَٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهۡدَهُمۡ فَيَسۡخَرُونَ مِنۡهُمۡ سَخِرَ ٱللَّهُ مِنۡهُمۡ وَلَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾ [التوبة: 79] یعنی: «آن کسانی که مؤمنانی را که مشتاقانه انفاق میکنند، وجز به اندازهی توانشان نمیتوانند انفاق کنند، را عیب جویی میکنند، و آنان را مسخره میکنند، الله آنان را مسخره میکند، وعذابی دردناک برایشان است».
(165) غزوه تَبوک 5:
20- تعدادی از صحابهی راستین بدون عذر از شرکت در غزوهی تبوک سرباز زدند، آنها اشخاصی صادق بودند که در اسلامشان خدشهای وجود نداشت.
21- از جمله کسانی که بدون عذر شرکت نکردند: کَعْب بن مالک، هِلال بن أُمَیِّه و مُرَارَة بن رَبیع و ابو لُبابة بن عبد المُنذر رضی الله عنهم و غیره بودند.
22- رسول الله صلی الله علیه و سلم با لشکر عظیم خود که 30 هزار نفر بودند از مدینه خارج شدند، و این بزرگترین لشکر از ابتدای بعثت ایشان بود.
23- رسول الله صلی الله علیه و سلم علی بن أبی طالب رضی الله عنه را مسؤول خانواده خود کردند؛ و به او دستور دادند با آنان بماند. علی رضی الله عنه گفت: آیا مرا در بین کودکان و زنان میگذاری.
24- پیامبر صلی الله علیه و سلم به او فرمودند: "آیا راضی نمیشوی که نسبت به من همانند منزلت هارون در مقابل موسی باشی، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست". (متفق علیه)
25- رسول الله صلی الله علیه و سلم با لشکر بزرگشان حرکت کردند، و در ثَنِیَّة الوداع چادر زدند. در آنجا رسول الله صلی الله علیه و سلم پرچمها را بستند و در بین لشکریان تعداد زیادی از منافقین نیز حضور داشتند.
(166) غزوه تَبوک 6:
26- رسول الله صلی الله علیه و سلم در مسیر تبوک از حِجر، سرزمین ثمود قوم صالح گذشتند و شترشان را به سرعت از آنجا راندند.
27- رسول الله صلی الله علیه و سلم در نزدیکی سرزمین ثمود فرود آمدند ولی وارد آنجا نشدند. ومردم از چاه که در حِجر ثمود بود آب برداشتند، و آرد خود را خمیر کردند.
28- وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم فهمیدند فرمودند: "بر این قوم که عذاب داده شدهاند وارد نشوید. من میترسم که به شما هم مثل آن چیزی که به آنان رسیده است، برسد".
29- سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور دادند که از آن چاه آب ننوشند و آب بر ندارند. مردم گفتند: با آن آب خمیر درست کردیم و آب برداشتیم. اما رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور دادند که آن خمیر و آبها را دور بریزند.
30- آنگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم در میان اصحابشان خطبهی بسیار عظیمی را خواندند، و آنان را از وارد شدن به جاهایی که کفار در آن عذاب داده شدهاند، بر حذر داشتند، از ترس اینکه مبادا به آنان نیز همانند آن عذاب برسد.
(167) غزوه تَبوک 7:
31- رسول الله صلی الله علیه و سلم راهشان را به سوی تبوک ادامه دادند، و نمازها را نیز جمع میخواندند، ظهر و عصر را با هم و مغرب و عشا را نیز همچنین با هم جمع میکردند.
32- مردم تشنه بودند و نیازشان به آب بسیار زیاد شده بود، و از این امر نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم شکایت کردند.
33- رسول الله صلی الله علیه و سلم دعای باران کردند، ابرها جمع شدند و باران بارید، همه آب نوشیدند و هر آنچه با خود داشتند نیز پر کردند.
34- در مسیر تبوک لشکر شبانه و قبل از نماز صبح در محلی فرود آمدند. رسول الله صلی الله علیه و سلم برای قضای حاجتشان رفتند و مغیره بن شعبه رضی الله عنه نیز برای خدمتشان با ایشان همراه شدند.
35- رسول الله صلی الله علیه و سلم برای اقامه نماز صبح تأخیر کردند، صحابه عبد الرحمن بن عوف را امام کردند و نماز صبح را خواندند.
36- وقتی عبد الرحمن بن عوف به رکعت دوم رسید پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیدند، یک رکعت را با امام خواندند و رکعت دوم را کامل نمودند.
37- وقتی عبد الرحمن بن عوف سلام داد متوجه شد که پیامبر صلی الله علیه و سلم رکعتی را که نرسیده بودند را میخوانند و این در قلبهای صحابه اثر گذاشت.
38- وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم سلام دادند به آنان گفت: "خوب کردید" یا "درست انجام دادید" (روایت مسلم). و پیامبر صلی الله علیه و سلم آنان را بر منتظر نشدنشان برای اقامهی نماز در وقتش تأیید کردند.
39- اما حدیث: "هیچ پیامبری از دنیا نرفته مگر اینکه پشت سر مرد صالحی از امتش نماز بخواند". امام احمد و ابن سعد آن راویت کردهاند، و حدیثی ضعیف است.
(168) غزوه تَبوک 7:
40- رسول الله صلی الله علیه و سلم در ادامه راه به سوی تبوک به اصحابشان فرمودند: "همانا شما فردا إن شاء الله به چشمهی تبوک خواهید رسید، هر کس به آن رسید به آب آن دست نزند تا من بیایم". (روایت مسلم)
41- وقتی مسلمانان به تبوک رسیدند متوجه شدند که چشمهاش آب اندکی دارد، و دو تن از منافقین از آب آن برداشتهاند در حالکیه پیامبر صلی الله علیه و سلم آنان را از آن نهی کرده بودند.
42- وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم دیدند که آن دو نفر قبل از او به چشمه تبوک رسیدهاند و از آب آن گرفتهاند آن دو را لعنت کردند، آنگاه رسول الله صلی الله علیه و سلم صورت و دستانشان را با آب تبوک شستند.
43- سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم به معاذ بن جبل رضی الله عنه فرمودند: "ای معاذ اگر زندگیات طولانی شد به زودی میبینی که اینجا پر از باغ و بوستان شده است". (روایت مسلم)
(169) غزوه تَبوک 8:
44- برای رسول الله صلی الله علیه و سلم خیمهای بر پا شد. پیامبر صلی الله علیه و سلم 20 روز را در تبوک ماندند. در این مدت هیچ خیانت ونیرنگی را ندیدند و با هیچ دشمنی مواجه نشدند.
45- سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم سریههایی را به سوی قبایل اطراف شام، و نامهای را به قیصر پادشاه روم فرستاد.
46- پیامبر صلی الله علیه و سلم با مردم أَیْلَة و یهود جَرباء و أَذْرُح صلح کردند، و خالد بن الولید را با 420 نفر به سوی أُکَیْدِر دُومة الجَندَل فرستادند.
47- أکیدر دومة الجندل با پیامبر صلی الله علیه و سلم به شرط پرداخت جزیه صلح کردند، و أکیدر به پیامبر صلی الله علیه و سلم یک قاطر، و لباسی از ابریشم که در آن از طلا استفاده شده بود، هدیه داد.
48- صحابه رضی الله عنهم از زیبایی آن لباس بسیار شگفت زده شدند. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: "از نرمی این لباس تعجب میکنید؟ به الله قسم دستمالهای سعد بن معاذ در بهشت از این بهتر و نرمترند". (متفق علیه)
(170) غزوه تَبوک 9:
49- سپس رسول الله صلی الله علیه و سلم دِحْیَه کَلْبی را با نامهای به سوی قیصر پادشاه روم فرستاد و آن را به 3 چیز دعوت داد: پذیرش اسلام، یا پرداخت جزیه، و یا جنگ.
50- قیصر فرماندهانش را جمع کرد و نامهی پیامبر صلی الله علیه و سلم را برای آنان خواند. آنها گفتند: به الله قسم نه به دینش وارد میشویم و نه جزیه پرداخت میکنیم و نه با او میجنگیم.
51- سپس قیصر این قضیه را در نامهای به رسول الله صلی الله علیه و سلم نوشت و رسول الله صلی الله علیه و سلم به آن اکتفا نمود. و اعراب شنیدند که روم از جنگ با پیامبر صلی الله علیه و سلم ترسیده است.
(171) غزوه تَبوک 10:
52- پیامبر صلی الله علیه و سلم بعد از اقامتی 20 روزه در تبوک به مدینه بازگشتند، و هیچ نیزنگی را در طول آن مدت از دشمن ندیدند.
53- وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم به وادی القری رسیدند به اصحابشان فرمودند: "من به سوی مدینه میشتابم هر کس از شما خواست با من همراهی کند، پس عجله کند". (متفق علیه)
54- وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم به منطقه ذی اَوان رسیدند وحی بر ایشان نازل شد، و از ساخته شدن مسجد ضرار به دست منافقین با خبر شدند. ایشان نیز دستور دادند که آن را بسوزانند و ویران کنند.
55- سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم به یارانشان فرمودند: "همانا در مدینه گروهی هستند که هیچ مسیری را نرفتید و هیچ درهای را نپیمودید مگر همراه شما بودند، عذر آنان را نگه داشته بود". (متفق علیه)
56- وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم مدینه را دیدند فرمودند: "این طَیْبَه یا طابَه است". و وقتی کوه احد را مشاهده نمودند فرمودند: این کوهی است که ما آن را دوست داریم و او نیز ما را دوست دارد. (متفق علیه)
(172) غزوه تَبوک 11:
57- خبر آمدن رسول الله صلی الله علیه و سلم بین مردم پخش شد. آنها با خوشحالی و شادمانی در ثَنِیَّة الوَداع به استقبال ایشان رفتند.
58- سائب بن یزید میگوید: به یاد دارم که وقت برگشت رسول الله صلی الله علیه و سلم از غزوهی تبوک، من با کودکان به ثنیة الوداع برای استقبال ایشان رفتم. (روایت بخاری)
59- مردم در غزوهی تبوک به 4 دسته تقسیم میشدند:
1- کسانی که از طرف رسول الله صلی الله علیه و سلم مأمور بودند، و مأجور بودند مثل علی بن أبی طالب و محمد بن مسلمه و ابن أم مکتوم.
2- کسانی که عذر داشتند، که ضعیفان و بیماران بودند.
3- کسانی که گناهکار شده بودند، مانند سه نفری که شرکت نکردند.
4- کسانی که مورد ملامت و نکوهش قرار گرفتند که منافقان بودند.
(173) غزوه تَبوک 12:
60- رسول الله صلی الله علیه و سلم دستور قطع رابطه با هر کسی که بدون عذر در غزوهی تبوک شرکت نکرده بود را دادند، و پیامبر صلی الله علیه و سلم و مؤمنین از آنان رویگردانی کردند.
61- بادیه نشینان نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند و با عذرهای پوچ، شرکت نکردنشان را در غزوهی تبوک توجیه میکردند. و پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز عذر آنها را میپذیرفتند و درونشان را به الله واگذار میکردند.
62- پیامبر صلی الله علیه و سلم وضعیت 3 تن از صحابه راستین را به تأخیر انداخت: کَعْب بن مالک، هِلال بن أُمَیِّه و مُرَارَة بن رَبیع رضی الله عنهم أجمعین.
63- این سه صحابه رضی الله عنهم اعتراف کردند که در شرکت نکردنشان در غزوهی تبوک هیچ عذری نداشتند.
64- الله عزوجل در بارهی این سه تن که از غزوهی تبوک تخلف کرده بودند فرمودند: ﴿وَءَاخَرُونَ مُرۡجَوۡنَ لِأَمۡرِ ٱللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمۡ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيۡهِمۡۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ [التوبة: 106] یعنی: «و دیگرانی که به امر الله واگذار شدهاند، یا اینکه آنان را عذاب دهد و یا توبه آنان را بپذیرد، و الله دانا و با حکمت است».
65- سپس الله عزوجل به خاطر صدق این سه نفر، توبه شان را پذیرفت، و در پذیرش توبه ایشان آیات 117-118 سورهی توبه نازل شد.
66- وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از بازگشت از آخرین غزوه شان در مدینه استقرار یافتند، قبایل به برای اعلام اسلامشان به سوی ایشان میشتافتند.
(174) وفات ام کلثوم دختر رسول الله صلی الله علیه و سلم:
67- در اواخر سال 9 هجری ام کلثوم دختر پیامبر صلی الله علیه و سلم وفات یافت. و همچنین سر دستهی منافقین یعنی عبد الله بن أبی بن سلول از دنیا رفت.
(175) حج ابو بکر رضی الله عنه با مردم:
68- در اواخر ماه ذی القعدهی سال 9 هجری رسول الله صلی الله علیه و سلم ابو بکر رضی الله عنه را مسؤول برپایی حج برای مسلمانان قرار دادند.
69- رسول الله صلی الله علیه و سلم به ابو بکر دستور دادند تا مواردی را در حج اعلام نماید که عبارت بودند از:
- بعد از امسال هیچ مشرکی اجازه حج کردن ندارد.
- و هیچ کس برهنه طواف کعبه را ننماید.
- و اینکه جز مؤمن کس دیگری به بهشت وارد نمیشود.
منبع: مرواریدهای پنهان مختصری از سیرت رسول الله صلی الله علیه و سلم، تألیف: موسى بن راشد العازمی، ترجمه: عبد الله محمد أَرْمَکی.
|