سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

13 آذر 1403 01/06/1446 2024 Dec 03

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7339658
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 173   تعداد بازدید: 2518 تاریخ اضافه: 2010-03-25

معرکه‌ی پل ابوعبید در سال 13 هجری

بسم الله الرحمن الرحيم

آنگاه که‌ جالینوس به‌ دیار خود بازمی‌گشت و از دست مسلمانان فرار می‌کرد، فارسها میان خود به‌ شکایت و گلایه‌ پرداختند، از این‌رو رستم وزیر جنگ ایران از شکست سپاه ایران در کسکر و نمارق سخت خشمگین شد و برای حمله به سپاه اسلام، سپاه بزرگ و مجهزی تدارک دید و بهمن را به فرماندهی این سپاه گمارد. و پرچم ویژه‌ی کسرا به نام درفش کاویانی را به دست او داد که از پوست پلنگ ساخته شده بود و ایرانیان آن‌را نشانه‌ی پیروزی می‌دانستند.

بهمن با نیروهایش به مصاف نیروهای مسلمان رفت و در دو طرف رودخانه‌ی فرات و در کنار پل به هم رسیدند. بهمن به ابوعبید پیام فرستاد که یا شما از رودخانه عبور کنید و تا همه عبور نکرده‌اید، ما دست نگه می‌داریم و یا این که ما به سوی شما عبور می‌کنیم. مسلمان به فرمانده‌ی خود مشورت دادند که بگذار تا آن‌ها عبور کنند، ولی ابوعبید نپذیرفت و گفت: آن‌ها از ما نسبت به مرگ بی باک‌تر نیستند. این را گفت و دستور داد که سپاه اسلام بر روی پل از فرات عبور کند. تعداد افراد سپاه ده هزار نفر بود. و به محض این که مسلمانان از پل عبور کردند و هنوز به میدان فراخی نرسیده بودند، دشمن بر آن‌ها یورش برد و دو سپاه با نهایت شجاعت و از خود گذشتگی به جنگ و کشتار یکدیگر ادامه دادند. و در پیشاپیش سپاه ایران چندین حلقه فیل‌های غول پیکر به حرکت در آمدند که جنگ دیده و ورزیده بودند و با صدای مهیب و دلخراش زنگوله‌هایی که در گردن داشتند، اسبان عرب چنان ترس و وحشتی کردند که از اطاعت سواران خود سرباز زده، موجب بی نظمی و اختلال در صفوف سپاه اسلام گردیدند و تیراندازان آن‌ها به سوی سپاه اسلام تیراندازی می‌کردند و جمعی از مسلمانان را به درجه‌ی شهادت رسانیدند. ابوعبید فوراً از اسب خود پیاده شد و دستور داد تمام سواران از اسب پیاده شوند و به سوی فیلهای جنگی یورش برند و با نوک شمشیر طناب و پالان آن‌ها را قطع نموده و فیل سواران را طعمه‌ی شمشیر کنند. و بدین صورت مسلمان پیاده با فیل سواران و نیروهای پیاده‌ی دشمن و تیراندازان آن‌ها جنگیدند و از خود رشادت بی نظیری نشان دادند. اما دشمن سریعاً نیروی فیلان جنگی را بازسازی و عرصه را بر مسلمانان تنگ‌تر می‌کرد. ابوعبید پرسید که چگونه می‌توان فیل را از پا در آورد. گفتند: اگر خرطومش قطع گردد از پا در می‌آید. ابوعبید به سربازان خود دستور داد که خرطومهای فیلان را قطع کنند و سواران آن‌ها را بکشند و این کار به صورت موفقیت آمیزی انجام گرفت. و خود به فیل غول پیکري حمله کرد که پیشاپیش همه بود و خرطوم آن‌را قطع نمود و فیل ضربت خورده دیوانه‌وار خود را بر سر ابوعبید می‌اندازد و او را لگدمال می‌کند و این فرمانده‌ی دلیر اسلام زیر جثه‌ی سنگین این جانور غول پیکر به شهادت می‌رسد. و بلافاصله پرچم را برادرش (حکم) بر می‌دارد و با فیل می‌جنگد تا برادرش را از دست آن نجات دهد ولی او نیز با سرنوشت مشابهی دچار می‌شود و به شهادت می‌رسد و پرچم را طبق وصیت ابوعبید به افراد دیگری که ایشان نام برده بود، از جمله سه تن از فرزندانش منتقل می‌شود تا این که همه به ترتیب کشته می‌شوند و در ساعتهای پایانی روز، پرچم به دست مثنی بن حارثه می‌افتد. در این حین عده‌ای از مسلمانان عقب نشینی می‌کنند و از روی پل به آن سوی فرات می‌روند. عبدالله بن مرثد ثقفی با دیدن این وضعیت، مبادرت به انهدام پل می‌کند و خطاب به مسلمانان می‌گوید: همچون فرماندهان خود به استقبال مرگ بشتابید و پیروز شوید. هنگامی که مثنی در جریان کار عبدالله قرار می‌گیرد، سیلی محکمی به او می‌زند و می‌گوید: چرا پل را منهدم ساختی؟ عبدالله می‌گوید: به خاطر این که مسلمانان را مجبور به ادامه‌ی جنگ بکنم. در حالی که این اجتهاد عبدالله کاملاً اشتباه بود و منجر به سقوط و غرق شدن تعداد زیادی از مسلمانان گردید و در چنین شرایطی بهتر بود، مسلمانان به فکر عقب نشینی و نجات نیروهای باقیمانده خود می‌افتادند. چنان که نقشه‌ی مثنی همین بود. او دستور به بازسازی پل داد و در حالی که با تعدادی از قهرمانان، سپاه ایران را سرگرم می‌کرد، سپاهیان اسلام را هدایت می‌نمود تا سریعاً به آن سوی فرات منتقل شوند و در پایان مثنی و عاصم بن عمرو و دیگر قهرمانان جان بر کف از روی پل عبور کردند. این در حالی بود که بهمن قصد داشت همه‌ی مسلمانان حاضر در صحنه را از دم تیغ بگذراند، ولی مثنی با عقب نشینی به موقع خود، این فرصت را از دشمن گرفت. و توانست جان پنج هزار مسلمان را نجات دهد در حالی که جسدهای چهار هزار شهید که تعداد زیادی از آن‌ها جزو صحابه‌ی پیامبر بودند در میدان معرکه باقی ماند و تعداد کشته‌های دشمن بالغ بر شش هزار نفر رسید.

از پنج هزار نفری که با مثنی عقب نشینی کردند، حدود دو هزار نفر که با ابوعبید از مدینه آمده بودند، متفرق شدند و به مدینه بازگشتند و فقط سه هزار نفر با مثنی باقی ماند.[1]

 

مهم‌ترین پیامدهای معرکه‌ی پل ابوعبید

أـ خوابی که به حقیقت تبدیل شد

دومه (همسر ابوعبید) در خواب دیده بود که مردی از آسمان با جامی پر از شراب فرود آمد و ابوعبید و فرزندش(جبر) و تعدادی دیگر از آن نوشیدند. هنگامی که خوابش را برای ابوعبید بازگو کرد او گفت: این پیام شهادت است. آن‌گاه قبل از وقوع معرکه توصیه کرد، اگر من کشته شدم به جای من فلانی و فلانی پرچم را به دست بگیرد و اسم هفت نفر از بستگانش را که همسرش در خواب دیده بود، گرفت و افزود که اگر همه کشته شدند، پس مثنی بن حارثه پرچم را به دست بگیرد.[2]

ب ـ دو اشتباه تاکتیکی باعث شکست گردید

رأی همه‌ی یاران ابوعبید این بود که سپاه اسلام به آن سوی رودخانه عبور نکند، بلکه اجازه دهد سپاه ایران به این سو عبور نماید، ولی ابوعبید رأی آن‌ها را ناشنیده گرفت و با شجاعت و شوق زیاد برای شهادت از پل عبور نمود، بدون این که کاملاً حساب معرکه را بکند و تا به خود آمد، متوجه شد که سپاهیان خود را در چه مخمصه‌ی غیر قابل جبرانی قرار داده است که مجبور بودند در میدان کوچکی که پشت سرشان را رودخانه مسدود کرده بود و با پای پیاده با فیل سواران و تیراندازان و نیروهای پیاده دشمن روبرو بشوند. و بدین صورت با نداشتن نقشه و برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده به نیروهای دشمن امکان تاخت و تاز بر سپاه خود داد. تا این که پس از شهادت رسیدن هفت تن از فرماندهان اسلام، سرانجام مثنی بن حارثه فرماندهی سپــاه اســلام را به دســت گرفت و نیروهای باقیمانده را وادار به عقب نشینی کرد. [3]

ـ اشتباه دیگری که مزید بر علت شد و خسارت زیادی به بار آورد، اجتهاد بی موقع عبدالله بن مرثد ثقفی بود که دست به انهدام پل زد و اگر فضل خدا و چاره‌اندیشی مثنی بن حارثه نبود، در آن روز همه‌ی مسلمانان از دم تیغ دشمن می‌گذشتند. [4]

ت ـ ارزش تغییر تاکتیک

عملکرد مثنی و فرماندهان تحت فرمان وی در عقب نشینی و نجات نیروهای باقیمانده‌ی سپاه اسلام بیانگر ارزش تغییر تاکتیک در جنگها می‌باشد، زیرا هنگامی که لشکری در چنگال دشمن می‌افتد و رو به شکست و نابودی می‌گذارد، نیاز به فرماندهان توانا ولایق دارد تا با تغییر تاکتیک، تلفات نیروهای خود را به حداقل برسانند.[5] کاری که در این معرکه مثنی و همدستان قهرمانش انجام دادند. آن‌ها نیروهای خود را از پل عبور دادند و خود بعد از همه عبور کردند که این عملکرد آن‌ها بهترین نمونه‌ی فداکاری و از خود گذشتگی است.[6]

ث ـ مثنی و تقویت روحیه‌ی سپاه اسلام

هنگامی که مثنی با سپاه چهارهزار سربازی خود عقب نشینی کرد دو تن از فرماندهان دشمن به نامهای گابان و مردانشاه به تعقیب وی پرداختند. مثنی آن‌ها را به دنبال خود کشید تا این که به منطقه‌ی «سماواه» رسیدند. آن‌گاه رو برگردانید و همچون مار زخم خورده‌ای با نیروهای تحت فرمان خود بر آن‌ها یورش برد و دشمن را با شکست غیر قابل تصوری مواجه ساخت. تا جایی که فرماندهان دشمن یعنی گابان و مردانشاه دستگیر شده و به قتل رسیدند. این پیروزی بزرگ باعث تقویت و جبران روحیه‌ی شکست خورده‌ی سپاه اسلام گردید و موقعیت مثنی را در میان سپاه و در منطقه و قبایل مجاور تثبیت نمود.[7]

 

ج ـ فراهم شدن اسباب نجات مسلمانان از تنگنا

مثنی تنها فرمانده‌ی مسلمانان بود که با افراد خود در عراق ماند و نیروهای تحت فرمانش به قدری نبودند که بتوانند از مناطق فتح شده حفاظت به عمل آورند و این امکان برای ایرانیان وجود داشت که نیروهای باقیمانده‌ی سپاه اسلام را قلع و قمع کنند و از عراق خارج سازند. ولی از آن‌جا که سنت الهی چنین است که هرگاه مؤمنان راستین در تنگنایی قرار گیرند، اسباب بیرون شدن و نجات آنان از آن‌جا را فراهم می‌کند، در میان فرمانروایان ایرانی دو دستگی ایجاد شد و رستم و فیرزان به دو قدرت ضد هم تبدیل شدند. و چون این خبر به گوش بهمن (فرمانده‌ی سپاه دشمن در جبهه‌ی عراق) رسید، بی درنگ راهی مداين شد تا جلوی این اختلاف و دو دستگی را بگیرد و بدین صورت خداوند مسلمانان را از جنگیدن و مقاومت رهانید و به آنان فرصت داد تا نیروی کمکی اعزامی از دارالخلافه به آن‌ها پیوست و سپاه اسلام تجدید قوا نمود. [8]

ح ـ موضعگیری عمربن خطاب هنگام شنیدن خبر شکست سپاه اسلام

مثنی بن حارثه، عبدالله بن زید انصاری را به مدینه فرستاد تا خبر شکست سپاه اسلام را به اطلاع امیرالمؤمنین برساند. عبدالله به مدینه رفت و به‌ طور نهانی عمر رضی الله عنه  را در جریان حادثه گذاشت.[9] خلیفه و اطرافیانش از خبر شکست سپاه اسلام شدیداً ناراحت شدند و عمر رضی الله عنه  گفت: خدا ابوعبید را بیامرزد اگر به من مراجعه می‌کرد، مرا پشتیبان خود می‌یافت.[10] و بدین صورت این مرد قوی وجدی به خاطر از دست دادن نیروهایش ناراحت می‌شود و به حال آنان دل می‌سوزاند.[11]

 

وصلی الله وسلم علی نبينا محمد و علی آله و اصحابه الی يوم الدين

منبع: کتاب عمر فاروق، مولف: محمد علي صلابي

 


سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

--------------------------------------------------

[1]- تاریخ طبری (4/279) و تاریخ اسلامی (10/341)

[2]- تاریخ طبری (4/277)

[3]- الطريق إلى المداين ص414.

[4]- عوامل النصر والهزيمة ص55 .

[5]- الطريق إلى المداين ص414 .

[6]- التاريخ الإسلامي (10/343).

[7]- الحرب النفسية د. أحمد نوفل (2/167).

[8]- التاريخ الإسلامي (10/345، 346).

[9]- الأنصار في العصر الراشدي ص217 .

[10]- تاریخ طبری (4/379)

[11]- التاريخ الإسلامي (10/347).

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم  فرموده است: 
(لقد کان فیمن کان قبلکم من الأمم المحدثون؛ فان یک فی امتی احد فانه عمر)
«در میان امتهای گذشته، افرادی وجود داشتند که به آن‌ها الهام می‌شد و اگر در امت من، چنین کسی وجود می داشت، قطعاً عمر بود».
بخاری ش (3689)؛ مسلم، ش (2398)

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان