فتح قادسيه در محرم سال (14) هجري
بسم الله الرحمن الرحیم
عمر تصميم گرفت خودش در جنگ عراق شركت كند بنابراين علي بن ابي طالب رضی الله عنه را در مدينه بعنوان جانشين خود انتخاب كرد، عبدالله بن عوف به او گفت ميترسم اگر كشته شوي مسلمانها در همه جا ضعيف شوند و نظر من اين است كه تو به مدينه باز گردي و مردي و فردي ديگر را بفرستي، آن گاه عمر و ديگر اصحاب نظر عبدالرحمن بن عوف را تأييد كردند، و عمر گفت: به نظر شما چه كسي را بفرستيم؟ عبدالرحمن بن عوف گفت شير قران سعد بن ابي وقاص را، عمر قبول كرد و بالاخره سعد همراه با لشكري (4000) هزار نفري يا (6000) هزار نفري بسوي عراق رهسپار شد. و عمر گفت سوگند به خدا كه پادشاهان عرب را در مقابل پادشاهان عجم قرار ميدهم و به سعد دستور داد كه از سران قبايل بخواهد كه در جنگ قادسيه حضور بهم رسانند.
در اين جنگ (313) نفر يا بيشتر از اصحاب شركت داشتند (70) نفر از اهل بدر بودند، و همچنين (700) نفر از فرزندان اصحاب در اين جنگ مشاركت داشتند، و فارسيها همه اتفاق كردند كه رستم را بعنوان فرمانده خود انتخاب كننده، رستم با لشكري (80000) هزار نفري يا بيشتر حركت كرده او (33) فيل جنگي به همراه داشت، سعد، ربعي بن عامر را براي گفتگو با رستم پيش او فرستاد. ربعي وارد شد و فارسيها مجلس رستم را با فرشهاي فاخر و گران بها و زرّين و بالشهاي ابريشمي آراسته بودند، مرواريد و صدفهاي گران قيمت را به نمايش گذاشته بودند، رستم در حالي كه تاج به سرش بود بر تخت طلايي تكيه زده بود، و ربعي با لباسهاي كهنه و شمشير و سپر معمولي و اسبي كوتاه قامت وارد شد، او از اسبش پياده نشد تا آن كه به گوشه فرشها رسيد آن گاه از اسب پياده شد و اسبش را به يكي از اين بالشها بست، و در حالي كه سلاح و ذره به تن داشت و كلاه آهنين بر سرش بود روي در روي آنها قرار گرفت، فارسها به او گفتند اسلحهات را به زمين بگذار، او گفت من خودم پيش شما نيامدهام، بلكه شما ما را دعوت كردهايد، اگر به همين صورت دوست داريد پيش شما ميمانم وگرنه بر ميگردم، رستم گفت به او اجازه بدهيد، او در حالي كه نيزهاش را چون عصايي به دست خود گرفته بود، جلو آمد و سر نيزه بيشتر فرشهاي گران بها را پاره كرد، آنها به او گفتند: چرا به اينجا آمدهايد؟ ربعي گفت: خداوند ما را فرستاده است تا هر كس را كه بخواهد از بندگي بندگان بيرون آورده و بسوي بندگي خدا سوق دهيم، و از تنگناي دنيا او را به فراغناي آن هدايت كنيم، و از ستم اديان او را بيرون كرده و بسوي عدالت اسلام بياوريم، بنابراين خداوند ما را همراه با دين خود بسوي مردم فرستاده است تا آنان را به سوي خدا فراخوانيم، و هر كس اين را از ما قبول كند ما از او ميپذيريم و كاري به كار او نداريم، و هر كس قبول نكند همواره با او خواهيم جنگيد تا آن كه به آنچه خدا وعده داده است برسيم.
گفتند خدا به چه وعده داده است؟ گفت: خدا به كساني كه با منكران اين بجنگند و كشته شود وعده بهشت داده است، و آنان كه در جنگ با كافران كشته نشوند وعده پيروزي داده است. رستم گفت سخنتان را شنيدم آيا فرصت ميدهيد تا ما فكر كنيم و شما هم فكر كنيد؟ گفت بله چند روز دوست داريد به شما فرصت بدهيم؟ يك روز و يا دو روز؟ رستم گفت: نه بلكه بيشتر فرصت دهيد تا ما با سران و صاحبان رأي خود مشوره كنيم. گفت پيامبر ما ص عادتش بر اين نبود كه به هنگام رويارويي با دشمن، آنان را بيش از سه روز فرصت دهد، پس در مورد خود و قومت فكر كن و بعد از سه روز يكي از سه چيز را انتخاب كن، رستم گفت آيا فرمانده و رهبر آنها تو هستي؟ گفت نه، اما مسلمانها چون يك جسم هستند و هرگاه پايانترين آنها به كسي پناه دهد، بالاترين آنان به عمل او احترام ميگذارند. آن گاه رستم و سران قومش گرد هم آمدند رستم گفت آيا تاكنون سخن قويتر و بهتر از سخن اين مرد ديدهايد؟ گفتند پناه به خدا از اينكه به اين مرد گرايش بيابي و دين خود را به خاطر اين سگ رها كني آيا لباسهاي كهنهاش را نديدهاي؟ رستم گفت: واي بر شما به لباس نگاه نكنيد بلكه به فكر و سخن و رفتار نگاه كنيد، زيرا كه عربها به لباس و خوراك اهميت نميدهند و فقط از شرافت و نصب دفاع ميكنند.
ابن كثير ميگويد: جنگ قادسيه رخداد بسيار بزرگ بود كه در عراق واقعهاي شگفت انگيزتر از آن رخ نداده بود، و وقتي كه هر دو گروه رودرروي همديگر قرار گرفتند سعد مريض به عرق النسا (درد سياتيك) بود و بدنش ورم كرده بود او نميتوانست سوار شود، بلكه او بر سينهاش افتاده و به لشكر نگاه ميكرد، و آن را هدايت مينمود و كار جنگ را به خالد بن عرفطه سپرده بود.( البدایة والنهایة 7/44.)
جنگ آغاز شد و فرماندهان سربازان را براي پيكار تشويق ميكردند و هر دو گروه بشدت با هم جنگيدند و گروهي از دلها در مروان اسلام به آزموني بس زيبا به نمايش گذاشتند افرادي چون (عمرو بن معدي كرب، القعقاع بن عمرو، جرير بن عبدالله البجلي، خالد بن عرفطه، ضرار بن الخطاب، طليحه اسدي). جنگ سه شبانه روز ادامه يافت و مسلمين فيل و فيل سواران را نابود كردند و باد سختي وزيدن گرفت و خيمه فارسها را از جا كند و مسلمين پيروز شدند در اين هنگام رستم شتابان سوار بر مركب شد تا فرار كند اما مسلمين او را دستگير كردند و كشتند.
و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین
سایت عصر اســـلام
IslamAgae.Com
|