سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

1 آذر 1403 19/05/1446 2024 Nov 21

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7322907
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 129   تعداد بازدید: 6353 تاریخ اضافه: 2010-03-25

خلافت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه ‏الی یوم ‏الدین و ‏اما بعد‏:‏

 

روز سه‌شنبه 22 جمادی‌الآخر سال 13 هجری حضرت عمر پس از انتخاب و بیعت زمام امور مسلمین را در دست گرفت، و در روز چهارشنبه 26 ذی‌الحجه سال 23 ه‍. به شهادت رسید و مدت خلافت او ده سال و شش ماه و چند روز بود.

بهترین مطلبی که در مورد خلافت عمر فاروق گفته شده سخن حضرت عبدالله بن مسعود است، که چنین گفته : خداوند عمر را مورد رحمت خویش قرار دهد، چرا که مسلمان شدنش گشایش، هجرتش پیروزی و خلافتش رحمت بود!!

 

عصر جلوگیری از آشوبها

در عصر عمر اسلام وارد اکثر کشورهای همسایه جزیره العرب گردید. سرزمین‌های شام و عراق و مصر، فارس، ارمنستان، آذربایجان، گرگان، ماوراء‌النهر در آسیا فتح شدند و در آفریقا طرابلس و برقه به تصرف مسلمانان درآمدند!

خلافت حضرت عمر دیوار استواری در برابر فتنه‌گری‌ها و آشوب‌طلبی‌ها بود، شخصیت خود حضرت عمر در واقع دروازه پولادینی بود که به هیچوجه بر روی فتنه‌گرها باز نمی‌گردید و در عصر او فتنه و آشوب توانایی سر بیرون آوردن را نداشتند!

اما زمانی که حضرت عمر رضی الله عنه  به شهادت رسید، آن دیوار استوار و دروازه پولادین در برابر فتنة فتنه‌گران فرو ریخت و تفرقه و هرج و مرج و آشوب و فساد از هر طرف بر مسلمانان سرازیر شد و بعد از شهادت او فتنه‌های سرکش همچون امواج سهمگین دریاها دین و دنیای مسلمانان را درنوردید.

به گفتگوی عجیب میان عمر بن خطاب و حذیفه بن یمان رضی الله عنهم  در مورد آشوب‌طلبی و فتنه‌گری گوش فرا می‌دهیم :

حذیفه بن یمان می‌گوید : ما نزد عمر بن خطاب بودیم.

او گفت : کدام یک از شما حدیثی را از رسول خدا در مورد فتنه و آشوب از بر (حفظ) دارد؟

گفتم : من حدیثی را در مورد فتنه درست همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود از بردارم!

گفت : بگو! خداوند پدرت را رحمت کند، تو آدم با شهامتی هستی!

گفتم : از رسول خدا صلی الله علیه وسلم   شنیدم که می‌فرمود :

فتنة الرجل فی اهله و ماله و نفسه و ولده و جاره یکفّرها الصّیام و الصّدقه و الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر.

«انسان در برابر خانواده و دارایی و نفس و فرزند و همسایه دچار فتنه خواهد شد، نماز و روزه و صدقه و امر به معروف و نهی از منکر آن را جبران می‌نماید!»

گفت : منظور من این نوع از فتنه و تباهی نبود، مقصود من فتنه‌هایی است که به سان امواج دریاها سهمگین‌اند!

گفتم : یا امیرالمؤمنین! شما را با آن چه کار؟ مگر نه این است که میان تو و آن فتنه‌ها دری محکم و سخت بسته وجود دارد؟!

گفت : این در ممکن است شکسته، یا باز شود!

گفتم : نه، شکسته می‌شود!!

گفت : این در باید و برای همیشه، تا قیام قیامت بسته باقی نماند!

ابووائل راوی از حذیفه پرسید : عمر می‌دانست که آن در کیست؟

حذیفه گفت : آری می‌دانست، همانگونه که می‌دانست به دنبال روز، شب خواهد آمد! من سخنانی را با او در میان نهادم که به هیچوجه یاوه و باطل به شمار نمی‌آیند!

ابووائل گفت : خواستیم از حذیفه سؤال کنیم، چه کسی دری استوار بر روی فتنه بود؟

به مسروق گفتیم : از حذیفه سؤال کن که در بسته بر روی فتنه و آشوب چه کسی بود؟

مسروق از حذیفه پرسید : باب چه کسی بود؟

حذیفه گفت : عمربن خطاب رضی الله عنه !!

در واقع حذیفه بن یمان کارشناس و آسیب‌شناس و متخصص در مسائل مربوط به آشوب و فتنه بود و این دانش را بیش از دیگر اصحاب از رسول خدا صلی الله علیه وسلم  آموخته، و به همین خاطر بود که به حضرت عمر فاروق گفت : من همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه وسلم  فرموده‌اند، آن را از بردارم!

حضرت عمر این موضوع را در مورد حذیفه می‌دانست و به همین علت بود که از او تعریف نمود و فرمود : تو انسان با شهامتی هستی!

حذیفه این موضوع را به عمر فاروق یادآور گردید که : این دروازه محکمی است که از نفوذ و خروش و گسترش آسیب و آشوب به میان مسلمانان جلوگیری می‌نماید و بر روی آنها باز نمی‌شود! و به طور طبیعی باز نمی‌گردد، تا بستن آن ممکن باشد، بلکه در هم شکسته و از جا کنده می‌شود!

این بدان معنی است که بعد از او تا قیام قیامت بسته نمی‌شود، این چیزی بود که عمر آن را می‌دانست! یعنی فتنه و آشوب در میان مسلمانان آن قدر گسترش خواهد یافت که نخواهند توانست آن را متوقف کنند یا از میان بردارند!

یادآوری این مطلب ضروری است که حضرت حذیفه رضی الله عنه  از طرف خود این را نیاورده بود، و انتظار وقوع حتمی آن را نداشت، زیرا او علم غیب را نمی‌دانست!

حذیفه که در آسیب‌شناسی و تحلیل اسباب و عوامل فتنه‌ها و آشوبها کارشناس بود، این کلام را از رسول خدا شنیده و همانگونه که آن را شنیده، فهمیده و از بر (حفظ) کرده، به همین خاطر است که در ارتباط با گفتگوی خود و عمربن خطاب می‌گوید : حدیثی را برای تو نقل کردم که به هیچوجه باطل و نادرست نیست!

یعنی حدیث صحیح و صادقی را که دروغ و غلطی در آن راه ندارد برای او نقل نمود، حدیثی که خود آن را از رسول خدا شنیده‌ام!

از طرف دیگر خود عمربن خطاب رضی الله عنه  از حقیقتی که حذیفه او را از آن خبر داد مطلع بود و می‌دانست آن دروازة استواری که بر روی آسیب‌ها و فتنه‌ها بسته مانده خود اوست!

یعنی حضرت عمر می‌دانست که خلافت او دیوار استوار و در بسته‌ای است که از نفوذ آسیب و آشوب به میان مسلمانان جلوگیری می‌نماید و در عصر خلافت، فتنه و فساد زندگی مسلمانان را در نخواهد گرفت!

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏


 

سایت عصر اســـلام

IslamAgae.Com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان