سلسله مقالات بدعت بازنگری در فهم نصوص شماره ی (8): صاحبان قرائت جدید و اصطلاحات عجیب و نامأنوس
بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله مقالات بدعت بازنگری در فهم نصوص شماره ی (8):
صاحبان قرائت جدید و اصطلاحات عجیب و نامأنوس
یکی از ملاحظه هایی که به طور کلی می توان بر اصحاب این منهج گرفت، استفاده از الفاظ سنگین و بازی با اصطلاحات است تا نوشته هایشان هرچه بیشتر عجیب و غریب به نظر آید.
از روش های شایع آنان در نوشتن و تألیف [به عربی]، پایان دادن اصطلاحات به «ویة» است تا معانی عجیب و غریبی بگیرد که تنها خود می دانند.
برای مثال[1]:
سلفیة – سلفیت – را: سلفَویّة می نامند.
و السلفي را: سلفوي می نامند.
الأصولیة – اصول گرایی – را: اصولویّة
و الأصولیین - اصولگرایان – را: به أصولویون تغییر می دهند.
النصیین را: نصویین، و الماضي را: ماضویة می نامند.
التاریخ و التاریخي را به: تاریخوي یا النزعة التاریخویة - گرایش تاریخی – تبدیل می کنند.
الأخلاقیة را: الأخلاقویة و الإسلامي را إسلاموي یا إسلامویة می نامند.
تمام این ها سبک و اسلوبی است مکارانه برای استفاده از اصطلاحات پیچیده و مبهم مانند: گنوستیسیزم[2]، اپیستومولوژی[3]، امپریسیزم[4]، هومانیزاسیون[5]، فیوچریزم[6]، آنتولوژی[7]، بلشویسم[8]، منشویسم[9]، دیالکتیک[10]، سیکولاستیکیسم[11]، زَمَکانی[12]، مکانیزم[13]، سمولوژی[14]، هرمنوتیک[15] و دِماگوژی[16].
در کل اشتیاق عجیبی به استفاده از کلماتی دارند که به «لوژی» ختم می شود. مثلا گاه می بینی نویسنده ای می گوید: "در سطح سیکولوژی و سوسیالوژی و انترپولوژی...".
و دیگر الفاظ غریب که بسیاری از روشنفکران ساده، مجذوب آن شده و فکر کردند که آن علم و دانش است و در مجالس و کتاب های خود از آن استفاده می کنند تا آنان را روشنفکر و متمدن و امروزی بنامند!
خوانندگان نیز چاره ای ندارند جز آنکه آنان را اهل علم و دانش و ژرف نگری بدانند، هرچند از سخنان شان سر در نیاروند.
چنان که رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمایند: "بیشترین چیزی که از آن بر امتم می ترسم، منافق سخنور است"[17].
شگفت تر از آن این است که خود طرفداران این اندیشه نیز به نفهمیدن این اصطلاحات اعتراف دارند. برای مثال، "هاشم صالح" که کتابهای محمد آرکون را به عربی ترجمه کرده اعتراف می کند که وی (نتوانسته سر از این اصطلاحات دربیاورد مگر پس از ده سال و بعد از آنکه سه سال به مطالعه و پژوهش در پژوهشکده های فرانسوی پرداخت، تا آنکه توانسته معنای آن را همانگونه که استفاده کنندگانِ آن خواسته اند، تصور کند)[18]!!
در سلسله مقالات بعدی به توضیحات بیشتری خواهیم پرداخت.
برگرفته از کتاب "بدعت بازنگری در فهم نصوص" با عنوان اصلی "بدعة إعادة فهم النص" تألیف محمد صالح المنجد.
بازنگری: ام احمد
[1] منظور نویسنده، در زبان و نوشتار عربی است.
[2] به عربی: الغنوصیة؛ مصطلحی است اساساً یونانی به معنای عرفان گرایی.
[3] به عربی: الابستمولوجیة؛ یعنی معرفت سناسی، یا شناخت شناسی. شاخه ای از فلسفه که به چیستی معرفت و راه های رسیدن به آن می پردازد.
[4] به عربی: الامبريقية؛ به معنای تجربه گرایی. نگرشی فلسفی که شناخت انسانی را اساساً از طریق حواس و تجربه می داند.
[5] به عربی: الأنسنة؛ به معنای انسان شدن یا سیر تحول به سوی انسان شدن.
[6] به عربی: المستقبلویة؛ به معنای آینده گری، یا گرایش به آینده. حرکتی است در هنر و معماری و... به هدف آغاز دوران جدید و بریدن از گذشته.
[7] به عربی: الأنطولوجیة؛ یعنی علم الوجود؛ به معنای هستی شناسی.
[8] به عربی: البلشفیة؛ کلمه ای است روسی به معنای اکثریت. دسته ی تندروتر حزب کارگر سوسیال دمکرات مارکسیستی روسیه بودند که در دومین کنگره ی حزب در سال 1903 به رهبری لنین از دسته ی منشویک ها – اقلیت – معتدل جدا شدند و در پایان حزب کمونیست شوروی را تشکیل دادند. آنان سرانجام در انقلاب 1917 قدرت را در روسیه به دست گرفتند. (ویکی پدیا).
[9] به عربی: المنشفیة؛ واژهای روسی به معنای اقلیت. منشویک ها دسته ی معتدل تر حزب کارگر سوسیال دمکرات مارکسیستی روسیه بودند که برعکس بلشویک ها معتقد به روش مسالمت آمیز برای تغییر بودند. (ویکی پدیا).
[10] به عربی: الدیالکتیکیة؛ واژه ای یونانی به معنای مباحثه و مناظره. روشی خاص از بحث و مناظره است که اولین بار سقراط در مقابل طرف مقابل در پیش گرفت. (ویکی پدیا).
[11] به عربی: السیکولاستیکیة؛ سکولاستیک یا اسکولاستیک، برگرفته از واژه ی یونانی Schola به معنی مدرسه است. در قرون وسطی معرفت تنها در مدارس و کلیساها تدریس می شد، بنابراین مجموعه علم و حکمت به مدرسه منسوب شد و «مدرَسی» نام گرفت. طرفداران این مکتب را مدرسیون یا رواقیون گویند. هدف این مکتب گسترش و شرح تعالیم مسیح به کمک فلسفه ی یونان بود.
[12] به عربی: الزمکانیة. یعنی زمانی و مکانی.
[13] به عربی: المیکانزماتیة؛ مکانیزم روالی است که برای انجام هدفی بر پا میگردد.
[14] به عربی: السیمیولوجیة؛ نشانه شناسی.
[15] به عربی: الهرمونوطیقیة؛ هرمنوتیک یا علم تأویل؛ هدف این علم کشف پیام ها، نشانه ها و معانی یک متن است. (نگا: ویکی پدیا، هرمنوتیک).
[16] به عربی: الدیماغوجیة؛ به معنای مردم فریبی. آن است که شخصی به جای استدلال و اقامه ی برهان برای اثبات یک عقیده، سعی می کند از راه تحریک احساسات و هیجان های جمعی و توسل به عواطف و جو حاکم، نوعی تصدیق جمعی نسبت به ننتیجه ی مطلوب خود به دست آورد. (ویکی پدیا: عوام فریبی).
[17] "إِنَّ أَخْوَفُ مَا أَخَافَ عَلَى أُمَّتِي كُلُّ مُنَافِقٍ عَلِيمُ اللِّسَانِ" روایت احمد (143) و آلبانی آن را در صحیح الجامع (239) صحیح دانسته است.
[18] در مقدمه وی بر کتاب "أین هو الفکر الإسلامی المعاصر". |