سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

3 آذر 1403 21/05/1446 2024 Nov 23

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7327053
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 12   تعداد بازدید: 3883 تاریخ اضافه: 2010-02-27

زینب غزالی… زن در اوج

من نسیبه بنت کعب مازنی هستم!

«زینب الغزالی الجبیلی» به تاریخ ۲ ژانویه ۱۹۱۷ در یکی از روستاهای استان البحیره در شمال قاهره به دنیا آمد. نسب او از طریق پدر به عمر بن الخطاب رضی الله عنه و از جانب مادر به حسن بن علی رضی الله عنه می رسد. پدر بزرگش از تجار معروف پنبه و پدرش از علمای الازهر بود او از همان کودکی در وجود زینب دوستی خیر و فضیلت و مبارزه برای حق را بارور ساخت. او زینب را به برکت نام صحابیة بزرگوار «نسیبة بنت کعب» صدا می زد.

نسیبه زن صحابیه شجاعی بود که در روز جنگ احد وقتی مسلمانان بر اثر غافلگیری از حمله ناگهانی کفار از دور و بر پیامبر پراکنده شدند برای دفاع از پیامبر زخم ۱۲ ضربه شمشیر و نیزه را تحمل کرد تا به پیامبر صلی الله علیه و سلم آسیبی نرسد. او می گوید: پدر با گچ بر روی زمین دایره ای می کشید و من را وسط آن قرار می داد و شمشیری چوبی به دستم می داد و به من می گفت: بایست و دشمنان رسول الله را بزن... او هم دشمنان پیامبر را از چپ و راست مورد حمله قرار می داد! یکی! دو تا! سه تا!...

مبارزه برای تحصیل

پس ازآنکه در سن ده سالگی پدرش را از دست داد با مادر و برادرانش به قاهره نقل مکان کرد. او بعدها مجبور شد برای ادامه تحصیلاتش در مقابل برادر بزرگش که به علت پاره ای عقائد موروثی با تحصیل او مخالف بود بایستد. اما او با اصرار فراوان خواهان ادامه تحصیل در شهر بود. برادر بزرگش «محمد» معتقد بود پدر بیش از حد به زینب آزادی داده و او را بیش از حد پسرانه تربیت کرده است. برادر دوم «علی» اما اعتقاد داشت مطالعه و کتاب برای زینب و آینده او مهم است برای همین تعدادی کتاب برای او خرید تا او بتواند در خانه مطالعه کند.

اما زینب به این حد اکتفا نکرد...

یک روز در حالی که تنها ۱۲ سال داشت از خانه شان در محله شبرا خارج شد و به گشت زدن در خیابانها پرداخت. ناگهان مدرسه ای دخترانه او را متوجه خود ساخت...

در مدرسه را زد؛ وقتی دربان از او پرسید چکار دارد گفت: من با مدیر کار دارم. دربان پرسید چکار داری؟ او هم با اعتماد به نفس گفت: «من زینب الغزالی مشهور به نسیبه بنت کعب مازنی هستم و با آقای مدیر قرار دارم...» دربان با تعجب فراوان از نحوه حرف زدن او اجازه داد تا داخل شود!

زینب با همان اعتماد به نفس وارد دفتر آقای مدیر شد و بی مقدمه شروع کرد: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته... من خانم زینب الغزالی هستم ملقب به نسیبة بنت کعب مازنی... مدیر نگاهی به او انداخت و با تعجب گفت: خوب خانم زینب یا نسیبه چه می خواهی؟ او هم داستان خود و قضیه برادر بزرگش را با مدیر گفت و از او خواست از او برای تحصیل در مدرسه ثبت نام کند.

وقتی مدیر از او درباره خانواده اش سوال کرد، پدر و پدر بزرگش را شناخت و از زینب خواست برادر دومش «علی» را که با تحصیلش موافق بود برای ثت نام به همراه خود به مدرسه بیاورد. زینب توانست طی دو امتحان دو سال تحصیلی را در یک سال به پایان برساند.

زینب به این هم اکتفا نکرد و علوم دینی را نیز در نزد مشایخ مشهور الازهر از جمله شیخ عبدالمجید اللبان و شیخ محمد سلیمان النجار آموخت.

اتحادیه زنان (۱)

پس از آنکه توانست دبیرستان را به پایان برساند در یکی از روزنامه ها خواند «اتحادیه زنان» به ریاست «هدی شعراوی» تصمیم دارد سه نفر از فارغ التحیلان دبیرستان را برای تحصیل به فرانسه بفرستد. زینب آرزو کرد جزو این سه نفر باشد و فورا به مقر اتحادیه زنان رفت و با هدی شعراوی دیدار کرد. هدی شعراوی پس از شنیدن داستان زینب و سختیهایی که برای تحصیل متحمل شده و فورا او را به عضویت اتحادیه زنان درآورد. او باید برای به دست آوردن زینب خوشحال می شد چون زینب همان کسی بود که او نیاز داشت. یک سخنران فصیح و شجاع! هدی شعراوی در زینب همان کسی را می دید که برای جانشینی خود مناسب می دید.

طولی نکشید که زینب نام خود را در فهرست سه نفره اعزامی به فرانسه دید. اما خداوند اراده ای دیگر داشت...

پس از یک ماه از اعلام اسامی دانش آموزان اعزامی، موعد سفر آنها نیز اعلام شد. آرزوهای زینب به حقیقت پیوسته بودند. اما یک خواب همه چیز را تغییر داد.

شبی زینب پدرش را در خواب دید. پدر به او گفت: از رفتن به فرانسه چشم پوشی کن خداوند به جای آن در مصر به تو بهتر از آنچه در فرانسه به دست می آوری عطا خواهد کرد... او از پدر پرسید چگونه؟ پدر گفت: خواهی دید... اما هرگز به این سفر نرو چون من راضی نیستم...

زینب از رفتن به فرانسه عذر خواست و اصرارهای هدی شعراوی نیز نتوانست او را از تصمیمش منصرف کند...

از آن به بعد زینب به عنوان یکی از اعضای بارز اتحادیه زنان به فعالیت مشغول بود گرچه برخی از اعضا از نحوه سخن گفتن او که از مفاهیم اسلامی در سخنرانی هایش استفاده می کرد خوششان نمی آمد و آن را نشانه ارتجاع می دانستند!

در آن مدت او به مناظره و جدل با تعدادی از علمای الازهر که با فعالیتهای اتحادیه زنان مخالف بودند پرداخت. حتی تعدادی از علمای الازهر درخواست کردند از سخنرانی او در مساجد ممانعت به عمل بیاید. اما شیخ «محمد النجار» ـ یکی از علمای بزرگ الازهر ـ با این درخواست مخالفت کرد و از طریق گفتگو با زینب الغزالی توانست نظر او را در مورد بسیاری از افکار اتحادیه زنان تغییر دهد.

نقطه‌ی عطف

اما با تمام اینها یک حادثه باعث شد زینب الغزالی زندگی و دعوت خود را به طور کامل تغییر دهد. در اثراین حادثه (انفجار سیلندر گاز) او دچار سوختگی شدید شد. وضعیت او روز به روز بدتر می شد حتی او در حین بیداری شنید که برادرش به خانوده اش می گفت پزشک گفته: «هیچ امیدی به سلامت او نیست!»

در این مدت زینب که از همه قطع امید کرده بود تیمم می کرد و از پروردگارش طلب سلامت می کرد: «پروردگارا اگر بلایی که بر سرم آمده به خاطر پیوستنم به گروه هدی شعراوی است من تصمیم گرفته ام تنها در راه تو حرکت کنم... .

و اگر خشم تو به علت آن است که کلاه فرنگی بر سر گذاشته ام آن را بر خواهم داشت و حجاب بر تن خواهم کرد... بارالها با تو عهد می بندم اگر بدنم به حالت گذشته اش برگردد از اتحادیه زنان استعفا خواهم داد و جماعتی برای نشر دعوت اسلامی تاسیس خواهم کرد و زنان مسلمان را به همان راه و روش زنان صحابیه دعوت خواهم کرد... برای دعوت تلاش خواهم کرد و تا اندازه توانایی ام در راه آن جهاد خواهم کرد...»

خداوند کلمات صادق او را مورد اجابت قرار داد و رحمت خود را فروفرستاد. همه از شفای دور از انتظار او شگفت زده شد و طبیعتا پزشک هم بابت شفایی که در آن نقشی نداشت پولی درخواست نکرد!

زینب در لباس جدید

زینب بلافاصله پس از سلامتی به وعده خود وفا کرد... شروع او با پوشیدن حجاب بود و ایمانی که قلبش را فراگرفته بود.

هدی شعراوی تمام تلاشش را برای بازگرداندن زینب به کار گرفت. او در جواب هدی شعراوی که گریه کنان به او می گفت: من تو را به عنوان جانشین پس از خو انتخاب کرده ام گفت: تو چیزی را نتخاب کرده ای اما خداوند چیز دیگری برای من در نظر گرفته است و من آنچه را خداوند می خواهد می خواهم. برای همیشه فرزند وفادارت خواهم ماند و به خوبی از تو یاد خواهم کرد. و واقعا همینگونه بود و ارتباط انسانی میان زینب و هدی شعراوی هیچگاه قطع نشد و زینب با وجود طبیعت سکولار حرکت هدی شعراوی و نظراتش در مورد حجاب هیچگاه علیه او سخنی نگفت و فضائلش را به زبان می آورد...

خیلی ها نمی دانند هدی شعراوی در هنگام مرگ درخواست دیدار با زینب را کرد و او نیز به بالینش حاضر شد و هدی شعراوی در کنار زینب دار فانی را وداع گفت.

و اینچنین زینب الغزالی بسیار زود هنگام و در اوج فعالیتهای زنانه غربی دعوتی براساس نگاه اسلامی تاسیس کرد تا در برابر تمام کسانی که سعی داشتند واپس گرایی زنان را به اسلام نسبت دهند بایستد و ثابت کند نقش زن مسلمان هیچگاه به پایان نخواهد رسید.

او «جمعیت زنان مسلمان» را در سال ۱۹۳۷ م و در زمانی که تنها ۱۸ سال داشت تاسیس نمود. این جمعیت توانس ۱۵ مسجد تاسیس نماید و در مدت کمی زنان دعوتگر زیادی به جامعه معرفی نماید. جمعیت زنان مسلمان سالانه حدود ۱۱۹ همایش برگزار می نمود و همچنین مجله ای هم منتشر می کرد که با استقبال فراوانی روبرو شد. این جمعیت توانست ظرف مدت کوتاهی جمع زیادی از زنان و حتی تعدادی از سران انقلاب را جذب خود کند.

او طی ۵۳ سال ـ بیش از نیم قرن ـ فعالیت دعوی مستمر با بسیاری از شخصیتهای مشهور مسلمان همکاری کرد و تا حد زیادی تحت تاثیر افکار شیخ حسن البنا قرار گرفت تا اینکه جمعیت زنان مسلمان با پیشنهاد حسن البنا و موافقت زینب غزالی به جماعت اخوان المسلمین پیوست. مساله قابل ذکر این است که در واقع فعالیت زنان در دعوت اسلامی ـ که توسط زینب الغزالی شکل گرفت ـ یک فعالیت کاملا مستقل بود که بدون تاثیر و دخالت مردان شکل گرفت و حتی پس از پیوستن به اخوان المسلمین استقلال خود را تا حد زیادی حفظ نمود.

زینب... ایستادگی و «زنانگی»!! (۲)

از آنجا که هدف جمعیت زنان مسلمان دفاع از زندگی اسلامی و درخواست برپایی شریعت اسلامی و دعوت مسلمان به کتاب خدا و سنت پیامبرش بود با تمام احزاب سیاسی آن زمان مصر و حکومت انقلاب برخورد کرد.

این برخورد هنگامی به اوج خود رسید که او از دیدار با جمال عدالناصر خودداری کرد و به فرستاده عبدالناصر با جرات همیشگی خود گفت: «من با دستی که به خون عبدالقادر عوده (۳) آلوده است مصافحه نخواهم کرد...»

پس از آن زینب و بسیاری از همقطارانش در زندانهای عبدالناصر دچار شکنجه و سختی های فراوانی شدند... او تمام آن سالهای سخت را در خاطراتش با عنوان «ایام من حیاتی» روایت می کند . این کتاب سند مهمی است از دعوت اسلامی در مصر در بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۱ کما اینکه او در این کتاب از شخصیتهای مهمی نام می برد که بسیاری از آنها در همان سالهای محنت و شکنجه به شهادت رسیدند مانند شهید سید قطب و شهید عبدالفتاح اسماعیل و ...

آزادی... و باز هم دعوت!

بعدها با پادرمیانی ملک فیصل بن عبدالعزیز پادشاه سعودی او پس از ۶ سال در ماه آگست سال ۱۹۷۱ در دوران ریاست جمهوری انور سادات از زندان آزاد شد.

زینب الغزالی سفرهای زیادی به کشورهای جهان اسلام انجام داد و از جبهه های جهاد در افغانستان بارها دیدار کرد.

از او کتابهای «نحو بعث جدید» (بسوی رستاخیز نوین) و «نظرات فی کتاب الله» (دیدگاه هایی در قرآن) منتشر شده است.

او همچنین همکاری مستمری با مجلات اسلامی در سطح کشورهای عربی داشت.

زینب...

زندگی و شخصیت زینب برای تمام زنان و دختران مسلمان نمونه ای بسیار زیبا است.

دعوتگران آزادی زن سعی بسیار نمودند تا زنان را با مشغول نمودن به تن و بدن و ظاهر خود و مسائل بی ارزشی همچون مجلات و فیلمهای بی ارزش و زندگی هنرپیشه ها و ورزشکاران و مد و جواهرات و دکور منزل و آشپزی(!) و رقابت و دشمنی با مرد، از دین و ارزشهای واقعی زنانه غافل سازند. آنها سالهاست که می خواهند جوهر باارزش انوثت را به سرقت ببرند... اما آنان شکست خواهند خورد... این موج (موج غربزدگی) بسیاری را با خود به اعماق تاریکی فروبرد اما زینب نخواست اسیر آن شود و دین خود را انتخاب کرد. او نمونه ای شد برای دختران و زنان مسلمان.

او افسانه آنان را در هم شکست تا خود افسانه شود!!


۱ ـ یکی از جمعیتهای زنانه که برای آزادی زنان بر اساس افکار غربی در مصر فعالیت می کرد

۲ ـ «زن» بودن برای زن همان اندازه افتخار آمیز است که «مرد» بودن برای مرد. برای همین مناسب دیدیم به جای مردانگی بنویسیم زنانگی!

۳ ـ دانشمند و حقوقدان برجسته مسلمان. در دوران جمال عبدالناصر با تهمت واهی اقدام علیه امنیت ملی دستگیر و به شهادت رسید. از آثار او می توان به «التشریع الجنائی فی الاسلام» اشاره کرد.


منبع: اسلام آن لاین با تغییر و تصرف

ترجمه و ویرایش: ابوعامر

برگرفته از: بیداری اسلامی

سايت عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان