دروزیها
«دروز» یا «دروزیان» فرقهای هستند باطنی که خلیفهٔ فاطمی، «الحاکم بأمر الله» را به الوهیت میشناسند. فرقهٔ دروز بخش عمدهٔ اعتقادات خویش را از فرقهٔ اسماعیلیه برگرفته و منسوب به نشتکین درزی میباشند. این فرقه در مصر به وجود آمد اما چیزی نگذشت که به سرزمین شام مهاجرت کرد. عقاید این فرقه مخلوطی از چندین دیانت و اندیشهٔ مختلف است، همینطور که به سری بودن افکار خویش نیز اعتقاد دارد، بنابر این آن را برای مردم آشکار نمیسازد و حتی به فرزندان خویش نیز آموزش نمیدهند مگر زمانی که به سن چهل سالگی رسیدند.
تاریخ تأسیس و شخصیتهای برجسته:
محور عقیدهٔ دروز خلیفهٔ فاطمی، ابو علی المنصور بن العزیز بالله بن المعز لدین الله فاطمی، ملقب به الحاکم بأمر الله است. او در سال (۳۷۵هـ / ۹۸۵م) بدنیا آمده و در سال (۴۱۱هـ / ۱۰۲۱م) کشته شد. ویاز لحاظ تفکر و روش و رفتارش شخصیتی غیر عادی داشت؛ شخصی بود بسیار سنگدل و متناقض و کینهتوز، که کشتارها و شکنجهای بسیار و بیدلیلِ وی، بیانگر این موضوع است.
مؤسس حقیقی این عقیده، حمزه بن علی بن محمد الزوزنی (۳۷۵هـ ـ ۴۳۰هـ) است، کسی که در سال ۴۰۸هـ آشکارا اعلام کرد روح خدا در الحاکم بأمر الله حلول کرده و به دعوت بسوی این امر پرداخت و کتاب عقاید دروز را تأیف کرد.
محمد بن اسماعیل درزی معروف به نشتکین؛ وی در تأسیس عقاید دروز با حمزه همراه بود، اما در سال ۴۰۷هـ، در مورد اعلان الوهیت الحاکم بامر الله، عجله کرد و به همین خاطر حمزه بر او خشم گرفت و مردم را علیه وی شوراند؛ او به سرزمین شام گریخت و در آن جا به مذهب خویش دعوت داد و اینگونه فرقهٔ دروزیان پدیدار گشت که به او منسوب است در حالی که دروزیان او را لعن و نفرین میکنند، زیرا از تعالیم حمزه که در سال ۴۱۱هـ ترتیب قتلش را داد، خارج شد. [دروزیان خود را «موحدان» میخوانند و از نامگذاری خود به دروزیان خشنود نیستند].
حسین بن حیدره فرغانی معروف به أخرم یا أجدع [یعنی بینیبریده]؛ او کسی بود که دعوت حمزه را در بین مردم منتشر میکرد.
بهاء الدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی معروف به ضیف [یعنی میهمان]؛ او کسی است که در غیاب حمزه در سال ۴۱۱هـ، بیشترین تأثیر را در انتشار مذهب داشته و بسیاری از رسالههای دروزیان را تألیف کرده است، مانند: رسالة التنبیه و التأنیب و التوبیخ، و رسالة التعنیف و التهجین، و غیره. همچنین او بود که مجال اجتهاد در مذهب دروزی را متوقف ساخت تا اصولی را که خود و حمزه و تمیمی قرار داده بودند همچنان باقی بمانند.
ابو ابراهیم اسماعیل بن حامد تمیمی؛ داماد و یار دست راست حمزه در دعوت دروزی، کسی که از لحاظ رتبه بعد از حمزه قرار میگرفت.
از رهبران معاصر این فرقه:
کمال جنبلاط: رهبر سیاسی لبنانی و بنیانگذار حزب التقدمی الاشتراکی [سوسیالیست ترقیخواه] که در سال ۱۹۷۷م. به قتل رسید.
ولید جنبلاط: رهبر کنونی آنان و جانشین پدرش در سرکردگی دروزیان و رهبری حزب.
د. نجیب العسراوی: رئیس انجمن دروزیان در برزیل.
عدنان بشیر رشید: رئیس انجمن دروزیان در استرالیا.
سامی مکارم: کسی که در کنار کمال جنبلاط در تهیهٔ چند کتاب در دفاع از دروزیان شرکت داشته است.
مردم در آیین دروزی بر سه درجه قرار دارند:
۱- عقل: آنان طبقهٔ رجال دین هستند که به تعلیم و حفاظت از آن میپردازند و به سه دسته تقسیم میشوند: رؤساء، عقلاء، اجاوید، و رئیس آنان شیخ العقل نامیده میشود.
۲- اجاوید: کسانی هستند که از تعالیم دین آگاه گشته و بر آن پایبند هستند.
۳- جاهلان: عامهٔ مردم.
اعتقادات دروزیان و اندیشههای آنان:
به الوهیت الحاکم بامر الله اعتقاد دارند و بعد از مرگ وی قائل به غیبت و بازگشت (رجعت) وی شدند.
همگی پیامبران و رسولان را انکار کرده و آنان را ابلیسان مینامند.
معتقد هستند که مسیح همان دعوتگر آنان، حمزه است.
از تمامی پیروان دیگر ادیان، بخصوص مسلمانان نفرت داشته و کینه به دل دارند، و جان و مال و کلک زدن به آنان در حد توان را جایز میدانند.
اعتقاد دارند که دیانت آنان تمامی ادیان ماقبل خود را منسوخ کرده، همچنین تمامی احکام و عبادتهای اسلام و اصول آن را انکار میکنند.
بعضی از اندیشمندان بزرگ آنان برای حج به هند رفتهاند، تا تظاهر به این نمایند که عقیدهشان برگرفته از حکمت هند است.
میگویند یک انسان دروزی نمیشود مگر پس از این که پیمان ویژه را نوشته یا بر زبان راند.
معتقد به تناسخ ارواح هستند، و اینکه پاداش و مجازات بصورت انتقال روح از کالبد صاحبش به کالبدی خوشبختتر یا بدبختتر، خواهد بود.
بهشت و جهنم را انکار میکنند، همینطور پاداش و مجازات اخروی را.
قرآن کریم را انکار کرده و میگویند که ساختهٔ سلمان فارسی است و برای خویش مصحفی ویژهٔ خود دارند که «المنفرد بذاته» نامیده میشود.
ریشهٔ عقاید خویش را در قرنهایی بسیار دور میدانند، و به اینکه خود را به فراعنه و فیلسوفان بسیار کهن هند نسبت دهند افتخار میکنند.
نزد آنان تاریخ آنان از سال ۴۰۸هـ آغاز میگردد، یعنی سالی که حمزه در آن الوهیت الحاکم بامر الله را اعلان کرد.
معتقد هستند که قیامت همان بازگشت الحاکم بامر الله است که آنان را بسوی ویران کردن کعبه و از بین بردن مسلمانان و مسیحیان در سرتاسر زمین رهبری خواهد کرد و سپس آنان تا ابد بر جهان حکم خواهند راند و بر مسلمانان جزیه و ذلت تعیین خواهند کرد.
اعتقاد دارند که الحاکم بامر الله پنج پیامبر فرستاده که آنان: حمزه، اسماعیل، محمد الکلمة، ابو الخیر و بهاء هستند.
ازدواج با غیر از خود و دادن صدقه و کمک کردن به آنان را حرام میدانند، همچنین اختیار بیش از یک همسر و برگرداندن زن طلاق داده شده را هم منع میکنند.
دختران را از میراث محروم میدانند.
محرمیت خواهر و برادر شیری را قبول ندارند.
دروزیان نه کسی را در دین خود میپذیرند و نه اجازهٔ خروج از آن را به کسی میدهند.
جامعه دروزی معاصر - همانطور که در گذشته بوده - از لحاظ دینی به دو قسمت تقسیم میشود:
روحانیان: اسرار طایفه به دست آنان است و به: رؤساء و عقلاء و أجاوید تقسیم میشوند.
جسمانیها: کسانی که به امور دنیوی میپردازند و بر دو قسم هستند: امیران و جاهلان.
از لحاظ اجتماعی، آنان مقامات دولتی را قبول ندارند و در واقع شیخ العقل و نوابان او طبق نظام فئودالی دینی بر آنان حکم میرانند.
همچون فلاسفه بر این اعتقاد هستند که خدای آنان عقل کلی را آفریده که بواسطهٔ آن نفس کلی بوجود آمده و از نفس کلی هم دیگر مخلوقات منشعب شدهاند.
در مورد صحابه سخنان زشتی میزنند، من جمله میگویند: فحشا و منکر، ابوبکر و عمر (رضی الله عنهما) هستند.
پنهانکاری و کتمان از اصول اعتقادات آنان است، نه از باب تقیه، بلکه این اصلی کاملا مشروع در دین آنان است.
منطقههای آنان خالی از مساجد است و بجای آن خلوتگاههایی دارند که در آن جمع میشوند و هیچکس را اجازه نمیدهند که به آن داخل شود.
رمضان را روزه نمیگیرند و به زیارت خانهٔ کعبه نمیروند، بلکه به زیارت خلوتگاه البیاضه در شهر حاصبیه در لبنان میروند؛ مسجد رسول الله صلی الله علیه و سلم را هم زیارت نمیکنند بلکه به زیارت کلیسای مریمیه در روستای معلولا در استان دمشق میروند.
یک دروزی عقیدهٔ خویش را فرانمیگیرد و چیزی در این مورد به او گفته نمیشود و به آموزههای آن مکلف نیست مگر زمانی که به سن چهل سالگی که به نزد آنان سن عقل است، رسید.
آیین دروز به سبب باور داشتن به تقیه، و باطنی و سری دانستن اعتقادات، جزو فرقههای باطنی دستهبندی میشود.
آنان به تناسخ ایمان دارند، بها ین معنا که اگر انسان بمیرد روح او در کالبد انسان دیگری که پس از مرگ اولی بدنیا آمده، وارد میشود، سپس اگر دومی هم از دنیا رفت، روح وی در انسان سومی داخل میشود و این مراحل پی در پی برای یک فرد اتفاق میافتد.
عددهای پنج و هفت هر کدام در اعتقادات دروزی از جایگاه ویژهای برخوردار هستند.
برخی از کتابهای دروزیان:
آنان رسالههای مقدسی دارند که رسالههای حکمت نامیده میشوند و تعدادشان ۱۱۱ رسالهٔ تألیف شده توسط حمزه و بهاء الدین و تمیمی است.
مصحفی دارند به نام المنفرد بذاته.
کتاب النقاط و الدوائر که به حمزه بن علی نسبت داده میشود، اما بعضی از تاریخنگاران آن را منسوب به عبدالغفار تقی الدین بعقلی که در سال ۹۰۰هـ کشته شد، میدانند.
میثاق ولی الزمان: حمزه بن علی آن را نوشته و این همان نوشتهای است که وقتی یک درزی عقیدهاش را به او معرفی میکنند از آن سؤال کرده میشود.
النقض الخفی: کتابی است که حمزه در آن تمامی شریعتها به ویژه ارکان پنجگانهٔ اسلام را رد میکند.
أضواء علی مسلک التوحید: د. سامی مکارم.
ریشههای فکری و اعتقادی دروزیان:
عموما از فرقههای باطنی و خصوصا از باطنیهای یونان که ارسطو و افلاطون و پیروان فیثاغورس باشند تأثیر گرفتهاند و آنان را سروران روحانی خویش میدانند.
بخش عمدهٔ اعتقادات خویش را از طایفهٔ اسماعیلیه گرفتهاند.
اعتقادشان در مود زندگانی ابدی از ماتریالیسم یا مادهگرایی تأثیر گرفته است.
در بسیاری از اندیشهها و اعتقاداتشان از بوداییان تأثیر پذیرفتهاند، همینطور که از برخی فلسفههای پارس و هند و فرعونیان کهن نیز تأثیر گرفتهاند.
انتشار دروزیان و مناطق تحت نفوذ آنان:
امروزه دروزیان در لبنان و سوریه و فلسطین زندگی میکنند.
اکثریت قریب به اتفاق آنان در لبنان هستند و درصد بسیاری از آنانی که در فلسطین اشغالی زندگی میکنند ملیت اسرائیلی را برگزیده و برخی دیگر نیز در ارتش اسرائیل خدمت میکنند.
انجمنی در برزیل و انجمنی در استرالیا و دیگر کشورها دارند.
هم اکنون نفوذ آنان در لبنان تحت رهبری ولید جنبلاط، بسیار بالا است و حزب سوسیالیست ترقیخواه، نمایندهٔ آنان است، آنان در جنگ لبنان نقشی بسیار بزرگ داشته و دشمنیشان با مسلمانان بر هیچکس پوشیده نیست.
تعداد پیروان این فرقه نزدیک به ۲۵۰ هزار نفر است که بیشتر آنان بین سوریه و لبنان پراکندهاند و بقیه در فلسطین و دیگر کشورهای مهاجرپذیر هستند.
نتیجهگیری:
فرقهٔ دروز، فرقهای است باطنی که خلیفهٔ فاطمی «الحاکم بأمر الله» را به خدایی میشناسند.
این فرقه در مصر بوجود آمد و سپس به سرزمین شام انتقال یافت.
آنان همهٔ پیامبران را انکار کرده و اعتقاد دارند که مسیح همان دعوتگر آنان حمزه است. و همین اندازه کافی است تا دلیلی بر کفر و گمراهی آنان باشد.
منبع: سایت قصة الإسلام
مترجم: عبدالله فریدونی ـ عصر اسلام IslamAge.com |