سایت عصر اسلام

 

     

 
 
             

کیبورد فارسی

جستجوی پیشرفته

 

12 آذر 1403 30/05/1446 2024 Dec 02

 

فهـرست

 
 
  صفحه اصلی
  پيامبر اسلام
  پيامبران
  خلفاى راشدين
  صحابه
  تابعين
  قهرمانان اسلام
  علما، صالحان وانديشمندان
  خلفاى اموى
  خلفاى عباسى
  خلفاى عثمانى
  دولتها و حكومتهاى متفرقه
  جهاد و نبردهاى اسلامی
  اسلام در دوران معاصر
  آينده اسلام و علامات قيامت
  عالم برزخ و روز محشر
  بهشت و دوزخ
  تاریخ مذاهب و ادیان دیگر
  مقالات تاریخی متفرقه
  شبهات و دروغ‌های تاریخی
  تمدن اسلام
  كتابخانه
  کلیپهای صوتی
  کلیپهای تصویری
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  ارتبـاط با ما
  تمـاس با ما
 
 
 

آمـار سـا یت

 
تـعداد کلیپهای صوتي: 786
تـعداد کلیپهای تصويري: 0
تـعداد مقالات متني: 1144
تـعداد كل مقالات : 1930
تـعداد اعضاء سايت: 574
بازدید کـل سايت: 7337689
 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

سایت مهتدین

 
 

 

 

 

 

 

شماره: 10   تعداد بازدید: 11177 تاریخ اضافه: 2013-02-05

فرقهٔ انصار

فرقه‌ای است باطنی و نژادپرست که در دههٔ شصت میان سیاه‌پوستان ایالات متحدهٔ آمریکا پدیدار گشت و با توجه به قدرت فعالیت‌هایش، تا کانادا و آمریکای مرکزی و آمریکای جنوبی امتداد یافت. این فرقه مدعی اسلام بوده و خود را منسوب به فرقهٔ مهدیه در سودان می‌داند، در حالی که اعتقادات آنان آمیخته‌ای از مسیحیت، یهودیت، آیین بودا و اسلام است.

دوایت یورک (Dwight york) - عیسی عبدالله

بنیانگذار این فرقه، دوایت یورک در سال ۱۹۳۵م در شهر نیویورک بدنیا آمد، وی به مصرف مواد مخدر اعتیاد داشت و دوره‌ای از زندگی خود را نیز در زندان سپری کرد. وی در آنجا با اصول اسلام آشنا شده و در مورد مسیحیت و یهودیت و دیگر ادیان و فرقه‌ها به مطالعه پرداخت و پس از اینکه در اوایل دههٔ شصت از زندان آزاد شد در مسجد استیت استریت (State Street) در محلهٔ بروکلین (Brooklyn) در شهر نیویورک اسلام آورد و نام عیسی عبدالله را بر خود نهاد.

از آنجایی که اوضاع اجتماعی آمریکا در آن دوره سرشار از احساسات نژادپرستی بود، عیسی نیز از روی انگیزهٔ نژادپرستانه تنها جوانان سیاه‌پوست اطراف نیویورک را به اسلام دعوت می‌کرد و در این راه بر تفسیر متون انجیل رایج و قرآن کریم تکیه داشت. نشانی که او برای فرقهٔ خویش برگزیده بود، طرحی از یک هلال بود که درون آن ستارهٔ داوود، و در ستاره نیز صلیب فرعون قرار داشت.

او در ابتدا فرقهٔ خویش را «انصار صوفی‌گری خالصانه» (Ansar pure sufi) نامید، سپس این نام را برای ابراز روند نژادپرستانهٔ این فرقه به «نوبی‌ها» (Nubians) منسوب به قبایل نوبه در مصر و سودان تغییر داد، و پس از آن باری دیگر نام فرقه را به «انجمن انصار الله» (Ansaru Allah Community) تغییر داد؛ همچنین که در ابتدا بر پیروان خویش واجب گردانید تا گوش چپ‌شان را با تکه‌ای استخوان زینت داده و کلاه‌های فینهٔ مشکی بر سر نهاده و لباس‌هایی از غرب آفریقا بر تن کنند، سپس شکل و شمایل را به حلقه‌ای نقره‌ای در بینی و گذاشتن عمامه‌ای بر سر و پوشیدن لباس سودانی تغییر داد.

نظام اجتماعی و اقتصادی

عیسی عبدالله پیروان خویش را به زندگی در خانه‌های گروهی ملزم گردانیده بود، بطوری که زنان در واحدهایی جدا از واحد‌های مردان جمع شده و کودکان نیز در واحدهایی دیگر و جدا از آن دو واحد، قرار می‌گرفتند و تنها یک اتاق را در خوابگاه زنان ویژهٔ ارتباط جنسی میان زوج‌ها، آن هم بطور نوبتی قرار داده بود که آن را «اتاق سبز» می‌نامیدند. عیسی تنها شخصی بود که اجازه داشت کاملا آزادانه با زنان فرقه و در محل اقامت‌شان اختلاط داشته باشد، در نتیجه گزارش‌هایی از سوی اعضای زن جدا شده از این فرقه مبنی بر ارتباط عیسی با زنان دیگر منتشر گردید که منجر به حامله شدن ده‌ها تن از آنان از وی شده بود.

عیسی همچنین بعضی از زنان را به عنوان کنیز خویش برمی‌گزید، آن هم علاوه ‌بر داشتن چهار همسری که دم به دم آنان را عوض می‌کرد. عیسی برای زنانی بغیر از همسران و کنیزان شخصی خویش، کارهای گروهی مشخصی تعیین کرده بود مانند پخت و پز، خیاطی، شستن لباس و جمع‌آوری اطلاعات برای تألیف کتاب‌هایی که بنام خودش چاپ می‌شد.

عیسی بر تمامی گرویدگان جدید واجب گردانیده بود تا تمامی اموال و دارایی‌هایی خویش را تحویل دهند، همچنین کسانی را که شاغل بودند یا در دانشگاه‌ها درس می‌خواندند، مجبور کرده بود که اشتغال و تحصیل را رها کنند، و از آنان خواست تا از نزدیکان خویش جدا شده و از آنان دوری کرده و ارتباط خویشاوندی‌شان را با آنان قطع کنند؛ هدف وی این بود که آنان نتوانند حتی ذره‌ای استقلال مالی و یا فکری داشته باشند.

عیسی سیستم گدایی گروهی را از فرقهٔ هندوهای «هاری کریشنا» (Hari Krishna) اقتباس کرد که در آن زمان میان جوانان سفید پوست رایج بود، و آن را بر پیروان مذکر خویش الزامی گردانید، تا جایی که آنان در گوشه کنار خیابان‌های محله‌های نیویورک و راهروهای فرودگاه کندی و واگن‌های قطار‌ها به چشم می‌خوردند که از طلوع آفتاب تا غروب به گدایی مشغول بودند و تمامی آنچه را که از پول گدایی جمع می‌کردند به عیسی تحول می‌دادند و او هم هرگونه که دلش می‌خواست خرجشان می‌کرد. هر کس که نمی‌توانست حداقل پولی را که عیسی تعیین کرده بود (پنجاه دلار) گدایی و جمع کند، در پایان روز از نزدیک شدن به همسرش محروم می‌شد.

اندیشه‌ها و باورها

عیسی عبدالله در سال ۱۹۷۳م، به سودان و به دیدار قبایل مهدی رفت و از خود در کنار افراد خانوادهٔ المهدی عکس گرفت و پس از بازگشت به آمریکا، نام خود را به عیسی عبدالله المهدی تغییر داده و با استدلال به آن عکس‌ها مدعی شد که از نوادگان محمد احمد المهدی است.

او همچنین ادعا کرد در مدت چهار ماهی که در آنجا سپری کرده بود مدرک دکترای خویش را در علوم شریعت به دست آورده است. صادق المهدی و تنی چند از دیگر برادرانش، به ملاقات عیسی در نیویورک رفتند، از صادق در حالی که عیسی را در آغوش گرفته و با او و پیروانش دست می‌داد و در تأیید ادعاهایش در معبد او خطبه می‌کرد، عکس گرفته شد، و عیسی باری دیگر نام خود را تغییر داده و خویش را عیسی الهادی المهدی نامید و نام خود و مادرش را در شجرنامهٔ ادعایی مهدی گنجاند.

عیسی اواخر دههٔ هفتاد در رقابت با پسر عالیجاه محمد [والاس] که خود را «وارث دین محمد» نامیده بود؛ اعلان کرد که «مجدد قرن» می‌باشد. او در اوایل دههٔ هشتاد راه الوهیت را در پیش گرفت، تا جایی که به صراحت در کتاب‌هایش گفت همانا خدای مجسم است.

پیروان این فرقه بر این اعتقاد هستند که نژاد سفید در واقع از بشر نیستند چرا که فاقد روح می‌باشند، بلکه این ارواح پلید هستند که در کالبد آنان جای گرفته است؛ به اعتقاد پیروان این فرقه سفید پوستان شیاطینی هستند در لباس آدمی‌زاد، اما در مورد پیامبران معتقد هستند که آنان همگی سیاه‌پوست بوده‌اند.

عیسی ادعا کرد که جبرئیل با مریم باکره همبستر شده، پس او حضرت عیسی - علیه الصلاة و السلام - را از وی بدنیا آورد و اینکه خداوند، عیسی علیه السلام را به آسمان به نزد خویش بالا نبرده، بلکه در زمین جانش را گرفته است.

پیروان عیسی منسوخ گردیدن تورات و انجیل را انکار کرده و تحریف شدن آنها را نیز قبول ندارند و عیسی عمل کردن به تعالیم آن‌ها را بر پیروان خویش واجب گردانیده است.

عیسی عبدالله ادعا کرد مصحف‌هایی را که بر آدم، شیث، ابراهیم و ادریس نازل شده یافته است و همچنین ادعا کرد که برخی از نصوص آنها را به انگلیسی ترجمه کرده است.

او چیزهای بسیاری را به نماز افزود، مثلا اینکه نمازگزار در تشهد آخر بگوید: «اللهم صلی علی محمد احمد خلیفة رسول الله»، و سپس درود فرستادن بر پیامبر علیه الصلاة و السلام را به این ادعا که کاری است شرک‌آمیز و باعث عبادت پیامبر به جای پروردگار خواهد شد، لغو کرد!

پیروان این فرقه روز جمعه را پیش‌درآمدی برای عید هفتگی یعنی روز شنبه می‌دانند؛ آنان در روز شنبه آیینی بجای می‌آورند که برگرفته از آیین یهود است.

فرقهٔ انصار اعتقاد دارند که بهشت، خوشی روانی و عذاب آتش هم عذابی روانی است و این دو حقیقی نیستند.

آنان خوردن گوشت شتر و ضب (نوعی سوسمار) را حرام دانسته و کار کردن در روز شنبه را جایز نمی‌دانند، و همچنین نزدیکی به زن از پشت را حلال و نوشیدن شراب را برای بجای آوردن آیین دینی یهودیت جایز می‌دانند.

این فرقه روزنامه‌ها، مجله‌ها و بیش از دویست نسخه کتاب دارد که همگی به عیسی نسبت داده می‌شوند و مطالب آنها در برگیرندهٔ اندیشه‌ها و اعتقادات فرقه می‌باشد. همچنین ترجمهٔ اوراد روزانهٔ مهدی دروغین سودانی، و ترجمه و تفسیر اجزائی از قرآن.

انتشار و مناطق تحت نفوذ

مرکز این فرقه در شهر نیویورک است و محله‌های بزرگ دیگری نیز در واشنگتن و فیلادلفیای آمریکا، و مونترآل کانادا و سان فرناندوی جزیرهٔ ترینیداد در آمریکای مرکزی دارد. همچنین در جورج‌تاون و جمهوری تعاونی گویان در آمریکای جنوبی و جزیرهٔ سنت وینسنت از جزایر دریای کارائیب، نیز شعبه‌های متوسطی دارد.

خلاصه:

فرقهٔ انصار فرقه‌ای است باطنی و نژادپرست که در بین سیاه‌پوستان ایالات متحدهٔ آمریکا در دههٔ شصت پدیدار گشت و از آنجا به کشورهای مجاور امتداد یافت.

این فرقه به ادعای خویش مسلمان و خود را منسوب به فرقه مهدیهٔ سودان می‌داند. پیروان این فرقه اعتقاد دارند نژاد سفید روح نداشته و بشر نیستند.

رهبر آنان مدعی است که خدای مجسم است و بر حضرت مریم علیها السلام بهتانی بسیار سنگین بسته و می‌گویند که جبرئیل با او همبستر شده و حضرت عیسی علیه السلام را از او بدنیا آورده.

این فرقه منسوخ بودن تورات و انجیل را منکر شده و نزدیکی با زنان از پشت را حلال می‌دانند؛ و بسیاری امور و عقاید بی‌اساس دیگر.

نویسنده: د. مانع بن حماد الجهنی

منبع: سایت قصة الإسلام


مترجم: عبدالله فریدونی / عصر اسلام

IslamAge.com

 

بازگشت به بالا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
 

تبـلیغـا  ت

     

سايت اسلام تيوب

اخبار جهان اسلام

 
 

تبـلیغـا  ت

 

سایت نوار اسلام

دائرة المعارف شبکه اسلامی

 
 

 حـد  یـث

 

حدیث: (وَيْحَ عَمَّارٍ، تَقْتُلُهُ الفِئَةُ البَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ) و رد شبهه ی روافض درباره ی معاویه رضی الله عنه.


از جمله امور واجب بر مسلمان؛ داشتن حسن ظن به صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم است. زیرا صحابه بهترین یاران برای بهترین پیامبر بودند. در نتیجه حق آنان ستایش است. و کسی که به آنان طعن زند در واقع به دین خود طعن زده است.


امام ابو زرعه رازی رحمه الله در این باره فرموده: (اگر کسی را دیدی که از شأن و منزلت صحابه می کاهند؛ پس بدان که وی زندیق است. زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم بر ما حق دارند همانطور که قرآن بر ما حق دارد. و صحابه همان کسانی بودند که قرآن و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم را به ما رسانده اند. و چنین افرادی فقط می خواهند شاهدان ما را خدشه دار کنند تا از این طریق به صحت قرآن و سنت طعن وارد کنند. در نتیجه آنان زندیق اند)[1].


و یکی از صحابه ای که به ایشان تهمت می زنند؛ صحابی جلیل معاویه رضی الله عنه است. با استدلال به حدیث: (افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند)[2]. که در این مقاله می خواهیم این شبه را رد کنیم.


همانطور که می دانیم عده ای از صحابه ی رسول الله صلی الله علیه و سلم در جنگ صفین به خاطر اجتهاد و برداشتی که داشتند؛ طوری که به نظر هر طرف چنین می رسید که وی بر حق است؛ به قتل رسیدند. به همین دلیل وقتی برای بعضی از آنها روشن شد که در اشتباه بوده اند؛ بر آنچه انجام دادند؛ پشیمان شدند. و پشمیانی توبه است. و توبه؛ گناهان گذشته را پاک می کند؛ بخصوص در حق بهترین مخلوقات و صاحبان بالاترین مقام و منزلت ها بعد از پیامبران و انبیاء الله تعالی.


و کسی که درباره ی این موضوع تحقیق می کند؛ برایش مشخص خواهد شد که سبب این قتال اهل فتنه بودند همان گروهی که باطل را انتشار می دادند.


و همانطور که می دانیم در این قتال بسیاری از صحابه رضی الله عنهم برای ایجاد صلح بین مردم خارج شدند؛ زیرا جنگ و خونریزی متنفر ترین چیز نزد آنان بود.


امام بخاری رحمه الله با سندش از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت کرده: (روزی ابوسعید خدری رضی الله عنه در حال سخن گفتن بود که صحبت از ساختن مسجد نبوی به میان آورد و گفت: ما هر كدام یک خشت حمل می ‌كردیم. ولی عمار دوتا، دوتا حمل می كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دید. و در حالی كه گرد و خاک را از او دور می‌ ساخت، فرمود: افسوس برای عمار، كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد.عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند. راوی می‌ گوید: عمار بعد از شنیدن این سخن ‏گفت: از فتنه‌ها به الله پناه می ‌برم)[3].


اما در این حدیث مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به اسباب آن است که همان پیروی از امیر است. و مقصود از دعوت به سوی آتش؛ دعوت به اسباب آن یعنی اطاعت نکردن از امیر و خروج علیه وی است.


اما کسی که این کار را با اجتهاد و برداشتی که جایز باشد؛ می کند؛ معذور خواهد بود.


حافظ ابن کثیر رحمه الله درباره ی این حدیث چنین می فرماید: (این حدیث از جمله دلائل نبوت است؛ زیرا رسول الله صلی الله علیه و سلم درباره ی کشته شدن عمار به دست گروهی یاغی خبر می دهد. و قطعا هم این اتفاق افتاد. و عمار را در جنگ صفین اهل شام به قتل رساندند. که در این جنگ عمار با علی و اهل عراق بود. چنان که بعدا تفاصیل آن را بیان خواهم کرد. و علی در این موضوع بر معاویه اولویت داشت.


و هرگز جایز نیست که به خاطر نام یاغی بر یاران معاویه آنان را کافر بدانیم. چنانکه فرقه ی گمراه شیعه و غیره چنین می کنند. زیرا آنان  با اینکه در این کار نافرمانی کردند؛ اما در عین وقت مجتهد بودند. یعنی با اجتهاد مرتکب چنین عملی شدند. و همانطور که واضح است و همه می دانیم هر اجتهادی صحیح و درست در نمی آید. بلکه کسی که اجتهادش صحیح درآید؛ دو اجر می برد و کسی که در اجتهادش خطا کرده باشد؛ یک اجر به وی خواهد رسید.


و کسی که در این حدیث بعد از سخن: (كه توسط یک گروه یاغی به قتل می رسد) بیافزاید و بگوید: (الله تعالی شفاعت مرا به وی روز قیامت نمی رساند). در حقیقت افترای بزرگی بر رسول الله صلی الله علیه و سلم زده است. زیرا هرگز رسول الله صلی الله علیه و سلم چنین چیزی را نگفته اند. و از طریق صحیح نقل نشده است. والله اعلم.


اما معنای این فرموده که: (عمار آنها را به بهشت فرا می خواند و آنها وی را به سوی آتش، دعوت می ‌دهند) چنین بوده که عمار و یارانش اهل شام را به اتحاد و همدلی دعوت می کرد. اما اهل شام می خواستند چیزی را به دست آورند که دیگران بیشتر از آنان حق داشتند آن را به دست آورند. و نیز می خواستند مردم به صورت جماعات و گروه های مختلفی باشند که هر کدام از آن جماعات برای خود امامی داشته باشند؛ در حالی که چنین چیزی امت را به اختلاف و تضاد می رساند. طوری که هر گروه به راه و روش خود پایبند می بودند و لو که چنین قصد و هدفی هم نداشته باشند)[4].


و حافظ ابن حجر رحمه الله در این باره می فرماید: (اگر گفته شود: عمار در صفین کشته شد؛ در حالی که وی با علی بود. و کسانی هم که وی را به قتل رساندند معاویه و گروهی از صحابه بود که با او همکاری می کردند. پس چطور ممکن است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفته باشد آنان یعنی گروه معاویه و یارانش به آتش دعوت می کردند؟


در جواب می گوییم: زیرا آنان (گروه معاویه و یارانش) گمان می کردند که به سوی بهشت دعوت می دهند. و همانطور که واضح و آشکار است همه ی آنها مجتهد بودند در نتیجه به خاطر پیروی از گمانشان هرگز سرزنش و توبیخ نمی شوند. بنا بر این مقصود از دعوت به سوی بهشت؛ دعوت به عوامل آن که همان اطاعت از امام است؛ می باشد. و عمار آنان را به پیروی از علی رضی الله عنه دعوت می داد؛ زیرا علی در آن زمان امام واجب الطاعه بود. در حالی که معاویه و گروهش به خلاف آنان دعوت می دادند؛ که آن هم به خاطر برداشتی بود که در آن هنگام به آن رسیده بودند)[5].


بنا بر این نکته ی مهم در این مسأله این است که بین مجتهدی که اشتباه کرده با کسی که به عمد فساد و فتنه به راه می اندازد؛ تفاوت و تباین قائل شویم.


و برای اثبات این قضیه این فرموده ی الله عزوجل را برایتان بیان می کنم که می فرماید: (و اگر دو گروه از مؤمنان با يکديگر به جنگ برخاستند، ميانشان آشتی افکنيد و اگر يک گروه بر ديگری تعدی کرد، با آن که تعدی کرده است بجنگيد تا به فرمان الله بازگردد پس اگر بازگشت، ميانشان صلحی عادلانه برقرار کنيد و عدالت ورزيد که الله عادلان را دوست دارد * يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد، و از الله بترسيد، باشد که شما مشمول رحمت شويد)[6].


همانطور که در آیه می بینیم؛ جنگ بین مؤمنین امکان دارد که پیش آید؛ اما بدون اینکه اسم ایمان از یکی از گروه ها برداشته شود. زیرا در آیه بعد فرموده: (يقيناً مؤمنان برادرند، پس ميان برادرانتان صلح (وآشتی) بر قرار کنيد). یعنی با اینکه با یکدیگر می جنگند امام باز هم آنها را برادر نامیده و به مسلمانان دیگر دستور داده که بین آنها صلح و آشتی برقرار کنند.


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در باره ی این آیه فرموده: (همانطور که روشن و آشکار است الله سبحانه و تعالی با اینکه ذکر کرده دو گروه باهم می جنگند؛ و یکی بر دیگری تعدی می کند؛ اما هر دو را برادر نامیده و دستور داده که در ابتدا بین آنها صلح برقرار کنیم. سپس فرموده اگر یکی از آن دو گروه بر دیگری تعدی کرد؛ با آن گروه بجنگید. به عبارت دیگر از همان ابتدای امر دستور به جنگ با آنان نداده است؛ بلکه در ابتدا دستور به برقراری صلح داده است.


علاوه بر این رسول الله صلی الله علیه و سلم خبر دادند که خوارج را گروهی خواهد کشت که نردیکتر به حق هستند. و همانطور که می دانیم علی بن ابی طالب و یارانش کسانی بودند که خوارج را کشتند.


در نتیجه این سخن رسول الله صلی الله علیه و سلم که آنان به حق نزدیکتر هستند؛ دلالت دارد بر اینکه علی و یارانش از معاویه و یارانش به حق نزدیکتر بودند؛ با وجود اینکه هر دو گروه مؤمن هستند و شکی در ایمان آنان نیست)[7].


و از ابی سعید خدری رضی الله عنه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: (هنگامی كه مسلمانان دچار اختلاف می شوند گروه خوارج از اسلام خارج می گردد و در چنين وضعی از ميان دو طايفه مسلمان كسی كه به حق نزدیکتر است با آنها می جنگد)[8].


شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در این باره فرموده: (این حدیث صحیح دلیل بر این است که هر دو طائفه ی (علی و یارانش و معاویه و یارانش) که با هم می جنگند؛ بر حق هستند. اما علی و یارانش از معاویه و اصحابش به حق نزدیکتر هستند)[9].


پس نتیجه ای که می گیریم این است که: مجرد سخن: (به آتش دعوت می کنند)؛ به معنای کفر نیست. و از چنین برداشتی به الله تعالی پناه می بریم. و کسی که چنین برداشتی از این سخن می کند در واقع نشان دهنده ی جهل بیش از حد وی است. بلکه باید بدانیم این حدیث از احادیث وعید است؛ همانطور که ربا خوار یا کسی که مال یتیم را می خورد در آتش هستند؛ اما چنین کلامی مستلزم کفر فعل کننده ی آن نیست؛ با اینکه عملش حرام است بلکه حتی از گناهان کبیره است.


و بدین ترتیب این شبهه مردود و باطل است.

منبع: islamqa.info

مترجم: ام محمد

 

 

 

 

 

 



[1] ـ الكفاية في علم الرواية: (ص:49).

[2] ـ صحیح بخاری: (وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ).

[3] ـ صحیح بخاری: (أَنَّهُ كَان يُحَدِّث يَوْماً حَتَّى أَتَى ذِكْرُ بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: كُنَّا نَحْمِلُ لَبِنَةً لَبِنَةً، وَعَمَّارٌ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَتَيْنِ، فَرَآهُ النَّبِيُّ r فَيَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْهُ، وَيَقُولُ:«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّارِ قَالَ: يَقُولُ عَمَّارٌ: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْفِتَنِ).

[4] ـ البداية والنهاية: (4/538).

[5] ـ فتح الباری: (1/542)، و مجموع فتاوى شيخ الإسلام: (4/437).

[6] ـ حجرات:9-10: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّـهِ ۚفَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚوَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ).

[7] ـ مجموع الفتاوى (25/ 305-306).

[8] ـ صحیح مسلم: (تَمْرُقُ مَارِقَةٌ عِنْدَ فُرْقَةٍ مِنْ الْمُسْلِمِينَ يَقْتُلُهَا أَوْلَى الطَّائِفَتَيْنِ بِالْحَقِّ).

[9] ـ مجموع الفتاوى: ( 4 / 467 ).

 
 

نظرسـنجی

 

آشنایی شما با سایت از چه طریقی بوده است؟


لينك از ساير سايت ها
موتورهاي جستجو
از طريق دوستان