اشارههاي پيامبر به خلافت ابوبكر
بسم الله الرحمن الرحیم
1 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه پيامبر صلی الله علیه وسلم در بيمارياش گفت: «ابوبكر را بگوييد كه پيشنماز مردم شود».( بخاری کتاب الاذان باب اهل العلم والفضل أحق بالإمامه حدیث 646)
2 ـ از جبير بن مطعم روايت است كه گفت: زني نزد پيامبر صلی الله علیه وسلم آمد و پيامبر به او گفت كه دوباره برگرد، زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم – گويا منظورش مرگ بود- پيامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر مرا نيافتي پيش ابوبكر بيا.( بخاری حدیث 3659 و مسلم حدیث 2386)
3 ـ از عايشه رضی الله عنها روايت است كه گفت: پيامبر صلی الله علیه وسلم در بيمارياش به من گفت: «ابوبكر و برادرت را پيش من فرا بخوان تا نوشتهاي بنويسم، زيرا من ميترسم كه كسي آرزو كند و بگويد: من سزوارترم، و حال آن كه خدا و مؤمنان كسي جز ابوبكر را نميپذيرند».( مسلم کتاب فضائل الصحابه حدیث 2387 و بخاری 5666)
دچار ترديد شدند به خوص وقتي كه اطلاع يافتند كه بسياري از عربها مرتد شدهاند. اما ابوبكر صلی الله علیه وسلم ديق براي فرستادن لشكر پا فشاري ميكرد و ميگفت: سوگند به خدا گرهي را كه پيامبر خدا صلی الله علیه وسلم بسته است باز نميكنم گرچه پرندگان و درندگان اطراف مدينه ما را بربايند، و حتي اگر سگها پاهاي همسران پيامبر را بكشند من لشكر اسامه را روانه خواهم كرد، او لشكر را روانه كرد و افرادي را بر گماشت تا اطراف مدينه از آن پاسداري كنند. حركت لشكر در اين وقت يكي از بزرگترين مصلحتها بود، چون آنها از كنار هر محلهاي از محلههاي عربها ميگذشتند. اهالي آن جا از آنها ميترسيدند و ميگفتند: چنين لشكري از ميان قومي آمده كه قدرتمنداند و به شدّت محافظت ميشوند، لشكريان اسامه چهل روز يا هفتاد روز ماندند و سپس سالم و به همراه غنيمت به مدينه بازگشتند.
وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
سایت عصر اسلام
www.Islamage.Com
|