تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

چهره‌ی واقعی مصر جدید / یادداشتی بر سفر اخیر احمدی نژاد به قاهره

فرید نیک‌گفتار ـ عصر اسلام: سفر روز سه شنبه‌ی محمود احمدی نژاد، نخستین سفر یک رئیس جمهور ایرانی پس از انقلاب سال ۵۷ بود و به همین سبب این سفر در کانون توجه رسانه‌ها قرار داشت، هر چند اگر استیضاح جنجالی وزیر کار کابینهٔ احمدی نژاد و در پی آن «بگم، بگم» های مشهور وی درست یک روز پیش از این سفر رخ نمی‌داد شاید این سفر بیشتر از این نیز در مرکز توجه قرار می‌گرفت.

بی‌شک آنچه روز یکشنبه (۱۵ بهمن ۹۱) رخ داد شکست داخلی بزرگی برای محمود احمدی نژاد محسوب می‌شود و تبعات اقدام نسنجیده‌ی او در به چالش کشاندن برادران پر نفوذ لاریجانی را باید در روزهای آینده دید.

در این میان، سفر مصر فرصتی بود که رئیس جمهوری در آخرین ماه‌های حضورش در قدرت، شدیدا به آن نیاز داشت. باز شدن راه مصر، آن هم پس از سی و چهار سال قهر میان دو کشور، دستاورد کمی نبود. به ویژه آنکه رژیم شیعه‌ی ایران سال‌ها است برای مصر دندان تیز کرده است.

چرا مصر؟

انقلابی‌های شیعه، پیش از انقلاب علاقه‌ی ویژه‌ای به مصر و حرکت اسلامی در این کشور داشتند. بسیاری از کسانی که هم‌اکنون در حکومت فعلی ایران مناصب عالی سیاسی یا فرهنگی دارند، چند دهه پیش از انقلاب به مطالعه و پژوهش درباره‌ی این کشور و الگوبرداری از جنبش‌های اسلامی آن می‌پرداختند. چهره‌هایی همچون هادی خسروشاهی و حتی رهبر کنونی جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای که ترجمه‌ی چند جلد از کتاب‌های اندیشمند مشهور مصری، سید قطب (رحمه الله) را در پرونده‌ی پژوهشی خود دارد.

چهره‌ی مصر همیشه برای انقلابی‌های شیعه‌ی ایران زیبا بود. چه بسا آن‌ها گمان می‌کردند تنها سدی که در مقابل خود دارند، رژیم حسنی مبارک است و با تغییری اندک، فرش قرمز و آغوش باز ملت مصر را در روبروی خود خواهند دید. تصویری که از مذهبی‌های مصر در ذهن مذهبی‌های ایران بود شافعی مذهب‌های معتدل (از نظر آن‌ها یعنی نزدیک به شیعه) و دوستدار اهل بیت (بخوانید: مایل به تشیع) بودند که تاثیر گذاری بر آنان بسیار ساده خواهد بود.

هم اکنون بیش از سی سال از انقلابی می‌گذرد که قرار بود «اسلامی» باشد اما مذهبی شد. انقلابی که بسیاری از اهل سنت اگر نگویم بیشتر از شیعیان، شاید به اندازه‌ی آنان از به پیروزی رسیدن آن شاد شدند. اما این شادی دیری نپایید و از همان روزهای نخست، ناباورانه جای خود را به یاس و نومیدی داد. هر چند برخی از چهره‌های اهل سنت و برخی حرکت‌های اسلامی برای درک این سراب مدت بیشتری نیاز داشتند، اما سه دهه، زمانی کافی برای رسیدن به این نتیجه بود: انقلاب ایران یک انقلاب اسلامی نبود، یک انقلاب شیعی بود با اهداف شیعی.

نشانه‌های تنش

نخستین نشانه‌های تنش میان دو کشور پس از آن رخ داد که شیخ یوسف القرضاوی، عالم برجسته‌ی اهل سنت، اقدام ایران برای گسترش تشیع در کشورهای اسلامی را نگران کننده خواند و برای اولین بار صراحتا از این رویه انتقاد کرد. سخنان قرضاوی از بسیاری جهات بسیار مهم بود. این بار، این شیخ بن باز (رحمه الله) نبود که درباره‌ی نفوذ شیعه و تبلیغات پر هزینه‌ی ایران هشدار می‌داد، بلکه این ابراز نگرانی از سوی کسی بود که مذهبی‌های شیعه او را معتدل می‌دانستند و از وی انتظار دیگری داشتند.

هجوم بی‌ادبانه‌ای که از سوی یک خبرگزاری داخلی علیه شیخ قرضاوی رخ داد باعث شد اوضاع بدتر هم شود و در پایان، حکومت شیعه‌ی ایران که می‌دانست اوضاع به سود آنان نیست و ادامه‌ی این روند می‌تواند اندک نزدیکان و دوستان آنان در میان اهل سنت را از آنان دور سازد، مجبور به عذرخواهی شدند و قضیه موقتا خاتمه یافت.

بهار عربی

بهار عربی همه را غافل‌گیر کرد. ایستگاه نخست این تحول بزرگ، تونس بود. حکومتی سکولار که هیچ فعالیت اسلامی را بر نمی‌تافت و تغییر رژیم در این کشور باعث خوشحالی همه‌ی اسلام‌گرایان شد. مذهبی‌های ایران نیز نتوانستند خوشحالی خود را پنهان کنند و بلکه دست به تفسیر این تحول به سود خود زدند. برخی حتی آن را ادامه‌ی انقلاب ایران دانستند. ادامه‌ای که البته سی و دو سال تاخیر داشت. رهبر حکومت برای این تحول واژه‌ی بیداری اسلامی را برگزید.

راشد الغنوشی رهبر جنیش «النهضة» از رهبران مخالفان رژیم زین العابدین بن علی به تونس بازگشت و حزب وی پس از مدتی اکثریت را در پارلمان به دست آورد. غنوشی در آغاز انقلاب ایران از جمله طرفداران پر و پا قرص خمینی و انقلاب ایران بود و حتی برخی او را «خمینی تونس» می‌خواندند، اما وی در گفتگو با بی بی سی عربی گفت: «برخی می‌خواهند عبای خمینی را بر من بپوشانند، اما من خمینی نیستم».

بهار عربی به سرعت در حال پیشروی بود. ایستگاه بعدی: مصر. برای رهبران ایران همه چیز خوب پیش می‌رفت. سقوط حسنی مبارک می‌توانست فرصت بزرگی باشد برای گرفتن ویزای ورود به مصر. انقلاب مصر نیز ـ با کمی تاخیر در مقایسه با تونس ـ به پیروزی رسید. اما برای آنکه اسلام‌گرایان مصری و در راس آنان جنبش قدیمی اخوان المسلمین بتوانند به قدرت دست یابند بیش از دو سال زمان لازم بود و این بهترین سناریوی پیش بینی شده از سوی رهبران ایران بود.

هم‌اکنون مدت زیادی از آغاز بهار عربی می‌گذرد. بهاری که با آغاز انقلاب مردمی سوریه به کابوس رهبران ایران تبدیل شد. واژه‌ی بیداری اسلامی کم‌تر شنیده می‌شود و حکومت ایران به این راضی شده است که حداقل دوستان خود را از دست ندهد، چه آنکه بهار عربی بر خلاف اشغال عراق توسط نیرهای آمریکایی که برای آن‌ها یک دوست خوب در عراق دست و پا کرد، دارد یکی از هم‌پیمانان اصلی‌شان را نیز از آن‌ها می‌گیرد!

در مصر اخوان المسلمین زیر نام حزب جدید التاسیس آزادی و عدالت تا حد زیادی قدرت را به دست آورده است. اما انگار طلسم سی و چند ساله‌ی دوری دو کشور قصد شکستن نداشت. همه چیز کند پیش می‌رفت و انگار نه انگار که در مصر رژیم دیگری بر سر کار آمده است.

اولین فرصت برای ایران، اجلاس غیر متعهدها در تهران بود که محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر نیز در آن حضور می‌یافت. همه منتظر حضور یک رئیس جمهور مصری در تهران بودند و اینکه محمد مرسی در تهران چه خواهد گفت...


سخنان مرسی در افتتاحیه‌ی کنفرانس غیر متعهدها آب سردی بود بر روابط اساسا سرد دو طرف. سخن گفتن از انقلاب سوریه و محکومیت رژیم بعثی بشار اسد چنان برای سران حکومت شیعی ایران ناخوشایند بود که از تحریف سخنان محمد مرسی در ترجمه‌ی هم‌زمان که از شبکه‌ی یک صدا و سیمای ایران پخش می‌شد نیز ابا نکردند! کاری که نتیجه‌ای بسیار ناگوار، در حد رسوایی برای آنان به بار آورد. شروعی بدتر از این نمی‌شد برای روابط دو کشور تصور کرد! محمد مرسی پس از افتتاحیه‌ی کنفرانس به سرعت تهران را ترک کرد. همه چیز تمام شد...

دیدار بعد: این بار قاهره

فرصت دیگری که برای سران حکومت ایران پیش آمد، اجلاس سران کشورهای سازمان همکاری‌های اسلامی در قاهره بود. در واقع هم سفر مرسی به تهران و هم سفر احمدی‌نژاد به قاهره برای شرکت در اجلاس‌های از پیش تعیین شده بود نه دیداری مستقل از سوی سران دو کشور.


از لبخندهای گاه و بی‌گاه رئیس جمهور و آن علامت معروف پیروزی می‌شد به ذوق‌زدگی و خوشحالی او پی برد و مخصوصا که محمد مرسی از وی «استقبال رسمی» به عمل آورد چنانکه رسانه‌های حکومتی با آب و تاب گزارش دادند. اما این بار نیز اوضاع وفق مراد نبود و اتفاقات بسیاری باعث شد این سفر نیز که تا لحظه‌ی نوشتن این یادداشت همچنان ادامه دارد بیشتر دردسر باشد تا دستاورد. البته اگر خبرهای خود را از رسانه‌های حکومتی، به ویژه صدا و سیما جمهوری اسلامی، نمی‌گیرید.

هم‌اکنون چهره‌ی مصر واقعی، یا بهتر بگویم، چهره‌ی واقعی مصر در برابر سردمداران رژیم مذهبی ایران قرار داشت. مصر و ایران هر دو جمعیتی بیش از هفتاد ملیون نفر دارند و هر دو کشوری با تاریخ و فرهنگی کهن هستند. ایران که رهبر آن خود را «ولی امر مسلمین جهان» می‌داند و همیشه آروزی پیشوایی کشورهای اسلامی و مسلمانان را در سر داشته است تا چند سال پیش در این ادعای خود رقیبی نداشت. ترکیه‌ی سکولار حتی اجازه نمی‌داد احزاب اسلامی با صندوق‌های رای به قدرت برسند و ارتش بارها علیه احزاب اسلامی به قدرت رسیده اقدام به کودتا کرده بود.

مصر که با مرگ جمال عبدالناصر و روی کار آمدن انور سادات از اردوگاه بلوک شرق دور شده بود عملا هم قید رهبری جهان عرب را زده بود و هم ایفای نقش در میان کشورها اسلامی را. اما اوضاع با روی کار آمدن حزب «عدالت و توسعه» که سران آن دارای پیشینه‌ی اسلامی هستند در ترکیه و پس از آن بهار عربی و به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در مصر، عوض شد.

سران حکومت ایران تا پیش از این هرگز در یک سفر رسمی به طور واقعی با یک حکومت سنی روبرو نشده بودند. کنفرانس مشترک خبری احمدی نژاد با مشاور شیخ ازهر اوج این رو در رویی بی‌سابقه را نمایش گذاشت. شیخ ازهر خود در این کنفرانس شرکت نکرد و در عوض مشاور وی، شیخ الشافعی به قرائت بیانیه‌ی الازهر پرداخت. بیانه‌ای که باعث در هم ریختگی و حتی اعتراض احمدی نژاد شد. شاید تنها عکس غیر خندان احمدی نژاد در این سفر، عکس مربوط به این کنفرانس باشد!

سران رژیم شاید برای اولین بار متوجه شدند که فشار و تبعیض در حق اهل سنت ایران می‌تواند باعث درد سر آن‌ها در یک کشور مسلمان شود. کافی است به قسمت‌هایی از اخبار نشست احمدی نژاد با شیخ ازهر، و پس از کنفرانس خبری وی با مشاور ازهر که در سایت‌های اصول‌گرای داخل کشور منتشر شد توجه کنید. متن خبر برگرفته از سایت اصول‌گرای حکومتی عصر ایران:

... احمدی نژاد همچنین دیروز سه شنبه به محل نهاد دینی الازهر رفت و با شیخ الازهر دیدار کرد.

الازهر مصر در بیانیه ای در باره  این ملاقات اعلام کرد: شیخ احمد الطیب شیخ الازهر، مخالفت این نهاد را با گسترش تشیع در کشورهای اسلامی سنی مذهب اعلام کرد.

احمدی نژاد پس از دیدار و گفت و گو با شیخ الازهر، در کنفرانس مطبوعاتی با حضور مشاور ارشد شیخ الازهر با خبرنگاران صحبت کرد. نکته قابل تأمل آن که در این کنفرانس مطبوعاتی ، شیخ الازهر حاضر نشد و مشاور خود را برای کنفرانس مشترک با احمدی نژاد فرستاد.

در این کنفرانس مطبوعاتی مشترک، احمدی نژاد گفت که امیدوار است سفرش به مصر، آغازی برای دوره جدید میان دو کشور باشد. با این حال شیخ حسن الشافعی از مشاوران ارشد شیخ الازهر و رئیس مجمع زبان عربی گفت که ملاقات احمدی نژاد و شیخ الازهر به جلسه بحث و جدل درباره اختلافات مذهبی تبدیل شد.

وی افزود: شیخ احمد الطیب (شیخ الازهر) معتقد بود که با وجود این اختلافات، این نشست مشترک در خدمت اهداف آن نیست.

شیخ الازهر همچنین از احمدی نژاد خواست برای توقف خون ریزی در سوریه تلاش کند در امور داخلی کشورهای جنوب خلیج فارس دخالت نکند و به بحرین به عنوان یک کشور برادر و عربی احترام بگذارد.

سخنگوی الازهر همچنین گفت که در این دیدار دو طرف راه های برقراری وحدت را بررسی کردند اما توهین برخی به پیامبر اسلام و همسران ایشان، روابط میان دو کشور را مشوش می کند.

شیخ الازهر همچنین از رئیس جمهور ایران خواست مراجع دینی شیعه با صدور فتواهایی ، توهین به حضرت عایشه همسر پیامبر اسلام ، ابوبکر، عمر ، عثمان و بخاری را حرام و جرم اعلام کنند تا بتوان مسیر تفاهم میان دو طرف را نزدیک تر کرد.

در بخشی از کنفرانس مطبوعاتی نیز احمدی نژاد از بیانیه شیخ الازهر که توسط مشاور این نهاد قرائت شد اظهار نارضایتی کرد و تهدید کرد که کنفرانس مطبوعاتی را ترک خواهد کرد. او در حالی که شیخ الشافعی در حال قرائت بیانیه بود به فارسی گفت: من رفتم.

موسوی رئیس سازمان حج و زیارت و مجتبی امانی حافظ منافع ایران در قاهره هم بارها در کنفرانس مطبوعاتی، سخنان مشاور الازهر را قطع کردند. موسوی در واکنش به اظهارات شافعی گفت این چیزی نبود که درباره آن توافق کردیم.

احمدی نژاد پس از قرائت بیانیه الازهر برخلاف وعده قبلی، بدون پاسخ دادن به سؤالات خبرنگاران، الازهر را ترک کرد.

سخنگوی الازهر گفت که شیخ الازهر رئیس جمهور ایران را نه به عنوان رئیس یک کشور نزدیک بلکه به عنوان یک دوست مورد استقبال قرار داد.

روزنامه مصری الیوم السابع هم در این باره نوشت: کنفرانس مطبوعاتی احمدی نژاد و مشاور ارشد شیخ الازهر شاهد تنش بسیاری بود؛ هنگامی که مشاور شیخ الازهر بر مخالفت مصری ها با توهین به صحابه پیامبر و شیعه کردن اهل تسنن در مصر صحبت می کرد همراهان احمدی نژاد بارها سخنان مشاور شیخ الازهر را قطع کردند و از او خواستند درباره وحدت اسلامی سخن بگوید.

(پایان گزارش عصر ایران)


ظاهرا طرف ایرانی خواستار همان نوع سخنان تعارف‌گونه‌ای بودند که در کنفرانس‌های بی‌روح تقریب در ایران گفته می‌شود. از یک سو مدارس دینی اهل سنت تحت فشار حکومت قرار دارند، اهل سنت از داشتن حتی یک مسجد در تهران و برخی شهرهای ایران محرومند، علمای سنی مذهب به کوچک‌ترین بهانه‌ای بازداشت می‌شوند، بسیاری از جوانان اهل‌سنت به دلیل مذهب خود از راهیابی به مراحل عالی تحصیلی و اشتغال در بسیاری از مناصب محروم هستند، اما همه‌ی این‌ها باعث نمی‌شود مراسم هفته‌ی وحدت، باشکوه‌تر از همیشه برگزار نشود و کنفرانس‌های پر هزینه‌ای در تاکید بر وحدت و تقریب میان مذاهب اسلامی برگزار نگردد.

اینجا مصر است

همه‌ی این حوادث در مصر رخ داد نه در عربستان سعودی و بیانیه‌ای که باعث ناراحتی احمدی‌نژاد و همراهانش شد از سوی الازهر صادر شده بود نه از سوی مفتی عربستان. این سفر نشان داد حکومت ایران باید حساب‌های خود را باری دیگر مورد بررسی قرار دهد. رژیم شیعه‌ی حاکم بر ایران باید بداند اکنون دیگر دورانی نیست که با تبلیغات و های و هوی حمایت از قدس و فلسطین، برای خود در جهان اسلام طرفدار و هوادار دست و پا کنند. جمعیت چندین ملیونی اهل سنت در ایران نیز همانند فلسطینیان از بی‌عدالتی و تبعیض در رنج هستند. آنان نیز نیازمند حمایت‌اند. عرب‌های ساکن ایران هم تشنه‌ی عدالتند. نمی‌توان از یک سو کشته شدن چند معترض بحرینی را محکوم کرد، اما کشته شدن چندین هزار سوریه‌ای را کوچک جلوه داد.

مصر، کشور الازهر است. کشوری که داعیه‌ی رهبری جهان اسلام را دارد، و این ادعا، خلاف ادعای ولایت امری مسلمانان جهان ـ که غالبا اهل سنت هستند ـ از سوی رهبر شیعه‌ی حکومت ایران، ادعای بی‌راهی نیست. حکومت ایران باید خود را در برابر هر ظلم و تبعیض علیه اهل سنت ایران مسئول بداند.

دوران ادعاهای خلاف عمل گذشته است. سران ایران باید متوجه تغییر آب و هوا شده باشند. بهار شده است.

منبع: عصر اسلام

IslamAge.com