تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

تحليلي بر كشته شدن مالك بن نويره

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در اين‌كه آيا مالك مظلوم و مسلمان كشته شده و يا كافر بوده و سزاوار مردن، اختلاف نظر زيادي وجود دارد. بنده، از ميان مباحثي كه پيرامون اين مطلب طرح شده، تحقيق دكتر علي عتوم را كنكاش علمي متمايزي در اين موضوع يافتم. وي مي‌گويد: آن‌چه مالك را در ورطه‌ي نابودي انداخت، تكبرش بود كه او را در دام جاهليت و تله‌ي دودلي نسبت به اسلام، گرفتار كرد و اگر چنين نبود، در اجراي حكم شريعت اسلام و اداي زكات به بيت‌المال مسلمانان، درنگ نمي‌كرد. من، چنين مي‌پندارم كه حرص و آز وي به رياست بني‌تميم، او را به سركشي واداشت؛ چراكه او از گردن‌نهادن برخي از بزرگان و سرآمدان قبيله‌ي بني‌تميم در برابر حكومت اسلامي و پرداخت زكات توسط آنان، ناراحت شد و بر سر اين موضوع با آنان پرخاشگري و جدال كرد. نگاهي به افعال و اقوال مالك،‌ اين تصور را تأييد مي‌كند كه او، آزمند رياست بوده است و همين، باعث ‌شد تا از دين برگردد و با سجاح همراه شود. پيامد ديگر رياست‌طلبي مالك، اين بود كه او را بر آن داشت تا مانع اداي شترهاي زكات به ابوبكر صديق رضی الله عنه شود و آن‌ها را درميان قومش تقسيم كند. او نصيحت نزديكانش را نپذيرفت و هم‌چنان به گردن‌كشي و طغيانش ادامه داد و مجموع اين افعال، از او فردي ساخت كه به كفر نزديك‌تر باشد تا به اسلام و ايمان.

صرف نظر از تمام دلايلي كه درباره‌ي كافر بودن مالك بن نويره وجود دارد، تنها خودداري او از اداي زكات، دليلي كافي بر درستي كشتنش مي‌باشد. خودداري مالك از اداي زكات، امري است كه مورد تأكيد تمام تاريخ‌نگاران مي‌باشد. ابن‌سلام مي‌گويد: در مورد اين‌كه خالد رضی الله عنه با مالك سخن گفته تا او را متوجه اشتباهش بكند و حجت را بر او تمام نمايد،‌ درميان تاريخ‌نگاران اجماع شده و هيچ اختلافي در اين‌باره وجود ندارد كه مالك ضمن سهل‌انگاري در اقامه‌ي نماز، از اداي زكات امتناع ورزيده است.( طبقات فحول الشعراء، ص172)

 درميان مرتدها، كساني بودند كه زكات را قبول داشتند و از اداي آن خودداري نكردند؛ بلكه رييسان و بزرگانشان، آنان را از اداي زكات منع نمودند كه از آن جمله مي‌توان به بني‌يربوع اشاره كرد كه زكات اموالشان را جمع‌آوري كردند و چون مي‌خواستند آن را به مدينه بفرستند، مالك بن نويره آن‌ها را از اين كار بازداشت و زكات جمع‌آوري شده را درميان افراد همان قبيله تقسيم كرد.( شرح نووي بر صحيح مسلم (1/203))

 

ازدواج خالد رضی الله عنه  با ام‌تميم

ام‌تميم، همان ليلي بنت سنان منهال است كه همسر مالك بن نويره بود. در مورد ازدواج خالد رضی الله عنه با اين زن، جر و بحث زيادي شده كه در اين ميان برخي از افراد مغرض، سخنان ناروايي در مورد خالد رضی الله عنه گفته‌اند كه با بحثي علمي و بدور از غرض، مي‌توان نادرستي اتهامات وارد شده بر خالد را دريافت. خلاصه‌ اين‌كه برخي از افراد مغرض، خالد رضی الله عنه را متهم كرده‌اند كه وي، از قبل به ام‌تميم دل بسته و بلافاصله پس از دستگيري ام‌تميم، در برابر زيباييش، نتوانسته جلوي خودش را بگيرد و با او ازدواج كرده است. اين‌ها، بر همين مبنا ازدواج خالد رضی الله عنه با ام‌تميم را نامشروع مي‌پندارند. بايد دانست كه چنين سخني درباره‌ي خالد رضی الله عنه تهمتي بيش نيست كه پيشينه‌ي چنداني ندارد و اصلاً بي‌اعتبار مي‌باشد. زيرا گذشته از آن‌كه هيچ اثري از اين موضوع در منابع و مصادر تاريخي قديمي وجود ندارد، متون تاريخي به‌گونه‌اي است كه دقيقاً به خلاف اين موضوع تصريح مي‌كند. ماوردي مي‌گويد: آن‌چه خالد رضی الله عنه را بر آن داشت تا مالك را بكشد، امتناع و خودداري وي از اداي زكات بود كه همين، نشانه‌ي ارتداد مالك و روا شدن ريختن خونش گشت و بدين‌سان مالك، از دين برگشت و پيمان زناشويي او با زنش ام‌تميم باطل شد.

 امام سرخسي گفته است: حكم شرعي زناني كه به دنبال مرتد شدن شوهرانشان، به دار‌الحرب و جمع ازدين‌برگشتگان بپيوندند، اين است كه نبايد آن‌ها را كشت؛ بلكه به اسارت درمي‌آيند و حكم كنيز مي‌يابند.( المبسوط (10/111)؛ حركة الردة، ص229)

 ام‌تميم نيز درميان زنان اسير بود كه خالد رضی الله عنه او را براي خودش برگزيد و چون آن زن، از عده بيرون آمد، خالد رضی الله عنه با او ازدواج كرد.

 شيخ احمد شاكر در توضيح اين مطلب، مي‌گويد: از آن‌جا كه ام‌تميم و پسرش درميان اسيران بودند، خالد رضی الله عنه آن‌ها را براي خود به عنوان كنيز و غلام برگزيد. چراكه كنيز، عده ندارد؛ البته هم‌خوابي با زن بارداري كه به كنيزي درآمده، حرام است و در صورتي كه كنيز، باردار نباشد، صاحبش مي‌تواند پس از آن‌كه كنيز، يك بار حيض شد، با او هم‌خواب شود.خالد رضی الله عنه نيز بر اساس اين حكم شرعي با ام‌تميم هم‌بستر شد و اين كارش، كاملاً شرعي بوده و جاي بدگويي و سرزنشي در آن نيست. تنها دشمنان و مخالفان خالد رضی الله عنه اين مسأله را پر و بال داده‌اند تا به گمان خود از اين فرصت براي زشت نشان دادن شخصيت خالد رضی الله عنه بهره ببرند و مدعي شوند كه مالك، مسلمان بوده و خالد رضی الله عنه به خاطر طمعي كه در زن مالك (ام‌تميم) بسته، مالك را كشته است!( حركة الردة،ص230)

 برخي هم خالد رضی الله عنه را متهم كرده‌اند كه او در ازدواج با ام‌تميم، بر خلاف آداب و رسوم عرب‌ها در دوره‌ي جاهليت و پس از ظهور اسلام، عمل كرده و ازدواج او با ام‌تميم، با عادت مسلمانان آن روز و بلكه با دستورات و آموزه‌هاي ديني سازگار نبوده است!

 بدون ترديد چنين گفتاري كاملاً نادرست است؛ چراكه بررسي تاريخ عرب خلاف اين موضوع را نشان مي‌دهد و روشن مي‌كند كه عرب‌ها، پيش از ظهور اسلام، پس از پيروزي بر دشمنانشان، زنان اسير را به كنيزي خود در مي‌آورده‌ و با آنان ازدواج مي‌كرده‌اند و حتي اين كار، مايه‌ي فخر و افتخارشان نيز بوده است. به همين سبب نيز كنيززادگان عرب بسيار بوده‌اند. از لحاظ شرعي نيز خالد رضی الله عنه عمل حرامي مرتكب نشده و كاري كه او كرده، كاملاً شرعي بوده است؛ چراكه اشخا صلی الله علیه وسلم بهتر از او نيز در بحبوحه‌ي جنگ يا پس از پايان آن، چنان كرده‌اند. به عنوان مثال رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم درباره‌ي جويريه بنت حارث رضي الله عنها كه درميان اسيران بني‌مصطلق بود، همين رويه را در پيش گرفتند؛ آن حضرت صلی الله علیه وسلم جويريه رضي الله عنها را بازخريد كردند و با او ازدواج نمودند. رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم براي آزادي جويريه رضي الله عنها يكصد نفر از اسيران قومش را آزاد كردند؛ چراكه آن‌ها، به خاطر ازدواج رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم با جويريه رضي الله عنها، قوم و خويش ايشان شده بودند. اين كار رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بسيار خجسته و فرخنده بود و باعث شد تا پدر جويريه (حارث بن ضرار رضی الله عنه) نيز مسلمان شود.

 رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم با صفيه بنت حيي بن اخطب نيز به دنبال جنگ خيبر به همين منوال ازدواج كردند و در خيبر يا پس از پيمودن مقداري از مسير، زندگي زناشويي خود با او را آغاز نمودند.

 از آن‌جا كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم به عنوان بهترين اسوه و الگو، چنان كرده‌اند، ديگر جايي براي سرزنش خالد رضی الله عنه باقي نمي‌ماند كه چرا با ام‌تميم ازدواج كرده است؟ دكتر محمد حسين هيكل در دفاع از مشروعيت ازدواج خالد رضی الله عنه با ام‌تميم، شيوه‌ي نادرستي را در پيش گرفته و به‌گونه‌اي سخن گفته كه گويا اگر خالد رضی الله عنه اشتباهي هم كرده، بايد آن را به حساب اسلام گذاشت. بدون ترديد چنين اسلوبي در دفاع از خالد رضی الله عنه درست نيست؛ چراكه خالد رضی الله عنه و تمام بشريت، در برابر اسلام محكوم هستند و هيچ چيز و هيچ كس، بالاتر و فراتر از اين دين نيست. بنابراين نبايد هرگز در دفاع از افراد، چهره‌ي دين را زشت و نادرست جلوه داد. دكتر هيكل مي‌گويد: «كام‌جويي‌ از زن، حتي پيش از آن‌كه پاك شود، بر خلاف آداب و رسوم عرب نبود و اصلاً درميان اعراب، رسم بر آن بود كه پيروزِ ميدان نبرد، زنان اسير را به كنيزي خود درآورد! علاوه بر اين پايبندي بر اجراي حكم شرعي درباره‌ي بزرگاني چون خالد، آن هم در شرايطي كه ممكن است خطر و يا آسيبي براي حكومت اسلامي به دنبال داشته باشد، بي‌معنا و غيرقابل اجرا است!»( الصديق ابوبكر، ص140)

 شيخ احمد شاكر درباره‌ي اين نوشتار محمد حسين هيكل مي‌گويد: «گمان من اين است كه نگارنده (هيكل) از فسادكاري‌ها و فرومايگي‌هاي ناپلئون و ديگر پادشاهان اروپايي متأثر شده و از آثار و نوشته‌هاي نويسندگان اروپايي اثر پذيرفته كه كوشيده‌اند بدكاري‌هاي بزرگ پادشاهان اروپايي را كوچك بنمايانند و كشورگشايي‌ها و تجاوزگري‌هاي ناپلئون و ديگر شاهان اروپايي را همانند فتوحات مسلمانان صدر اسلام جلوه دهند. اين نوشتار آقاي هيكل كه اجراي حكم شرعي درباره‌ي بزرگاني چون خالد را، قابل انجام نمي‌داند، گفتاري است كه تمام ارزش‌ها و پايه‌هاي اخلاقي و ديني را زير سؤال مي‌برد (و طوري نشان مي‌دهد كه گويا خالد رضی الله عنه فراتر از اسلام و احكام شرعي است!)»

دفاع ابوبكر صديق رضی الله عنه  از خالد رضی الله عنه  

برخي از لشكريان خالد رضی الله عنه و از جمله ابوقتاده رضی الله عنه گواهي دادند كه قوم مالك همانند مسلمانان اذن گفته‌اند و از اين‌رو جانشان در امان است و كشتنشان روا نيست. اين كشاكش ميان خالد رضی الله عنه و ابوقتاده رضی الله عنه پس از آن شدت بيش‌تري گرفت كه خالد رضی الله عنه با ام‌تميم ازدواج كرد. ابوقتاده رضی الله عنه لشكر را ترك كرد و به نزد ابوبكر صديق رضی الله عنه رفت تا از خالد رضی الله عنه شكايت كند. ابوبكر رضی الله عنه اين عمل‌كرد ابوقتاده رضی الله عنه را رد نمود و براي او و هيچ كس ديگري درست ندانست كه لشكر اسلام را ترك كند؛ چراكه اين عمل، سبب ازهم‌پاشيدگي لشكر اسلام در خاك دشمن مي‌شد. به همين خاطر نيز ابوبكر صديق رضی الله عنه با ابوقتاده رضی الله عنه تندي كرد و او را به لشكر بازگردانيد و زماني از او خرسند شد كه تحت فرماندهي خالد رضی الله عنه به انجام وظيفه پرداخت. اين كار ابوبكر صديق رضی الله عنه استراتژي جنگي درست و بجايي بود كه ابوقتاده رضی الله عنه را به ادامه‌ي خدمت در لشكر خالد رضی الله عنه دستور داد.

ابوبكر صديق رضی الله عنه موضوع كشته شدن مالك را مورد بررسي قرار داد و در نهايت خالد رضی الله عنه را از اتهاماتي كه در مورد كشتن مالك بر او وارد شده بود، بي‌تقصير دانست. ابوبكر صديق رضی الله عنه در اين موضوع، آگاه‌تر و دورنگرتر از ساير صحابهy بود؛ چراكه علاوه بر برتري ايمانيش بر ديگران، به عنوان خليفه در چنان جايگاهي قرار داشت كه از تمام مسايل، آگاهي مي‌يافت. از اين‌رو در برخورد با خالد رضی الله عنه بر اساس سنت رسول‌خدا رضی الله عنه عمل كرد. چنان‌چه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم با وجود بروز اشتباهات و مسايلي مقطعي از سوي خالد رضی الله عنه كه مورد قبول آن حضرت صلی الله علیه وسلم نبود، عزلش نكردند و بلكه عذرش را در تمام موارد پذيرفتند و حتي درباره‌اش فرمودند: (لاتؤذوا خالدًا فإنه سيفٌ من سيوف اللّهِ صبه اللّه‌ علي الكفار) يعني: «خالد( رضی الله عنه) را نيازاريد كه او، شمشيري از شمشيرهاي الهي است كه خدا، بر ضد كفار كشيده است.»( فتح الباري (7/101))

انتخاب و بكارگيري خالد رضی الله عنه از سوي ابوبكر رضی الله عنه به عنوان فرمانده، نشان‌دهنده‌ي كمال و پختگي ابوبكر صديق رضی الله عنه مي‌باشد؛ چراكه ابوبكر رضی الله عنه شخصي نرم‌خو بود و خالد رضی الله عنه شديد و سخت‌گير و بدين‌سان نرمي و شدت در هم مي‌آميخت و تعادل، برقرار مي‌شد. زيرا نرم‌خويي به تنهايي فسادآور است و مايه‌ي سوء استفاده‌ي ديگران مي‌شود؛ چنان‌چه سخت‌گيري تنها نيز آفت‌هايي را به دنبال دارد. ابوبكر صديق رضی الله عنه‌ براي ايجاد تعادل در نرم‌منشي خود، با عمر رضی الله عنه مشورت مي‌كرد و از خالد رضی الله عنه در انجام امور كار مي‌گرفت و اين، از كمال و پختگي او به عنوان جانشين رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم بود كه در سركوب مرتدها، شدت عمل بي‌سابقه‌اي به خرج داد و به شخصيت عمر فاروق رضی الله عنه نزديك و همانند شد. عمر فاروق رضی الله عنه بر خلاف ابوبكر صديق رضی الله عنه سخت‌گير و تندمنش بود و كمال وي در زمان خلافتش بدان‌گاه نمايان مي‌گردد كه براي ايجاد تعادل در شدت عملش، از افرادي نرم‌خو چون سعد بن ابي‌وقاص، ابوعبيده‌ي ثقفي، نعمان بن مقرن و سعيد بن عامرy كار گرفت كه نسبت به خالد نرم‌خوتر و پارساتر بودند و اين چنين خداي متعال، به عمر فاروق رضی الله عنه در زمان خلافتش چنان مهرباني و رأفتي ارزاني داشت كه قبلاً آن‌قدر رؤوف و مهربان نبود تا به عنوان خليفه، شخصيت كاملي بيابد و امير مؤمنان شود.

ابن‌تيميه رحمه الله گفت‌آورد باارزشي دارد. وي مي‌گويد: «ابوبكر صديق رضی الله عنه در جنگ با مرتدها و در فتوحات عراق و شام از خالد رضی الله عنه كار گرفت و با وجود اشتباهاتي كه از خالد رضی الله عنه به سبب سوء تأويل رخ داد، باز هم او را عزل نكرد و به راهنمايي و توبيخش بسنده نمود؛ چراكه منفعت ماندگاري خالد رضی الله عنه در جنگ با مرتدها و فتوحات عراق و شام، بسي بيش‌تر از اشتباهاتش بود و كس ديگري نمي‌توانست جايگزين خالد رضی الله عنه شود و چون او، براي لشكر اسلام مفيد باشد. زيرا هنگامي كه فرمانده‌ي كل، نرم‌خو باشد، چاره‌اي جز اين نيست كه جانشينش خلق و خوي تندي داشته باشد تا بدين‌سان تعادل، برقرار گردد و بر عكس در صورت تندخويي فرمانده‌ي اصلي، جانشينش بايد اخلاق و شخصيت نرمي داشته باشد. ابوبكر صديق رضی الله عنه نيز از آن جهت كه نرم‌خو بود، خالد رضی الله عنه را كه شخصيت تند و شديدي داشت بر لشكر گماشت تا از اين تندخويي خالد رضی الله عنه اخلاق و كنش نرم خود را متعادل گرداند. عمر فاروق رضی الله عنه چون خالد رضی الله عنه طبع تندي داشت و ابوعبيده رضی الله عنه همانند ابوبكر صديق رضی الله عنه نرم‌‌خو بود. بنابراين ابوبكر و عمر رضي الله عنهما انتخاب درستي در گزينش فرماندهان و مشاوران خود داشتند كه همين امر نيز موجب ايجاد تعادل و توازن در رفتارهاي حكومتي آنان گرديد تا چون رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم معتدل و ميانه‌رو باشند و بتوانند به خوبي از عهده‌ي جانشيني آن حضرت صلی الله علیه وسلم برآيند.( الفتاوي (28/144))

 رسول اكرم صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند: (أنا نبي الرحمة، أنا نبي الملحمة) يعني: «من، پيامبر رحمت هستم؛ من، پيامبر شدت و كارزار هستم.»( مسند احمد (4/395،404،407))

 

 

و صلی الله و سلم علی محمد و علی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب ابوبکر صدیق، محمد علی صلابی


 

سایت عصر اسلام

IslamAge.Com