|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
بتها و بتکدهها |
عمرو بن لحی، در اوج شهرت به دینداری و دینشناسی، به شام سفر کرد و در آنجا مشاهده کرد که مردم بتهایی برای خود ساختهاند، و آنها را میپرستند. در نظرش حق جلوه کرد، و مورد پسندش قرار گرفت؛ زیرا، در آن روزگار، سرزمین شام، مرکز رسالت و موطن کتب آسمانی محسوب میگردید. بت هبل را با خود به حجاز آورد، و آنرا درون خانهٔ کعبه قرار داد، و اهل مکّه را- رسماً- به شرک بالله فراخواند؛ مردم نیز دعوت او را اجابت کردند. طولی نکشید که تمامی اهل حجاز نیز از مکیان تبعیت کردند؛ زیرا، متولیان بیتالله و اهل حرم امن الهی بودند.
هبل، از عقیق سرخ به صورت انسان ساخته شده بود، و دست راستش شکسته بود. قریش هبل را در همین وضعیت دریافتند، و برای او دستی از طلا ساختند، و به این ترتیب، هبل نخستین و بزرگترین و مقدسترین بت در نزد مشرکان گردید [1]. یکی دیگر از کهنترین بتهای قوم عرب، منات بود که از آنِ هذیل و خزاعه بود، و در مشلل واقع در کرانهٔ دریای سرخ به موازات قدید قرار داشت. مشلل دامنهٔ کوهی بود که از آنجا به سوی قدید سرازیر میشدند[2]. پس از آن، لات را مردم طائف به خدایی گرفتند، و این بت از آن ثقیف بود. که جایگاه آن مکانی است که بعدها منارهٔ سمت چپ مسجد طائف در آنجا برافراشته شده است[3]. از آن پس، عزی را در وادی نخله شامیه، بالاتر از ذات عرق، مستقر گردانیدند؛ این بت از آن قریش و بنی کنانه و چندین قبیله دیگر بود [4]. این سه بت نخستین و بزرگترین بتهای قوم عرب بودند؛ از آن پس، دامنهٔ شرک در میان قوم عرب گسترش یافت، و در هر ناحیه از عربستان بتهای فراوانی ظهور کردند. گویند: عمروبن لحی همزادی از جنیان داشت. همزاد جنی وی برای او بازگفت که بتهای بزرگ قوم نوح، ود و سواع و یعوث و یعوق و نسر، در جده مدفوناند. عمرو نیز به جده رفت و مقبرهٔ آن بتان را برشکافت، و آنها را به شام آورد. و چون موسم حج فرا رسید، آن بتها را میان قبائل عرب توزیع کرد، و آنان بتهای مذکور را به منازل و اقامتگاههای خودشان بردند. ود، از آن قبیلهٔ کلب گردید و در جرش واقع در دومه الجندل، در سرزمین شام به سمت عراق، استقرار یافت؛ سواع، از آن قبیلهٔ هذیل بن مدرکه گردید، و در مکانی به نام رهاط، در سرزمین حجاز، سمت ساحل، در نزدیکی مکّه مستقر گردید؛ یغوث، از آن قبیلهٔ بینغطیف از بنیمراد گردید، و در جرف، سرزمین قوم سبا قرار داشت؛ یعوق، از آن قبیلهٔ همدان گردید، که قریهٔ خیوان را، در سرزمین یمن مقر آن قرار دادند. خیوان نام شاخهای از قبیلهٔ همدان نیز هست؛ نسر نیز، از آن حمیر و متعلق به آل ذیالکلاع گردید، و در سرزمین حمیر جایگزین شد [5]. از آن پس، مردم برای این طاغوتها و بتها، بتکدههایی ساختند، و این بتکدهها را همانند کعبهٔ بزرگ میداشتند؛ پردهداران و حاجبان بر آنها میگماشتند؛ و همچون کعبه که پیوسته برای آن هدایایی میرسید، برای این بتکدهها نیز هدایایی میرسید؛ البته، برتری کعبه را بر همه این بتکدهها اذعان داشتند [6]. دیگر قبائل عرب نیز به همین راه رفتند. بتهایی را برای خودشان به خدایی برگرفتند، و برای آنان، همانند بتهای بزرگ بتخانهها ساختند. از جمله این بتخانهها، ذوالخلصه بود، از آن دوس و خثعم و بجیله در محل سکونتشان در سرزمین یمن؛ بتباله، فیمابین مکه و یمن؛ بتخانهٔ فلس، از آن بنی طیی و وابستگانشان، بین دو کوه سلمی و اجأ، در سرزمین طائیان، همچنین رئام (ریام)، بتخانهای بود از آن اهل یمن و حمیر؛ رضاء بتخانهٔ دیگری بود از آن بنی ربیعه بن کعب بن سعدبن زید، که آن را «منات بنی تمیم» نیز مینامیدند. همچنین، از جمله بتکدههای مشهور عربستان، ذوالکعبات بود از آن دودمانهای بکر و تغلب- پسران وائل- و ایاد در سنداد [7]. دوس، همچنین بتی داشتند که آنرا ذوالکفین مینامیدند. دودمانهایی بکر و مالک و ملکان، پسران کنانه، بتی داشتند به نام سعد؛ طایفهای از بن عذر بتی داشتند که به آن شمس[8] میگفتند، و بنی خولان نیز بتی داشتند که عمیانس نام داشت [9]. به این ترتیب، بتها و بتکدهها سرتاسر عربستان را فرا گرفته بود، و ابتدا هر قبیله، و بعدها هر خاندانی از خاندانهای یک قبیله یک بت اختصاصی داشت. مسجدالحرام را نیز از بتهای فراوانی آکنده ساخته بودند، چنانکه وقتی رسول خدا مکه را فتح کرد، در اطراف خانهٔ کعبه سیصد و شصت بت چیده شده بود. آن حضرت با چوبدستی به آنها میزدند، تا همه آن بتها روی زمین افتادند. سپس دستور دادند آنها را از مسجدالحرام بیرون بردند، و آتش زدند. در داخل کعبه نیز بتها و تصویرهایی وجود داشت. از جمله بتی بود به شکل حضرت ابراهیم، همچنین بت دیگری بود به شکل اسماعیل- علیهماالصلاه و السلام- که ازلام در دست داشتند. این بتها از مسجدالحرام بیرون برده شدند، و این تصویرها نیز در روز فتح مکه محو شدند. [10] مردم به این بیراهه روی همچنان ادامه میدادند، تا آنجا که ابورجاء عطاردی (رضی الله عنه) گوید: بسیار میشد که قطعه سنگی را مدتها پرستش میکردیم؛ همینکه قطعه سنگی از آن بهتر مییافتیم، آنرا میانداختیم و این یک را برمیگرفتیم. هر وقت نیز که قطعه سنگی نمییافتیم، مشتی خاک فراهم میآوردیم و شیر گوسفند را روی آن میدوشیدیم، و گرداگرد آن به طواف میپرداختیم. [11] خلاصهٔ مطلب اینکه شرک و بتپرستی دو شاخص مهم دین و آیین مردم دوران جاهلیت بوده است که میپنداشتهاند متدین به دین حضرت ابراهیم (علیه السلام) هستند. وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
منبع: خورشید نبوت؛ ترجمه فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388
عصر اسلام IslamAge.com
[1]- کتاب الاصنام، ابن کلبی، ص 28. [2]- صحیح البخاری، ح 1643، 1790، 4495، 4861؛ فتحالباری، ج 3، ص 499، ج 8، ص 613. [3]- کتاب الاصنام، ابن کلبی، ص 16. [4]- همان، ص 18، 19؛ فتحالباری، ج 8، ص 612؛ تفسیر القرطبی، ج 17، ص99. [5]- صحیح البخاری، ح 4920؛ فتحالباری، ج 6، ص 549، ج 8، ص 669؛ المنمق، محمدبن حبیب، ص 327-328؛ کتاب الاصنام، ص 9-11، 56-58. [6]- سیرهٔ ابنهشام، ج 1، ص 83. [7]- همان، ج 1، ص 78، 89؛ تفسیر ابن کثیر، سورهٔ نوح. [8]- تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 255. [9]- سیرهٔ ابنهشام، ج 1، ص 80. [10]- صحیح البخاری، ح 1610، 2478، 3351، 3352، 4287، 4288، 4720. [11]- همان، ح 4376.
|