تاریخ چاپ :

2024 Sep 08

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

آماده باش قریش برای انتقام‌جويی شکست جنگ بدر

مکه، بر اثر شکست خانمان برانداز جنگ بدر، و کشته شدن سران و اشراف در گیرودار آن کارزار، در آتش خشم و کینه نسبت به مسلمانان می‌سوخت. حسّ انتقام‌جویی و غیرت خون‌خواهی، خون قریشیان و مکیان را به جوش آورده بود! حتی، قریشیان نوحه‌سرایی و گریستن بر کشتگان بدر را ممنوع گردانیده بودند، و این و آن را وامی‌داشتند تا از شتاب‌زدگی در آزادسازی اسیران جلوگیری به عمل آورند، به این منظور که مسلمانان به میزان مصیبت زدگی و شدت غم و غصه آنان پی نبرند.

به دنبال جنگ بدر، دودمان بزرگ قریش همه با هم یک سخن شده بودند که جنگی تمام عیار را بر علیه مسلمانان به راه اندازند، تا مگر شعلهٔ خشمشان فروکش کند، و حرارت عطش آنان کاهش یابد؛ و سرانجام، عملاً برای ورود به چنین میدان جنگی سرنوشت‌ساز آماده شدند.

عکرمه پسر ابوجهل، صفوان بن امیه، ابوسفیان بن حرب و عبدالله بن ابی‌ربیعه نسبت به دیگر زمامداران و سران قریش، شور و حرارت بیشتری برای آغاز این جنگ از خود نشان می‌دادند، و در این راستا بیش از همه رجز می‌خواندند.

نخستین کاری که قریشیان در این راستا انجام دادند، این بود که کاروان رهایی یافتهٔ ابوسفیان را که موجب برپایی جنگ بدر گردید، در اختیار گرفتند، و به تاجرانی که اموالشان با آن کاروان بود، گفتند: ای جماعت قریش، محمد بر شما ستم کرد و نخبگان شما را از دم تیغ گذرانید؛ شما با این اموال ما را یاری دهید تا با او بجنگیم؛ و تقاص خون عزیزانمان را از او بازپس گیریم! همه پذیرفتند. یکهزار باز شتر کالای بازرگانی بود. همه را فروختند؛ مبلغی بالغ بر یکهزار دینار تدارک گردید. در همین‌باره است که خداوند متعال این آیهٔ شریفه را نازل فرمود:

{إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَالَّذِینَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَ}[1].

«این کفر پیشگان اموالشان را انفاق می‌کنند تا راه خدا را بر بندگانش ببندند؛ اینان اموالشان را انفاق می‌کنند، و آنگاه جز حسرت برایشان بازدهی نخواهد داشت، و آنگاه مغلوب و مقهور خواهند گردید!»

آنگاه، باب گردآوری کمکهای داوطلبانه و صدقات را مفتوح گردانیدند، تا از احابیش و بنی‌کنانه و اهل تهامه، هر کس که مایل است در نبرد با مسلمانان سهیم گردد، راه برای او باز باشد و راه‌ها و شیوه‌های مختلف تشویق و تبلیغ را نیز به کار گرفتند. حتی، صفوان بن امیه ابوعزّهٔ شاعر را- که درجنگ بدر اسیر شده بود، و رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- بر او منت نهاده بودند و بدون فدیه او را آزاد کرده بودند، و از او پیمان گرفته بودند که بر ضد ایشان اقدامی نکند- تحریک کرد تا به تشویق قبایل عرب بر ضد مسلمانان بپردازد، و به او وعده داد که اگر از این جنگ زنده باز گردد، بی‌نیازش گرداند؛ و اگر از دنیا برود، دخترانش را سرپرستی کند.

ابوعزّه نیز به تشویق و تحریک قبایل پرداخت، و با اشعار خویش کینه‌های درونی آنان را بیرون ریخت و شدت بخشید و همچنین، شاعر دیگری را به نام- مُسافع بن‌ عبدمناف جمحی- به همین مأموریت گماردند.

ابوسفیان نیز، پس از آنکه از غزوهٔ سویق دست خالی بازگشت، و نه تنها به مراد خویش نرسید، مقدار زیادی از ذخیره‌های غذایی و تدارکاتی خود را در این غزوه از دست داد، بیش از همه علیه مسلمانان فعالیت می‌کرد.

به هر حال، اگر این تعبیر درست باشد، گل بود و به سبزه نیز آراسته شد! یا: علاوه بر تری، نم هم پیدا کرد! در همین سریهٔ زیدبن حارثه، قریش آنچنان خسارت کمرشکنی دیدند که ستون فقرات اقتصادشان را خرد کرد، و آنچنان غم و اندوهی را دامنگیرشان ساخت که حد و اندازه‌اش معلوم نبود؛ و به این ترتیب، شتاب قریش در جهت آمادگی هرچه بیشتر برای درگیر شدن در یک نبرد تعیین کننده بامسلمانان دو چندان گردید.


سازماندهی لشکر قریش

همزمان با سالگرد جنگ بدر، لشکر مکّه عدّه و عُدّهٔ خویش را تدارک دیده بود. جمعاً، سه هزار مرد جنگی از قریش و هم‌پیمانانشان و احابیش ساکن آن سامان گِرد آمدند. فرماندهان قریش چنان مصلحت دیدند که زنان را نیز همراه ببرند تا مردان بهتر و بیشتر جانفشانی کنند، و بخاطر حفظ حرمت حریم و ناموسشان پای از میدان جنگ نکشند. شمار این زنان پانزده تن بود.

شمار اشتران در لشکر قریش سه هزار رأس بود، و شمار اسبان دویست رأس[2] بود که در طول راه آنها را بصورت یدک می‌بردند و بر آنها سوار نمی‌شدند. از لوازم ایمنی در میدان جنگ، هقتصد زره داشتند؛ و فرماندهی کل لشکر با ابوسفیان بن حرب بود.

فرمانده سواره نظام خالد بن ولید بود که در این فرماندهی معاونت وی را عکرمه بن ابی‌جهل برعهده داشت. لوای جنگ به دست بنی عبدالدار بود.


حرکت لشکر مکّه و خبر یافتن پیامبر

لشکر مکّه با این عده و عُدّهٔ کامل بسوی مدینه رهسپار گردید. خونخواهی‌های دیرینه و خشم و کینهٔ درونی جنگجویان شعله‌های نفرت را در دلهای آنان دامن می‌زد، و از کارزار تلخی خبر می‌داد که بزودی درخواهد گرفت.

عبّاس بن عبدالمطلب تحرکات قریش و آمادگی‌های نظامی آنان را زیرنظر داشت. همینکه لشکر حرکت کرد، عباس نامه‌ای شتابزده به پیامبر گرامی اسلام نوشت، و تمامی اطلاعات مربوط به لشکر مکه را به آنحضرت گزارش داد. فرستادهٔ عباس نیز شتابان شبانه‌روز تاخت تا نامه را هرچه زودتر به پیامبر اکرم -صلى الله علیه وسلم- برساند؛ به گونه‌ای که مسافت میان مکه را- که بالغ بر پانصد کیلومتر است- در مدت سه روز طی کرد، و نامه را در مسجد قُبا به دست آنحضرت داد.

اُبی بن کعب این نامه را برای نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- خواند؛ آنحضرت او را سفارش کردند که نامه را محرمانه تلقّی کند، و به سرعت به مدینه بازگشتند، و با فرماندهان مهاجر و انصار به رایزنی پرداختند.


آماده باش دائمی مدینه

مدینه پیوسته به حالت آماده‌باش عمومی بود، و مردان حتی در حال نماز اسلحه را از خودشان دور نمی‌گردانیدند، و برای مقابله با هر نوع پیشامدی مهیا بودند.

دسته‌ای از انصار، از جمله: سعدبن معاذ، اُسید بن حُضیر و سعدبن عباده، به پاسداری از رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- می‌پرداختند، و همواره بر در خانهٔ آنحضرت، اسلحه به دست بیتوته می‌کردند. بر دروازه‌های مدینه و نقب‌های زیرزمینی که به داخل مدینه منتهی می‌شد، دسته‌هایی به حراست مشغول بودند؛ از بیم آنکه مبادا غافلگیر بشوند.

دسته‌های گشتی متعددی نیز به عملیات اکتشافی- اطلاعاتی مشغول بودند، و در راه‌ها و بیراهه‌هایی که احتمالاً امکان داشت مورد استفادهٔ مشرکان برای شبیخون زدن به مسلمانان و دست زدن به قتل و غارت در مدینه و اطراف آن قرار گیرد، جولان می‌دادند.


لشکر مکه پشت باروی مدینه

لشکر مکه مسیر خودش را در شاهراه غربی اصلی به طور معمول ادامه می‌داد. وقتی به ابواء رسیدند، هند دختر عُتبه- همسر ابوسفیان- پیشنهاد کرد که قبر مادر رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- را بشکافند، اما، فرماندهان لشکر این درخواست هند را رد کردند، و به همهٔ لشکریان از بابت پیامدهای دردناک اینگونه حرکات هشدار دادند.

از آنجا به بعد، همچنان لشکر مکه مسیر خودش را ادامه داد تا به نزدیکی مدینه رسید. وادی عقیق را طی کرد و از آنجا به سمت راست گردش کرد و در نزدیکی کوه احد- در مکانی به نام عینین- منطقه‌ای شوره‌زار در کنار وادی قناه- بار انداخت که عملاً در سمت شمال مدینه در کنار کوه احد قرار می‌گرفت. لشکر مکه در این مکان در روز جمعه ششم ماه شوال سال سوم هجرت اردو زد.


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام
IslamAge.com


[1]- سوره انفال، آیه 36.

[2]- این قول مشهور است؛ زادالمعاد، ج 2، ص 92؛ در فتح الباری یکصد رأس آمده است: ج 7، ص 346.