تاریخ چاپ :

2024 Nov 21

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

هارون الرشید؛ خلیفۀ مظلوم (786 - 809 میلادی)

بعد از خلفای راشدین هیچ کس شهرت وسیع و فراگیری به مانند او به دست نیاورده است، او در عفت، پاکدامنی، استقامت و غیرت دینی الگویی نمونه برای خلفای بعد از خود بود.

عدم پیروی از هوای نفس، بی ارزش بودن دنیا نزد او، توجه به علماء و استفاده از آنها، جهاد فی سبیل الله و حج بیت الله الحرام، از الگوهای ایمانی این خلیفه عباسی بود.

 بدون شک در هر قرن و زمان مردانی وجود دارند، تا الگوی ایمانی برای عصر خویش باشند، خداوند در قرآن در شأن مردان مؤمن می فرماید:

{مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلاً} [أحزاب: 23].

(در ميان مؤمنان مردانی هستند كه با خدا راست بوده اند در پيمانی كه با او بسته اند. برخی پيمان خود را بسر برده اند (و شربت شهادت سركشيده اند) و برخی نيز در انتظارند (تا كی توفيق رفيق می گردد و جان را به جان آفرين تسليم خواهند كرد). آنان هيچ گونه تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود نداده اند (و كمترين انحراف و تزلزلي در كار خود پيدا نكرده اند).

و ان شاء الله هارون الرشید نیز یکی از این مردان مؤمن بوده که خداوند صفات آن را ذکر کرده است.

اما متأسفانه در شهرت وی افسانه ها و داستان های دروغین وارد شده، و واقعیت را با خیالات مخلوط کرده، شخصیتش را متمایل به لهو و لعب و دوستدار می و باده (خمر) معرفی کرده اند، اما حقیقت چیز دیگری است که ان شاء الله در این مقاله ذکر خواهد شد.

1- ولادت و نشأت او

هارون فرزند مهدی، و کنیه اش ابو جعفر و در روایت دیگر ابو محمد ذکر شده است. او در سال 145 هجری در شهر ری دیده به جهان گشود، مادرش خیزران کنیز مشهوری است، که دو خلیفۀ هادی و هارون الرشید از او متولد شدند، خیرزان مادر هارون الرشید فقه را از امام اوزاعی فرا گرفته بود، او حدیثی متصل اسناد که به ابن عباس وصل می شود را از رسول الله صلی الله علیه و سلم نقل کرده است، او سر انجام در سال 173 هجری دار فانی را وداع گفت، و فرزندش رشید بر جنازه اش نماز گزارد.

پدرش مهدی سومین خلیفه عباسی بود، در زمانی که هارون الرشید کودکی بیش نبود، ولایت شهر ری را بر عهده داشت.

هارون الرشید در قصر پدرش مهدی در ری نشأت یافته و و دوران طفولیت خود را در آنجا گذراند، در همین اثناء در سال 150 هجری، جعفر پسر بزرگ منصور و برادر شقیق (برادر از پدر و مادر) مهدی وفات نمود، وخلیفه منصور دستور داد، تا پسرش مهدی همراه خانواده اش به بغداد باز گردند.

بدینوسیله هارون الرشید همراه با خانواده ی خود در سال 151 هجری به بغداد رسیده، و خلیفه منصور از دیدن چهره بشاش نوه اش خوشحال گشته، و غم و اندوه وفات فرزندش جعفر از او بر طرف شد.

پدرش مهدی نسبت به تربیت و تعلیم فرزندش هارون اهتمام خاصی ورزید، و همین کافی است که دو تن از مربیان معروفش به نامهای کسائی و مفضل الضبی نام برده شود، آنها در یاد دادن علم و ادب و لغت به هارون همت زیادی به خرج دادند، و زمینه را برای پیشرفت هر چه بیشتر او فراهم کردند.

هارون پس از تعلیم و تربیت در بیت خلافت، خود را برای میادین نبرد آماده کرد، فنون جنگی را فرا گرفت، و از سنین پانزده سالگی در میادین جهاد حاضر شده، و دوش به دوش مجاهدین برای انتشار دین اسلام می جنگید؛ رشادتها و دلاوریهای او در میادین جهاد سبب شد، تا پدرش مهدی لقب رشید به او دهد، و از آن روز به بعد به این لقب معروف گشت.

پس از بدست آوردن تجارب جنگی اعتماد پدرش به او بیشتر شد، و در سال 165 هجری در رأس یک لشکر بسیار بزرگ برای نبرد با روم، عازم میدان جهاد شد، و با کوله باری از نصر و پیروزی به نزد پدرش، خلیفه مهدی برگشت، او در این نبرد توانایی نطامی و سیاسی خود را به عباسیان نشان داد، و این سبب شد تا پدرش او را ولی عهد دوم بعد از برادرش هادی قرار دهد. رشادتها و توانایی های او تا جایی رسید، که پدرش در اواخر حیاتش تصمیم گرفت تا خلافت او را بر برادرش مقدم دارد، اما دیری نپایید که قضای روزگار بر خلیفه سبقت گرفته، و دار فانی را وداع گفت.

او قبل از خلافت از رجال سیاسی و نظامی همچون: یحیی بن خالد البرمکی، و ربیع بن یونس، ویزید بن مزید الشیبانی، و حسن بن قحطبة الطائی، و یزید بن أسیة السلمی استفاده برده، و سپس بعد از عهده دار شدن خلافت، این ستارگان را جزء ارکان دولت خویش قرار داده و با تجربیات آنها، سبب شکوفایی و موفقیت روز افزون خلافت خود گشت.

او همچنین در سال 160 هجری پدرش را برای انجام مناسک حج بیت الله حرام همراهی کرد، و در آنجا عوض کردن پوشش کعبه توسط پدرش را مشاهده کرد، و پدرش را در مال زیادی که در این سفر برای اهل مکه و مدینه آورده بود، یاری داد.

این جوان پاک و رشید، این دوره حساس از عمرش را میان جهاد و عبادت و سختی های حج سپری کرد، او در هنگام نبرد با روم نوجوانی بیش نبود، و هنوز در صورتش موی جوانی رویش نیافته بود.

پس کسی که جوانی خویش را در عبادت و تقوا گذرانده، آیا چیزی جز تقوا و عبادت بیشتردر سن پیری، از او انتظار می رود؟

2- ویژگی و اخلاق هارون الرشید

اما در مورد صفات شخصی، او را فردی سفید چهره، خوش سیما، و دارای موی مجعد (پیچیده)، که قستی از آن سفید شده بود، ذکر شده کرده اند.

از نظر لغوی، او فردی فصیح بود، و به علم و ادب اهتمام می ورزید، و اهل علم را دوست می داشت، و برای آنها احترام خاصی قائل بود، ابن أثير می گوید: رشيد شعر و شعراء را دوست مى داشت و به ادب و اهل ادب و فقه و فقهاء اهتمام داشت.

او از ريا در دين متنفر بود، ولی مدح را دوست مى داشت به ویژه از شعرای فصيح و زبر دست، و به آنان عطایای خوبی ارزانی می داشت.

اما در مورد عبادات او نیز روایات مختلفی ذکر شده، آمده است که خلیفه هارون الرشید هر روز 100 رکعت نماز می گزارد، و تا پایان عمرش آن را ترک نگفت، مگر به علت بیماری.

چون قصد حج مى كرد صد تن از فقهاء را همراه خود مى برد، اگر خود براى حج نمى رفت سيصد تن را براى حج با نفقه و خرج خود مى فرستاد و ما یحتاجشان را تأمین می کرد.

او در صدقه دادن نیز بر دیگر خلفای عباسی سبقت گرفته است. روایات حاکی از آن است که او به غیر از زکات، روزانه هزار درهم صدقه می داد.

هارون الرشید رحمه الله بسیاری اوقات بر نفس خود می گریست، و می ترسید مبادا عطایای او جزو اسراف باشد، به خصوص هنگامی که واعظی او را پند و اندرز می داد، بیشتر تحت تأثیر واقع می شد، و اشک از چشمانش سرازیز می گشت. شکی نیست که جاری شدن اشک، نشانه ی خوف و ترس از الله سبحانه و تعالی است.

روایتها دال بر این است که هارون الرشید قلب و عاطفه ای رقیق، چشمی اشکبار و گریان داشته، هر گاه وعظی می شنید یا کسی او را از مسئولیت سنگینش می ترساند، احساس گناه می کرد، و از خوف الله سبحانه و تعالی چشمانش پر از اشک می شد. واعظانی همچون سفیان بن عیینه و فضل بن یحیی و بهلول و ابن سماک و دیگران برای او مجالس وعظ داشتند، و حکایتها و قصه های آنها شنیدنی و داری پند و اندرز است، که به وفور در کتب ادب عربی و حتی فارسی یافت می شود.

روایت شده که روزی ابن سماک بر هارون الرشید داخل شد، وقتی در مقابل او قرار گرفت، خلیفه گفت: مرا وعظ بده، گفت: وعظ قرآن تو را کفاف است ای امیرالمؤمنین، خداوند می فرماید:

بسم الله الرحمن الرحيم

{وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ (1) الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ (2) وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (3) أَلَا يَظُنُّ أُولَئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ (4) لِيَوْمٍ عَظِيمٍ (5) يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}

ابن سماك گفت: ای امیرالمؤمنین، در این آیات به کسی که در میزان بکاهد وعده سوء داده شده، پس گمانت نسبت به آن کسی که همه میزان را در دست دارد چیست؟ (منظورش خود خلیفه بود که حکومت و قضاوت در دست اوست).

در بعضی روایات آمده: که خلیفه هارون الرشید خوابی دید که در آن رسول الله صلی الله علیه و سلم از او خواسته بود تا پیاده حج کند و بر اهل حرمین انفاق کند، او نیز از شدت ورع و تقوایش در آن سال پیاده حج کرده، و بر اهل حرمین انفاق زیادی بخشید.

3- مظلومیت هارون رشید

هر کتاب تاریخی را که ورق می زنیم، از اخلاق و صفات پسندیده او سخن به میان آورده اند، و کمتر کسی یافت می شود که او را مذمت کرده باشد، اما این حقیقت است که همیشه بزرگمردان تاریخ همان طور که موافقان زیادی دارند، مخالفانی نیز برای آنها یافت می شود، که برای زشت کردن چهره اش در تاریخ، از نیرنگ های مختلف استفاده می کنند.

اما آنهایی که در مذمت او نقل کردند، دو گروه هستند، گروه اول: مورخینی که فقط شنیده ها را جمع آوری کرده، و صحت و سقم آن را به خوانندگان سپردند، که تاریخ طبری از جمله آنها می باشد، و بر آنها هیچ گناهی نیست، و بر ما واجب است که هر نوع سخن یا روایات تاریخی را بر حسب اسناد صحیح باور کنیم، نه بر اساس روایات موضوع و ساختگی.

و اما گروه دوم: که به قصد سوء این کار را انجام دادند، استدلالی جز یک مشت روایات موضوع و ضعیف ندارند، و خودشان در سخن خود دچار تناقضند، در بعضی از این کتابها، نخست نقل از روایاتی می شود که او را فردی شهوانی، پیرو هوی و هوس، و اهل میگساری و خوشگذرانی معرفی می کند، و در جای دیگر به ذکر روایاتی پرداخته اند که گویای این است که او فردی متدین بوده، و در شبانه روز بیش از صد رکعت نوافل ادا می کرد و هر سال به حج بیت الله می رفت، و مناسک حج را انجام می داد!!

حال چگونه ممکن است امیر المؤمنین هارون الرشید در روزی 100 رکعت نوافل ادا می کرده و در کنارش هم مجالس میگساری و لهو و لعب بر پا می کرده است؟

آیا ادای صد رکعت نافله در روز با مجلس میگساری و عیش و نوش امری آسان و امکان پذیر است؟

حال آنکه خداوند می فرماید:

{إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر}

(نماز انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد).

بیشتر اینگونه روایات ضعیف و موضوع، یا به قصد سوء ساخته شده، و کوردلان سعی داشته اند، تا با این افتراءات تاریخ خلفای مسلمان را زشت جلوه داده، یا اینکه مورخان و ادیبان به تبعیت از کتب پیشینیان، بدون در نظر گرفتن صحت و ضعف روایت، آنها را در کتب خود ذکر کرده اند.

ترجمه و تحقیق: أبو أنس

سايت عصر اسلام

www.IslamAge.com


مصادر و مراجع

1- هارون الرشید « الخلیفة المظلوم»، تألیف أحمد قطان و محمد طاهر الزین، دار الإیمان بالإسکندریة.

2- سير أعلام النبلاء، تأليف شمس الدین الذهبي،تحقيق  شعيب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، 1405هـ/1985م

3- العصر الذهبی للدولة العباسیة، تألیف محمد السید الوکیل، دار القلم بدمشق، الطبعة الأولی، 1418هـ/1998م

4- البدایة و النهایة - لابن کثیر.

5- الکامل فی التاریخ- لابن الأثیر.

6- - سایت ويكيبيديا، الموسوعة الحرة، و سایت إسلام أون لاین . نت و سایت أسرة آل باوزیر العباسیة الهاشمیة.

7- الدرة السنیة فی أخبار الدولة العباسیة، تألیف أبوبکر بن عبدالله بن أیبک الدواداری، بیروت 1413هـ/1992م.

8- تاريخ الإسلام السياسي والديني والثقافي والاجتماعي، تألیف حسن ابراهيم حسن، دار الجیل ببیروت،الطبعة الرابعة عشرة، 1416هـ/1996م.

9- موسوعة الخلافة العباسیة، تألیف أحمد شلبی، مکتبة النهضة المصریة، الطبعة الثامنة،1985م.

10- الدولة العباسیة، تألیف محمود شاکر، المکتب الإسلامی، الطبعة الخامسة، 1411هـ/1991م.