تاریخ چاپ :

2024 Nov 23

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

پيمان برادری میان مهاجرین و انصار ـ پیمان نامهٔ مدینه

همزمان با اقدام به ساختن مسجد، نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- در کنار تأسیس آن مرکز همایش و اُنس و اُلفت، اقدام دیگری فرمودند که از دل‌انگیزترین گزارش‌های تاریخ بشری است، و آن عبارت بود از بستن پیمان برادری میان مهاجرین و انصار.

* ابن قیم گوید: آنگاه، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- در خانهٔ اَنس بن مالک میان عدّه‌ای از مهاجرین و انصار که جمعاً 90 مرد مسلمان، 45 تن از مهاجرین، و 45 تن از انصار بودند، عقد اخوّت بستند، مبنی بر اینکه در همهٔ امور با یکدیگر مواسات کنند، و به جای خویشاوندانشان، از یکدیگر ارث ببرند؛ تا زمان وقوع جنگ بدر، که با نزول این آیه از سوی خداوند عزّوجل:

{وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی كِتَابِ اللّهِ}[1].

«و خویشاوندان نسبت به یکدیگر اولی هستند».

ارث بردن مسلمانان از یکدیگر از عقد اخوّت به خویشاوندی نسبی موکول گردید. بعضی گفته‌اند علاوه بر آن، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- میان مهاجرین نیز عقد اخوّت بستند، امّا آنچه به ثبوت رسیده، همان قول اوّل است. مهاجرین با همان برادری اسلامی و پیوند میهنی و خویشاوندی نسبی، بی‌نیاز از عقد اخوّت بودند، برخلاف مهاجرین و انصار که با یکدیگر پیش از آن نسبتی نداشتند. [2]

معنا و مفهوم این برادری آن بود که تعصبات جاهلیت رنگ ببازد، و امتیازات اصل و نسب و رنگ و نژاد و وطن مُلغی گردد و هیچ پایه و مایه‌ای برای پیوستن و گسستن بجز اسلام باقی نماند.

این پیمان برادری، با عواطف ایثار و مواسات و اُنس و اُلفت و خیرخواهی درهم آمیخت، و جامعهٔ نوپای مدینه را از چشمگیرترین نمونه‌ها و نمودارهای برادری و برابری آکنده ساخت.

* بخاری چنین روایت کرده است: وقتی مسلمانان وارد مدینه شدند، رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- میان عبدالرحمان با سعدبن ربیع عقد اخوت بستند. سعد به عبدالرحمان گفت: من از همهٔ انصار ثروتمندترم؛ دارایی‌ام را با تو نصف میکنم. دو همسر نیز دارم؛ بنگر کدامیک از آنان را بیشتر می‌پسندی، نام ببر تا او را طلاق دهم و همینکه عدّه‌اش بسر آمد او را به همسری خویش درآور!

عبدالرحمان گفت: خداوند به تو و خانواده و دارایی تو برکت دهاد! بازارتان از کدام سوی است؟ او را به بازار بنی‌قینقاع راه نمودند. وقتی برگشت مقداری روغن و کشک کاسبی کرده بود؛ بعد، به کسب و کار ادامه داد؛ تا آنکه روزی با سر و وضع مرتب و عطرزده آمد. رسول‌خدا فرمودند: «مَهیم؟» چه خبر؟! گفت: ازدواج کردم! فرمودند: «کم سقت الیها؟» چقدر پیشکش او کردی؟ گفت: یک «نُواه» طلا! [3]

* از ابوهریره روایت کرده‌اند که گفت: انصار به نبی‌اکرم گفتند: درختان خرما را میان ما و برادرانمان نصف کنید! فرمودند: نَه! انصار گفتند: شما با کار کردن خودتان بار هزینه‌های نخلستان را از دوش ما بردارید؛ ما نیز شما را در محصول خرما شریک می‌گردانیم! مهاجرین گفتند: سِمعنا و اَطَعنا! [4]

این موارد نشان می‌دهد که انصار تا چه اندازه نسبت به برادران مهاجرشان محبّت می‌ورزیده‌اند، و باآنان در مقام فداکاری و ایثار و مودّت و صفا و صمیمیت بوده‌اند؛ و مهاجران نیز تا چه اندازه قدرشناس این دست و دل‌بازی انصار بوده‌اند؛ به گونه‌ای که اصلا سوء استفاده نمی‌کرده‌اند، و جز به اندازه‌ای که امورشان بگذرد، به دارایی برادران مهاجرشان دست‌اندازی نمی‌کرده‌اند.

براستی، این عقد اُخوّت حکمتی بی‌نظیر و سیاستی حکیمانه، و راه‌حلّی خردمندانه برای بسیاری از مشکلاتی بود که مسلمانان با آن روبرو بودند، و پیش از این اشاره کردیم.


پیمان نامهٔ همبستگی اسلامی (پیمان مدینه)[5]

همانطور که رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- میان مسلمانان عقد اُخوت بستند، پیمان‌نامه‌ای را هم پیشنهاد فرمودند تا درگیری‌های مربوط به دوران جاهلیت، و کشمکش‌های قبیله‌ای ستم مدارانه از میان برود؛ و در پرتو این پیمان‌نامه، آنحضرت توانستند یک وحدت اسلام فراگیر پدید آورند. متن پیمان‌نامهٔ پیشنهادی پیغمبراکرم -صلى الله علیه وسلم- چنین بود:

«این پیمان‌نامه‌ای است از محمد نبی، میان مؤمنان و مسلمانان از قریش و یثرب، و کسانی که تابع آنان شده و به آنان پیوسته، و همراه آنان جهاد کرده و می کنند:

1- این مجموعه یک امت واحده جدا از دیگر مردمان‌اند.

2- مهاجرین قریش به همان شیوه پیشین تضامن قبیله‌ای خودشان را دارند، اسیرانشان را با فدیه آزاد می‌کنند، به معروف و قسط در میان مؤمنان؛ و هر قبیله از انصار نیز به همان شیوه پیشین تضامن فیمابین خودشان را دارند، و هر طائفه از ایشان اسیرانش را با فدیه آزاد می‌کند،به معروف و قسط میان مؤمنان.

3- مؤمنان فردی را که تحت فشار بدهی و عیالواری باشد رها نمی‌کنند، و به معروف در هر مورد از جمله پرداخت فدیه و ادای دیه او را یاری می‌کنند.

4- مؤمنان متقی علیه کسانی هستند که از میان آنان بخواهند ستم کنند یا از ستمگری پاداش بگیرند، یا به گناه یا عدوان یا فسادی در میان مؤمنان دست بزنند.

5- مؤمنان همه دستهایشان در دست یکدیگر است بر علیه آن فرد ستم‌پیشه و خطاکار، هرچند وی پسر یکی از خود آنان باشد.

6- هیچ فرد مؤمنی مؤمن دیگر را به قصاص کافری به قتل نمی‌رساند.

7- و نیز هیج کافری را بر علیه مؤمنی یاری نمی‌کند.

8- ذمّه و امان خدا یکی بیش نیست، و پایین‌ترین فرد مسلمانان از جانب همه آنان می‌تواند به هر کس که بخواهد امان دهد.

9- از یهویان هر که تابع ما شود از یاری و مواسات ما برخوردار خواهد شد، و نباید به آنان ستم شود یا کسانی علیه آنان همدست بشوند.

10- صلح مؤمنان یکی بیش نیست؛ هیج فرد مؤمنی بدون موافقت فرد مؤمن دیگری نمی‌تواند در صحنهٔ نبرد در راه خدا صلح و سازش کند، مگر به تساوی و عدالت میان مسلمانان.

11- مؤمنان وابسته به یکدیگر و مدافع و حامی یکدیگرند، به موجب آنکه خونشان را در راه خدا می‌ریزند.

12- هیچ فرد مشرکی نمی‌تواند مال یا جان قریشیان را امان دهد، یا مانع از دسترسی فرد مؤمنی به آن بشود.

13- هرکس مؤمنی را بی‌گناه بکشد و ثابت گردد، در برابر خون او قصاص خواهد شد، مگر آنکه ولی مقتول رضایت بدهد.

14- مؤمنان همه علیه او هستند، و برای آنان روا نیست جز آنکه علیه او قیام کنند.

15- برای هیچ فرد مؤمنی روا نیست که خطاکاری را یاری کند یا مأوا دهد، و هرکه گناهکاری را یاری کند یا مأوا دهد، لعنت و خشم خدا بر او خواهد بود در روز قیامت، و از او عَوض و فدیه‌ای دریافت نخواهد شد.

16- شما هرگاه درباره چیزی اختلاف نظر پیدا کردید، مرجع حل آن اختلاف خداوند عزوجل و محمد است»[6].


اثرگذاری معنویت در جامعه

با این حکمت، و با این تدبیر، پیامبرگرامی اسلام پایه‌های یک جامعهٔ نوبنیاد اسلامی را استوار گردانیدند که نمای ظاهری و بیرونی آن بیانگر و نشانگر معارف و مفاهیمی بود که آن فرهیختگان و فرزانگان در پرتو مصاحبت نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- از آنها برخوردار شده بودند، و نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- پیوسته به تعلیم و تربیت و تزکیهٔ نفوس ایشان، و تشویق آنان به مکارم اخلاق می‌پرداختند، و آنان را با آداب مودّت و برادری و عزْت و شرف، و نیز عبادات و طاعات می‌آراستند.

* مردی از آنحضرت پرسید: گزیده‌ترین و بهترین دستورات اسلام کدام است؟ فرمودند:

«تُطعم الطعام، تُقرئُ السلام على من عرفت ومن لم تعرف»[7].

«اینکه اطعام طعام کنی، و بر کسانی را که می‌شناسی و نمی‌شناسی بلند سلام کنی!»

* عبدالله بن سلام گوید: وقتی نبی‌اکرم وارد مدینه شدند، آمدم؛ همینکه سیمای آنحضرت را ورانداز کردم، یافتم که سیمای ایشان سیمای یک فرد دروغ‌زن و کذّاب نیست. نخستین مطلبی که آنحضرت گفتند، این بود:

«یا أیها الناس، أفشوا السلام، وأطعمو الطعام، وصلوالأرحام، وصلوا باللیل والناس نیام؛ تدخلوا الجنة بسلام»[8].

«هان ای مردمان، بلند سلام کنید، و دیگران را اطعام کنید، و صله رحم کنید، و شب هنگام که مردم در خواب‌اند نماز بگزارید؛ به سلامت وارد بهشت خواهید شد!»

* نیز می‌فرمودند:

«لا یدخل الجنَّة من لا یأمن جاره بوائقَه»[9].

«کسی که همسایه‌اش از دستش در امان نیست، وارد بهشت نخواهد شد!»

* نیز می‌فرمودند:

«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده»[10].

«مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان او و دست او در امان باشند.»

* نیز می‌فرمودند:

«لا یؤمن أحدکم حتى یحب لأخیه ما یحب لنفسه» [11].

«یکایک شما اهل ایمان نیستید مگر آنکه هرچه را برای خود دوست دارید برای برادرتان نیز دوست بدارید!»

* نیز می‌فرمودند:

«المؤمنون کرجل واحد، إن اشتكى عینه اشتكى کله، و إن اشتكى رأسه اشتكى کله» [12].

«مسلمانان همچون یک واحد‌اند؛ اگر چشم او به درد آید، تمامی اندام‌های او به درد آیند، و اگر سر او به درد آید، تمامی اندام‌های او به درد آیند!»

* نیز فرمودند:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضا» [13].

«مسلمان با مسلمان همچون اجزاء یک ساختمان‌اند، که یکدیگر را استوار نگاه می‌دارند!»

* نیز می‌فرمودند:

«لا تباغضوا، ولا تحاسدوا، و لا تدابروا، و کونوا عبادالله إخوانا، ولا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاثة أیام»[14].

«کینه توزی نکنید، حسادت نورزید، قطع رابطه نکنید؛ و با یکدیگر- ای بندگان خدا- برادر باشید؛ و برای هیچ فرد مسلمان روا نیست که بیش از سه روز از برادرش دوری گزیند!»

* نیز می‌فرمودند:

«المسلم أخ المسلم؛ لا یظلمه ولا یسلِمه؛ ومن کان فی حاجة أخیه کان الله فی حاجته؛ ومن فرج عن مسلم کُربة فرج الله عنه کربة من کُرُبات یوم القیامة؛ و من ستر مسلما ستره الله یوم القیامة»[15].

«مسلمان برادر مسلمان است؛ بر او ستم نمی‌کند، و او را تسلیم نمی‌کند؛ و هرکس در پی انجام کار برادرش برود، خداوند در پی روا کردن حاجت او خواهد بود؛ و هر کس پریشانی مسلمانی را از میان ببرد، خداوند بخشی از پریشانی‌های او را در روز قیامت از میان خواهد برد؛ وهر کس عیب مسلمانی را بپوشاند، خداوند در روز قیامت عیب او را خواهد پوشانید!»

* نیز می‌فرمودند:

«ارحموا من فی الأرض یرحمکم من فی السماء» [16].

«به آنان که در زمین‌اند مهربانی کنید، تا آنکه در آسمان است با شما مهربانی کند!»

* نیز می‌فرمودند:

«لیس المؤمن بالذی یشبع وجاره جائع إلى جانبه» [17].

«مسلمان نیست کسی که خود سیر باشد و همسایه‌اش در مجاورت او گرسنه باشد!»

* نیز می‌فرمودند:

«سباب المؤمن فسوق، و قتاله کفر» [18].

«دشنام دادن به مسلمان فسق است، و نبرد با او کفر!»

* کنار زدن خس و خاشاک را از سر راه مردمان صدقه می‌دانستند و این عمل را شعبه‌ای از شعبه‌های ایمان به حساب می‌آورند [19].

مسلمانان را به انفاق تشویق می‌کردند، و فضیلت‌های صدقه و انفاق را آنچنان برمی‌شمردند که در دلها اثر می‌گذاشت؛ چنانکه می‌فرمودند:

«الصدقة تطفئ الخطایا، کما یطفئ الماء النّار»[20].

«صدقه لغزش‌ها را بی‌اثر می‌سازد، همانگونه که آب آتش را خاموش می‌گرداند!»

* نیز می‌فرمودند:

«أیما مسلم کسا مسلماً ثوباً على عری کساه الله من خضر الجنة؛ وأیما مسلم أطعم مسلماً على جوع أطعمه الله من ثمار الجنة؛ وأیما مسلم سقی مسلماً على ظمأ سقاه الله من الرحیق المختوم»[21].

«هر فرد مسلمانی که مسلمان دیگری را که برهنه است جامه‌ای بپوشاند، خداوند از جامه‌های سیز بهشتی بر او خواهد پوشانید، و هر فرد مسلمانی که مسلمان دیگری را که گرسنه است غذا بدهد، خداوند از میوه‌های بهشتی به او خواهد خورانید، و هر فرد مسلمانی که مسلمان دیگری را که تشنه است آب بنوشاند، خداوند او را از رحیق مختوم خواهد نوشانید؛»

* نیز می‌فرمودند:

«اتقوا النار ولو بشق تمرة، فان لم تجد فبکلمة طیبة»[22].

«خدای را در نظر داشته باشید، هرچند با صدقه دادن نصف خرما باشد؛ و اگر آن را نیز نیافتید، یک سخن خوش!»

* در کنار این توصیه‌ها، به شدّت مسلمانان را تشویق می‌کردند به اینکه عفّت ورزند، و دست از سؤال و درخواست بدارند؛ و همواره فضیلت و صبر و قناعت را به آنان گوشزد می‌فرمودند، و دست سؤال نزد دیگران دراز کردن را تیرگی و خدشه‌دار شدن و بی‌آبرو شدن چهرهٔ درخواست کننده عنوان می‌فرمودند[23]؛ آری، مگر آنکه شخص ناگزیر و ناچار باشد.

حضرت رسول‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- برای مسلمانان فضیلت و اجر و ثواب عبادات را نزد خداوند بیان می‌فرمودند، و پیوند آنان را با وحی فرو فرستاده شده از آسمان محکم و استوار می‌گردانیدند. وحی را برای آنان قرائت می‌کردند و آنان نیز وحی را قرائت می‌کردند، تا این آموزش پیوسته دائما حقوق و تکالیف دعوت و پیامدها و لوازم رسالت را به آنان یادآور شود، صرف‌نظر از اینکه فهم و تدبّر را برای آنان به ارمغان می‌آورد.

این چنین، پیامبر گرامی اسلام، اندیشهٔ آنان را تهذیب فرمود، و سطح معنویت آنان را بالا برد، و استعدادهای نهفتهٔ آنان را شکوفا گردانید، و آنان را با برترین ارزشها و ارجمندی‌ها مجهز گردانید، تا آنجا که به برترین قُلّهٔ کمال که پس از مقام و رتبهٔ پیامبران در تاریخ بشر شناخته شده است، دست یافتند.

* عبدالله بن مسعود -رضی الله عنه- می‌گفت: هر که می‌خواهد به کسانی اقتدا کند به آنانکه از دنیا رفته‌اند اقتدا کند، که در ارتباط با زندگان نمی‌توان از انواع فتنه در امان بود.

آنان اصحاب محمد -صلى الله علیه وسلم- بودند؛ برترین این امت؛ دل‌رحم‌ترین مسلمانان، داناترین و بینش‌مندترین آنان؛ از همه بی‌تکلف‌تر؛ خداوند آنان را برای مصاحبت پیامبرش برگزیده بود، و برپا داشتن دین خود را به ایشان سپرده بود؛ فضیلت ایشان را بشناسید، و از آنان پیروی و دنباله‌روی کنید؛ و به هر آنچه از اخلاق و سیرهٔ آنان که می‌توانید تمسک کنید؛ که ایشان بر هدایت بودند، و بر صراط مستقیم [24].

حضرت رسول‌اکرم، قائد اعظم، از چنان ویژگی‌های معنوی و ظاهری، و کمالات و امتیازات، و شکوهمندی‌ها و فضیلت‌ها، و مکارم اخلاق و محاسن اعمال برخوردار بودند که همهٔ دلها به هوای ایشان به پرواز درمی‌آمد، و همه جان خودشان را فدای او می‌کردند؛ همینکه سخن از دهان مبارک آنحضرت درمی‌آمد؛ صحابهٔ گرامی ایشان فورا امتثال می‌کردند؛ و همینکه راهنمایی و توصیه‌ای از ناحیهٔ آنحضرت صادر می‌شد، برای اجرای آن از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.

با این ترتیب، نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- توانستند در مدینه جامعهٔ نوینی را تشکیل دهند که چشمگیرترین و ارجمندترین جامعه‌ای است که در تاریخ بشر شناخته شده است، و برای مشکلات این جامعه راه‌حل‌هایی پیشنهاد فرمودند که بر اثر آنها انسانیت نفس راحتی کشید، بعد از آنکه سالیان سال در چاه‌های زندان زمان و دیجور‌های ظلمات بیکران به سر برده بود.

با این معنویات برازنده و ارزنده، ارکان جامعهٔ نوین شکل گرفت، و این جامعهٔ نوین در برابر تمامی امواج کوبندهٔ زمانه ایستادگی کرد و توانست سیر آنها را تغییر دهد، و مسیر روزگار و تاریخ را عوض کند.


منبع: خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388

عصر اسلام
IslamAge.com


[1]- سوره انفال، آیه 75.

[2]- زاد المعاد، ج 2، ص 56.

[3]- نکـ: صحیح البخاری، «باب اِخاء النبی بین المهاجرین والانصار»، ج 1، ص 553؛ «نُواة» طلا در آن زمان معادل پنج درهم، و به قولی، معادل ربع دینار بوده است.

[4]- صحیح البخاری، «باب اذا قال، اکفنی مؤنة النخل...» همراه با فتح الباری، ج 4، ص 237، ح 2049، نیز: 2293، 3937، 5072، 5148، 5153، 5155، 5167، 6082، 6386؛ داستان عقد اخوّت در صحیح مسلم، ح 2529؛ سنن ابی داود، ح 2926؛ الادب المفرد، ح 561؛ مسند ابی یعلی، ج 4، ص 366 و جاهای دیگر آمده است.

[5]- اینگونه پیمان‌نامه‌ها، یک مرحله انتقالی است که ملت‌ها در آستانه شکل‌گیری و سازندگی جامعه، پیش از آنکه قرار و استقرار پیدا کنند، از آن می‌گذرند و به خاطر آن تعبیه می‌شود که به تدریج از واحدهای قبیله‌ای جدا از یکدیگر- که بیشتر اوقات با یکدیگر در ستیز و نبرد نیز هستند- به یک وحدت ملی منسجم و استوار منتقل شوند. اما، زمانی که این سازندگی و تأسیس انجام شد و به کمال رسید، و امت ساخته شد و شکل گرفت، و پایه‌های برادری دینی در میان افراد امت استوار گردید؛ اخوّت اسلامی در میان آنان وحدتی برقرار می‌کند و حقوقی را ایجاب می‌کند که پس از آن دیگر جایی برای هیچگونه پراکندگی باقی نمی‌ماند، تا نیاز به هم‌پیمانی میان مسلمانان پیش آید. به همین جهت به رسول‌خدا -صلى الله علیه وسلم- فرمودند: «لا حِلفَ فی الاسلام، و ایما حلف کان فی الجاهلیة لم یزده الاسلام إلا شدة» در اسلام هیچ پیمانی نیست، و هر پیمانی در جاهلیت بوده باشد اسلام تغییری در آن نداده جز آنکه آنرا محکمتر گردانیده است. (صحیح مسلم، فضائل الصحابة، «باب المؤاخاة») اما، پیش از تکوین امت اسلامی و در مرحله انتقال، پیمان امری مطلوب است. به انس بن مالک گفتند: «به تو رسیده است که نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- فرموده باشند: «لا حلف فی الاسلام»؟ گفت: نبی‌اکرم -صلى الله علیه وسلم- میان قریش و انصار در خانهٔ امن پیمان بستند (صحیح البخاری، الکفالة، ح 2294، 6083، 7340؛ نیز نک: صحیح مسلم، ج 4، ص 1960، ح 2529؛ سنن ابی داود، ح 2926؛ الادب المفرد، ح 561؛ مسند ابی یعلی، ج 4، ص 366).

[6]- سیرهٔ‌ابن‌هشام، ج 1، ص 502-503.

[7]- صحیح البخاری، ج 1، ص 6، 9.

[8]- این حدیث را ترمذی و ابن ماجه و دارمی روایت کرده‌اند؛ مشکاة المصابیح، ج 1، ص 168.

[9]- این حدیث را مسلم روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[10]- صحیح البخاری، ج 1، ص 6.

[11]- همان.

[12]- این حدیث را مسلم روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[13]- صحیح البخاری، صحیح مسلم، مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[14]- صحیح البخاری، ج 2، ص 896.

[15]- صحیح البخاری،  صحیح مسلم؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 422.

[16]- سنن ابی داود، ج 2، ص 335؛ جامع الترمذی، ج 2، ص 14.

[17]- این حدیث را بیهقی در شعب الایمان روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح، ج 2، ص 424.

[18]- صحیح البخاری، ج 2، ص 893؛ ترمذی، کتاب البرّ و الصلة، باب 52، ج 4، ص 311، ح 1983.

[19]- حدیث مربوط به این مطلب در صحیحین روایت شده است؛ نکـ: مشکاة المصابیح، ج 1، ص 12، 167

[20]-این حدیث را احمد و ترمذی و ابن ماجه روایت کرده‌اند، مشکاة المصابیح، ج 1، ص 14.

[21]- سنن ابی داود، مشکاهٔ المصابیح، ج 1، ص 169؛ جامع‌الترمذی ج 4، ص 546، ص 2449.

[22]- صحیح البخاری، ج 1، ص 190، ج 2، ص 890.

[23]- این حدیث را ابوداود  و ترمذی و نَسائی و ابن ماجه و دارمی روایت کرده‌اند؛ مشکاة المصابیح، ج 1، ص 163.

[24]- این سخن ابن مسعود را رزین روایت کرده است؛ مشکاة المصابیح،‌ ج 1، ص 32.