|
تاریخ چاپ : |
2024 Nov 23 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
جايگاه و منزلت حسن رضی الله عنهم در نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم |
بسم الله الرحمن الرحیم رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از ولادت حسن بن علي رضی الله عنهم خيلي شادمان گشت. آن حضرتص حسن رضی الله عنهم را بغل ميكرد، او را نوازش مينمود و او را به سوي خود صدا ميزد تا وي را در آغوش بگيرد و با او بازي كند. حسن رضی الله عنهم در دامان پيامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و تحت نظر و توجه ايشان پرورش يافت. آن حضرتص او را از لحاظ تربيتي مورد ملاحظه قرار داد و بدينسان حسن رضی الله عنهم علاوه بر شباهت ظاهري به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در رفتار و منش نيز شبيه آن حضرتص بود. آري! حسن رضی الله عنهم ، از جايگاه و محبت ويژهاي نزد جدّ بزرگوارش برخوردار بود؛ نه فقط از آن جهت كه او، نوهي رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بود؛ بلكه بدينخاطر كه در وجود حسن رضی الله عنهم ويژگيهاي نيك، اخلاق والا و تواضع و فروتني موج ميزد. اينك به بررسي احاديث و همچنين مواردي ميپردازيم كه جايگاه و منزلت ويژهي حسن رضی الله عنهم در نزد پيامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را نمايانتر ميسازد.
مهر و محبت رسول خدا صلی الله علیه وسلم به حسن رضی الله عنهم 1ـ ابوهريره رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: (من أحب الحسن و الحسين فقد أحبّني، و من أبغضهما فقد أبغضني)[1] يعني: «هر كس دوستدار حسن و حسين است، در واقع مرا دوست دارد و هر كس با اين دو، بغض و دشمني ورزد، با من دشمني ورزيده است». 2ـ عبدالله بن مسعود رضی الله عنهم ميگويد: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نماز ميخواند و حسن و حسين رضي الله عنهما روي پشت آن حضرتص ميرفتند تا اينكه مردم، آنها را دور كردند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «كاري با آنها نداشته باشيد؛ پدر و مادرم، فداي اين دو؛ هر كس، مرا دوست دارد، بايد اين دو را نيز دوست داشته باشد»[2]. 3ـ ابوهريره رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: (اللهم إني أحبه فأحبه و أحب من يحبه)[3] يعني: «بارخدايا! من، حسن را دوست دارم؛ پس تو نيز او و دوستداران او را دوست بدار». ابوهريره رضی الله عنهم ميگويد: هيچگاه نشد كه حسن رضی الله عنهم را نبينم و از چشمانم، اشك سرازير نشود.[4] 4ـ براء بن عازب رضی الله عنهم ميگويد: حسن بن علي رضی الله عنهم را بالاي دوش رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ديدم؛ در آن حال رسول خدا صلی الله علیه وسلم مي فرمود: (اللهم اني أحبه فأحبه)[5] يعني: «بار خدايا! من، حسن را دوست دارم؛ پس تو هم او رادوست بدار». 5 ـ علي رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم دست حسن و حسين رضي الله عنهما را گرفت و فرمود: (من أحبّني و أحبّ هذين و أباهما و أمّهما كان معي في درجتي يوم القيامة)[6] يعني: «هر كس مرا و اين دو را و پدر و مادرشان را دوست بدارد، روز قيامت همراه من خواهد بود». ترمذي رحمهالله بدين شكل روايت كرده كه در بهشت، با من خواهد بود. 6 ـ يعلي بن مره ميگويد: حسن و حسين به سمت رسول خدا صلی الله علیه وسلم با يكديگر مسابقه ميدادند؛ يكي از آنها زودتر از ديگري به آن حضرتص رسيد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم دست مباركش را به گردن او انداخت و او را در آغوش گرفت و يكايك آنها را بوسيد و سپس فرمود: (إنّي أحبّهما فأحبّوهما. أيّها الناس، الولد مبخلة مجبنة)[7] يعني: «من، اين دو را دوست دارم؛ شما نيز آنها را دوست بداريد. اي مردم! فرزند، مايهي بخل و ترس والدين است». 7ـ اسرائيل ميگويد: از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنيدم كه فرمود: (من أحبّ الحسن و الحسين فقد أحبّني و من أبغضهما فقد أبغضني)[8] يعني: «هر كس، حسن و حسين را دوست بدارد، به راستي كه مرا دوست دارد و هر كس با آنها دشمني و كينه داشته باشد، با من كينه و دشمني ورزيده است». 8 ـ زهير بن اقمر ميگويد: شخصي از قبيلهي ازد گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وسلم شنيدم كه دربارهي حسن بن علي رضی الله عنهم فرمود: (من أحبّني فليحبه؛ فليبلّغ الشاهد منكم الغائب) يعني «هر كس، مرا دوست دارد، بايد حسن را هم دوست داشته باشد؛ آن دسته از شما كه حضور دارند، به كساني كه حضور ندارند، برسانند». آن شخص ميگويد: اگر خواستهي رسول خدا صلی الله علیه وسلم نبود، اين حديث را براي شما نقل نميكردم.[9] 9ـ اسامه بن زيد رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم مرا ميگرفت و روي پايش مينشاند و حسن رضی الله عنهم را هم روي پاي ديگرش مينشاند و ميفرمود: (اللهم إني أرحمهما فارحمهما)[10] يعني: «بار خدايا! من به اين دو مهر ميورزم؛ تو نيز اين دو را مشمول رحمت خويش قرار بده». 10ـ ابوهريره رضی الله عنهم ميگويد: اقرع بن حابس نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم رفت و آن حضرتص را ديد كه حسن يا حسين را ميبوسيد. وي، به رسول خدا صلی الله علیه وسلم گفت: او را ميبوسي؟! من، ده فرزند دارم و هيچ يك از آنان را نميبوسم. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: (إنّه من لا يرحم لا يرحم)[11] يعني: «كسي كه مهر و محبت نكند، مشمول محبت و رحمت قرار نميگيرد». 11ـ معاويه بن ابوسفيان رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم زبان يا لبهاي حسن رضی الله عنهم را در دهان مباركش گرفته بود و ميمكيد؛ براستي زبان يا لبهايي كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم آن را مكيده باشد، هرگز عذاب نميشود.[12] اينكه معاويه رضی الله عنهم چنين حديثي را روايت ميكند، بيانگر محبت وي به حسن رضی الله عنهم ميباشد. 12ـ ابوعباس ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم حسن بن علي رضی الله عنهم را روي شانهاش گذاشته بود. شخصي گفت: «بچه! سوار عجب مركبي شدهاي!» رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «او نيز عجب سواركاري است!».[13] 13ـ جابر رضی الله عنهم ميگويد: نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم رفتم. ديدم كه آن حضرتص در حالت چهار دست و پا، حسن و حسين رضي الله عنهما را روي پشتش سوار كرده بود و آنها را در خانه، به اين و آن طرف ميبرد و ميفرمود: (شتر شما، چه شتر خوبي است و شما هم چه بارهاي خوبي هستيد».[14] 14ـ ابوهريره رضی الله عنهم ميگويد: با رسول خدا صلی الله علیه وسلم نماز ميگزارديم. وقتي آن حضرت صلی الله علیه وسلم به سجده ميرفت، حسن و حسين رضي الله عنهما روي پشتش ميرفتند و چون رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به سجده ميرفت، آن دو همين كار را ميكردند تا اينكه رسول خدا صلی الله علیه وسلم نمازش را به پايان رساند.[15] 15ـ بريده رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حال سخنراني بود كه حسن و حسين رضي الله عنهما در حالي كه پيراهن قرمز پوشيده بودند و در حال راه رفتن، تعادل نداشتند و سكندري ميخوردند، آمدند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم از منبر پايين آمد و آن دو را با خود، بالاي منبر برد و فرمود: «واقعاً خداي متعال، راست گفته است كه: «إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ » (تغابن:15) «همانا اموال و فرزندان شما، فتنه و مايهي آزمايش شما هستند». و سپس افزود: «به اين دو طفل نگاه كردم كه راه ميرفتند و سكندري ميخوردند؛ لذا نتوانستم صبر كنم و بدينترتيب سخنانم را بريدم و آن دو را با خود بالاي منبر آوردم».[16] 16ـ ابوهريره رضی الله عنهم ميگويد: يك روز همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به بازار بني قينقاع رفتم؛ نه من چيزي ميگفتم و نه آن حضرتص چيزي به من ميگفت. پس از آن، بازگشت و به خانهي فاطمه رضي الله عنها رفت و فرمود: «آيا بچه، آنجاست؟ آيا بچه آنجاست؟» منظورش، حسن رضی الله عنهم بود. به گمانم مادرش او را نگه داشته بود تا او را بشويد و گردنبندي بر گردنش بيندازد. مدت زيادي نگذشت كه حسن رضی الله عنهم با شتاب و دوان دوان آمد و بدين ترتيب رسول خدا صلی الله علیه وسلم و حسن رضی الله عنهم دست به گردن هم انداختند.[17] 17ـ باري ابوهريره رضی الله عنهم حسن رضی الله عنهم را در يكي از كوچههاي مدينه ديد و به او گفت: پدرم، فدايت؛ شكمت را برهنه كن تا آن را ببوسم؛ همانگونه كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم را ديدم كه شكمت را ميبوسيد. حسن رضی الله عنهم شكمش را برهنه كرد و ابوهريره رضی الله عنهم نافش را بوسيد.[18] 18ـ سلمة بن اكوع رضی الله عنهم ميگويد: رسول خدا صلی الله علیه وسلم و حسن و حسين، بر استر شهباي[19] آن حضرتص سوار بودند؛ يكي، جلوي رسول خداص و ديگري پشت سر آن حضرتص؛ افسار استر را گرفتم و آنها را به خانهي رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بردم. همهي پدران بايد از اين چشمهي روان، محبت و مهرورزي به فرزندانشان را بياموزند. چشمهي جوشاني كه سرشار از رهنمود نبوي براي بيان كيفيت مهرورزي آن حضرتص به نوهاش حسن رضی الله عنهم ميباشد؛ رهنمودهاي ارزشمندي كه چگونگي پرورش روحي و رواني كودك و شكلدهي شخصيتش را به تصوير ميكشد و به اين پرسش مهم پاسخ ميدهد كه چگونه ميتوانيم احساس و عاطفهي كودك را بنا نهيم و حق و حقوق عاطفي او را ادا كنيم تا آيندهاي درخشان داشته باشد؟ احاديث مذكور، مجموعهاي از زيرساختها و اصول تربيتي را ارائه ميدهد كه با عملي كردن آنها، ميتوان در مسير درست و روشن گام نهاد:
1ـ بوسيدن كودكان و مهرورزي به آنان: بوسيدن كودك، نقش بسزايي در برانگيختن احساسات و عواطف وي دارد و باعث فروكش كردن هيجانها و اضطرابهاي دروني او و در نتيجه آرامش روحي و رواني وي ميگردد؛ همچنين، بوسيدن كودك، ارتباط قوي و استواري مبتني بر محبت و علاقه به يكديگر را در ميان كوچك و بزرگ برقرار ميسازد و مهر و محبت قلبي نسبت به فرزند را هويدا ميسازد و نشاندهندهي تواضع و فروتني بزرگسالان براي كوچكترها ميباشد. آري؛ بوسيدن كودك، نور درخشاني است كه به قلب كودك، گرما و درخشندگي ميبخشد و به او شرح صدر ميدهد و به رشد شخصيت وي در عرصههاي اجتماعي و ارتباط با همنوعانش كمك مينمايد. بوسيدن كودك، افزون بر تمام اين مزايا و فضايل، سنت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نيز ميباشد.[20] خلاصه اينكه محبت و مهرورزي به كودكان، يكي از صفات ارزنده و والاي رسول خدا صلی الله علیه وسلم و بلكه شاهراه ورود به بهشت و دستيابي به رضايت الهي است.
2ـ شوخي و بازي با كودكان: شماري از احاديثي كه پيشتر بيان شد، نشان دهندهي شوخي كردن و بازي نمودن رسول خدا صلی الله علیه وسلم با حسن رضی الله عنهم و همچنين نحوهي برخورد با كودك از طريق به آغوش گرفتن يا خندانيدن وي بود. صحابه رضی الله عنهم نيز رويهي رسول خدا صلی الله علیه وسلم در برخورد با كودكان را در پيش گرفتند و همچون آن حضرتص با آنها شوخي و بازي ميكردند. چنانچه عمر رضی الله عنهم ميگويد: «چه زيباست كه مرد، در خانهاش همانند يك بچه رفتار كند؛ يعني در صحبت و گشادهرويي و خوشاخلاقي و شوخي با كودكانش، همانند خودشان عمل نمايد». رسول خدا صلی الله علیه وسلم همواره با حسن و حسين رضي الله عنهما بازي ميكرد. طرز رفتار رسول خدا صلی الله علیه وسلم با كودكان، از طريق بازي و شوخي، نياز روحي و رواني آنها را اشباع و تغذيه ميكرد و بدينسان رفتار آن حضرتص با كودكان بدور از هر گونه جفاكاري و خشونت و بيتوجهي به حقوق آنان بود.[21]
3ـ هديه دادن: هديه دادن، آثار و پيامدهاي خوشايندي در روح و روان عموم انسانها دارد و اين اثرگذاري، بر روح و روان كودكان، بيشتر است. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم اهميت اين كار مهم و اساسي ر ادر شكلدهي روح و روان كودك و جهت دادن به آن و نيز رشد و پرورش آن، بيان نموده است. چنانچه پيشتر دربارهي هديهاي كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به دخترخالهي حسن بن علي رضی الله عنهم يعني امامه بنت ابوالعاص داد، سخن گفتيم. عايشه رضي الله عنها ميگويد: نجاشي، مقداري زيورآلات به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم هديه نمود كه در ميان آنها، انگشتري وجود داشت كه نگينش، حبشي بود. رسول خدا صلی الله علیه وسلم آن را گرفت و هيچ علاقهاي به آن نداشت؛ آنگاه آن را براي دختر زينب، يعني امامه فرستاد و گفت: «اي دخترم! خودت را با اين نگين، بياراي».[22]
4ـ دست كشيدن به سر كودك (نوازش كودك): رسول خدا صلی الله علیه وسلم كودكان را نوازش ميكرد و دست مهربانياش را بر سر آنان ميكشيد و بدينترتيب كودكان، لذت مهر و محبت را احساس ميكردند و به محبت بزرگان نسبت به خود، پي ميبردند و درك مينمودند كه بزرگترها، واقعاً به آنان توجه دارند. مصعب بن عبدالله رضی الله عنهم ميگويد: عبدالله بن ثعلبه چهار سال قبل از هجرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به دنيا آمد. رسول خدا صلی الله علیه وسلم در فتح مكه، سرش را نوازش نمود و برايش دعاي خير كرد. وقتي رسول خدا صلی الله علیه وسلم وفات نمود، عبدالله بن ثعلبه، چهارده ساله بود.[23]
5 ـ رفتار خوب با كودك در ابتداي برخورد با او: ديدن كودك و نشست و برخاست با او، امري عادي است كه نخستين لحظههاي آن، از اهميت ويژهاي برخوردار ميباشد. بنابراين اگر نخستين لحظات برخورد با كودك، درست و مناسب باشد، كودك ميتواند به سخن گفتن ادامه دهد و جرأت مييابد تا باب گفتگو با بزرگترش را باز نمايد. بدينسان اين امكان براي بزرگترها نيز فراهم ميگردد كه از آنچه در دل كودك ميگذرد، آگاهي يابند و به مشكلات و خواستهها و آرزوهايش پي ببرند. همهي اين نتايج در صورتي بدست ميآيد كه نخستين لحظات برخورد بزرگترها با كودك مناسب و خوب باشد. عبدالله بن جعفر رضی الله عنهم ميگويد: هرگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم از سفري بازميگشت، ابتدا كودكان خاندانش را به ديدنش ميبردند. باري آن حضرتص پس از بازگشت از يك سفر، پيش از ساير كودكان مرا ديد و مرا جلوي خود، بر مركبش سوار نمود. آنگاه حسن يا حسين را آوردند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم او را پشت سرش سوار نمود و بدينترتيب در حالي كه هر سه نفر ما سوار مركب بوديم؛ وارد مدينه شديم.[24]
6 ـ توجه و رسيدگي به كودك: چه بسا كودكي كه به تنهايي، پاي در كوچه و خيابان مينهد، گم ميشود؛ اگر پدر و مادر، آدمهاي بيخيالي نباشند، خيلي زود به نبودن و گم شدن فرزندشان پي ميبرند و در صدد يافتن او برميآيند و برعكس، والدين بيخيال، خيلي دير، متوجه گم شدن فرزندشان ميشوند و به همين نسبت، براي پيدا كردن كودكشان، دير، اقدام ميكنند. شتاب در پيدا كردن كودك گم شده، تأثير بسزايي بر روح و روان كودك دارد. چراكه اگر مدت زمان گم شدن كودك، به درازا بكشد، ترس و هراس و گريهي كودك نيز طولاني ميگردد و به خاطر طولاني شدن دوري از والدين، آثار ناگواري بر روح و روان وي، برجاي ميماند. به همين خاطر يك بار كه حسن و حسين رضي الله عنهما گم شدند، رسول خدا صلی الله علیه وسلم خيلي سريع به جستجوي آنان پرداخت و يارانش را براي اين منظور بسيج نمود.[25] سلمان رضی الله عنهم ميگويد: ما، پيرامون رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بوديم كه امايمن رضي الله عنها آمد و گفت: اي رسول خدا! حسن و حسين گم شدهاند. آن هنگام، خورشيد بالا آمده بود. رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «برخيزيد و فرزندانم را پيدا كنيد». هر شخص براي يافتن حسن و حسين به سويي رفت و من به همان سمتي رفتم كه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم رفت. سرانجام حسن و حسين را در دامنهي كوهي، در حالي يافتيم كه به يكديگر چسبيده بودند و يك مار كه از دهانش شرارهي آتش بيرون ميشد، روبروي آنها حلقه زده بود. رسول خدا صلی الله علیه وسلم به سوي آن مار شتافت. آن مار به ميان سنگها خزيد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم به سوي حسن و حسين رفت و آنها را از هم جدا كرد و دست نوازش بر سرشان كشيد و فرمود: شما، چقدر براي خدا عزيز هستيد! و سپس يكي از آنها را روي شانهي راستش و ديگري را روي شانهي چپش گذاشت. گفتم: خوشا به حالتان؛ چه مركب خوبي داريد! رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «آن دو هم سواران خوبي هستند و پدرشان، از آنها بهتر است»[26] در اين روايت ترس و هراسي كه دامنگير حسن و حسين رضي الله عنهما شده بود، آن چنان نمايان است كه آن دو، از ترس مار به يكديگر چسبيده بودند. همچنين در اين روايت ملاحظه ميكنيم كه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم براي رفع ترس آن دو طفل، خيلي سريع وارد عمل شد و آنگاه آن دو را از يكديگر جداكرد و بر سرشان دست نوازش كشيد و برايشان دعا نمود و آنها را بر شانههايش گذاشت و از آنان تعريف كرد و فرمود: «آن دو، سواران خوبي هستند». همهي اينها برخاسته از محبت وافر آن حضرتص به حسن و حسين رضي الله عنهما و توجه ويژه به آنان بود.[27]
7ـ بازي كردن بزرگان با كودكان: رسول خدا صلی الله علیه وسلم با آن مقام والايش كه پيغمبر خدا و پيشواي مردم بود، با حسن و حسين رضي الله عنهما بازي ميكرد تا اين درس بزرگ را به والدين بدهد كه بازي كردن با بچهها، يكي از پايههاي اساسي در تربيت كودكان است. روايت شده كه رسول خدا صلی الله علیه وسلم حسن رضی الله عنهم را در برابر حسين رضی الله عنهم تشويق مينمود و از حسن رضی الله عنهم هواداري ميكرد. ابوعباس ميگويد: حسن و حسين در حضور رسول خدا صلی الله علیه وسلم با هم بازي ميكردند. آن حضرتص ميگفت: حسن! بشتاب؛ حسين! او را بگير». عايشه رضي الله عنها گفت: آيا از بزرگتر، هواداري ميكنيد؟ رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «جبرئيل علیه السلام ميگويد: «حسين! او را بگير».[28] در روايت ضعيفي از جعفر بن محمد به نقل از پدرش آمده است: رسول خدا صلی الله علیه وسلم در محل گذاشتن جنازهها نشست. دراين اثنا حسن و حسين سر رسيدند و ترسيدند. رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: «حسن! آرام باش». علي رضی الله عنهم گفت: «اي رسول خدا! آيا با وجود حسين رضی الله عنهم هواي حسن رضی الله عنهم را داريد؟» پيامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «اين جبرئيل است كه ميگويد: حسين! آرام باش».[29] موارد گوناگوني از بازي كردن رسول خدا صلی الله علیه وسلم با حسن و حسين را ملاحظه كرديم و بدينسان دريافتيم كه بايد در بازي كردن با كودكان تنوع داشت و در اثناي بازي، آنان را تشويق كرد تا نشاط و انرژي روحي و رواني آنان افزايش يابد و با لذت و بدون خستگي بازي نمايند و بدينترتيب، نياز جسمي و روحي آنها، به صورت همزمان رفع گردد.[30] گفتني است: بازي كردن با كودكان، فوايد جسمي، تربيتي، اجتماعي، اخلاقي، روحي و درماني زيادي دارد.[31]
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی
سایت عصر اســلام ------------------------------------------------- [1]- سنن نسائي، شمارهي 8168؛ شيخ عثمان خميس در كتاب الأحاديث بشأن السبطين، ص312، اين حديث را حسن لذاته دانسته است. [2]- احاديث بشأن السبطين، عثمان خميس، ص293؛ حديث، حسن است. [3]- مسند احمد (2/249،331)، با سند صحيح [4]- الدوحة النبوية الشريفة، ص74. [5]- صحيح مسلم، شمارهي (2422). [6]- روايت احمد؛ ترمذي، اين حديث را روايت كرده و آن را حديثي غريب دانسته است. مسند احمد (1/77)؛ سند ترمذي، شمارهي 3734؛ سير أعلام النبلاء (3/254). [7]- مسند احمد (4/172)؛ سنن ابن ماجه، شمارهي3666؛ بوصيري در الزوائد گفته است: سندش، صحيح است و راويان آن، ثقه ميباشند؛ نگا: سير أعلام النبلاء (3/255). [8]- ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، ص215؛ مسند احمد(5/288)؛ تاريخ دمشق (14/26). [9]- مستدرك (3/173،174)؛ سير أعلام النبلاء (3/253،254)، با سند صحيح. [10]- الإحسان في تقريب صحيح ابن حبان (15/415)؛ ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، ص216. [11]- مسلم، شمارهي 2318. [12]- مسند احمد (4/93) با سند حسن؛ سير أعلام النبلاء (3/259). [13]- الشريعة، از آجري با سند ضعيف (5/2160). [14]- همان. [15]- الشريعه از آجري (5/2160)؛ محمد بن عيسي بن حيان مدائني، جز راويان آن ميباشد كه دارقطني، او را ضعيف و متروك دانسته است. [16]- الشريعه از آجري (5/2162). [17]- صحيح مسلم. [18]- مستدرك (3/163)؛ حاكم، آن را صحيح دانسته و ذهبي، با او موافقت نموده است. [19]- گويا از آن جهت به استر رسولخداص شهباء ميگفتهاند كه سفيد، بوده است. (مترجم) [20]- منهج التربية الإسلامية للطفل،ص179. [21]- منبع پيشين، 184. [22]- سنن ابن ماجة، شمارهي 3644؛ الدوحة النبوية الشريفة، ص43. [23]- مستدرك حاكم (3/379). [24]- مسلم، شمارهي 2428؛ سير أعلام النبلاء (3/458). [25]- منهج التربية النبوية للطفل، ص186. [26]- معجم الطبراني (3/65)، شمارهي 2677؛ المجمع (9/182)؛ يكي از راويانش، احمد بن راشد هلالي است كه ذهبي در المغني (1/39)، او را ضعيف دانسته است. [27]- منهج التربية النبوية ص187. [28]- سير أعلام النبلاء با سند حسن (3/266). [29]- سير أعلام النبلاء (3/284)؛ منظور از آرام باش، در اينجا، تشويق كردن و آفرين گفتن و كف زدن ميباشد. [30]- منهج التربية النبوية للطفل، ص209 تا 216. [31]- منبع پيشين، ص216. |