تاریخ چاپ :

2024 Dec 04

www.islamage.com    

لینک  :  

عـنوان    :       

اسم، نسب، كنيه، لقب و خانواده‌ي حسن رضی الله عنه

بسم الله الرحمن الرحیم

اسم، نسب و كنيه‌ي حسن رضی الله عنه

او، ابومحمد حسن بن علي بن ابي‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف هاشمي قريشي مدني شهيد[1] و نوه‌ي رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  و گل خوشبوي او در دنيا، و سيد و سرور جوانان بهشت است؛ مادرش، فاطمه بنت رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  و پدرش، اميرالمؤمنين علي رضی الله عنه  بوده‌اند. حسن رضی الله عنه  نوه‌ي ام‌المؤمنين خديجه رضي الله عنها و پنجمين خليفه‌ي راشد است.

 

ميلاد حسن رضی الله عنه ، نامگذاري وي و لقبش

بنا بر قول صحيح، حسن رضی الله عنه  در رمضان سال سوم هجري به دنيا آمد و به قولي در ماه شعبان به دنيا آمده‌ است. برخي هم گفته‌اند كه پس از آن زاده شده است. ليث بن سعد مي‌گويد: فاطمه رضي الله عنها، حسن بن علي رضی الله عنه  را در رمضان سال سوم هجري و حسين بن علي رضی الله عنه  را در شعبان سال چهارم هجري به دنيا آورد.[2] احمد بن عبدالله بن عبدالرحيم برقي مي‌گويد: حسن رضی الله عنه  در نيمه‌ي ماه رمضان سال سوم هجري به دنيا آمد.[3] ابن سعد نيز در طبقاتش، ولادت حسن رضی الله عنه  را در همين تاريخ دانسته است.[4] علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  مي‌گويد: زماني كه حسن رضی الله عنه  به دنيا آمد، نامش را حرب گذاشتم؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  تشريف آورد و فرمود: «فرزندم را به من نشان دهيد؛ نامش را چه گذاشته‌ايد؟» گفتيم: حرب. فرمود: «نه، بلكه او حسن است». زماني كه حسين رضی الله عنه  به دنيا آمد، نامش را حرب گذاشتم؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  تشريف آورد و فرمود: «فرزندم را به من نشان دهيد؛ نامش را چه گذاشته‌ايد؟» گفتيم: حرب. فرمود: «نه، بلكه او حسين است». زماني كه فرزند سوم به دنيا آمد، نامش را حرب گذاشتم؛ رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  تشريف آورد و فرمود: «فرزندم را به من نشان دهيد؛ نامش را چه گذاشته‌ايد؟» گفتيم: حرب. فرمود: «نه، بلكه او محسّن است» و سپس افزود: «من آنها را همانند فرزندان هارون علیه السلام  نامگذاري كردم كه نامشان، شبر، شبير و مشبّر بود».[5] رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  به قدوم اين مولود نو‌رسيده خيلي شادمان گشت و مردم، براي عرض تبريك، نزد پدر و مادرش مي‌رفتند. سلف صالح رضی الله عنهم عادت داشتند كه با تولد هر كودكي براي عرض تبريك نزد خانواده‌اش مي‌رفتند. حسن بصري رحمه‌الله تولد ‌نوزاد را بدين ترتيب تبريك مي‌گفت: (بورك لك في الموهوب و شكرت الواهب، ورزقت برّه و بلغ أشده). يعني: «فرزندي كه به تو داده شده، مبارك و خجسته باشد و شكر خدا را به‌جاي آوري و فرزندت به رشد و كمال برسد».

 

تراشيدن موي سر حسن رضی الله عنه  و عقیقه کردن رسول خدا صلی الله علیه وسلم  برایش

جعفر بن محمد به نقل از پدرش مي‌گويد:‌ فاطمه رضي الله عنها موي سر حسن و حسين را در هفتمين روز ولادتشان، تراشيد و سپس موها را وزن كرد و به اندازه‌ي وزن آن، نقره صدقه داد.[6] مجموعه‌ي طرق احاديثي كه در اين باب روايت شده، صحيح مي‌باشد.[7] دهلوي رحمه‌الله در شرح اين حديث مي‌گويد: «سبب صدقه دادن نقره، اين است كه كودك، دوران جنيني را پشت سر نهاده و وارد مرحله‌ي طفوليت شده و اين، نعمتي است كه بايد شكرش را بجاي آورد و بهترين شكرگزاري، همان است كه احساس مي‌شود عوض نعمت، ادا مي‌گردد». اما چرا در اين مورد، نقره براي انفاق مشخص شده است؟ در پاسخ بايد گفت: زيرا اگر طلا، جايگزين نقره مي‌شد، صدقه دادن طلا از هر كسي ساخته نبود و اگر چيزي غير از نقره تعيين مي‌شد، با توجه به وزن موي سر نوزاد، چندان ارزشي نداشت.[8]

ابن‌عباس رضی الله عنه  مي‌گويد: «رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  براي حسن رضی الله عنه  يك قوچ و براي حسين رضی الله عنه  نيز يك قوچ عقيقه كرد».[9]

در روايت ديگري آمده است: «براي هر كدام دو قوچ عقيقه كرد».[10] ابورافع مي‌گويد: «زماني كه حسن رضی الله عنه  به دنيا آمد، مادرش، مي‌خواست براي او دو قوچ عقيقه كند، اما رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  فرمود: (لازم نيست برايش عقيقه كني؛ بلكه موي سرش را بتراش و به اندازه‌ي وزن آن، نقره صدقه كن). زماني كه حسين رضی الله عنه  نيز متولد شد، مادرش، همين كار را كرد».[11] رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  از آن جهت فاطمه را از عقيقه كردن براي حسن و حسين منصرف كرد كه اين كار، اسباب زحمت دخترش را ايجاد نكند. اين، بدان معنا نيست كه براي حسن و حسين، عقيقه نشده است. چنانچه روايتي كه از علي رضی الله عنه  نقل شده، اين نكته را تأييد مي‌كند؛ علي رضی الله عنه  مي‌گويد: «رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  براي حسن رضی الله عنه  يك گوسفند عقيقه كرد و فرمود: (اي فاطمه! موي سرش را بتراش و به اندازه‌ي وزن آن، نقره صدقه كن). ما، موي سر حسن رضی الله عنه  را وزن كرديم؛ وزنش، يك درهم يا كمتر از آن شد».[12] از فاطمه رضي الله عنها نيز روايت شده كه وي، براي حسن و حسين عقيقه كرده و به ماماي آنها، ران گوسفند و يك دينار داده است.[13] شايد فاطمه رضي الله عنها اين بذل و بخشش را بلافاصله پس از تولد فرزندانش كرده و عقيقه‌ي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  براي حسن رضی الله عنه  در هفتمين روز ولادتش بوده است. آن حضرتص دو قوچ سپيد و سياه براي حسن رضی الله عنه  عقيقه كرد و به ماماي وي، يك ران بخشيد و موي سر حسن رضی الله عنه  را تراشيد و به اندازه‌ي وزن آن، صدقه داد و آنگاه به سرش نوعي ماده‌ي خوشبو ماليد و فرمود: «اي اسماء! ماليدن خون، از رسوم دوره‌ي جاهليت است».[14] يك سال پس از تولد حسن رضی الله عنه ، حسين رضی الله عنه  به دنيا آمد.

عقيقه، نوعي قرباني براي خدا به شكرانه‌ي تولد نوزاد است. دهلوي رحمه‌الله مي‌گويد: «مستحب است كسي كه استطاعت دارد، براي نوزاد پسر، دو گوسفند عقيقه نمايد و دليل اينكه براي پسربچه دو گوسفند و براي دختربچه، يكي عقيقه مي‌كردند، اين بود كه پسر، بيشتر به‌كار پدر و مادرش مي‌آمد و براي آنان مفيدتر بود و از اين‌رو به شكرانه‌ي نعمت بيشتري كه به آنان داده شده بود، دو گوسفند عقيقه مي‌كردند. عقيقه، پيش از ظهور اسلام در ميان عرب‌ها مرسوم بود و رسمي جدي و جاافتاده، به‌شمار مي‌رفت كه مصالح ديني، شخصي و اجتماعي زيادي در خود داشت. رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  اين رسم را ماندگار كرد، بدان عمل نمود و مردم را نيز به انجام آن، تشويق و ترغيب داد؛ البته كيفيت آن را دگرگون ساخت. بريده رضی الله عنه  مي‌گويد: «ما، در زمان جاهليت براي نوزادان خود يك گوسفند مي‌كشتيم و از خون آن، بر سر نوزاد مي‌ماليديم و پس از آن سرش را آغشته به زعفران مي‌كرديم».[15] بدين‌سان به علم و دانش رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  پي مي‌بريم و درمي‌يابيم كه هرگاه آن حضرتص رسم و عادتي مشاهده مي‌كرد كه در آن، منفعتي براي مردم وجود داشت و در عين حال بدور از انحراف و كج‌روي هم نبود، نه آن رسم را به‌طور مطلق مباح مي‌شمرد و نه آن را اساساً منع مي‌نمود؛ بلكه جنبه‌ي مفيد آن را تأييد مي‌كرد و از موارد نادرست آن باز مي‌داشت. چنانچه در مورد عقيقه همين كار را كرد و ضمن تأييد آن، از ماليدن خون حيوان عقيقه به سر نوزاد منع كرد و اين، حكمت و رهنمودي نبوي است كه شايسته‌ي توجه و تأمل مي‌باشد.

 

ختنه كردن حسن بن علي رضی الله عنه

جابر رضی الله عنه  مي‌گويد: «رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  براي حسن و حسين رضي الله عنهما عقيقه كرد و آنها را در هفتمين روز ولادتشان ختنه نمود».[16] محمد بن منكدر مي‌گويد: «رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  حسين رضی الله عنه  را در هفتمين روز ولادتش ختنه نمود».[17] ختنه كردن، يكي از مسايل فطري و از سنت‌هاي انبياء عليهم السلام است. ابوهريره رضی الله عنه  مي‌گويد: رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  فرموده است: (الفطرة خمس: الختان، والإستحداد و قص الشارب و تقليم الأظافر و نتف الأبط)[18] يعني: «پنج عمل، از سنت انبياست: ختنه كردن و نظافت موهاي زائد زير ناف و كوتاه كردن سبيل و گرفتن ناخن‌ها و كندن (تراشيدن) موهاي زير بغل».

 

احكام ختنه و فوايد و حكمت‌هاي آن

ختنه كردن، زينت و پيرايه‌ي دين حنيف است و براي موحدان، به‌منزله‌ي غسل تعميد مسيحيان مي‌باشد كه بر سر و روي كودكان خود آب مي‌ريزند و به گمان خود، آنان را از آلودگي‌ها پاك مي‌كنند و آنگاه مي‌گويند: اينك نصراني شد. خداي متعال، براي موحدان، پيرايه‌ي دين حنيف را به جاي مراسم غسل تعميد در آيين مسيحيان، مشروعيت بخشيد و علامتش را ختنه كردن، قرار داد. خداي متعال، مي‌فرمايد:

«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ »(بقره:138)

«(خداوند، ما را با آيين توحيدي و ايمان راستين، زينت داده و) اين، رنگ و زينت خداست و چه كسي بهتر از خدا (مي‌تواند) بيارايد و بپيرايد؟»

آري! منظور از رنگ و زينت خدا، آيين توحيدي و ايمان راستين است كه دل‌ها را با شناخت و معرفت خدا و محبت به او و نيز با اخلاص و بندگي، زينت مي‌دهد و زينت و پيرايه‌ي جسم و بدن مسلمان، ختنه كردن و نظافت موهاي زائد زير ناف، كوتاه كردن سبيل، گرفتن ناخن‌ها، كندن (تراشيدن) موهاي زير بغل، مسواك زدن، استنجاء و گردانيدن آب در دهان و بيني است.[19] يكي از نكات ظريف در مورد ختنه، گفته‌ي خطابي است كه: «ختنه كردن هر‌چند در شمار سنت‌هاي انبياء ذكر شده، اما از ديدگاه بسياري از علما واجب است. چرا كه ختنه كردن، علامت و نشانه‌ي آيين حنيف است و بدين وسيله مسلمان و كافر، از هم تشخيص داده مي‌شوند؛ از اين رو اگر شخص ختنه‌شده‌اي‌ در ميان تعدادي كشته وجود داشته باشد، بر او نماز جنازه مي‌خوانند و او را در قبرستان مسلمانان دفن مي‌كنند».[20].

 

ام فضل، دايه‌ي حسن بن علي رضی الله عنه

ام‌فضل رضي الله عنها مي‌گويد: به رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  گفتم: اي رسول‌خدا! من، در خواب ديدم كه يكي از اندام شما در خانه‌ي من است. رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  فرمود: «فاطمه، بچه‌اي به دنيا مي‌آورد كه اگر خدا بخواهد تو نگهداري و شير‌ دادن او را بر عهده خواهي گرفت». ام‌فضل رضي الله عنها مي‌افزايد: روزي آن كودك را نزد رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  بردم و او، روي آن حضرت ادرار كرد؛ من با دستم به او زدم. رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  فرمود: «خدا، بر تو رحم كند؛ آرامتر! فرزندم را آزردي». گفتم: لباست را به من بده تا آن را بشويم. فرمود: «نه، فقط بر آن آب بپاش؛ زيرا بايد بر ادرار پسر‌بچه آب پاشيد و ادرار دختربچه را بايد شست».

ام‌فضل، همان لبابه بنت حارث است كه همسر عباس‌ بن عبدالمطلب رضی الله عنه  بود. وي، لبابه‌ي كبري است كه پيش از هجرت مسلمان شد. ابن‌سعد مي‌گويد: ام‌فضل، نخستين زني است كه پس از خديجه رضي الله عنها ايمان آورد.[21]

ام‌فضل، از رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  حديث روايت كرده و پسرانش عبدالله و تمّام و همچنين غلام آزاد‌شده‌اش عمير بن حارث و نيز كريب آزادشده‌ي عبدالله بن عباس و عبدالله بن حارث بن نوفل و عده‌اي ديگر، از او روايت نمود‌ه‌اند. ابن‌عباس رضی الله عنه  مي‌گويد: رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  درباره‌ي مؤمن بودن چهار خواهر گواهي داد و فرمود: چهار خواهر، باايمان هستند: ام‌فضل و ميمونه –خواهر پدري و مادري ام‌فضل- و اسماء و سلمي خواهران پدري ام‌فضل كه اين دو از زني خثعمي به نام عميس بودند.[22] ام‌فضل خاله‌ي خالد بن وليد رضی الله عنه  بود.[23] مادر خالد لبابه صغري دختر حارث هلالي بود.[24]

درباره‌ي مادر ام‌فضل، گفته‌اند كه وي، از گرامي‌ترين خويشاوندان ام‌المؤمنين ميمونه رضي الله عنها بوده‌ است. عباس رضی الله عنه  با ام‌فضل ازدواج نمود و حمزه رضی الله عنه ، سلمي خواهر ام‌فضل را به ازدواج خويش در آورد. جعفر بن ابي‌طالب رضی الله عنه  نيز با خواهر پدري و مادري سلمي يعني اسماء ازدواج نمود. اسماء رضي‌ الله عنها پس از جعفر بن ابي‌طالب رضی الله عنه  به ازدواج ابوبكر صديق رضی الله عنه  درآمد و پس از ابوبكر رضی الله عنه ، علي بن ابي‌طالب رضی الله عنه  با اسماء ازدواج كرد.[25] ابن‌عمر رضی الله عنه  مي‌گويد: ام‌فضل، از زنان گرامي و بر‌جسته‌اي بود كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  به ديدنش مي‌رفت.[26] در صحيح بخاري آمده است كه مردم درباره‌ي روزه داشتن رسول‌الله صلی الله علیه وسلم  در روز عرفه شك داشتند. ام‌فضل، يك ليوان شير براي رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  فرستاد و آن حضرتص آن را نوشيد و بدين سان مردم فهميدند كه پيامبر اکرم صلی الله علیه وسلم  روزه نيست.[27] ام‌فضل رضي الله عنها به پسرش كه سوره‌ي مرسلات را تلاوت مي‌كرد، گفت: «پسرم! تو با تلاوت اين سوره مرا به ياد اين انداختي كه رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم  در نماز مغرب براي آخرين بار اين سوره را تلاوت نمود».[28] ام‌فضل، در زمان خلافت ابوبكر رضی الله عنه  و پس از آن در زمان خلافت عمر فاروق رضی الله عنه  تا پايان خلافت عثمان رضی الله عنه  زنده بود و شوهرش عباس رضی الله عنه  پيش از او وفات يافت.[29] لبابه (ام‌فضل) شش پسر و يك دختر براي عباس رضی الله عنه  به دنيا آورد: *فضل كه كنيه‌ي اين زن و مرد بر اساس نام همين فرزندشان، ام‌فضل و ابو‌الفضل است. *عبدالله كه فقيه اين امت مي‌باشد. *و عبيدالله كه او نيز فقيه بود. *معبد. *قثم. * عبدالرحمن *و ام‌حبيبه.

عبدالله بن يزيد هلالي درباره‌ي ام‌فضل رضي الله عنها چنين سروده است:

ما ولــدت نجيبـة من فحـل       بجبــل نـعلـمـه و ســهـل

كستــة من بطـن ام ‌الفضـل       أكــرم بها من كهلة و كهل

عم النبي المصطفي ‏ذي‌الفضل   وخاتم الرسل و خير الرسل

يعني: «ما در هيچ كوهسار و بياباني سراغ نداريم كه هيچ زن نيك‌نژادي از شوهرش همچون ام‌فضل شش شكم زاييده باشد. ام‌فضل، چه زن خوبي است و همچنين شوهرش ابوالفضل، واقعاً مردي گرامي است؛ هم او عموي آخرين و بهترين و برگزيده‌ترين پيامبر خداست».

 

وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین

منبع: کتاب حسن ابن رضی الله عنه ، تالیف: محمد علی صلابی

 


سایت عصر اســلام

IslamAge.Com

-------------------------------------------------------

[1]- سير أعلام النبلاء (3/246).

[2]- نسب قريش (1/23)؛ الدوحة النبوية ص71.

[3]- الذرية الطاهرة از دولابي، ص69.

[4]- طبقات (1/226).

[5]- مسند احمد (1/98،118)؛ صحيح ابن‌حبان (15/410)؛ سند حديث، صحيح است.

[6]- طبقات (1/231)؛ سند اين روايت، مرسل است.

[7]- موسوعة تربية الأجيال، ص72.

[8]- حجة الله البالغة (2/385).

[9]- سنن ابي‌داود، حديث شماره‌ي2841 با سند ضعيف.

[10]- سنن نسائي (7/166)، باب كم يعق عن الجارية، با سند صحيح.

[11]- مسند احمد (6/392) با سند ضعيف.

[12]- سنن ترمذي، حديث شماره‌ي 1519؛ اين روايت، حسن غريب است و سند آن، متصل نيست.

[13]- تحفة المولود، ص55، نوشته‌ي ابن‌قيم.

[14]- ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، نوشته‌ي ابوالعباس طبري، ص207.

[15]- مستدرك حاكم (4/238)؛ بنا بر شروط شيخين، صحيح است و ذهبي نيز، صحت آن را تأييد كرده است.

[16]- سنن بيهقي (8/324)؛ سندش، ضعيف است.

[17]- بخاري، حديث شماره‌ي 6297.

[18]- صحيح مسلم، حديث شماره‌ي257.

[19]- موسوعة تربية الأجيال، ص75.

[20]- منهج التربية النبوية للطفل، ص69.

[21]- طبقات ابن‌سعد (8/277)

[22]- موسوعة عظماء حول الرسول، خالد العك (3/2162).

[23]- سيرة آل بيت النبي الأطهار، مجدي فتحي، ص31.

[24]- الاستيعاب، ذيل شرح حال شماره‌ي 610.

[25]- الإصابة في تمييز الصحابة (8/450).

[26]- الاستيعاب في معرفة الأصحاب (4/1908).

[27]- صحيح بخاري، حديث شماره‌ي 1661.

[28]- صحيح بخاري، حديث شماره‌ي 767.

[29]- الإصابة في تمييز الصحابة (8/451).