|
تاریخ چاپ : |
2024 Dec 04 |
www.islamage.com |
لینک : |
عـنوان : |
بيعت گرفتن معاويه براي يزيد |
بسم الله الرحمن الرحیم
در سال پنجاه و شش هجري معاويه از مردم براي يزيد بيعت گرفت كه بعد از او زمام حكومت را به دست بگيرد، و معاويه با اين كار از روش كساني كه پيش از او بودند فراتر رفت، چون كه پیامبر صلی الله علیه وسلم جانشيني براي خود تعيين نكرد يا اينكه ابوبكر را تعيين كرد، سپس ابوبكر آمد و عمر را تعيين كرد، و سپس عمر آمد و شش نفر را بعد از خودش تعيين كرد و پسر عمويش سعيد بن زيد و پسرش عبدالله را از اين شش نفر بيرون كرد و گفت كه حق انتخاب شدن براي خلافت را ندارند، سپس عثمان آمد و كسي را به عنوان جانشين خود تعيين نكرد، سپس علي آمد و كسي را تعيين نكرد و حسن بن نفع معاويه از خلافت دست كشيد. بنابراين به معاويه گفتند يا قضيه خلافت را بگذارد و كسي را تعيين نكن چنان كه پیامبر صلی الله علیه وسلم كسي را تعيين نكرد، و يا همانند ابوبكر الصديق كسي را كه از خانوادهات نباشد به عنوان جانشين خود تعيين كن، و يا به شيوة عمر شش نفر را كه از خانوادهات نباشند براي خلافت نامزد كن تا از ميان خود يكي را برگزينند، و يا اينكه بگذار مسلمانها خودشان كسي را انتخاب كنند، اما معاويه نپذيرفت و يزيد را بعد از خودش خليفه قرار داد. و شايد به خاطر آن او از شيوهاي كه بهتر و افضل بود عدول كرد چون فكر ميكرد كه اگر بعد از خود خلافت را به شورايي محول كند بيم آن ميرود كه فتنه و شرّي به پا شود، و به نظرش چنين ميآمد كه اطاعت و قدرت و امنيت با انتخاب پسرش يزيد بهتر تامين ميشود.( مقدمه بن خلدون فصل فی ولایه العهد 166.)
ديدگاه اهل و سنت و جماعت دربارة بيعت گرفتن معاويه براي يزيد: اهل سنت ميگويند كه بيعت درست است، اما به خاطر دو چيز اهل سنت از اين بيعت خرده گرفتهاند: اوّل اينكه ميگويند اين بدعتي تازه بود كه معاويه پسرش يزيد را بعد از خود خليفه گرداند، پس گويا امر خلافت را بعد از آن كه براساس شورا و تعيين فردي غير از خانواده بود موروثي گرداند، بنابراين اصل كار قطع نظر از فردي كه تعيين شده بود پذيرفته نشده است، و اهل سنت موروثي بودن امر خلافت را قبول ندارند. دوم اينكه افرادي بودند كه براي خلافت از يزيد شايستهتر بودند همانند ابن عمر و ابن الزبير و ابن عباس و حسين و افراد زياد ديگري. ابن العربي ميگويد: افضل و بهتر اين بود كه معاويه خلافت را بعد از خود به شوري واگذار كند و فردي از خويشاوندانش را براي آن تعيين نكند، چه برسد به آن كه فرزندش را خليفه كند، و او براي پسرش بيعت گرفت و مردم با پسرش بيعت كردند و خلافت پسرش شرعاً شروع گرديد.( العواصم من القواصم ص 228.) اما اهل بدعت معتقدند كه امامت و خلافت فقط در علي و فرزندانش ميباشد، بنابراين آنها تنها بيعت يزيد را مورد طعن قرار نميدهند، بلكه هر بيعتي كه با غير از علي و فرزندانش شده را مورد عيبجويي قرار ميدهند، بنابراين آنها بيعت با ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه ن را قطع نظر از اينكه با چه كسي بيعت شده قبول ندارند، زيرا آنها بر اين باورند كه تا قيام قيامت حكومت و امامت از آن علي و فرزندان اوست و آنها از سوي خدا تعيين شدهاند.
آيا يزيد شايسته خلافت بود يا نه؟ ابن كثير(البدایة والنهایة 8/236.) داستان عبدالله بن مطيع و يارانش را بيان كرده كه پيش محمد بن الحنفيه پسر علي بن ابي طالب و برادر پدري الحسن و الحسين ن رفتند و از او خواستند كه يزيد را خلع كند، اما محمد الحنفيه نپذيرفت، ابن مطيع گفت: يزيد بن معاويه شراب مينوشد و نماز نميخواند. محمد گفت: من از او آنچه شما ميگوييد نديدهام، و من پيش او رفته و اقامت كردهام و ديدم كه او به نماز پايبند است، و خير و خوبي را در نظر ميگيرد، و از فقه ميپرسد، و به سنت پايبند است. گفتند: او پيش تو تظاهر به چنين كارهايي ميكرده است. محمد بن الحنفيه ميگويد: او چه ترسي از من داشت؟ يا چه اميدي داشت كه چنين تصنّع كند؟ آيا آنچه درباره او ميگوييد از او ديدهايد؟ گفتند: از ديدگاه ما واقعيت است گرچه ما نديدهايم، محمد بن الحنفيه ميگويد: خداوند كساني را كه گواهي ميدهند از چنين شهادتي باز داشته است و سپس فرموده الهي را براي آنها خواند كه ميفرمايد: « وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (الزخرف: 86). «كسانى را كه غير از او مىخوانند قادر بر شفاعت نيستند; مگر آنها كه شهادت به حق دادهاند و بخوبى آگاهند». اما فسقي كه به يزيد نسبت داده شده كه او شراب مينوشيد يا با ميمون بازي ميكرده است، يا كارهاي زشتي كه به او نسبت دادهاند با سند صحيح ثابت نيست، و ما آن را تصديق نميكنيم، و اصل عدالت است، و ما ميگوييم خدا آن را ميداند، اما آنچه از روايت محمد بن الحنفيه بر ميآيد اين است كه او چنين كارهايي را نميكرده است، و خدا حالت يزيد را بهتر ميداند، و اين براي ما مهم نيست، او هر چه ميكرده حسابش با خداست، و به فرض اينكه او فاسق بوده باشد، فاسق بودن امام شورش عليه او را توجيه نميكند، چنانچه خواهد آمد.
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله و اصحابه الی یوم الدین
سایت عصر اســلام |